فقر به عنوان یكی از مباحث مهم در ادبیات توسعه مطرح و زدودن فقر از یک جامعه یكی از اهداف اصلی توسعه اقتصادی است (خالدی و پرمه، 1384: 57). بانک جهانی دلایل فقر اقتصاد روستایی را در عواملی چون پایین بودن میزان درآمد سرانه، بازدهی كم زمین و فرصتهای محدود شغلی بر شمردهاند و دلایل فقر اجتماعی روستایی را در سطح پایین سواد و بالا بودن بعد خانوار كه خود كاهش پسانداز و صرف هزینه هنگفت برای بهداشت، آموزش، مصرف غذایی و مسكن را به دنبال دارد میداند (رحیمیسوره و رضوی، 1375: 281). بنابراین تامین رفاه اجتماعی از جمله مهمترین اهداف هر نظام اقتصادی است و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی تمامی اقشار جامعه وظیفهی اصلی كارگزاران و مسئولان اقتصادی كشور تلقی می شود. از این روست كه تغییر در رفاه اجتماعی یا هم زمان با آن تغییر در فقر از جمله زمینه های ارزیابی نظامهای اقتصادی به شمار می آید (فرجزاده،1382: 10).
یكی از مهمترین اهداف تشکیل دولتها فراهم ساختن رفاه و توسعه برای جامعه است. فرایند توسعه همواره كنش دولت را در بر دارد. در نوشتارهای توسعه كشورهای جهان سوم، در مورد اهمیت دولت برای پیشبرد فرایند توسعه توافق كلی وجود دارد و به عنوان یكی از نیروهایی تلقی می شود كه نقش زیادی در فرایندهای تغییر این جوامع، از جمله در زمینه تغییر روستایی ایفا میكند (دوفومیه، 1373: 18). از این رو ماهیت دولتها، فلسفه سیاسی و ایدئولوژیكی و ساختار آنها نقش اساسی در فرایند توسعه و از جمله توسعه روستایی دارد (شكوری، 1384: 51).
توسعه روستایی، از برنامه های توسعه هر كشور به شمار میرود كه برای دگرگونسازی ساخت اقتصادی- اجتماعی جامعه روستایی به كار میرود. این برنامهها توسط دولت و كارگزاران آن، در مناطق روستایی به اجرا در میآیند. دولتها برای دستیابی به این اهداف از ابزارهای مختلف و متفاوتی استفاده می كنند كه این موضوع در مورد دولت ایران نیز مصداق دارد.
در ایران دولت به منظور دستیابی به توسعه روستایی از ابزارهای مختلف استفاده كرده و اقدامات متعددی را به مرحله اجرا درآورده است. از جمله این اقدامات پس از انقلاب میتوان تشکیل نهادهایی همچون جهاد سازندگی، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و کمیته امداد امام خمینی را نام برد. هدف از ایجاد این نهادها عمران، آبادانی مناطق عقب مانده از توسعه و کمک به اقشار محروم جامعه علیالخصوص نقاط روستایی فاقد امکانات بود.
در این میان کمیته امداد به عنوان نهادی شناخته می شود که به توانمندسازی خانوارهای محروم و آسیبپذیر جامعه چه در نقاط شهری و چه روستایی می پردازد و نقش آن در مناطق روستایی با توجه به ماهیت اقتصادی- اجتماعی این نقاط پر رنگتر است.
با توجه به اهمیت موضوع در این پایان نامه تلاش بر این است تا موانع و محدودیتهای توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی خانوارهای روستایی تحت پوشش کمیته امداد مورد بررسی قرار گیرد تا در نهایت راهکارهای مناسب جهت تقویت و توانمندسازی این قشر از جامعه ارائه گردد. این پژوهش در قالب پنج فصل سازمان یافته است که:
در فصل اول؛ چارچوب پژوهش همراه با طرح مساله، ضرورت و اهداف پژوهش، فرضیات پژوهش و برخی از تجربیات گذشته در قالب پیشینه پژوهش بیان گردیده است.
در فصل دوم؛ مباحث نظری پژوهش پیرامون موضوع تحقیق در قالب نظریات و دیدگاه ها مورد بررسی قرار گرفته است.
در فصل سوم؛ متدولوژی و روشهای مورد استفاده در پژوهش و همچنین منطقه مطالعاتی از جنبه های طبیعی و انسانی مورد بررسی قرار گرفته و چشمانداز وضع موجود ترسیم و بیان گردیده است.
در فصل چهارم؛ به تجزیه و تحلیل موانع و محدودیتهای توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی خانوارهای روستایی تحت پوشش کمیته امداد پرداخته شده و در ادامه فرضیات تحقیق مورد آزمون قرار گرفته شده است.
در فصل پنجم؛ در نهایت جمعبندی، نتیجه گیری و پیشنهادات ارائه میگردد.
1-1- طرح و بیان مسئله تحقیق
سالیان متمادی در پیادهسازی مدلهای گوناگون رشد و توسعه وقت صرف شده و ناكامیهای بسیاری در این امر اتّفاق افتاده است. سهم عدم بهرهمندی جوامع روستایی از رشد و توسعه در این جریان، شاید بیش از سایر اقشار است. شرایط محیطی و انسانی حاكم بر روستاها به گونهای است كه آنان را در انزوا قرار داده و باعث شده از فعالیتهای مربوط به توسعه بهرهی كمتری ببرند. مهمترین نمود این امر در نبود
اشتغال، ناپایداری و عدم تنوع شغلی در روستاها است كه مهاجرت به خارج روستاییان را درپی دارد (طاهرخانی،1381: 50 و فلیحی،1379: 203). اما در این میان، برنامههای جدید توسعه، الگوی نوینی از توسعه روستایی را معرفی مینماید که مبتنی بر اصل توانمندسازی روستاییان میباشد. توانمندسازی از مؤلفههای جدید توسعه و در کانون مفاهیم جدید توسعه و تقویت راهبردهای فقرزدایی به ویژه در مناطق روستایی قرار دارد.
مفهوم توانمندسازی از دهه 1950 شکل گرفت و در دهه 1970 به اوج خود رسید. در دهه 1990 وجه غالب نظریههای توسعه روستایی را به خود اختصاص داد و در مفهوم جدید توانمندسازی، مردم خود نقش بازیگر اصلی را دارند. توانمندسازی یک بحث کیفی و ارتقائی است و این تعریف را در برمیگیرد: توانمندسازی به عنوان فرایندی که به واسطه آن افراد بر امور و کارهای خود تسلط بیشتری مییابند و با کسب قدرت بالا، کنترل بر منابع، اعتمادسازی، ظرفیتسازی و مشارکت فعال میتوانند مسیر زندگیشان را به درستی هدایت کنند. راهبردهای توانمندسازی، کمک به مردم برای داشتن نقش فعال در زمینه شناخت خود است (Rifkin, 2003: 170). در همین راستا، توماس اسلیتر[1] از توانمندسازی تعریف ذیل را ارائه کرده است: توانمندسازی یعنی فرایند گسترش قابلیتها و ظرفیتهای موجود برای مشارکت در گفت و گو، مذاکره و تحت نفوذ و کنترل درآوردن نهادها و سازمانهایی است که در زندگی جوامع روستایی تاثیر دارند (رضوانی و همکاران، 1389: 128).
در توانمندسازی چهار عنصر کلیدی مهم عبارتند از: 1- دسترسی به اطلاعات؛ 2- درگیر شدن و مشارکت؛ 3- مسئولیت پذیری و پاسخگویی؛ و 4- ظرفیت سازمانهای محلی (رضوانی و همکاران، 1389: 128). در همین راستا در برنامههای جدید توسعه روستایی که بیش از هر چیز مبتنی بر دو اصل توانمندسازی روستاییان و فقرزدایی است، دست کم سه فرایند سازماندهی مورد توجه قرار دارد: 1- سازماندهی اداری و مدیریتی کارگزاران و مسئولان دستگاهها و نهادهای دولتی ذیربط به منظور هماهنگسازی و یکپارچهسازی اقدامات دولتی در روستاها؛ 2- سازماندهی اقتصادی مردم روستا برای اجرای فعالیتهای درآمدزا از طریق وامهای کم بهره و بدون بهره؛ و 3- سازماندهی اجتماعی مردم روستا به منظور برنامه ریزی توسعه و نوسازی اجتماعی در سطح محلی و تشریک مساعی برای اجرای پروژههای اولویتدار (زاهدی مازندرانی، 1387: 280-271). بنابراین میتوان انتظار داشت که این سه نوع سازماندهی بتواند با تقویت روح خودیاری، خوداتکایی و خودکفایی مالی، مشارکت واقعی مردم را در فرایند توانمندسازی و برنامه ریزی توسعه روستایی تأمین کند و از این طریق ضمن تقلیل حدود مداخله و تصدیگری دولت، هدفهای گسترش اشتغال در روستا، افزایش تولید و ارزش افزوده در اقتصاد روستا و کاهش فقر و بهبود سطح زندگی روستاییان را تأمین کند و زمینه اثرگذاری نقش روستاییان را در فرایند توسعه روستایی فراهم سازد (رضوانی، 1390: 108). اهمیت توانمندسازی برای دنیای امروزی به حدی است که از آن به عنوان رکن اساسی در فرایند اشتغال یاد می شود و با توجه به اینکه جامعه روستایی ایران به میزان زیادی با بیکاری (آشکار و پنهان) مواجه است، میتوان گفت که توانمندسازی روستاییان راه حل سودمندی برای خروج از بیکاری است (میرزایی و همکاران، 1389: 100).
در ایران به منظور مبارزه با فقر و نابرابریهای درآمدی، توانمندسازی اقشار جامعه روستایی، سازمانها و نهادهای رفاهی متعددی در قالب راهبردهای حمایتی ایجاد شده است. یکی از این نهادهای عمده، کمیته امداد امام خمینی(ره) میباشد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هدف شناخت محرومیتهای مادی و معنوی افراد جامعه، طبقات محروم و حمایت از آنان به منظور فقرزدایی از طریق ایجاد برنامههای ارائه خدمات مالی، بهداشتی، آموزشی و خودکفایی به نیازمندان تشکیل شده است (اسلامی و حجازی، 1390: 277-276). این نهاد، در طی بیش از سه دهه فعالیت، خدمات ارزندهای را به محرومترین اقشار جامعه در اقصی نقاط کشور ارائه کرده است. استفاده از منابع، ظرفیتها و توانمندیهای مردمی برای دستگیری و حمایت از نیازمندان و خودکفایی و توانمندسازی ایشان، از مهمترین ویژگیهای این نهاد میباشد.
توانمندسازی در کمیته امداد سبب ایجاد قابلیت در افراد و گروههای محروم برای مشارکت فعال و آگاهانه در تأمین رفاه فردی و اجتماعی میشود؛ اگر چه برنامه توانمندسازی افراد و جوامع، در قلمرو حمایتهای اجتماعی است، اما با توجه به این که هدف نهایی آن منجر به فقرزدایی میشود، نیازمند شناخت موانع و محدودیتها، طراحی و اجرای برنامههای توانمندسازی است (وزارت رفاه و تأمین اجتماعی، 1384: 1). پژوهش حاضر با بهره گرفتن از نظریه توانمندسازی به تحلیل فضایی موانع و محدودیتهای توانمندسازی اقتصادی- اجتماعی روستاییان منطقه سیستان میپردازد.
2-1- ضرورت و اهمیت انجام تحقیق
همگام با كاهش شدید یا توقف جریان آب ورودی هیرمند به سیستان و كاهش فعالیتهای معیشتی، بخش عمدهای از خانوارهای روستایی سیستان، منابع درآمدی خویش را به طور كامل از دست داده و بر این اساس، بر تعداد فقرا و افراد تحت پوشش سازمانهای حمایتی- امدادی افزوده شده است (ضیاءتوانا و همکاران، 1389: 63). که افزایش تعداد افراد تحت پوشش کمیته امداد در این سالها موید چنین تبعاتی است. با توجه به کمرنگ شدن نقش کشاورزی و عدم پاسخگویی مستمری دریافتی از سوی کمیته امداد، برای جایگزین کردن یا مکمل قرار دادن درآمدزایی در روستا، اشتغالزایی، تحرکبخشی در مناطق روستایی و بالاخره ارتقا سطح زندگی روستاییان تحت پوشش، نیازمند برنامههای توانمندسازی مددجویان است (حیدری مکرر و همکاران، 1391: 3).
با توجه به مطالب مذکور و در نظر داشتن این نکته که با کاهش فعالیتهای کشاورزی مردم ساکن مناطق روستایی سیستان که ناشی از بسته شدن آب رودخانه هیرمند از سوی کشور افغانستان بوده، شاهد افزایش تعداد افراد تحت پوشش کمیته امداد طی سالهای گذشته بودهایم، بر این اساس پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که موانع توانمندسازی خانوارهای روستایی را بررسی کرده و از این رهگذر و با نیم نگاهی به اطلاعات موجود، به تحلیل فضایی محدودیتهای توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی خانوارهای روستایی تحت پوشش کمیته امداد منطقه سیستان پرداخته و به معرفی برخی از مشخصههای آن در چارچوب موجود اقدام می شود. سعی بر این است که این تحلیل، موانع و محدودیتهای توانمندسازی این خانوارها را به طور کامل تبیین نماید تا بتوان در برنامه ریزیهای آینده از هرز رفتن نیروها و امکانات و منابع محدود و اندک قابل تخصیص نیز جلوگیری نمود.
[1] Esliter
فرم در حال بارگذاری ...