این كه انسان باید بداند چه چیزهایی از پروردگار خویش طلب كند و چه عبارتی را در این مرتبه استخدام نماید تعبیر به ادب در دعا می شود . قرآن و عترت به ما آموخته اند كه چگونه دعا كنیم و چه چیزهایی را جهت سعادت دنیا و آخرت خویش از حضرت حق مسألت نماییم.
در قرآن اغلب آیاتی كه به عبارت ربّنا مزین شده بیانگر این واقعیت است كه اهل ایمان را ارشاد فرماید تا چه چیزهایی را با چه جملاتی از خداوند تبارك و تعالی طلب كنند.
«$oY/u w ùøÌè? $oYt/qè=è% y÷èt/ øÎ) $oYoK÷yyd ó=ydur $uZs9 `ÏB y7Rà$©! ºpyJômu 4» (آل عمران/8).
(خدایا قلب ما را بعد از هدایت آلوده نكن و برنگردان و رحمتت را بر ما هدیه كن).
« $uZ/u $uZù=yèô_$#ur Èû÷üyJÎ=ó¡ãB y7s9 `ÏBur !$uZÏFÍhè Zp¨Bé& ZpyJÎ=ó¡B y7©9 » (بقره/128)
(خدایا ما را از مسلمین قرار ده و نسل ما را از ایمان آورندگان برتو قرار ده).
«!$oY/u $oYÏ?#uä Îû $u÷R9$# ZpuZ|¡ym Îûur ÍotÅzFy$# ZpuZ|¡ym $oYÏ%ur z>#xtã Í$¨Z9$# » (بقره/201)
(خدایا در دنیا و آخرت بر ما نیكی عطا كن و ما را از آتش نگه دار).
و دهها آیات دیگر كه همانند آیات فوق ، ادب در دعا را به ما می آموزند .
آنچه را كه ما در این رساله پیرامون آن بحث می كنیم ، این است كه علاوه بر اینكه باید در ظاهر در محضر خداوند متعال باادب باشیم در باطن خود نیز با مراقبت هایی كه انجام می دهیم می كوشیم تا سخنی غیر حق و غیر ذكر نگوئیم و انگیزه های گناه آلود و شیطانی را به دل خود راه ندهیم.
فهم درست قرآن بر هر مسلمانی که حقیقت آیین خویش را میجوید و معارف بلند آن را میکاود و وظایف الهی خویش را می طلبد و فضایل اخلاقی را از سرچشمه آن می-خواهد فرض است. اولین گام در این عرصه آشنایی با معارف قرآن، قرائت و سپس تدبر در معانی ژرف قرآن کریم است؛ اما معارف قرآن عمیق تر و پیچیدگی هایش بیشتر از آن است که تنها بتوان به تدبر و فهم شخصی اتکا کرد؛ به همین جهت برای دستیابی به تفسیر صحیح و واقعی قرآن باید حقیقت آن را در منابع اصلی جستجو کرد و از مراجعه به منابع پراکنده و فرعی خودداری کرد در این راستا باید به مفسران حقیقی قرآن و تالیان بهحق کتاب خدا و ترجمان وحی الهی مراجعه کرد.
از دیگر سو آشنایی بادانش مفردات و توجه به مفردات آیات و داشتن معنای صریح و صحیحی از آن ها از مقدّمات مهم در فهم قرآن هست؛ بنابراین قرآنپژوهان میبایست با بهره گرفتن از کتب لغت و کتبی که بهطور تخصصی به بحث پیرامون مفردات قرآن پرداختهاند، به کاوش در معانی مفردات قرآن بپردازند.
در این تحقیق نویسنده به بررسی مفردات سور کهف و اسرا پرداخته است. بهاینترتیب که ابتدا به آیهی مدّ نظر اشاره داشته و بعدازآن اقوال لغویان را از کتب، «العین»، «لسان العرب»، «مفردات الفاظ قرآن»، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» و «قاموس قرآن» متذکرشده است. البته در برخی موارد به کتب لغت دیگر مانند «المحیط فی اللغۀ»، «المحکم و المحیط الأعظم»، «تاج العروس»، «تهذیب اللغۀ»، «معجم مقاییس اللغه»، «مصباح المنیر»، «مجمع البحرین»، «النهایۀ فی غریب الحدیث و الأثر» و «الصحاح» نیز مراجعه شده است. در گام بعد با مراجعه به کتب تفسیر روایی ازجمله «البرهان فی تفسیر القرآن»، «نورالثقلین»، «تفسیر عیاشی»، «تفسیر قمی»، «تفسیر صافی» و
«کنزالدقائق و بحرالغرائب» به ذکر روایات معصومین (ع) در مورد مفردات سور کهف و اسرا همّت گماشته شده است.
علاوه بر کتب تفسیری از کتب روایی نظیر «اصول کافی» کلینی و «علل الشرایع»، «التوحید»، «الخصال»، «معانی الأخبار»، «الامالی»و «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق و «الامالی» و «تهذیب الاحکام» شیخ الطائفه و «اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات»، « هدایة الأمة إلى أحكام الأئمة علیهم السلام»و «وسایل الشیعه» شیخ حر عاملی و «کشف الغمه» اربلی ، «مکارم الاخلاق» طبرسی، « دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضایا و الأحكام» ابن حیون، « إستقصاء الاعتبار فی شرح الإستبصار» شهید ثانی، « بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم» صفار ، « مناهج الاخیار فی شرح الاستبصار» علوی عاملی و «روضه الواعظین و بصیره المتعظین» فتال نیشابوری در تایید و تکمیل روایات تفسیری ماخوذ از کتب تفسیری استفاده شده است.
پس از گردآوری مطالب از منابع مذکور به بررسی تطبیقی میان روایات معصومین (ع) و اقوال لغویون در مورد مفردات مدّ نظر پرداخته شده است. درنهایت نتیجهگیری ارائهشده است. در قسمت نتیجهگیری به بر بررسی مقایسهای میان روایات و گفتههای اهل لغت، ارائه رابطهی منطقی میان معانی روایی و لغوی و گونهشناسی روایات پرداخته شده است. روایات در این زمینه ازنظر گونهشناختی به چند گروه «ایضاح لفظی»، «بیان مصداق»، «ایضاح مفهومی» یا «تأویل»، «بیان مصداق باطنی» گروهبندی میشوند. لازم به ذکر است در برخی موارد هیچگونه رابطهای میان معنی روایی و لغوی واژهی موردنظر وجود ندارد.
قرآن کریم، برترین و آخرین پیام خداوند، ارزشمندترین گوهر گران بهای به جای مانده از پیامبر اکرم 9، سرچشمه و مدار محوری فکری تمام مسلمانان جهان است. این اقیانوس بی کران که به ژرفای حقایق آن نمی توان رسید، و شگفتی هایش را پایانی نیست؛ کتابی است که کلامش زیباترین سخن، ظاهرش در اوج لطافت و زیبایی و مفاهیم بلند و مضامین عالی اش پا به پای زمان، همانند خورشید و ماه بر همه ملت ها در طول زمان می تابد و همگان را از معارف نابش سیراب می کند.
نخستین گام برای غور در دریای بی انتهای قرآن و نوشیدن معارف حیات بخش آن، شناخت دقیق این کتاب گران سنگ است، زیرا آنان که قرآن را آن گونه که هست نشناخته اند، آن گونه که باید، به آن ارج نمی نهند و آن چنان که بایسته است، از آن بهره نمی برند و از انس و ارتباط با آن لذتی نصیبشان نمی گردد. درنتیجه از درس های سازنده و مواعظ دل نشین و معارف گران سنگ آن محروم می گردند.
اما معارف قرآن، عمیق تر و پیچیدگی هایش بیشتر از آن است که به تنهایی بتوان به تفسیر صحیح و واقعی قرآن رسید. نابخردی است که کسی برای رسیدن به مقصدی، راه را رها نموده و از بیراههها بخواهد به مقصد برسد و در را رها نموده و بخواهد از روزنه های دیوار وارد خانه شود، اهل بیت پیامبر:، به مثابه در ورود به معارف الهی قرآن و اسلام ناب می باشند، همان گونه که حضرت امیر7 می فرمایند: «ما
خاصگان، یاران و گنجوران نبوّت، و درهاى رسالتیم. در خانهها جز از درهاى آن نتوان در شد، و آن كه جز از در، به خانه در آمد به دزدى سمر(مشهور) شد.»[1]
پس عاقلانه ترین راه برای دریافت معانی و مفاهیم قرآن، پناه بردن به خاندان و اهل بیت پیامبر است که در طول عمر پربهای خویش پیوسته به تبیین معارف و احکام الهی پرداختهاند.
حال که اهمیت و جایگاه منابع روایی در تبیین حقایق ناب قرآنی اندکی روشن شد نوبت آن است که بدانیم گام نخست در فهم و تفسیر معانی آیات، به دست آوردن معانی الفاظ و تک واژه های آیات است. به عبارت دیگر اگر معنای الفاظ به خوبی روشن نباشد، کشف مراد حقیقی از آن ها امکان پذیر نخواهد بود. پس ابتدا باید این واژگان در لغتنامه ها مورد واکاوی و ریشه یابی قرار گیرد یا معنای لغوی آن ها مشخص شود، در این مرحله وجود برخی تفاوت ها در تفسیر و توضیح مفردات قرآنی در منابع روایی و لغت نامه های عربی، انگیزه ارزیابی تطبیقی این دو را به منظور فهم عمیق آیات قرآن، تقویت میکند.
نکته دیگری که باید در بحث چرایی این ارزیابی تطبیقی مورد توجه قرار گیرد، این است که اساساً این مقایسه و تطبیق میتواند با انگیزه پاسخ به این سؤال باشد که آیا مفاهیم و الفاظ قرآنی به همان معنایی به کار رفته است که در عصر نزول قرآن کاربرد داشته و یا قابل توسعه به معانی تطور یافته آن تا به امروز می باشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید دقت داشت که ما در فرایند ارزیابی تطبیقی، اصل را در فهم متون قرآن و مفاهیم آن، بیانات و تعالیم رسیده از جانب معصومین: قرار داده و کتاب های لغوی معتبر را به عنوان منبعی برای دست یابی به مفهوم واژگان مورداستفاده در عصر نزول و به عنوان شاهدی برای کاربرد کلمات در آن دوره، مورد مطالعه قرار می دهیم، هرچند که تمامی لغت نامه های مورداستفاده بعد از عصر نزول نگاشته شده است.
این رساله در چهار فصل تنظیم گردیده است. فصل اول که در آن به کلیات بحث پرداخته شده است شامل تبیین موضوع، اهمیت و ضرورت آن، پیشینه تحقیق، روش تحقیق می باشد. در فصل دوم به ارزیابی تطبیقی روایات با اقوال لغویان در مفردات سوره نبأ و در فصل سوم سورهی نازعات و در فصل چهارم سورهی مبارکهی عبس پرداخته شده است.
:
در كنار نقدهای سنتی از جمله نقد تاریخی، نقد اخلاقی و… رویكردهای نسبتاً جدیدی در زمینة نقد متون رواج یافته است. یكی از این شیوهها، نقد اسطورهشناختی یا كهنالگویی است كه در این شیوه منتقد، كهنالگوها و صور مثالی را در آثار ادبی تجزیه و تحلیل میكند. نقد اسطورهشناختی پیشینهای نزدیک به یک قرن دارد، اما در ایران از عمر آن چندان نمیگذرد.
اگرچه كهنالگو با نام «كارل گوستاو یونگ» و روانشناسیِ تحلیلی او شناخته شده است، اما علاوه بر او محققان و اندیشمندانِ اسطورهشناسی چون «فریزر»، «الیاده» و «كمپبل» آرا و نظرات مختلفی را دربارة كهنالگو ارائه كردهاند. با این حال، اغلب پژوهشهای انجام گرفته بر اساس نقد اسطورهشناختی، بر كهنالگوهای روانشناختی چون آنیما، سایه، پیر دانا و… متمركز شده است و یافتن مواردی كه به سایر كهن الگوها از جمله كهنالگوی باروری و كهنالگوی آفرینش پرداخته باشد، اندكی دشوار است؛ زیرا گستردگی اشكال كهنالگویی مانع استفاده از مجموعة كامل آنها در متون ادبی است. درواقع تحلیل متنی واحد بر مبنای تمام كهنالگوهای یادشده، همانند آنچه كه «كوپ» در كتاب اسطوره، یا «گرین» و همكارانش در كتاب مبانی نقد ادبی انجام دادهاند در ادبیات فارسی اندك است.
از طرف دیگر،بررسی كهنالگویی متون حجیمی چون شاهنامة فردوسی و دارابنامة طرسوسی بر اساس مجموعة گستردة كهنالگوها امری دشوار است، زیرا این گونه آثار به دلیل ساختار روایی و حماسی و قدمت زمان تألیف، از غنیترین متونی هستند كه انواع كهنالگو را در آنها میتوان مشاهده كرد. همچنین این آثار به دلیل طولانی بودن داستانها و نیز آوردن روایات و قصههای متعدد و داشتن شخصیتهای گوناگون، اشكال زیادی از كهن الگوها را در خود جای دادهاند كه اشاره به تمامی آنها از عهدة پژوهشی واحد خارج است و در بررسی آنها، از میان شمار زیاد صور نوعی، غالباً به مهمترین و رایجترین كهنالگوها پرداخته می شود. همین شیوه نیز در پژوهش حاضر به كار گرفته شده و كهنالگوهای پركاربرد و مرسوم مورد تحلیل قرار گرفته است.
با توجه به اینكه تقسیم بندیها و آراء مختلفی در باب كهنالگوها ارائه شده است، كهنالگوهای دارابنامة طرسوسی
ذیل سه عنوان اصلیِ كهنالگوی آفرینش(بر اساس آراء الیاده)، كهنالگوی باروری(بر اساس نظریة فریزر) و كهنالگوی قهرمان تدوین شده است. بخش سوم(كهن الگوی قهرمان) از دو قسمت تشكیل شده است. ابتدا بر اساس الگوی قهرمان(نظریة اتو رنك) تولد و زندگی قهرمان تحلیل شده است. سپس با كمك كهنالگوهای یونگ، دو شخصیت اصلی و سایر شخصیتها ذیل عناوین مادر مثالی، آنیما، پیر دانا، سایه و نقاب مورد بررسی قرار گرفتهاند. در قسمت دوم بر اساس الگوی سفر قهرمانِ «جوزف كمپبل»، سفرهای داراب و اسكندر تحلیل و میزان انطباق این سفرها بر الگوی كمپبل نشان داده شده و موارد تغییر این الگو در هر دو سفر بیان گردیده است. البته به دلیل جدایی دو بخش دارابنامه و طولانی بودن هر دو قسمت، داستان داراب و داستان اسكندر در بخش كهنالگوی قهرمان به طور مجزا بررسی شده اند.
همچنین در مواردی كه كلیّت متن اجازة برداشت كهنالگویی میداد،به نمادهای مرتبط با كهنالگو(تصاویر رایج كهنالگویی) از جمله درخت، كوه، حیوان، آب و…پرداخته شده است.نظر به اینكه هر كدام از این موارد، به كهنالگوهای مختلفی اختصاص داشتند،اختصاص فصلی مجزا به تصاویر كهنالگویی مقدور نبود و متناسب با عنوان هر بخش، این موارد تحلیل شده اند.
باید اضافه كرد كه اگر چه «ذبیحاللّه صفا» تصحیحی كم نقص از دارابنامه ارائه دادهاند، اما این تصحیح از لحاظ شیوة نگارشی با آئین نگارش موجود تفاوت بسیار دارد. هر چند هماهنگ كردن نمونه های انتخاب شده از متن دارابنامه با آئین نگارش فعلی امری زمانبر بود با این حال تمامی نمونه های انتخاب شده از متن دارابنامه مطابق قواعد مرسوم نگارش در زمان حال نگاشته شده است.
فصل اول: کلیات
1-1- شرح و بیان مسئله پژوهش
در میان اساطیر اقوام مختلف دنیا، درون مایهها و تصاویر مشتركی دیده می شود كه با وجود فاصلة زمانی و مكانی بسیار، به یک شكل تكرارمیشوند. این درونمایهها و تصاویر مشترك را كه حاصل تجارب جمعی نوع بشر است و ریشه در ناخودآگاه جمعی افراد دارد،كهنالگو مینامند. كهنالگو از مفاهیم كلیدیِ روانشناسی تحلیلی یونگ است كه به نقد ادبی وارد شده است و شاخهای به نام نقد «كهنالگویی» یا «اسطورهشناختی» را به وجود آورده است. نقد كهنالگویی، از مباحث روانشناسی، مردمشناسی و اسطورهشناسی برای تحلیل متن كمك میگیرد و با آنها ارتباط نزدیكی دارد.
در میان متون اساطیری و حماسی فارسی نمونههای زیادی از كهنالگوها میتوان یافت. یكی از این متون ارزشمند، دارابنامه است. داراب نامة طرسوسی، روایت «ابوطاهرمحمدبن حسن طرسوسی» از زندگی داراب فرزند بهمن(اردشیر) به همراه داستان اسكندر و دارا و دخترش روشنك (بوران دخت ) است كه در حقیقت تفصیل روایات پهلوی در دوره ساسانی از سرگذشت داراب است.این كتاب كه روزگار تحریر آن را قرن ششم هجری میدانند، از جهات متعددی چون لغات كمیاب و دارا بودن تعبیرات و تركیبات نادر، اشارات فراوان به فرهنگ عامه، مباحث جامعه شناسی و اجتماعی حائز اهمیت است. یكی از جنبه های مهم آن وفور كهنالگوهاست. با توجه به قدمت متن داراب نامه و منابع بسیاركهن آن، این كتاب از جهت اشتمال بر كهن الگوها در ادبیات فارسی كم نظیر است و موضوع پژوهش حاضر، بررسی كهن الگویی این اثر ارزشمند ادبی است.
2-1- ضرورت و اهمیت موضوع تحقیق
با توجه به اینكه نقد اسطورهشناختی یكی از شیوه های نوین بررسی متون ادبی به ویژه متون حماسی است و استخراج و بررسی كهن الگوهای متن شالوده اصلی آن را تشكیل میدهد، بررسی كهن الگوهای دارابنامه در نقد و تحلیل این اثر از اهمیت بسزایی برخوردار است. همچنین بر اساس این پژوهش، میتوان نوع نگاه و شخصیت راوی آن را ترسیم نمود و میزان انطباق كهن الگوهای مورد كاربرد او را با الگوهای جهانی سنجید.
3-1- اهداف تحقیق
اهداف کلی:
تدوین اثری بسامان در شناخت انواع کهن الگوهای دارابنامة طرسوسی از قبیل كهنالگوهای اسطوره شناختی(آفرینش، باروری، قهرمان، سفر قهرمان) با بهره گیری از مجموعه كهن الگوهای روانشناختی یونگ(آنیما، سایه، پیر دانا و…) و تصاویر رایج كهن الگویی(آب، درخت، كوه، درخت و…).
اهداف جزئی:
1-ارائة بحثی موجز در باب کهن الگو.
2-معرفی انواع کهن الگو.
4-1- کاربرد نتایج تحقیق
این پژوهش می تواند به فهم بهتری از دارابنامة طرسوسی كمك كند و مخاطب را با یكی از ابعاد این اثر آشنا سازد. همچنین می تواند در تحقیقات اسطوره شناسی و روانشناسی مورد استفاده قرار گیرد و در سایر پژوهشهای كهن الگویی و نقدهای اسطورهشناختی راهگشا باشد و زمینهای برای تحلیل و بررسی دارابنامه بر اساس نقدهای روانشناختی و اسطوره شناختی پدید آورد.
:
بیان مسأله:
از آنجا که کودکان و نوجوانان جمعیت قابل ملاحظهای را تشکیل میدهند، برنامه ریزی برای تربیت و پرورش آن ها جزء ضروریات و دل مشغولیهای متولیان امر تربیت بوده و هست. البته در بسیاری موارد به جای برنامه ریزی مناسب و در خور برای این دو قشر، برنامههایی مغایر با علایق و فطرت آن ها ترتیب داده میشود؛ چنین افرادی یا در پی اثبات نظریههای علمی و تئوریهای شخصی هستند و یا میخواهند به وسیله رسانههای جمعی خواسته های خود را به مخاطب القا کنند و از این طریق فرهنگی خاص را پایه ریزی نمایند؛ به طوری که بعد از چند دهه، آنچه میخواهند در جامعه به راحتی اجرا شود.
از جمله راههای ارتباط نوجوانان، خلق داستانهایی با موضوعات مرتبط با آن هاست. آنچه بیش از همه در این داستانها اهمیت دارد، چگونگی خلق شخصیتهای داستانی است.
این شخصیتها هر اندازه که واقعیتر و صمیمیتر باشند تاثیر بیشتری بر مخاطب خود خواهند گذاشت. تامل و پژوهش در این زمینه به منظور یافتن راههایی برای خلق شخصیتهایی ماندگار و تاثیرگذار از اهداف اصلی این رساله است.
از هنرهای اصلی و اساسی هر داستان نویس، ارائه شخصیتهای داستان با توجه به دیگر عناصر متن مانند: زاویه دید، زمان و مکان، درونمایه و … است. در بین شخصیتهای گوناگون داستان، شخصیتی به عنوان عنصر کانونی یا شخصیت اصلی متن به وسیله نویسنده ارائه میشود. با توجه به این شخصیت کانونی، دیگر عناصر متن نیز خلق و آفریده میشوند. تحلیل و بررسی شخصیت کانونی یا اصلی داستان، توانایی و خلاقیت نویسنده را در عرضهی دیگر عناصر داستانی نیز نشان میدهد. داستانهای نوجوان مربوط به دفاع مقدس در دهه هفتاد، که موضوع پژوهش حاضر است میتواند از نظر شخصیت اصلی و هنر نویسنده در ارائه آن بررسی شود. در این داستانها، گاه نویسنده با توجه به نام و گاهی به صورت سمبلیک و نمادین به معرفی شخصیتهای کانونی میپردازد . تحلیل کیفیات مختلف شخصیتها از نظر نام شناسی، رمزی بودن و چگونگی عرضهی مستقیم یا غیرمستقیم، کلیدی برای شناخت ویژگیهای داستان به خصوص در اینجا _ گروه سنی نوجوان_ است.
سوال های عنوان شده:
بر این اساس در این پژوهش بر آنیم تا به پرسشهای زیر پاسخ دهیم:
1- داستاننویسان این دوره تا چه میزانی به ارائه شخصیت از طریق نام پرداختهاند؟
2- نویسندگان این دوره به کدامیک از طرق عرضهی مستقیم و غیرمستقیم شخصیت بیشتر توجه داشتهاند؟
3- با توجه به گروه سنی نوجوان، آیا شخصیتهای این دوره -این داستانها- دو بعدی هستند یا چند بعدی؟
4- آیا شخصیتهای کانونی در داستانهای مذکور به تیپ بدل شدهاند؟
فرضیات:
1- به نظر میرسد داستاننویسان این حوزه کمتر به ارائه شخصیت کانونی بر اساس نام توجه داشتهاند.
2- داستاننویسان این دوره به عرضهی غیرمستقیم شخصیت –کانونی- گرایش بیشتری داشتهاند.
3- این طور به ذهن میآید که شخصیتهای کانونی عمدتا چند بعدی هستند.
4- احتمالا در برخی داستانها شخصیتهای کانونی، به تیپ خاصی بدل شدهاند.
لزوم تحقیق:
هرچند داستان سرایی و قصه پردازی، از دیر باز وجود داشته، لیکن پرداختن به ادبیات خاص نوجوانان چند سدهای بیش تر عمر نکرده است. در اروپا، پیش از دیگر مناطق به این مسئله پرداخته شد. شاید اولین نمونهی ادبیات خاص کودک و نوجوان، افسانههای ایزوپ در قرن پانزدهم محسوب شود ولی در واقع از قرن هفدهم و هجدهم میلادی این نهضت به طور جدی پا گرفت و ابتدا در فرانسه و سپس در آلمان و انگلستان رواج پیدا کرد. این مسئله در کشورهای دیگر از قرن نوزدهم آغاز شده است اما در کشورهای شرقی آسیا –که افسانهها هستند- حتی دیرتر از آن و البته با موفقیتی کمتر شروع شده است.
در ایران، توجه به این مقوله از اوائل قرن چهارده آغاز شد که صبحی مهتدی و جبار باغچهبان از طلایهداران این عرصهاند.
بعد از انقلاب، جلوههای نثر انقلاب را در دهه شصت، در حوزه داستاننویسی باید جستجو کرد. در این دهه و نیز پس از آن، بیشترین اقبال از نظر موضوعی، به مسائل مربوط به دفاع مقدس بوده است. هر چند داستانهای دفاع مقدس از تنوع زیادی برخوردار است و موضوعاتی چون جبهه، پشت جبهه، خانوادههای شهدا و رزمندگان، مهاجران اسرا و آزادگان و … را شامل میشود لکن وجه مشترک آن ها محور بودن جنگ تحمیلی هشت ساله و حوادث پیرامون آن است.
از آنجا که تعداد قابل ملاحظهای از رزمندگان را نوجوانان تشکیل میدادهاند، داستانهای جنگ نیز دلاوریهای فراوانی از این غیور مردان کوچک را به نمایش گذاشتهاند. علاوه بر این، داستانهای زیادی مختص طیف کودک و نوجوان به نگارش در آمده و همچنان پس از گذشت سالها از این حماسه هشت ساله، ادامه دارد. در این پایان نامه سعی شده است که ده کتاب نسبتا ممتاز را در دهه هفتاد، بررسی شده، شخصیتها، به ویژه شخصیتهای کانونی آن ها را مورد نقد قرار گیرد.
پیشینه تحقیق:
چنین تحقیقی با این گستردگی و در این موضوع، هیچ سابقهای ندارد. در جستجو برای یافتن مطالبی درباره شخصیت پردازی کتب منتخب رساله، به کارهای خوب و دقیقی برنخوردم. بیشتر تحلیلها بسیار موجز و کوتاه و کلی بودند که آن هم به صورت پراکنده در نشریات غیر معتبر به چاپ رسیده بود.
علت انتخاب این مقطع زمانی:
به منظور محدود شدن کتابهای مورد پژوهش در این رساله، به ناچار یکی از سه دهه پس از انقلاب را برای این تحقیق برگزیدیم. دهه شصت به علت اینکه دهه وقوع جنگ تحمیلی بود، به طبع بستر مناسبی برای ارائه داستانهایی در این زمینه نبود. دهه هفتاد برای این موضوع مناسب تر بود زیرا داستانهای این سالها هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت از جایگاه قابل قبولی برخوردار بودند. در دهه هشتاد هم اگرچه جای کار وجود دارد اما بهتر آن دیدیم که تقدم زمانی رعایت شود. مقایسه داستانهایی منتخب از این سه دهه نیز میتواند موضوع مقاله دیگری قرار گیرد.
فصول رساله:
این رساله از سه فصل تشکیل شده است. فصل اول کلیات را شامل میشود. تعاریفی چون داستان، دفاع مقدس، نوجوان و … . فصل دوم اختصاصا به بخش «شخصیت» پرداخته است. فصل سوم نیز شامل توضیحاتی پیرامون کتابها، نویسندگان و در نهایت شخصیتپردازی آن ها میشود. در پایان نیز طبق معمول، نتیجه گیری و پیشنهادات نگارنده درج شده است.
سعی شده است که کتابهای برگزیده، جزء آثار ممتاز هر سال باشند. برای نقد هر داستان ابتدا خصوصیت کلی کتابها و شخصیتها سپس ویژگیهای جزئی شخصیتها بهویژه قهرمان و شخصیت کانونی استخراج شده است. پس از آن تمرکز بیشتر کار بر روی نقد و بررسی شخصیتها معطوف گشته و شخصیتهای داستانی معرفی شده اند. با توجه به فراوانی شخصیتها در برخی داستانها مانند زمانی برای بزرگ شدن و مهمان مهتاب از نام بردن تمام شخصیتها به تفکیک خودداری نموده، فقط به معرفی شخصیتهای ممتازتر داستان اقدام شده است. در ابتدای هر داستان، تحلیلی کوتاه از داستان و قلم نویسنده برای خواننده تشریح شده است که امید است مفید واقع شود.