امروزهجغرافیای اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی جهان تحولات شگرفی را تجربه می کند. در این میان، تحولات جمعیتی در بین موضوعات انسانی، فنی و علمی به عنوان یک عامل مشترک اهمیت بسزایی دارد. بسیاری از متخصصان معتقدند که جمعیت و تحولات آن در طراحی برنامه های توسعه، متغیری کلیدی و مهم است. اثرات متغیرهای جمعیتی بر سایر متغیرهای اقتصادی و اجتماعی از جمله رشد اقتصادی، امنیت، محیط زیست و … اهمیت توجه به این گونه متغیرها را دو چندان می کند. در بسیاری از سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای توسعه، مهمترین متغیری که به عنوان مبنای محاسبات در نظر گرفته می شود، جمعیت و دگرگونیهای آن در گذشته، حال و آینده است (مشفق و همکاران، 1391).
جمعیت و ابعاد آن، نقطهی مرکزی هر نظام اجتماعی محسوب می شود. تحولات جمعیتی، تقریباً تمام جنبه های زندگی انسان و جهان پیرامون وی را تحت تأثیر قرار میدهد و اثرات متعددی بر خردهنظامهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و محیطی وارد می کند و منشأ تحولات چشمگیری در این حوزه ها می شود. در مقابل، جمعیت نیز متأثر از تحولات نظام اجتماعی، سیاستها و برنامه های توسعه است. این ارتباط تعاملی جمعیت و جامعه، در چارچوبی مفهومی- تحلیلی تحت عنوان «جمعیت، توسعه و برنامه ریزی» مطرح شده و گسترش یافته است (صادقی، 1388). این چارچوب هر چند از موضوعات قدیمی اندیشه و دانش جمعیتشناسی محسوب می شود، اما در دوران معاصر از پویایی خاصی برخوردار بوده و همواره بر اهمیت علمی و کاربردی آن افزوده شده است (عباسی شوازی و حسینی چاوشی، 1390).
ایران همانند بسیاری ازکشورهای دنیا بعد از جنگ جهانی دوم، مراحل انتقال جمعیتی را با کاهش اساسی و مستمر مرگ و میر آغاز کرد. در فاصلهی سالهای 1330 تا 1360، ایران با رشد جمعیت بیسابقه و شتابان مواجه بود. به طوری که میانگین رشد سالانهی جمعیت در این چهار دهه، به رقمی حدود 3 درصد رسید. رشد سالانهی 3 درصد سبب شد جمعیت ایران از رقمی کمتر از 19 میلیون نفر در سال 1335 به رقمی نزدیک به 50 میلیون نفر در سال 1365 برسد و در سال 1390 به حدود 75 میلیون نفر افزایش یابد. پیشرفت بهداشت و
گسترش آن و به تبع آن کاهش میزانهای مرگ و میر، به ویژه مرگ و میر نوزادان و اطفال، نقشی اساسی و تعیین کننده در شتاب رشد جمعیت ایران داشته است (مشفق و همکاران، 1391).
روند رشد جمعیت ایران از گذشته تا به حال نشان میدهد که متوسط میزان رشد سالانهی جمعیت در دهه 1345- 1335 برابر با 1/3 درصد در سال بوده است، لیکن در دهه پس از آن یعنی در فاصلهی سالهای 1355-1345 با کاهش روبرو شد و به میزان رشد جمعیت 71/2 درصد در سال رسید. در دهه 1365- 1355 به سبب تحولات سیاسی- اجتماعی این دهه، میزان رشد جمعیت کشور به 9/3 درصد در سال افزایش یافت (مشفق و حسینی، 1391).
بدون شک، باروری یکی از مهمترین مؤلفه های تحولات جمعیتی در هر کشور است و از اینرو، سیاستهای جمعیتی در دنیا به طور عمده حول محور کاهش یا افزایش باروری اعمال می شود (عباسی شوازی و حسینی چاوشی، 1390).
پس از انجام سرشماری 1365 و وقوف به جمعیت 50 میلیونی کشور و از آن مهمتر وقوف به روند بیسابقه رشد شتابان جمعیت، دولت و دستگاههای برنامه ریزی، لزوم اتخاذ سیاستهایی در جهت تعدیل میزان رشد جمعیت از طریق تشویق و ترغیب برنامه های تنظیم خانواده و کاهش سطح زاد و ولد را اجتنابناپذیر دانستند؛ به طوری که از سال 1367، این سیاستها در متن اولین برنامهی توسعه اقتصادی و اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی قرار گرفت (امانی،1380). خانوادهها و زوجین نیز به دلیل آشنایی قبلی با برنامههای تنظیم خانواده، توجه به بهداشت و آموزش فرزندان و به طور كلی توسعهخواهی و توجه به كیفیت زندگی، از برنامههای تنظیم خانواده و تحدید موالید استقبال كردند.
بدین ترتیب، برنامه ریزی، مساعدت دولت، آمادگی و استقبال خانوادهها و زوجین در دهه 1370، سطح باروری را در ایران با سرعتی استثنایی که در سطح بین المللی کمسابقه و شاید هم بیسابقه بود، کاهش داد (کلانتری و همکاران، 1385).
در دهه دوم انقلاب، موفقیتهای چشمگیر برنامهی تنظیم خانواده در کشور باعث کاهش نرخ موالید و کنترل جمعیت شد. در این دهه، نرخ رشد جمعیت از 9/3 درصد در دهه 1365- 1355 به 96/1 درصد در دهه 1375- 1365 کاهش یافت و در دهه 1385- 1375 به نرخ رشد 61/1 درصد رسید (مشفق و حسینی، 1391).
فرم در حال بارگذاری ...