:
در كنار نقدهای سنتی از جمله نقد تاریخی، نقد اخلاقی و… رویكردهای نسبتاً جدیدی در زمینة نقد متون رواج یافته است. یكی از این شیوهها، نقد اسطورهشناختی یا كهنالگویی است كه در این شیوه منتقد، كهنالگوها و صور مثالی را در آثار ادبی تجزیه و تحلیل میكند. نقد اسطورهشناختی پیشینهای نزدیک به یک قرن دارد، اما در ایران از عمر آن چندان نمیگذرد.
اگرچه كهنالگو با نام «كارل گوستاو یونگ» و روانشناسیِ تحلیلی او شناخته شده است، اما علاوه بر او محققان و اندیشمندانِ اسطورهشناسی چون «فریزر»، «الیاده» و «كمپبل» آرا و نظرات مختلفی را دربارة كهنالگو ارائه كردهاند. با این حال، اغلب پژوهشهای انجام گرفته بر اساس نقد اسطورهشناختی، بر كهنالگوهای روانشناختی چون آنیما، سایه، پیر دانا و… متمركز شده است و یافتن مواردی كه به سایر كهن الگوها از جمله كهنالگوی باروری و كهنالگوی آفرینش پرداخته باشد، اندكی دشوار است؛ زیرا گستردگی اشكال كهنالگویی مانع استفاده از مجموعة كامل آنها در متون ادبی است. درواقع تحلیل متنی واحد بر مبنای تمام كهنالگوهای یادشده، همانند آنچه كه «كوپ» در كتاب اسطوره، یا «گرین» و همكارانش در كتاب مبانی نقد ادبی انجام دادهاند در ادبیات فارسی اندك است.
از طرف دیگر،بررسی كهنالگویی متون حجیمی چون شاهنامة فردوسی و دارابنامة طرسوسی بر اساس مجموعة گستردة كهنالگوها امری دشوار است، زیرا این گونه آثار به دلیل ساختار روایی و حماسی و قدمت زمان تألیف، از غنیترین متونی هستند كه انواع كهنالگو را در آنها میتوان مشاهده كرد. همچنین این آثار به دلیل طولانی بودن داستانها و نیز آوردن روایات و قصههای متعدد و داشتن شخصیتهای گوناگون، اشكال زیادی از كهن الگوها را در خود جای دادهاند كه اشاره به تمامی آنها از عهدة پژوهشی واحد خارج است و در بررسی آنها، از میان شمار زیاد صور نوعی، غالباً به مهمترین و رایجترین كهنالگوها پرداخته می شود. همین شیوه نیز در پژوهش حاضر به كار گرفته شده و كهنالگوهای پركاربرد و مرسوم مورد تحلیل قرار گرفته است.
با توجه به اینكه تقسیم بندیها و آراء مختلفی در باب كهنالگوها ارائه شده است، كهنالگوهای دارابنامة طرسوسی
ذیل سه عنوان اصلیِ كهنالگوی آفرینش(بر اساس آراء الیاده)، كهنالگوی باروری(بر اساس نظریة فریزر) و كهنالگوی قهرمان تدوین شده است. بخش سوم(كهن الگوی قهرمان) از دو قسمت تشكیل شده است. ابتدا بر اساس الگوی قهرمان(نظریة اتو رنك) تولد و زندگی قهرمان تحلیل شده است. سپس با كمك كهنالگوهای یونگ، دو شخصیت اصلی و سایر شخصیتها ذیل عناوین مادر مثالی، آنیما، پیر دانا، سایه و نقاب مورد بررسی قرار گرفتهاند. در قسمت دوم بر اساس الگوی سفر قهرمانِ «جوزف كمپبل»، سفرهای داراب و اسكندر تحلیل و میزان انطباق این سفرها بر الگوی كمپبل نشان داده شده و موارد تغییر این الگو در هر دو سفر بیان گردیده است. البته به دلیل جدایی دو بخش دارابنامه و طولانی بودن هر دو قسمت، داستان داراب و داستان اسكندر در بخش كهنالگوی قهرمان به طور مجزا بررسی شده اند.
همچنین در مواردی كه كلیّت متن اجازة برداشت كهنالگویی میداد،به نمادهای مرتبط با كهنالگو(تصاویر رایج كهنالگویی) از جمله درخت، كوه، حیوان، آب و…پرداخته شده است.نظر به اینكه هر كدام از این موارد، به كهنالگوهای مختلفی اختصاص داشتند،اختصاص فصلی مجزا به تصاویر كهنالگویی مقدور نبود و متناسب با عنوان هر بخش، این موارد تحلیل شده اند.
باید اضافه كرد كه اگر چه «ذبیحاللّه صفا» تصحیحی كم نقص از دارابنامه ارائه دادهاند، اما این تصحیح از لحاظ شیوة نگارشی با آئین نگارش موجود تفاوت بسیار دارد. هر چند هماهنگ كردن نمونه های انتخاب شده از متن دارابنامه با آئین نگارش فعلی امری زمانبر بود با این حال تمامی نمونه های انتخاب شده از متن دارابنامه مطابق قواعد مرسوم نگارش در زمان حال نگاشته شده است.
فصل اول: کلیات
1-1- شرح و بیان مسئله پژوهش
در میان اساطیر اقوام مختلف دنیا، درون مایهها و تصاویر مشتركی دیده می شود كه با وجود فاصلة زمانی و مكانی بسیار، به یک شكل تكرارمیشوند. این درونمایهها و تصاویر مشترك را كه حاصل تجارب جمعی نوع بشر است و ریشه در ناخودآگاه جمعی افراد دارد،كهنالگو مینامند. كهنالگو از مفاهیم كلیدیِ روانشناسی تحلیلی یونگ است كه به نقد ادبی وارد شده است و شاخهای به نام نقد «كهنالگویی» یا «اسطورهشناختی» را به وجود آورده است. نقد كهنالگویی، از مباحث روانشناسی، مردمشناسی و اسطورهشناسی برای تحلیل متن كمك میگیرد و با آنها ارتباط نزدیكی دارد.
در میان متون اساطیری و حماسی فارسی نمونههای زیادی از كهنالگوها میتوان یافت. یكی از این متون ارزشمند، دارابنامه است. داراب نامة طرسوسی، روایت «ابوطاهرمحمدبن حسن طرسوسی» از زندگی داراب فرزند بهمن(اردشیر) به همراه داستان اسكندر و دارا و دخترش روشنك (بوران دخت ) است كه در حقیقت تفصیل روایات پهلوی در دوره ساسانی از سرگذشت داراب است.این كتاب كه روزگار تحریر آن را قرن ششم هجری میدانند، از جهات متعددی چون لغات كمیاب و دارا بودن تعبیرات و تركیبات نادر، اشارات فراوان به فرهنگ عامه، مباحث جامعه شناسی و اجتماعی حائز اهمیت است. یكی از جنبه های مهم آن وفور كهنالگوهاست. با توجه به قدمت متن داراب نامه و منابع بسیاركهن آن، این كتاب از جهت اشتمال بر كهن الگوها در ادبیات فارسی كم نظیر است و موضوع پژوهش حاضر، بررسی كهن الگویی این اثر ارزشمند ادبی است.
2-1- ضرورت و اهمیت موضوع تحقیق
با توجه به اینكه نقد اسطورهشناختی یكی از شیوه های نوین بررسی متون ادبی به ویژه متون حماسی است و استخراج و بررسی كهن الگوهای متن شالوده اصلی آن را تشكیل میدهد، بررسی كهن الگوهای دارابنامه در نقد و تحلیل این اثر از اهمیت بسزایی برخوردار است. همچنین بر اساس این پژوهش، میتوان نوع نگاه و شخصیت راوی آن را ترسیم نمود و میزان انطباق كهن الگوهای مورد كاربرد او را با الگوهای جهانی سنجید.
3-1- اهداف تحقیق
اهداف کلی:
تدوین اثری بسامان در شناخت انواع کهن الگوهای دارابنامة طرسوسی از قبیل كهنالگوهای اسطوره شناختی(آفرینش، باروری، قهرمان، سفر قهرمان) با بهره گیری از مجموعه كهن الگوهای روانشناختی یونگ(آنیما، سایه، پیر دانا و…) و تصاویر رایج كهن الگویی(آب، درخت، كوه، درخت و…).
اهداف جزئی:
1-ارائة بحثی موجز در باب کهن الگو.
2-معرفی انواع کهن الگو.
4-1- کاربرد نتایج تحقیق
این پژوهش می تواند به فهم بهتری از دارابنامة طرسوسی كمك كند و مخاطب را با یكی از ابعاد این اثر آشنا سازد. همچنین می تواند در تحقیقات اسطوره شناسی و روانشناسی مورد استفاده قرار گیرد و در سایر پژوهشهای كهن الگویی و نقدهای اسطورهشناختی راهگشا باشد و زمینهای برای تحلیل و بررسی دارابنامه بر اساس نقدهای روانشناختی و اسطوره شناختی پدید آورد.
فرم در حال بارگذاری ...