در عصری که ما در آن زندگی می کنیم در شهرهای پر جمعیت و پر از نورهای مصنوعی لامپ ها، پی بردن به میزان قدر و منزلت آسمان در نزد پیشینیانمان دشوار به نظر می رسد. در زیر روشنایی های شهرمان به سختی می توانیم بالای سرمان را ببینیم در واقع برای ما شهرنشینان، آسمان شب تنها در زیر گنبد آسمان نمای محلی محافظت می شود. از دوران عصر سنگ، در طول تاریخ بشری، آسمان همچون ابزاری به خدمت گرفته شده است. همان زمانی که انسان نخستین، سنگ چخماقی را که با مهارت ساخته بود در چنگ خود داشت، مغز او آسمان را تسخیر کرد. نظم حرکات اجرام آسمانی آنان را قادر می ساخت خود را با زمان و مکان تطبیق دهند. بهره ای که آنان از آسمان گرفتند و ما اعقاب آنان، آن را به ارث برده ایم، احساسی است ژرف از چرخه زمان و نظم و تناسب و قابل پیش بینی بودن طبیعت.این شعور و آگاهی نه تنها اساس علم بلکه اساس دیدگاه ما نسبت به جهان و جایگاه ما در آن است.
برای نیاکان ما هرآنچه در آسمان پیش می رفت استعاری و معنا دار بود. هم نماد اصولی بود که احساس میکردند به زندگیشان نظم می بخشد و هم نیرویی بود که ورای اصولشان قرار داشت. بسیاری از ما با آسمان ارتباط نداریم. اما گهگاه از میراث کهن خویش یاد می کنیم. آن زمان که رنگ های غروب دگر باره ما را تسخیر میکنند، می ایستیم و آخرین پرتو لغزش خورشید در ورای نمای تیره رنگ افق و در دوردستها را نظاره می کنیم.(کراپ،١٣٨٣/٢٠٠٣.ص۴)
هزاران ستاره در آسمان پراکنده اند. برخی درخشش خاصی دارند که توجه ما را جلب می کنند. سیارات پرنورتر نیز از ستاره های بی شمار اطرافشان مجزا به نظر میرسند. رد پای دود مانند راه شیری بر آسمان از سویی به سوی دیگر پل میزند، همچون اثری سفید رنگ از یک رنگین کمان بزرگ. آسمان شب پر شکوه، زیبا و اسرارآمیز است.(همان.ص٥)
2-1- بیان مسأله
از نظر تاریخی و به طور مشخص می توان گفت که «سومریان»(2500-3000سال پ.م) نخستین قومی بودند که ستارگان را در واحد هایی به نام «صورت فلکی» گروه بندی کرده و به داستان سرایی و افسانه پردازی در مورد آنها پرداخته اند. پس از آنان «بابلی ها»، «چینی ها»، «مصری ها»، «کلدانی ها»، «ایرانی ها» و «یونانیها» نیز به نوبه ی خود بر غنای این گنجینه افزوده اند.
برخی از این صورتهای فلکی را که ایرانی ها ابداع کرده اند، دارای نام های فارسی اند. اما اسطوره های ایرانی به علت تهاجمات مکرر اقوام بیگانه و رقابت های خصومت آمیز داخلی همچون، از بین بردن همه ی آثار فرهنگی و هنری «اشکانیان» به وسیله ساسانیان و آثار«ساسانیان» به دست بیگانگان از بین رفته اند.
اما می بینیم بعضی اسطوره ها و باورها چنان در هم تنیده شده كه یافتن خاستگاه و مأمن اصلی آن، گاه دشوار می نماید. زیرا با وجودی كه غالبا عنوان می گردد كه خاستگاه و منشأ آن همه علوم از بینالنهرین بوده است، اما ردپای این باورها به سالها قبل از آن و حتی نقاط دیگری
از آسیا و همچنین آفریقا و اروپا نیز میرسد.
با وجود شباهت صورت های فلکی با یکدیگر در نقاط مختلف دنیا اسطوره های گوناگونی برایشان وجود دارد وهم چنین در مورد نظام پیکار این کواکب با پدیده های اهریمنی.در یونان کرونوس و گئا،زئوس و هادس در راس خدایان و دیوان قرار دارندو ماجراها پیرامون آنها رخ می دهد.در روم ساترن خدای پور(ژوپیتر)و پلوتون. در سومر تیامت و اپسو، خدای خرد انکی(و بعد مردوخ)ودیوان قرار دارندو در نهایت در ایران که صحبت ما بیشتر پیرامون آن است اهورامزدا، سپنته مینیو و انگره مینیو قرار دارند.
با پی بردن مردم به چرخه ی ثابت صور فلکی و با دقت روی حرکت و نقاط قرار گیری خورشید، ماه و دیگر اجرام آسمانی، سال، ماه و دیگر پدیده های زمان دار مشخص شد و سپس تاثیر آن را هم بر روی زندگی اقوام گذشته می بینیم که چگونه پی به زمان کوچ، شکار، دانه پاشی، خانه سازی، برداشت محصول و همین طور پی به زمان جشن ها و آداب و رسوم خود می بردند.
از آنجا که زندگی اقوام گذشته تا حد بسیار بالایی به دین گره خورده بود و این جشن ها و مراسم ها و عبادت ها بخش زیادی از زمان آنها را به خود اختصاص می داد، آنها به دنبال یافتن راهی برای به خاطر سپردن و یاد آوری این وقایع بوده اند که این باعث شد در ابتدا تقویم های ابتدایی شکل بگیرند و با گذشت زمان این تقویم ها هم بهتر و مناسب تر شدند. هم چنین است در ایران باستان و در ادیانی مانند زردشتی که بسیاری از مناسک و جشن ها وآداب و رسومشان مانند گاهنبارها، روزهای مسترقه و بسیاری از روزهای مهم دیگر با توجه به تقویم تعیین می شدند بنابراین داشتن تقویمی استاندارد و دقیق برای آنها بسیار مهم بوده است.
حدود ٨ درجه در بالا و ٨ درجه در پایین خط حرکت ظاهری سالانه ی خورشید در بین ستارگان را، که به شکل کمربند فرضی است، منطقه ی برج ها یا دایرة البروج می نامند. (مسیر ظاهری سالیانه ی حرکت خورشید در بین ستارگان، در واقع همان مسیر گردش انتقالی زمین به دور خورشید است.) مردمان باستان «منطقه ی برج ها» را به ١٢ بخش مساوی که اندازه هر یک از آنها ٣٠ درجه است، تقسیم کرده و به هر یک نامی از صور فلکی داده بودند. آنگاه ستاره های هر یک از این بخش ها را در یک گروه که «برج» نامیده میشد قرار داده و نام آن بخش را به برج مربوطه می دادند.)سالاری،١٣٨۴.ص٧٣) نام این ١٢ برج که بر گرفته از صور فلکی بود و مسیر حرکت خورشید، ماه و سیاره های دستگاه خورشیدی هستند با توجه به متن بندهش که متنی پهلوی است به اینگونه است: بره، گاو، دو پیکر، خرچنگ، شیر،خوشه، ترازو، کژدم، نیمسب، بز، دلو و ماهی. که این ها را در اختر شماری زردشتی به بیست و هفت خرده تقسیم می کنند و هر کدام از اینها در احکام نجومی حکمی دارد.(بهار،١٣٨١.ص٥۴)
3-1- اهمیت و ضرورت پژوهش
در ایران باستان و قبل از ورود آریاها، مردم بومی آن، همسنگ با مردم بین النهرین، به نوعی با خدایان و ربالنوعهای آسمانی و منزل و مأوای آنها خو گرفته بودند و سپس با ورود آریاها به نجد ایران، باورهای مردم بومی با آریاهای مهاجر در هم آمیخت و ملغمه ای از خدایان و اسطوره ها و باورها میان ایشان شكل گرفت.
در این پایان نامه به جایگاه هر کدام از صور فلکی در صفحه ی آسمان (منطقة البروج) می پردازیم با توجه به وضعیت فیزیکی آنها در آسمان و روایت های مربوط به هر کدام از آنها در دین زردشتی و منطقه بین النهرین. و سپس به بررسی انواع تقویم ها و مشکلات مربوط به محاسبه ی آنها در ایران و بین النهرین قبل از تاریخ می پردازیم. همچنین به بررسی نحوه ی آفرینش آسمان توسط اورمزد برای مقابله با اهریمن و وظیفه هر کدام از اختران و اباختران و وظیفه کلی آسمان و ستاره ها می پردازیم. و به تاثیر این باور ها بر زندگی روزمره، جشن ها و آداب و رسوم در ایران باستان تا دوره میانه میپردازیم.
4-1- اهداف پژوهش
ریشه یابی باورهای اقوام باستانی ایران در خصوص پیدایش آسمان و ستاره ها و تاثیر این باورها در گاه شماری و ستاره شناسی باستانی در متن های بندهش، بهرام یشت، تیشتر یشت، کارنامه ی اردشیر بابکان و مینوی خرد.
فرم در حال بارگذاری ...