:
طرح مسأله:
پس از پایان یافتن قرون وسطی و آغاز دوره روشنگری نقدهای جدی توسط اندیشمندان غرب نسبت به رابطه عقل و دین صورت گرفت، به گونه ای که برخی وجود هرگونه رابطهای را انکار نمودند، و معتقد شدند که معارف دینی قابل توجیه عقلانی نیست. زیرا حجیت عقل که پیش از آن به صورت نادرستی موردتأیید قرار گرفته بود، زیر سؤال رفت، و دیدگاه های جدیدی پیرامون ماهیت و محدوده عقل مطرح گردید. این تغییرات بیشتر تحت جریان رمانتیسم که به عنوان نقدی بر عقلگرایی افراطی به وجود آمده بود صورت گرفت. از سوی دیگر تجربهگرایی هر چه بیشتر قدرت میگرفت و وجود نوعی اعتقادات براساس تجربه احساس نیاز میشد. بنابراین دانشمندان به دنبال این پرسش به دنبال راه کارهای مناسب دیگری میگشتند. برای مثال یکی از راه کارها راه کار (کی یر که گور)[1] بود که بیان میکرد، که هیچ توجیه عقلانی معتبری برای اثبات باورهای دینی وجود ندارد. زیرا اصولا ایمان امری برهان ناپذیر است. به نظر او ایمانی که محصول برهان باشد ایمان نیست، بلکه خود برهان است. در حالی که ایمان نوعی اعتماد به امر ناپیدا و نامعقول است. ایمان نوعی احساس خود رهایی و حرکت به سوی امور غیر معقول است. در حقیقت ایمان یک انتخاب بدون جهت و بدون دلیل است که امکان برد و باخت در آن است.[2] ولی در صورت پیروزی جوایز بیشماری درانتظار انسان است.
اما راه کار معتقدان به تجربهی دینی خصوصا شلایرماخر چیز دیگری بود. شلایرماخر[3] میپذیرفت که ایمان و دین امری غیرمعقول است اما در عوض هستهی دین نوعی تجربه است که امری غیر شناختی است. هستهی مرکزی همهی ادیان تجربه دینی است و تجربهی دینی نوعی احساس و عاطفه است که صاحب تجربه در مسیر تجربه امر متعالی کسب مینماید.[4]
همین مطلب از گذشتههای دور در میان متفکران اسلامی هم وجود داشت. این سؤال همیشه مطرح بوده است که آیا دین دارای هسته و مرکز است؟ و اگر هست این مرکز چیست؟ آیا معارف دینی قابل تبیین عقلانی هستند یا خیر؟ و آیا درک خداوند همراه نوعی شناخت و ادراک هست یا خیر؟ اصولا نسبت انسان با عالم قدس و عالم غیب چگونه است؟ آیا انسان توانایی ارتباط با عوالم دیگر را دارد یاخیر. اگر دارد چه روشی وجود دارد، و آیا همه کس به هر شیوهای چنین توانایی را دارند یا اینکه شرایط خاصی برای چنین امر مهمی وجود دارد؟ دانشمندان مسلمان برای کشف این حقیقت تلاش های بسیاری نموده اند و در این باره کتابهای مختلفی نوشتهاند. اما این نوشتهها به صورت متمرکز و آنهم به صورت بحث منسجم با روش شناسی جدید نبوده است.
همهی دانشمندان و علمای اسلامی اعتراف دارند که قرآن کاملترین، جامعترین، سودمندترین کتاب در میان بشر و همچنین مرجع نهایی در فهم و داوری مسائل دینی است. لذا باید مهمترین نیازهای بشر را جوابگو باشد. ولیکن تلاشها برای دستیابی به موضع قرآن در این موضوع کافی نبوده است. در تمام جستجوهای انجام شده از کتب ومقالات معتبر، تحقیقی جامع با محوریت قرآن در این موضوع نیافتیم. نوشتههای پراکنده و بعضا غیر منطبق با اصول اسلامی، قرآنی، ما را بر آن میدارد که نوشتهای نسبتاً جامع در این باره تهیه نمائیم تا دیدگاههای مختلف علمای مسلمان در علوم و کتابهای مختلف، حول محور قرآن جمعآوری شود و مورد نقد وکنکاش قرار گیرد.
خصوصا لازم است که این تلاشها با روش و متد جدید و با نگاهی به علم جدید و کلام جدید در حوزه غرب صورت بگیرد تا نقصانهای احتمالی برطرف گردد.
باید دید که آیا می شود که تجربه دینی را به عنوان شاهدی برای مدعیات دینی پذیرفت، یا اینکه آنرا بیشتر یک امر شخصی وغیر مستدل بدانیم و همچنین باید دید که آیا میتوان تجربهی دینی را به عنوان بدیلی مناسب برای استدلالهای عقلی پیرامون دین دانست یا اینکه حجیت آنرا باید خیلی محدود دید.
چنین امری با بهره گرفتن از فلسفه، کلام قدیم، کلام جدید، فلسفه دین، فلسفه غرب، تفسیر، عرفان و سایر علوم و معارف مرتبط بدست میآید. در حقیقت در یک فرایند تطبیقی باید تمام علوم مرتبط را به کار گرفت و همه را حول محور قرآن قرار داد تا بتوانیم نتیجه مطلوب را بدست آوردیم.
فرم در حال بارگذاری ...