اندیشه و تفکر از ویژگی های برجسته آدمی است. انسان می اندیشد، از تفکر و اندیشه های دیگران بهره می برد و حاصل اندیشه خویش را به دیگران منتقل می سازد. در عصر حاضر این پذیرفته شده که جوامع پیشرو موفق جوامعی هستند که مردم آن ها بهتر فکر می کنند، در هنگام برخورد با مسائل بهتر می اندیشند، راه حل های بهتری ارائه می دهند و با شیوه های موفقیت آمیز بر مسائل فائق می آیند. ایجاد شرایط مطلوب برای اندیشیدن، تحریک، تشویق و راهنمایی یادگیرندگان برای کسب مهارت صحیح تفکر و اندیشه در فرایند تدریس و یادگیری امری گریزناپذیر است. زیرا در هر جامعه ای تحولات و تغییرات سریع و فزآینده ای رخ می دهد که اگر نظام آموزش و پرورش نتواند توانایی حل مسائل ناشی از آن ها را به یادگیرندگان خویش بیاموزد، به موفقیت جامعه آسیب رسانده است. بنابراین در فرایند یادگیری باید ایجاد توانایی اندیشه و تفکر و حل مسئله در یادگیرندگان را محور اصلی قرار داد. گانیه اعتقاد دارد که محور تعلیم و تربیت، آموزش تفکر به افراد، استفاده از توانایی های ذهنی و پرورش افراد توانا در حل مسئله می باشد. حل مسئله در فرایند تدریس و یادگیری فرصتی گران بها در اختیار یادگیرندگان می گذارد، زیرا این رویکرد آنان را در موقعیتی سازنده برای تفکر، درک و شناخت منطقی پدیده های عینی و ذهنی قرار می دهد تا بیاموزد در موقعیت های زندگی فردی و اجتماعی، چگونه این تجارب را برای حل مسئله به کار گیرند(صادق پور،1390).
اکثر متخصصان آموزشى معتقدند که براى جذب بهتر محتواى آموزشى لازم است که شاگردان به صورت فعال، دیدهها، شنیدهها و تجارب خود را درباره محیط به نحوى تنظیم کنند که یافتهها و اطلاعات جزئی، بخشى از ساخت شناختى پایدار آنان شود. این امر امکانپذیر نیست، مگر این که شاگردان نسبت به اطلاعات و معلومات مورد نظر احساس نیاز کنند. فراگیر در هر سنى که باشد، به تناسب ساخت شناختى خود با مسائل و مشکلاتى مواجه است و براى حل این مشکلات، نیاز به راه حل علمى و منطقى دارد. او اگر در مدرسه راه حل هاى علمى و منطقى را بیاموزد خود به دنبال حل مسائل خواهد رفت. شاگردان در یادگیرى از طریق حل مسأله، با بهرهگیرى از تجارب و دانستههاى پیشین خود، درباره رویدادهاى محیط خود مىاندیشند تا مشکلى را که با آن مواجه شدهاند به نحو قابل قبولى حل کنند. مدرسه مطابق
الگوى حل مسأله، شاگرد را در وضعى قرار مىدهد که او فرضیههاى خود را از راه پژوهش و کاوش و به مدد شواهد موجود یا گردآورى شده، مىآزماید و شخصاً از آنها نتیجهگیرى مىکند و ضمن رسیدن به هدف مورد نظر، از روشهاى دانشاندوزى و جمعآورى اطلاعات نیز آگاه مىشود.
روش حل مسأله یکی از روش های یادگیری است که هم در زندگی روزمره و هم در کشف مسائل پیچیده علمی کاربرد دارد. در آموزش و پرورش نیز می توان دانش آموز را در موضع حل مسأله قرار داد. یادگیری از طریق حل مسأله نوعی یادگیری فعال وعمیق است و فرد را برای برخورد با تجارب واقعی زندگی آماده می سازد. اگر نظام آموزشی توانایی حل مسئله را به دانشآموزان یاد بدهد، به یقین به اهداف خود دست خواهد یافت. زیرا هرچه قدرت تصمیمگیری و گزینش راهحل های مطلوب در فراگیرندگان افزایش یابد، نیازهای روزمرهی خود را راحتتر رفع میکنند و موفق تر خواهند بود. تأکید نظامهای پیشرفتهای آموزشی، به ویژه در مسائل پرورشی نیز، بر همین است. باید رویکردهای روش حل مسئله را تقویت کنیم تا دانشآموزان بتوانند بنا به مقتضیات زمان، اطلاعات و آموختههای خویش را تعمیم دهند و نیروهای بالقوه را به فعل برسانند در گسترهی زندگی، به رفتارهای مطلوب تبدیل کنند.
یکی از موقعیت ها یا محیط هایی که اثربخشی آن در بهبود توانایی حل مسئله دانش آموزان مقطع متوسطه اول در نظام آموزشی فعلی مشخص نیست، اجرای طرح کلاس های موضوعی است. لذا با توجه به خلاء های موجود در این زمینه محقق در این پژوهش قصد دارد به بررسی و مقایسه توانایی حل مسأله در دروس علوم تجربی و ادبیات فارسی دانش آموزان پایه هفتم(مقطع متوسطه دوره اول) در کلاس های سنتی و موضوعی شهرستان میاندوآب در سال تحصیلی 93-92 بپردازد.
این فصل با عنوان كلیات تحقیق(فصل اول پژوهش)، نگاهی كلی به پژوهش می نماید و شامل بیان مسأله، ضرورت و اهمّیّت انجام تحقیق، اهداف و فرضیه های پژوهش، تعریف متغیر های پژوهش است.
[1]- problem solving ability
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرم در حال بارگذاری ...