داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی (NSAIDs) از پرمصرفترین ترکیبات در درمان درد و التهاب میباشند. سابقه مصرف داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی (NSAIDs) توسط بشر به 3500 سال پیش باز میگردد.(5)این داروها از پر مصرفترین دسته های دارویی بوده و در درجه اول در درمان درد و التهاب به ویژه آرتریت روماتوئید مورد استفاده قرار میگیرند. اولین NSAID(آسپرین) که همچنان مورد مصرف است، بیش از یک قرن است که به عنوان دارو معرفی شده است. (6) مکانیسم مولکولی آسپرین و سایرNSAID ها اولین بار در دهه 1970 روشن گردید و مشخص شد این داروها اثر ضد التهابی خود را از طریق مهار آنزیم سیکلواکسیژناز (COX) اعمال میکنند. آنزیم سیکلواکسیژناز سنتز PGG2 را از آراشیدونیک اسید و تبدیل آن به PGH2 که پیشساز تمامی پروستانوئیدها میباشد، کاتالیز میکند.
این مکانیسم عمل NSAIDها اثرات مفید ضد التهابی، ضد تب و ضد درد و همچنین عوارض جانبی بر دستگاه گوارش را به خوبی توضیح میدهد. متأسفانه بیمارانی که به مدت طولانی از NSAIDها استفاده میکنند، از مشکل آسیب گوارشی و در شرایط وخیم از خونریزی و زخمهای گوارشی رنج میبرند. از دیگر عوارض این داروها در بعضی بیماران میتوان به اختلال در عملکرد کلیه، طولانی شدن زمان خونریزی و همچنین انقباض شدید عضلات صاف تنفسی اشاره کرد. (7)
مهار آنزیم سیکلواکسیژناز توسط داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی، علاوه بر این که سنتز پروستاگلاندینهای محافظ (محصولاتCOX–1 ) را مهار می کند، افزایش متابولیسم آراشیدونیک اسید در مسیر لیپوکسیژناز را نیز به همراه دارد. در مطالعهای که روی سلولهای استئوبلاست انسانی انجام شد، مشخص گردید که استفاده طولانی مدت از یک مهار کنندهی COX به نام NS398 باعث افزایش سطح LTB4 به میزان4 برابر مقدار اولیه میشود.(8)
با توجه به نقشی که لکوترینها در فرایندهای درد و التهاب دارند، افزایش این ترکیبات در ضمن استفاده از NSAIDها علاوه بر کاهش اثرات ضد درد و التهاب این داروها، سبب افزایش عوارض جانبی بخصوص عوارض گوارشی این داروها میشود.
به عنوان مثال، لکوترینهایی مانند LTC4 دارای اثرات انقباضی روی عروق مخاط معده هستند و با این کار جریان خون این قسمت را کاهش میدهند و سبب آسیب بافتی میشوند.
LTB4 نیز با تحریک انفیلتراسیون لکوسیتها به منطقه آسیبدیده در بافت مخاطی باعث افزایش آسیب بافتی میشود و با آزاد کردن پروتئازها و رادیکالهای آزاد و دگرانوله کردن سلولهای التهابی سبب نکروز بافتی میگردد.(9) علاوه بر آن کینینها و نوروپپتیدها و هیستامینها نیز در محل آسیب نسجی آزاد میشوند. تحریک غشای نوتروفیلها نیز منجر به تولید بنیانهای آزاد مشتق از اکسیژن میشود. آنیون سوپراکسید از طریق احیای اکسیژن مولکولی ساخته میشود و قادر است تولید سایر مولکولهای واکنشی مثل هیدروژن پراکسید و رادیکالهای هیدروکسیل را تحریک نماید. تداخل این مواد با اسید آراشیدونیک منجر به تولید مواد کموتاکتیک شده و فرایند التهاب را تداوم میبخشد.(10)
بنابراین داروهایی که بتوانند همزمان هر دو مسیر ( سیکلواکسیژناز و لیپواکسیژناز) را مهار کنند، و یا اینکه خاصیت گرفتن سوپراکسیدرا داشته باشند یا به عبارتی superoxide scavenger باشند میتوانند آثار درمانی قویتر و عوارض جانبی کمتری داشته باشند. (11 و 12).
2-1-2- تاریخچه
از دوران باستان تا قرن 19، ترکیباتی از مواد گیاهی حاوی سالیسیلات به ویژه پوست درخت بید در درمان تب و درد مصرف میشدند.(13) جزء فعال پوست درخت بید، یک گلیکوزید تلخ به نام سالیسین است که در اثر هیدرولیز به گلوکز و سالیسیلیک اسید تبدیل میشود.(14)
در سال 1875 سدیم سالیسیلات به عنوان ضد تب برای درمان تب روماتوئیدی معرفی گردید.(15) پس از اثبات اثرات ضد التهابی استیل سالیسیلیک اسید این ترکیب در سال 1899 تحت عنوان آسپرین به دنیای پزشکی معرفی گردید. این ترکیب هنوز هم به میزان وسیعی در درمان درد، تب و التهاب استفاده میشود. در دهه های بعد چندین NSAID دیگر مانند فنیل بوتازون (1949)، ایندومتاسین (1963) و ایبوپروفن (1969) گسترش یافتند اما کشف مکانیسم عمل این داروها تا سال 1971 ناشناخته ماند.(16)
در این سال Sir John Vane آنزیم سیکلواکسیژناز را به عنوان هدف مولکولی مشترک تمامی این ترکیبات معرفی کرد.(17)
Needleman مشاهده کرد که مقدار آنزیم سیکلواکسیژناز (COX) در بافتهای التهابی به میزان قابل توجهی بالاتر از مقدار آن در بافتهای طبیعی است.از طرفی بعدها مشخص شد که لیپوپلی ساکارید موجود در اندوتوکسین به طور قابل توجهی باعث تحریک فعالیت آنزیم سیکلواکسیژناز و به دنبال آن تولید پروستاگلاندین در مونوسیتها میگردد.(18)
مطالعات بعدی در این زمینه نشان داد که دگزامتازون و یا سایتوکینهای ضدالتهابی میتوانند جلوی سنتز پروستاگلاندینها را از طریق مهار بیان ژنی آنزیم سیکلواکسیژناز که لیپوپلی ساکارید موجب القاء آن شده بود را بگیرند.(19) به دنبال این مشاهدات Needleman و همکارانش پیشنهاد کردند که آنزیم سیکلواکسیژناز دارای ایزوفرم ثانویه و قابل القایی (COX– 2) نیز میباشد. از سوی دیگر اخیراً Dansimmons و همکارانش کشف گونه جدیدی از آنزیم سیکلواکسیژناز را با عنوانCOX– 3 گزارش کردهاند که میتواند هدف درمانی استامینوفن و دیگر داروهای ضد تب و ضد درد باشد.
3-1-2- التهاب
هنگامی که آسیب بافتی بر اثر باکتریها و ضربهها یا تروما و مواد شیمیایی و گرما یا هر پدیدهی دیگر به وجود میآید و مواد متعددی که توسط بافتهای آسیبدیده آزاد میشوند موجب بروز تغییرات ثانویه بسیار شدیدی در بافتها میگردند. تمامی این مجموعه تغییرات بافتی التهاب یا آماس inflammation نامیده میشود. در واقع التهاب پروسهای است که در طی آن گلوبولهای سفید از ورود عفونت و عوامل خارجی نظیر باکتری و ویروس به بدن جلوگیری میکنند. زمانی که التهاب رخ میدهد برای محافظت از بدن مواد شیمیایی از گلبولهای سفید به داخل خون و یا بافتهای تحت تاثیر قرار گرفته آزاد میشوند. این آزاد شدن مواد شیمیایی جریان خون را به ناحیهی زخم و عفونت افزایش میدهد. و ممکن است منجر به سرخی و گرمی شود. برخی از انواع مواد شیمیایی منجر به تراوش مایع به بافتها میشوند که این امر خود منجر به تورم میگردد. این روند محافظتی ممکن است اعصاب را تحریک کرده و موجب درد نیز بشود. (23 و 24)
:
یکی از زمینههای علوم ورزشی که در سالهای اخیر موجب ارتقای کیفیت عملکرد ورزشکاران و ثبت رکوردهای بهتر و برتری آن ها در رقابتها شده است علم روانشناسی ورزشی است.روانشناسی ورزش به عنوان یکی از شاخههای علوم تربیت بدنی و ورزشی سعی دارد به سؤالات مربوط به رفتار بشر در حوزه ورزش پاسخ دهد.
برای بهبود در اجرای مهارتهای ورزشی و در نهایت موفقیت ورزشی که هدف تمام مربیان و معلمان ورزشی و ورزشکاران است،علاوه بر جنبههای جسمانی و اصول بیومکانیکی،عوامل روانی نیز وجود دارند وبایستی مورد توجه قرار گیرند.روانشناسی ورزش از یافتههای روانشناسی برای مطالعه رفتار حرکتی استفاده میکند و به یادگیری حرکتی و اجرا توجه دارد و عوامل روانشناختی مؤثر بر یادگیری،اجرا و مهارتهای حرکتی را بررسی میکند
روانشناسان برای بهبود کنترل عوامل روانی مؤثر بر یادگیری و اجرای مهارت ورزشی در تمرین و مسابقه از فنون مختلفی استفاده میکنند. آن ها با توجه به شرایط از محرکها و آرام بخشهای روانی مختلفی استفاده میکنند. مربیان در تمام سطوح ار روشهای روانشناختی مانند کنترل هیجان،تصویرسازی ذهنی،هدف چینی،بازداری تفکر،تمرکز و افزایش اعتماد به نفس کمک میگیرند تا ورزشکاران را در اجرای بهتر یاری نمایند.
روشی که به تازگی مورد توجه محققین روانشناس ورزشی قرار گرفته است،مطالعه اثرات هیپنوتیزم[1] بر عملکرد و یادگیری ورزشکاران میباشد استفاده کاربردی از هیپنوتیزم به مرور زمان جایگاه خویش را در تمرینات و صحنه رقابتهای ورزشی پیدا کرده است.وقتی ورزشکار در حالت هیپنوتیزمی قرار دارد،افزایش تمرکز،به وجود آمدن حالت جذبه و خلسه،انفکاک و کاهش آگاهی از محیط و همچنین داشتن تلقین پذیری برای وی ایجاد میشود.چنانچه ورزشکار در این حالت به درستی هدایت شود، میتواند افزایش بهبود عملکرد را تجربه نماید.
در حال حاضر نیز با آنکه تحقیقات متعدد و مختلفی توسط دانشمندان بسیاری از جمله روان پزشکان یا روانشناسان و فیزیولوژیستها انجام شده و سعی بر روشن سازی ماهیت هیپنوتیزم داشتهاند، لیکن هنوز برداشت ذهنی مردم و حتی بسیاری از دانشجویان و دانش آموختگان نسبت به هیپنوتیزم یک برداشت غیر عملی است،و با وجود آنکه محققان تا کنون به سؤالات زیادی پاسخ دادهاند ،اما ابهامات و تناقضاتی نیز وجود دارد که انجام تحقیقات بیشتر را در این خصوص ضروری میسازد.
بیان مسأله:
روانشناسان ورزشی اساساَ بر این باورند که برای ایجاد و حفظ عملکردهای مطلوب ورزشی به مهارتهای ذهنی نیاز است(هاردی و نلسون[1] 1989).روانشناسان برای کنترل و بهبود عوامل روانی مؤثر بر یادگیری و اجرای مهارت ورزشی در تمرین و مسابقه از روش های مختلفی استفاده میکنند.یکی از این تکنیکها که میتواند آرام بخش روانی باشد،هیپنوتیزم است. آن ها معتقد هستند که به کمک هیپنوتیزم میتوان رفتار انسان را به شکلی عملی و کنترل شده مورد مطالعه قرار داد(پوهارت و تاد[2]).بر اساس کتاب روانشناسی کاپلان و سادوک هیپنوتیزم یک روش درمانی است که با تغییر حالت هوشیاری و استفاده از سه مولفه تمرکز،انفکاک و کاهش آگاهی محیطی،مخاطب را در شرایطی قرار میدهد که میتوان فرایند درمان هیپنوتیزم را در مورد بیمار به کار برد(سهرابی 1388).هیپنوتیزم نیز مانند تصویرسازی ذهنی یک فرایند رفتاری شناختی است ،که داری عملکرد ادراکی(مربوط به شناخت) و انگیزشی(مربوط به انگیزش) هستند.در احساس شناخت هیپنوتیزم برای طرز فکر ورزشکاران در مورد خودشان،طرز عملکردشان و یادگیری مهارتهای جدید مورد استفاده قرار گرفته و در احساس انگیزش،هیپنوتیزم برای کنترل هیجانات،کاهش اضطراب،افزایش و یا کاهش برانگیختگی،افزایش تلاش مورد استفاده قرار گرفته است.
روان شناسان، بهتدریج به این تصور که هیپنوتیزم، انسان را به موجودات عجیب، منفعل و سلطه پذیری تبدیل میکند را کنار میگذارند و
این باور را جایگزین میکنند که برای ایجاد رفتار و واکنشهای طبیعی، باید به هیپنوتیزم متوسل شد. آن ها، به تدریج متقاعد میشوند که به کمک هیپنوتیزم میتوان رفتار انسان را به شکل عملی و کنترل شده مورد مطالعه قرار داد (پوهارت و تاد [3]).
تغییراتی که در سیستم فیزیولوژی بدن ما در اثر هیپنوتیزم رخ میدهد تأثیراتی همه جانبه است . تغییر، در عضلات ارادی و غیرارادی، اعضاء و غدد ، حواس پنج گانه و تغییراتی در ناحیه مغز مانند جریان خون ناحیه ای مغز ، قشر مغز و امواج مغزی میباشد که علاوه بر افراد عادی در ورزشکاران نیز مشاهده میشودوتغییرات ایجاد شده در بهبود عملکرد ورزشی آنان مؤثر بوده است (ویلیامسون[4] وهمکاران،2002).
روانشناسان معتقدند که تصویرسازی و آرام سازی هنگامی که با یکدیگر ترکیب شوند اثرات مطلوبتری بر عملکرد خواهند داشت.حال به منظور افزایش کارایی و عملکرد ورزشکاران،استفاده از خلسه هیپنوتیزمی که زمان و تمرکز بیشتری را در اختیار فرد میگذارد تا تمام حرکات و مسابقه را در ذهن خود بیاورد میتواند مؤثر باشد.
علاقه بهتأثیرهیپنوتیزم بر عملکرد ورزشی از سال 1889 آغاز گردید .مول (1985) ادعا کرد که آزمودنیهای که تحت تأثیر هیپنوتیزم قرار میگیرند از چنان قدرت عضلانی بر خوردار خواهند شد که در شرایط عادی امکانپذیر نخواهد بود. هوارد [5]و ریردون در سال 1986 به بررسی اثر هیپنوتیزم بر خود انگاره و کاهش اضطراب، رشد ، عضلانی و عملکرد عصبی عضلانی پرداختند و دریافتند که هیپنوتیزم باعث افزایش عملکرد افراد میشود. اگر چه هیپنوتیزم توسط روانشناسان ورزش مورد استفاده قرار گرفته است؛ اما فقط بررسی تجربی محدودی در زمینهی تأثیر هیپنوتیزم بر روی عملکرد ورزشی ، حرکتی و جسمانی انجام شده است. (تیلور وهمکاران[6] 1993). میرز[7] وهمکاران( 1996) نشان دادند که طرحهای شناختی رفتاری مانند هیپنوتیزم در بهبود عملکرد ورزشکاران تأثیر دارد. توانایی، در ایجاد تغییرات گسترده و عمیق در عملکرد ورزشی در ورزش ژیمناستیک که مستلزم کاربرد مهارتهای پیچیده است قابلیت هیپنوتیزم را هر چه بیشتر نمایش میدهد. تصویرسازی در حالت هیپنوتیزم توانست سرعت یادگیری فنون متعدد و پیچیده، اجرای آن ها و همچنین قابلیت انعطاف را بیشتر نماید تا ورزشکار نیروی خود را متمرکز نماید (لیگت[8] و هامادا[9] ،1993).
تیلور و گرسن[10](1992) هیپنوتیزم آمیخته با تصویرسازی ذهنی را در ارتقای عملکرد تنیس مؤثرتر از تصویرسازی ذهنی به تنهایی. دانستهاند. یافتههای آن ها نشان داده است که تصویرسازی ذهنی آمیخته با القای هیپنوتیزمی پیشرفت چشمگیری را در قابلیت انجام تکنیک وعملکرد به همراه داشت. همچنین نشان داده شده است که هیپنوتیزم بر امتیازات به دست آمده بازیکنان فوتسال در آزمون شوت به دروازه تاثیر دارد و گروه آزمایشی بر اثر مداخله ی هیپنوتیزم،امتیازات مثبت بیشتری در آزمون شوت به دروازه به دست آورده است(حیدری و همکاران1388).سهرابی و همکاران(1386) مطالعه موردی بر روی یک شمشیرباز حرفهای انجام دادند وبه این نتیجه رسیدند که هیپنوتیزم باعث بالا رفتن اعتماد به نفس میشود و در نتیجه در بهبود عملکرد ورزشکار تأثیرگذار است.
واسکوز[11](2005)نشان داد که گروه مداخله هیپنوتیزمی به طور قابل توجهی امتیازات بهتری از گروهی که هیپنوتیزم دریافت نکردند، در امتیازات دریبل زدن،دفاع کردن و پرش سه گام در پایان جلسات به دست آوردند.
ادوارز[12] و همکاران(1986)نشان دادند که هیپنوتیزم در مورد عملکرد افراد با تعقیب سنج گردان تأثیری ندارد و همچنین تیموری و همکاران(1390)به این نتیجه رسیدند که تصویرسازی هیپنوتیزمی تأثیری بر یادداری مهارت پرتاب آزاد بسکتبال ندارد.
بنابراین با کمی تأمل در مطالعات هیپنوتیزم در ورزش،مشخص میشود که بیشتر محققین این حوزه به بررسی اثرات هیپنوتیزم بر عملکرد انجام شده و بااین وجود باز هم تناقضاتی در زمینه تاثیر هیپنوتیزم بر عملکرد مشاهده می شود از طرفی کمتر به تاثیر هیپنوتیزم بر یادگیری پرداخته شده و کمتر مورد توجه قرار گرفته است بررسی دقیق تر تأثیر هیپنوتیزم بر یادگیری و بهبود اجرای یاد گیرندهها گام مؤثری در جهت کاربردی کردن این مهارت روانی و رواج آن در همه محیطهای ورزشی خواهد از این رو محقق سعی بر این دارد که آیا هیپنوتیزم براکتساب و یادداری مهارت یک خم کشتی تأثیر دارد؟
ضرورت و اهمیت تحقیق:
از زمانی که هیپنوتیزم به عنوان یک مهارت روانی مورد توجه روانشناسان ورزشی قرار گرفته است.تحقیقاتی برای شناخت این پدیده صورت گرفته است تا به سؤالات بسیاری در این زمینه وجود دارد پاسخ دهند. چگونگی،چرایی،زمان و مکان استفاده از هیپنوتیزم،عوامل مؤثر بر آن و تأثیرات انواع هیپنوتیزم از جمله مواردی است که محققان را به خود مشغول کرده است این پدیده پیچیدگیهای خود را داردو ابهامات زیادی پابرجاست . پاسخ به این نوع سؤالات به طور دقیق میتواند برای ورزشکاران حرفهای و مبتدی در رشتههای مختلف میتواند سودمند باشد.
با توجه به اینکه در سطوح بالای رقابتی، آمادگی بیشتر ورزشکاران از سطح مطلوبی برخوردار میباشد،شاید یکی از عوامل برتری فرد و یا تیمها نسبت به یکدیگر استفاده از مهارتهای روانی حین مسابقه میباشد. هیپنوتیزم یکی از تکنیکهای روانی است که شاید بتواند برای ورزشکاران مفید باشد.
این نوع تمرینات نیاز به فضا و امکانات زیاد ندارد و در هر زمان و مکانی توسط خود ورزشکار و مربیان قابل اجراست. همچنین ورزشکار میتواند در اوقات فراغت،زمانی که روی تخت خواب دراز کشیده است و غیره …از این نوع تمرینات استفاده کند. هیپنوتیزم شاید بتواند برای اعتماد به نفس ورزشکاران و همچنین کسانی که آسیب دیدهاند برای بازگشت سریعتر آن ها به میادین ورزشی مفید واقع شود.
هیپنوتیزم می تواند به ورزشکاران و مربیان در یادگیری کمک کند و همچنین شاید بتواند عملکرد ورزشکاران را بهبود بخشد.
[1] -Hardy&Nelson
[2] -Pohart&Tadd
[3] Pohuart&tadd
[4] -Williamson
[5]- Howard
[6] -Taylor
[7] -Mearrs
[8] Ligget
[9] -Hamada
[10] -Taylor&Garson
[11] -Vasquez
[12] -Edvards
[1] -Hypnosism
در قرن حاضر، دیابت در سراسر دنیا شیوع یافته و پیشبینی میشود تا سال 2030 بالغ بر 360 میلیون نفر در دنیا به دیابت مبتلا شوند[1]. مقاومت انسولین و چاقی با دیابت نوع 2 ارتباط تنگاتنگی دارند و جزء عوامل خطرزایی هستند که باعث پیشرفت این بیماری میشوند. چاقی، بیماری با رشد روزافزون در کشورهای صنعتی است که با افزایش بیش از حد بافت چربی مشخص میشود. در واقع چاقی، منجر به هایپرپلازی[1] (افزایش در تعداد) و هایپرتروفی[2] (افزایش حجم) سلولهای چربی میگردد[2]. عوارض ناشی از بیماری دیابت، از عوامل عمده مرگ و میر در جهان به شمار میرود. بسیاری از افراد مبتلا به دیابت با اختلالات قلبی عروقی[3]، نارسایی كلیوی[4]، نابینایی، قطع عضو ناشی از نوروپاتی[5] و اختلالهای رفتاری مواجه هستند[3]. همچنین بیماری دیابت عامل خطرزای مهمی برای بروز ناتوانیهای جنسی به شمار میرود[4].
بافت چربی سفید علاوه بر ذخیرهسازی و آزادكردن تریگلیسرید می تواند آنزیمها و پروتئینهای مختلفی تحت عنوان آدیپوسایتوکینها[7] را ترشح کند كه این پروتئینها در متابولیسم كلسترول، اعمال سیستم ایمنی، تنظیم هزینه انرژی، عمل انسولین و تغذیه نقش دارند[5]. بنابراین امروزه بافت چربی بهعنوان یک ارگان اندوکرین بسیار فعال در نظر گرفته میشود که با ترشح هورمونهای متعدد در تنظیم متابولیسم بدن نقش دارد. همچنین مشاهده شده است که در سندرم متابولیک، سطح آدیپوکینهای موافق التهاب مثل اینترلوکین-6[8] و TNF-α[9] افزایش مییابد[5].
ویسفاتین یکی از مهمترین آدیپوسایتوکینهای مترشحه از این بافت تلقی میشود که فعالیتهای بیولوژیکی متعددی را تنظیم می کند و نقش مهمی در بیماریزایی مقاومت انسولین و بیماری قلبی عروقی ایفا میکند. فوکوهارا و همکاران[10] (2005) ویسفاتین را بهعنوان یک آدیپوکین جدید، جدا کردند که تحمل گلوکز را بهبود بخشیده و میتواند در توسعه مقاومت انسولین مرتبط با چاقی و دیابت نوع 2 نقش داشته باشد[6]. ویسفاتین از طریق پیوند با گیرندههای انسولین در محلهایی غیر از ناحیه اتصال انسولین، تاثیرات انسولین را تقلید میکند. در همین مطالعه نشان داده شد که ویسفاتین، بیشتر توسط بافت چربی احشایی بیان میشود تا چربی زیرپوستی[7]. مزایای فعالیت بدنی در جلوگیری و کنترل دیابت نوع 2 شناخته شده است که از طریق بهبود حاد و مزمن عمل انسولین صورت میگیرد[8]. کاهش گلوکز خون به مدت، شدت و وضعیت تمرینی وابسته است[9]. تمرین نقش مهمی در کاهش مقاومت انسولین و عوارض مرتبط با دیابت ایفا میکند. تمرین مقاومتی و هوازی، عمل انسولین را بهبود میبخشند و میتوانند به کنترل سطوح گلوکز خون کمک کنند. اما تمرین باید به صورت منظم انجام شود تا اثربخش باشد. اکثر افراد مبتلا به دیابت میتوانند با در نظرگرفتن اقدامات احتیاطی، به تمرین بپردازند.
بنابراین محققان علوم ورزشی علاقمند هستند تا دریابند که بهبود مقاومت انسولین ناشی از فعالیت بدنی تا چه اندازه توسط این هورمون میانجیگری میشود. لذا تلاش برای شناخت مکانیسمهای مولکولی عمل این هورمون به شکل روزافزون در حال گسترش است.
1-2- بیان مسأله
شیوع دیابت به علت افزایش اپیدمیک[11] چاقی و سایر عوامل خطرزای متابولیک در حال افزایش است. چاقی از مهمترین مشکلات سلامتی به شمار میرود که بهواسطه توسعه شهرنشینی، تغییر در شیوه زندگی و الگوهای مصرف غذایی و کاهش فعالیت بدنی پدیدار گشته است[10] که با افزایش خطر ابتلا به مقاومت انسولین و دیابت نوع 2 همراه است[11].
چاقی را میتوان با افزایش چربی بدن معادل دانست. ارتباط بین تجمع بافت چربی احشایی و افزایش خطر ابتلا به دیابت نوع 2 به خوبی شناخته شده است[12]. از جمله ویژگیهای مهم متابولیکی بیماران دیابتی، چاقی شکمی است[13].
آدیپوکینها واسطههای شیمیایی هستند که توسط آدیپوسیتها ترشح میشوند و به نظر میرسد در تنظیم عملکرد انسولینی نقش
دارند[14]. به تازگی آدیپوکین جدیدی به نام ویسفاتین شناخته شده كه بهطور عمده در بافت چربی احشایی بیان می شود و نقش مهمی در حساسیت انسولین، چاقی و گلوكز ایفا میكند[15]. این مولکول اولین بار درسال 2005 توسط فوکوهارا شناخته شد که در گذشته با عنوان عامل افزاینده پیشسلول بتا یا نیكوتینآمید فسفوریبوزیل ترانسفراز[14] شناخته میشد[16]. ویسفاتین پلیپپتیدی با وزن مولکولی 52 کیلودالتون بوده كه از491 اسید آمینه تشكیل شده است. ژن ویسفاتین با وسعت kb7/34 از 11 اگزون و 10 اینترون تشكیل شده است كه روی بازوی بلند كروموزوم 2/22q7 واقع شده است[6]. اثرهای متابولیكی ویسفاتین با اتصال و فعالكردن گیرندههای انسولین صورت میگیرد[16]. ویسفاتین در بازسازی و ساخت نیكوتینآمید آدنین دینوكلئوتید نقش مهمی دارد كه منجر به افزایش ترشح انسولین از جزایر لوزالمعده می شود[17].
نقش فعالیت بدنی در كاهش شیوع و گسترش دیابت نوع دوم شاید به واسطه اثرات دوگانه فعالیت بدنی قابل توجیه باشد. اولاً فعالیت بدنی منظم از اضافهوزن جلوگیری به عمل میآورد و این در حالی است كه چاقی و مقاومت انسولینی با یكدیگر ارتباط دارند و دیابت نیز باعث گسترش چاقی میشود. نشان داده شده است كه رژیمهای غذایی چرب در موشها باعث ایجاد مقاومت انسولینی میشود[18]. در حالیكه كاهش وزن در انسانها از طریق رژیمهای كمكالری، حساسیت نسبت به انسولین را بهبود میبخشد[19]. این موارد همگی نشان میدهند که بین عمل انسولین و درصد چربی بدن ارتباطی روشن و شفاف وجود دارد. ثانیاًً، مستقل از درصد چربی بدن، فعالیت بدنی حساسیت نسبت به انسولین را در عضلات اسكلتی بهبود میبخشد. در مطالعات مقطعی، افرادی كه به لحاظ بدنی فعالتر بودند، نسبت به افراد بیتحرك، حساسیت انسولینی بیشتری داشتهاند[20]. نشان داده شده است تمرینات استقامتی (به مدت 1 تا 12 هفته و به میزان 30 تا 60 دقیقه در روز) حساسیت انسولینی را در انسان بهبود میبخشد[21, 22]؛ حتی مشاهده شده است که یک وهله فعالیت ورزشی، بهبود حساسیت انسولینی را در انسان به اندازه كافی تحریک خواهد نمود و انجام یک هفته تمرین استقامتی جهت بهبود تحمل گلوكز در افراد مبتلا به دیابت خفیف نوع دوم، مناسب است[23]. این موضوع در جوندگان نیز صدق میكند[24]. بنابراین شواهد قابل ملاحظهای وجود دارد كه نشان میدهد فعالیت بدنی و بهطور ویژه، تمرینات استقامتی اثر قدرتمندی بر فعالیت انسولین در عضلات اسكلتی دارد. البته هنوز كاملاً مشخص نیست كه چگونه انقباضهای منظم عضلانی قادرند چنین اثر ژرف و عمیقی را بر عملكرد درونسلولی انسولین اعمال نمایند و موجب افزایش حساسیت انسولینی شوند. در هر حال شناخت مكانیسمها و عواملی كه موجب بهبود حساسیت و كاهش مقاومت انسولینی می شود، می تواند ما را در كنترل و مهمتر از آن پیشگیری از دیابت نوع دوم یاری رساند.
همچنین بررسیها نشان میدهد كه سطوح پلاسمایی و بافتی ویسفاتین می تواند تحت تاثیر عواملی همچون چاقی، افزایش وزن[25, 26]، محدودسازی كالری[27, 28]، دیابت[29, 30]، سطح پلاسمایی فاکتور نکروزدهنده تومورآلفا (TNF-α)[31]، گلوكز و انسولین[32]، كاهش وزن[33]، سطح چربی خون و سیری مجدد[34, 35] و غذای غنی از چربی[36] قرار گیرد. پژوهشهایی در زمینه اثر فعالیت بدنی و تمرین بر سطوح ویسفاتین پلاسما در نمونههای انسانی و حیوانی انجام شده است و نتایج ضد و نقیضی گزارش کردهاند، به گونهای که تعدادی بر كاهش، برخی عدم تغییر و تعدادی نیز افزایش سطوح ویسفاتین را اعلام داشتند[37-42].
اگرچه گزارش شده است که ویسفاتین دارای ویژگیهای شبهانسولینی است، اطلاعاتی وجود ندارد که نشان دهد غلظت پلاسمایی آن به صورت حاد یا در هر صورت با تغذیه و بهویژه رژیم غذایی سرشار از گلوکز تغییر میکند[43]. شواهد ارتباط مستقیم بین ژنوتیپ ویسفاتین و دیابت نوع 2 هنوز ضعیف هستند و مطالعات مولکولی، فیزیولوژیکی و بالینی بیشتر مورد نیاز است تا نقش ویسفاتین را در آسیبشناسی و علتشناسی دیابت نوع 2 مشخص نماید. درک دقیق اعمال فیزیولوژیکی و مولکولی ویسفاتین منجر به کشف مداخلات درمانی موثر میشود. دستکاریهای جدید که پیامرسانی و عملکرد ویسفاتین را بهبود میبخشند، میتوانند وعده راهکارهایی جهت کاهش مسیر التهابی در سلولهای بتا و درنهایت کاهش پیشرفت مقاومت انسولین مرتبط با چاقی را بدهند.
با توجه به این تفاسیر و با توجه به پژوهشهای متعدد میتوان چنین انتظار داشت كه فعالیت بدنی و ورزش در تغییرات متابولیکی، هموستاز و تغییرات سطح انرژی بدن[44] نقش مهمی دارند. در مجموع از مطالعات چنین بر می آید که تاکنون پژوهشی در زمینه تأثیر فعالیت ورزشی حاد روی بیان ژن ویسفاتین در بافت چرب احشایی انجام نشده است.
در نتیجه این پژوهش درصدد است به این پرسش پاسخ دهد که:
آیا فعالیت ورزشی حاد، بلافاصله، 4 و 24 ساعت پس از تمرین تاثیری بر بیان ژن ویسفاتین بافت احشایی دارد؟
[1] hyperplasy
[2] hypertrophy
[3] Cardiovascular dysfunction
[4] Kidney incompetence
[5] neuropathy
4 White adipose tissue
[7] adiposytokine
[8] Interleukin-6
[9] tumor necrosis factor-α
[10] Fukuhara et al
[11] epidemic
[12] Visfatin
[13] Pre-β cell colony-enhancing factor
[14] Nicotinamide phosphoribosyltransferase
[15] Nicotinamide adenine dinucleotide
دردنیای امروزمربیگری مسئولیت سنگین و خطیری است که فراتر از گرفتن وقت استراحت وتجزیه تحلیل نقاط ضعف وقوت است.بنابراین مربیان باید برای تهیه ی یک برنامه ی جامع وموثربرای ارتقاءسطح کیفی وکمی ورزشکاران به گونه ای تلاش کنند که همه عوامل موردنیاز یک ورزش به ویژه در سطوح قهرمانی یعنی آمادگی جسمانی ،روانی،تکنیکی وتاکتیکی ورزشکار در طول یک برنامه ی زمانبندی شده توسعه یابد.بی گمان اگر مربی نتواند به هریک از جنبه های ذکرشده برای موفقیت دسترسی داشته ویا اشراف کامل داشته باشد از درجه ی موفقیت ورزشکاریا تیم تحت نظر او کاسته خواهد شد.یکی از ابعاد بسیار مهم در آماده سازی ورزشکاران انتخاب بهترین روش تمرین جسمانی متناسب با زمان های مختلف می باشد(9).
سال های متمادی وبه ویژه در چند سال اخیرپژوهش های علمی مربوط به شناسایی شیوه ی افزایش قدرت واستقامت در ورزشکاران وغیر ورزشکاران همواره مورد توجه بوده است ودر این رابطه ضمن معرفی روش های گوناگون ،ابزارهای ویژه ای برای افزایش قدرت واستقامت معرفی شده است.در نتیجه برای بسیاری از افراد مشکل است تا بین روش های تمرینی گوناگون ،بهترین روش را انتخاب کنند.لازم است با ارائه ی تصویر روشنی از اطلاعات جدید به همراه فراهم نمودن رویکردی ساده ،منطقی و فردی برای تمرینات قدرتی و استقامتی ویا استفاده همزمان از این دو شیوه تمرینی ،بهترین روش ها ارائه شود(9).
اگر چه قدرت عضلانی پایه واساس اجرای حرکات ورزشی بوده وبسیاری از متخصصان علوم ورزشی آن را مهم ترین عامل آمادگی جسمانی واجرای حرکات سنگین می دانند،ولی باید گفت سایرعوامل جسمانی نقش تعیین کننده ای در مجموعه پیچیده اجرای حرکات ورزش دارند(16،9). برهمین اساس مربیان وورزشکاران رشته های مختلف ورزشی علیرغم الویت دادن به یک عامل خاص از عوامل آمادگی جسمانی سایر موارد را نیز مدنظر قرار داده ومعتقد به توسعه وپیشرفت در کلیه زمینه های آمادگی جسمانی در حد مطلوب هستند.
کاربرد این اصول شامل دستکاری چندین متغییر در برنامه ی تمرینی ورزشکاران شامل نوع تمرینات ،ترتیب حرکات یا فعالیت ها ،شدت تمرین ،دوره های استراحت بین فعالیت ها وهمچنین تعداد جلسات تمرینی می باشد، تا دوره های تحریک وریکاوری به صورت بهینه فراهم شده و موجب سازگاری های موثر شود(48،77).بارعایت این اصول، سازگاری های فیزیولوژیک به هریک از برنامه های تمرین قدرتی واستقامتی ،تا حدود زیادی به تفاوت درچگونگی کاربرد متغییرهای تمرینی بستگی دارد.بر همین اساس تمرین چند دستگاه تولید انرژی واجرای همزمان انواع مختلف تمرینات که ازآن به عنوان تمرین موازی یاد می شود،ممکن است اهمیت کاربردی برای سازگاری با این تمرینات داشته باشد.بنابراین در این پژوهش حاضرسعی شده است اثرترتیب تمرین موازی (قدرتی واستقامتی)دربرابر(استقامتی وقدرتی)بر قابلیتهای جسمانی وترکیب بدنی مورد مطالعه قرار گیرد وپیامدهای این روشهای تمرینی با روش های تمرینی استقامتی وقدرتی به تنهایی مقایسه شود.
2-1- بیان مسئله پژوهش
سازگاری های حاصل ازتمرین به نوع برنامه تمرینی منتخب بستگی دارد،یعنی بیش ترین اثر بر قدرت ازبرنامه ی تمرینی قدرتی و بیش ترین اثر بر بهبود عملکرد دستگاه قلبی عروقی از برنامه ی تمرین استقامتی ایجاد می شود.بنابراین هرکدام از برنامه های تمرین استقامتی یا قدرتی باعث سازگاری های ویژه می شود(16) .نتایج متضاد ناشی از تمرینات استقامتی ومقاومتی تردید هایی را برای برخی از افرادبه ویژه ورزشکاران استقامتی و مقاومتی در بکارگیری روش های متفاوت به خاطر ترس ازبه خطر افتادن سازگاری های تمرینی مطلوب به وجودآورده است(16).بنابراین تمرین چند دستگاه انرژی واجرای همزمان انواع مختلف تمرین موازی دارای اهمیت کاربردی برای ایجاد سازگاری های مطلوب با این برنامه های تمرینی است.
به همین دلیل،به تازگی اخیراسازگاری های حاصل از تمرین موازی مقاومتی واستقامتی به توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است.
مربیان موفق از ترکیب و دستکاری انواع تمرینات می توانندهرچه بیش تر ورزشکاران خود را به سوی آمادگی مطلوب تر هدایت کنند.انتخاب یک روش مناسب نیاز به پژوهش ها و مستندات علمی دارد.در ارتباط با نقش وسودمندی هریک از تمرینات قدرتی
واستقامتی پژوهش های فراوانی صورت گرفته که نقش آن ها را به خوبی مشخص کرده است،ولی در زمینه ی ترتیب ارائه تمرین موازی هنوز جمع بندی کلی وجامعی وجود نداردکه بتوان به آن به خوبی استناد کرد.
نتایج برخی از پژوهش ها نشان داده اندتمرین مقاومتی و استقامتی همزمان ظرفیت هوازی را افزایش می دهد(85،41) واین نتایج در مقایسه با افرادی که فقط تمرین استقامتی داشته اند کمتر بود(85،41).
در اثر تمرین موازی ،قدرت عضلانی و توان هوازی نیز افزایش می یابدکه البته این میزان افزایش نسبت به انجام فقط تمرین مقاومتی یا استقامتی کم تر است(85،16،41). تمرین استقامتی تنها باعث افزایش توان هوازی می شودو قدرت عضلانی را افزایش نمی دهد(16). سازگاری های حاصل از تمرین به نوع برنامه ی تمرین بستگی دارد.چنارا وهمکاران(2005)درپژوهشی با عنوان تاثیر موازی تمرینات قدرتی واستقامتی همزمان درون جلسه ای روی ظرفیت و اجرای هوازی گزارش کردند که بهبود قابل ملاحظه ای در ظرفیت و اجرای هوازی به ترتیب در گروه های استقامتی +قدرتی>استقامتی>قدرتی +استقامتی>قدرتی دیده شد(85) .
هم چنین بیش ترین تاثیر بر بهبود عملکرد دستگاه قلبی عروقی از برنامه ی تمرین استقامتی ایجاد می شود.بنابراین هرکدام از برنامه های تمرین استقامتی یا قدرتی باعث سازگاری های ویژه می شود.پرداختن به فعالیت های استقامتی دستگاه قلبی عروقی راتحت تاثیر قرار می دهدو ضمن افزایش کارایی قلبی عروقی وتنفسی باعث مصرف چربی بدن وتغییردر ترکیبات بدنی می شود(124،71). تمرین استقامتی موجب افزایش حداکثر اکسیژن مصرفی می شود،ولی اثری بر هایپرتروفی عضلانی ندارد.از سوی دیگر تمرین مقاومتی برای هایپرتروفی سلول های عضلانی از راه سنتز پروتئین وافزایش پروتئین های انقباضی وتغییر در ترکیبات بدنی مورد استفاده قرار می گیرند(3،16)چنین نتایج متضادناشی از تمرینات استقامتی ومقاومتی تردیدهایی رادر ورزشکاران به خاطر ترس از به خطرافتادن سازگاری های تمرینی مطلوب به وجود آمده است(16).پژوهش حاضر در نظر دارد اثر همزمان تمرین مقاومتی واستقامتی بر آمادگی جسمانی و ترکیب بدنی دانشجویان دختر غیر ورزشکار را مورد مطالعه قراردهدوبه این سوال پاسخ دهد که انجام تمرین همزمان تمرینات استقامتی قدرتی، قدرتی واستقامتی در مقایسه با انجام تمرینات قدرتی-استقامتی چه اثراتی برعوامل آمادگی جسمانی که شامل قدرت واستقامت عضلانی،توان هوازی،توان بی هوازی-چابکی وترکیب بدنی داردوهم چنین آیا ابتدا باید تمرین مقاومتی انجام شودوبدنبال آن تمرین استقامتی یا برعکس وآیا تغییرات ایجاد شده در اثر این چند نوع تمرین موازی با هم متفاوت است؟
3-1- اهمیت و ضرورت پژوهش
علوم ورزشی در پی گسترش وسیع خود در زمینه های مختلف توانسته است راهکارهای تازه ای را برای پیشرفت اجرای ورزشی ورزشکاران ارائه دهد که به موجب آن امکان دست یابی به موفقیت آسان تروسریع تر گردد.بنابراین هر گونه مطالعه ای که در پی دست یابی به روابط و عوامل زیر بنایی تشکیل دهنده ی اجرای ورزشی باشد در نهایت چشم اندازی به آینده برای کمک به پیشرفت های بارز مهارتی دارد وبه این ترتیب می تواندزیر بنای پژوهش های کاربردی را تشکیل می دهد(6).
درسال های اخیر میزان سازش پذیری تمرینات استقامتی و مقاومتی و اثر تمرین موازی برای افزایش ظرفیت و توان هوازی ، توان بی هوازی ،چابکی،قدرت واستقامت عضلانی و ترکیب بدنی مورد توجه پژوهشگران بوده است.آن چه که کمتر به آن پرداخته شده است توجه به ترتیب انجام تمرینات مقاومتی واستقامتی در برنامه تمرین موازی است ،به این نحو که آیا در انجام تمرینات موازی مقاومتی واستقامتی ابتدا باید تمرین مقاومتی وسپس استقامتی انجام شود یا ابتدا تمرین استقامتی وبه دنبال آن تمرین مقاومتی .هم چنین این سوال مطرح است که تغییرات ایجاد شده در قابلیت های جسمانی وترکیب بدن در این شرایط چگونه می باشد. بنابراین ضرورت ایجاب می کند که پژوهش هایی در خصوص تعیین ترتیب برنامه های تمرین موازی استقامتی و قدرتی بر روی قابلیت های جسمانی مانند قدرت واستقامت عضلانی ، توان هوازی ،توان بی هوازی،چابکی و ترکیب بدنی صورت گیرد.
4-1- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی
اثر نوع و ترتیب تمرین موازی بربرخی عوامل آمادگی جسمانی شامل توان هوازی،توان بی هوازی،چابکی،استقامت عضلانی وترکیب بدنی دانشجویان دختر غیر فعال.
1-4-2- اهداف ویژه
1-2-4-1 مقایسه اثر8 هفته تمرینات استقامتی(ET)،قدرتی ( (ST،موازی استقامتی قدرتی (EST)وموازی قدرتی استقامتی(SET) بر توان هوازی دانشجویان دختر غیر فعال.
2-2-4-1 مقایسه اثر8 هفته تمرینات استقامتی(ET)،قدرتی (ST) ،موازی استقامتی قدرتی (EST)وموازی قدرتی استقامتی(SET) بر توان بی هوازی دانشجویان دختر غیر فعال.
3-2-4-1 مقایسه اثر8 هفته تمرینات استقامتی(ET)،قدرتی( (ST(،موازی استقامتی قدرتی (EST)وموازی قدرتی استقامتی(SET) بر چابکی دانشجویان دختر غیر فعال.
4-2-4-1 مقایسه اثر8 هفته تمرینات استقامتی(ET)،قدرتی(ST)،موازی استقامتی قدرتی (EST)وموازی قدرتی استقامتی(SET) بر استقامت دانشجویان دختر غیر فعال.
5-2-4-1 مقایسه اثر8 هفته تمرینات استقامتی(ET)،قدرتی( (ST،موازی استقامتی قدرتی (EST)وموازی قدرتی استقامتی(SET) بر ترکیب بدنی دانشجویان دختر غیر فعال.
:
دیدگاه افراد به زندگی تغییرات زیادی پیدا كرده است و برای ارتقای جنبه های مختلف كیفیت زندگی[1] تلاش فراوانی میكنند (نائینیان و همکاران، 1384). باتوجه به متنوع و متغیر بودن مفهوم كیفیت زندگی از دیدگاه فرد و گروههای مختلف اجتماعی، در مورد تعریف و الگوی آن توافق كلی وجود ندارد. برای مثال براساس تعریف گروه كیفیت زندگی سازمانی بهداشت جهانی[2]، كیفیت زندگی ابعاد سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی، و حتی ارتباط با محیط زیست را دربرمیگیرد (نیوا و تیلور[3]، 1999). كیفیت زندگی، رابطة نزدیک و تنگاتنگی با مفهوم زندگی خوب دارد چون برخی از نشانگرهای اصلی زندگی خوب نیز (تندرستی و بهداشت روانی) مشابه كیفیت زندگی است و زندگی خوب بدون سلامت جسمانی و روانی معنایی ندارد (رمضانی نژاد، 1386). به همین دلیل چندین نشانگر كیفیت زندگی به ویژگی های شغلی، روابط شغلی، رضایت شغلی و رفتار تفریحی و گذران اوقات فراغت اختصاص یافته است (سازمان جهانی بهداشت، 1995). امروزه كیفیت زندگی مورد توجه سازمآن های رفاهی و اجتماعی، محققان علوم اجتماعی، بهداشت، روان شناسی، پزشكی و تربیت بدنی قرار گرفته است (نیوا و تیلور، 1999).
به اعتقاد بار-آن هوش هیجانی مجموعهای از توانایی ها و قابلیت ها و مهارتهایی است که فرد را برای سازگاری موثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز میکند و صفت هیجانی دراین نوع هوش رکن اساسی است که آن را از هوش شناختی متمایز میکند (ترابی،1382). بنابراین هوش هیجانی فاکتوری مهم است که مربیان و ورزشکاران باید همزمان با کسب مهارتها و توانایی های لازم برای موفقیت در زمینه ورزشی مورد نظر، این مهارت را نیز آموزش و پرورش دهند.
امروزه با توجه به افزایش شاخص طول عمر و امید به زندگی، مسئلة مهمتری با عنوان چگونگی گذراندن عمر و به عبارتی كیفیت زندگی[4] مطرح شده، كه پرداختن به این موضوع ذهن صاحب نظران و محققان در امور ورزش و تربیت بدنی را به خود جلب كرده است (احمدی و همکاران، 1383). كیفیت زندگی مفهومی فراگیر است كه سلامت جسمانی، رشد شخصی، حالات روانشناختی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و ارتباط با محیط را در بر میگیرد و بر ادراك فرد از این ابعاد نیز مبتنی است. در واقع، كیفیت زندگی در برگیرندة ابعاد عینی و ذهنی است كه در تعامل با یكدیگر قرار دارند (عیدی، 1386).
بیان مسئله:
توانمندی ها و شایستگی های اجتماعی و هیجانی از عوامل تعیین کننده و تاثیرگذار بر کیفیت روابط اجتماعی و موفقیت در حوزه های گوناگون زندگی و حرفه ای به شمار می روند (می یر و کاراسو، 2001). کنترل هیجانات در افراد علی الخصوص ورزشکاران و مربیان ورزشی بسیار مهم است و در این بین در میادین ورزشی هوش هیجانی کمک بسیاری به موفقیت مربیان و ورزشکاران در میادین ورزشی می کند. شناخت هوش هیجانی به مربیان ورزش در انتخاب بازیکنان و واگذاری مسئولیت های مختلف و درك رفتار و چگونگی برخورد با آن ها کمک می کند (داگلاس، ویگاند، 2007).
كیفیت زندگی، رابطة نزدیک و تنگاتنگی با مفهوم زندگی خوب دارد چون برخی از نشانگرهای اصلی زندگی خوب نیز (تندرستی و بهداشت روانی) مشابه كیفیت زندگی است و زندگی خوب بدون سلامت جسمانی و روانی معنایی ندارد (رمضانی نژاد، 1386). به همین دلیل چندین نشانگر كیفیت زندگی به ویژگی های شغلی، روابط شغلی، رضایت شغلی و رفتار تفریحی و گذران اوقات فراغت اختصاص یافته است (سازمان جهانی بهداشت، 1995). امروزه كیفیت زندگی مورد توجه سازمانهای رفاهی و اجتماعی، محققان علوم اجتماعی، بهداشت، روان شناسی، پزشكی و تربیت بدنی قرار گرفته است (نیوا و تیلور، 1999).
پژوهش های صورت گرفته در زمینه مقایسه هوش هیجانی با بهره هوشی، توانائی های هوش هیجانی را که شامل ادراك هیجانی، تنظیم هیجانی، شناخت هیجانی و آسان سازی (تسهیل) هیجانی هستند را پیش بینی کننده بهتری برای موفقیت و سازگاری معرفی کرده اند (بشارت، 1348). هوش هیجانی شامل توانایی ما در ایجاد مهارت های کافی در بوجود آوردن روابط سالم با دیگران و حس مسئولیت پذیری
در مقابل وظایف می باشد (گلمن، 1998). با بهبود این مهارت تسلط فرد بر امور بیشتر می شود، احساس تسلط بر اوضاع این باور را در ورزشکار بوجود می آورد که تلاش های وی بر موفقیت تاثیر خواهد گذاشت و وی می تواند مسیر رویدادها را تغییر دهد و نتیجه مسابقه را تعیین کند (کج باف نژاد، 1390). بنابراین درك هیجانات برای دست یافتن به اهداف موفقیت آمیز (برادبری و همکاران، به نقل از گنج،1384) و روح تیمی و محیط ورزشی پربازده بسیار مهم است (لین و همکاران، 2009،). یکی از موضوعات مهم روانشناسی که در سالهای اخیر مورد بحث جدی قرارگرفته، هوش هیجانی است. هوش هیجانی شامل تواناییهایی مانند حفظ انگیزش شخص و استقامت در مقابل مشکلات، حفظ خونسردی و کنترل تکانشهای خود در شرایط بحرانی بوده، کامیابی را به تاخیر انداخته و با دیگران همدلی نموده و امیدوار باشد (ساسانی 1390). هوش هیجانی به تنهایی بزرگترین عامل برای پیشبینی عملکرد فرد و مؤثرترین محرک برای رهبری و موفقیت معرفی شده است. اعتماد به نفس، آرمیدگی، نیروبخشیو تمرکزکه از مؤلفههای هوش هیجانی هستند ارتباط معنا داری یا سبکهای رهبری و شخصیت یک رهبر در هدایت و کنترل تیم و کارکنان خود دارد که این ارتباط میتواند دارای همبستگی مثبت و بالایی باشد.
عبدلی(1384) میگوید فرد بلافاصله بعد از مشاهده نتیجه عملکرد خود یک یا چند پاسخ هیجانیخودکار را تجربه میکند. به طوری که نتیجه تحلیل شناختی از عملکرد و واکنشهای عاطفی نسبت به آن، رفتار آینده وی را تعیین میکند . بارلینگو همکاران(2000)، در پژوهشی دریافتند که هوش هیجانی با رهبری تحول آفرین مربیان رابطه دارد . گاردنر و استوک با آزمایش ارتباط بین هوش هیجانی و سبک رهبری در 110 نفر از مربیان رده بالا، نشان دادند که بین تمامی مولفههای هوش هیجانی و سبک رهبری رابطهی منفی وجود ندارد. لینی و همکاران(2010) به اهمیت هوش هیجانی برای موفقیت در ورزش اشاره کرده است و در تحقیق به بررسی ارتباط هوش هیجانی و شرایط و موقعیت هیجانی گوناگون با احساسات و عملکرد مطلوب و نامطلوب پرداختند.
و یا در تعریف دیگری هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است که مشتمل برشناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی ، توانایی اداره مطلوب خلق وخو و وضع روانی و کنترل تکانش ها و فرسودگی است (گلمن، 1995). درسال 1990 پیترسالوی و مایر[14] کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانایی تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فکر و عمل فرد به کار بردند (چرنیس، 2000). این محققان اشاره داشتند که هوش هیجانی این امکان را برای افراد فراهم می کند که به طور خلاقانه، بیندیشیندم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنند. و چهار ویژگی تشخیص عواطف، استفاده موثر از عواطف، فهم و درك عواطف و تنظیم و کنترل عواطف را برای آن در نظر گرفتند (یراستد، 1999؛ چرنیس، 2000؛ پونگ تنگ فات، 2002). در الگوی مورد نظر بارون[15](2000)، هوش هیجانی به عنوان مجموعه ای از مهارت ها، صلاحیت ها و توانایی های غیر شناختی در نظر گرفته می شود. الگوی وی شامل پنج گروه از توانایی ها است که شامل توانایی درون فردی، توانایی بین فردی، مدیریت استرس، سازش یافتگی، خلق عمومی است. دانیل گلمن[16] در سال 1998 در كتاب خود تحت عنوان كاركرد هوش هیجانی آن را اینگونه تعریف می كند: هوش هیجانی توانایی درك و فهم هیجان ها و عواطف است به منظور تعمیم آن به عنوان حامی اندیشه، شناخت هیجان ها و دانش هیجانی تا بتوانیم آنها را نظم داده تا موجبات رشد عقلی، عاطفی و هیجانی فراهم گردد. اولین نظریه، آن را نوعی توانایی ذهنی مثل بهره هوشی معرفی نمود(جان کی شی،2007). دیدگاه دوم هوش هیجانی را مجموعه ای از قابلیت ها و مهارت های متشکل از حالات رفتاری و ادراکات فردی مرتبط با توانایی فرد برای شناخت، پردازش و به کارگیری اطلاعات هیجانی دانست که وابسته به قلمرو شخصیت هستند (پتریدسا، 2004 ). اما مسئلة مهم تری با عنوان چگونه گذراندن عمر و به عبارتی كیفیت زندگی مطرح شده، كه پرداختن به این موضوع ذهن صاحب نظران و محققان در امور ورزش و تربیت بدنی را به خود جلب كرده است (احمدی و همکاران، 1383). بازخوانی مفاهیم متعدد كیفیت زندگی به ارائة تعریفی از سوی گروه كیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت منجر شده است. این تعریف برای درك فرد از موقعیت خود در بافتی از نظام های فرهنگی و ارزشی و در زمینة هدف ها، انتظارات و استانداردها و علاقه مندی آنها ارائه شده است. در این نگاه كیفیت زندگی مفهومی فراگیر است كه سلامت جسمانی، رشد شخصی، حالات روانشناختی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و ارتباط با محیط را در بر می گیرد و بر ادراك فرد از این ابعاد نیز مبتنی است. در واقع، كیفیت زندگی دربرگیرندة ابعاد عینی و ذهنی است كه در تعامل با یكدیگر قرار دارند. از سوی دیگر، باید توجه داشت كه كیفیت زندگی مفهومی پویاست، چون ممكن است ارزش ها، نیازها و نگرشهای فردی و اجتماعی طی زمان در واكنش به رویدادها و تجارب زندگی دگرگون شوند. همچنین هر بعد از كیفیت زندگی می تواند آثار چشمگیری بر دیگر ابعاد زندگی بگذارد (نیوا، 1992). به بیانی دیگر، كیفیت زندگی بیانگر تاثیرات عملكردی عدم سلامتی و برایندهای آن بر درك فرد از جنبه های جسمانی، روانشناختی و اجتماعی زندگی فردی است (عیدی، 1386). پژوهش های اندکی در زمینه رابطۀ هوش هیجانی و کیفیت زندگی در ایران انجام گرفته (حسنیان، 1390؛ رجبی، 1390؛ احمد نژاد، 1391؛ نریمانی، 1390؛ 2008) که در اکثر این تحقیقات رابطه مثبت و معناداری بین هوش هیجانی و کیفیت زندگی وجود دارد، بنابراین باتوجه به اینکه تمام پژوهش های انجام گرفته بر روی جامعه آماری غیرورزشی محدود شده و نشان می دهند که هوش هیجانی با کیفیت زندگی رابطۀ معنادار دارند بنابراین این پژوهش نیز درصدد یافت پاسخ به این پرسش می باشد که آیا بین هوش هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال رابطۀ معنادار وجود دارد؟
[1] Quality of life
[2] World Health Organization Quality of Life
[3] Newa C, and Taylor
[4]Quality of life
[5] Emotional Intelligence
[6] Confidence
[7] Relaxation
[8] Refreshment
[9] Centralization
[10] Emotional response
[11] Barling
[12] Gardner
[13] Staugh
[14] Salovey & Mayer
[15] Bar- On
[16] Daniel Goleman
[1] Intelligence Shrink Emotional Questionnaire