جدیت و قرار گرفتن در موقعیتهای رقابتی در اکثر ورزشها و بهویژه در دسته ورزشهای انفرادی اضطرابآور است، این اضطراب می تواند موجب افزایش برانگیختگی و ایجاد استرس شود. ورزشکار ممکن است در موقعیتهایی که کمتر اضطراببرانگیز است؛ عملکرد بهتری را تجربه کرده یا در موقعیتهای تحت فشار بدلیل اشتباهات فاحش، دارای تجربیات ناخوشایندی باشد. روانشناسان ورزش علاقهمندند تا بفهمند چه عواملی بر اضطراب، برانگیختگی و استرس مؤثرند و این عوامل بر عملکرد ورزشی چه اثراتی دارند. همچنین نحوه تنظیم برانگیختگی و اضطراب بهمنظور بهبود عملکرد در حیطه مطالعاتی روانشناسان ورزش قرار دارد. در سطوح بالای ورزش، تفاوت اندکی بین سطوح مهارت شرکتکنندگان وجود دارد. بدین ترتیب اغلب دستکاری برانگیختگی، اضطراب و استرس می تواند برنده را از بازنده جدا سازد. فرایندی که بهوسیله آن شخص تهدیدی را دریافت کرده و با یکسری از تغییرات فیزیولوژیکی و روانشناختی، همراه با افزایش در برانگیختگی و تجربه اضطراب به آن پاسخ میدهد، بهعنوان استرس تعریف می شود. استپتوی[1](1997) استرس را اینگونه تعریف کرده است: هنگامی که الزامات مربوط به فعالیتی فراتر از تواناییهای فردی و اجتماعی افراد است، پاسخهایی ارائه میشوند که به آن استرس میگویند. لازاروس[2](1996) معتقد است استرس از تعامل بین نیازهای موقعیتی، ارزیابی، و پاسخهای فرد به این نیازها ناشی می شود (احمدی و همکاران، 1388). در دهههای اخیر اصطلاح استرس به محرکی اطلاق می شود که می تواند تغییراتی را در شناخت، هیجان، رفتار و فیزیولوژی فرد ایجاد کند (دیویدسون و نیل[3]، 1990). با توجه به تعاریف ارائه شده، میتوان گفت استرس رویداد یا وضعیتی است که بر جنبه های روانی- جسمانی ارگانیسم آثاری زیانبار برجای میگذارد. وقتی با خواسته هایی سروکار داریم که دستیابی به آنها دشوار است، تمایل بیشتری به تجربه استرس ایجاد می شود (خدایاریفرد و همکاران، 1390)
بدیهی است که استرس بخش جدایی ناپذیر ورزش و از جمله مسابقات و رویدادهای ورزشی، خصوصاً در رشتههای انفرادی و برخوردی میباشد، بنابراین لازم است؛ تمامی افرادی که بهنوعی در ورزش و مسابقات ورزشی درگیر هستند، با عوامل و منابع ایجادکننده استرس آشنا باشند. همچنین بایستی توجه داشت که استرس خودبهخود باعث ناتوانی جسمانی یا روانی ورزشکار نمیشود، بلکه با کاهش مقاومت بدن و افزایش حساسیت ورزشکار نسبت به عوامل تنشزا، اجرای مهارتی وی افت کرده و در نتیجه به کاهش بازدهی ورزشکار منجر می شود.
زمانی که فرد احساس اضطراب می کند، این اضطراب محصولی از ساختار روانشناختی شخصی (خصلت اضطراب، عزت نفس و خود باوری) و مشخصههای موقعیتی (اهمیت رویداد، توقعات، عدم اطمینان) که فرد در آن قرار دارد، است. علاوه بر این درك استرس تحت تأثیر جنسیت قرار دارد. در بررسی اختلاف زنان و مردان در زمینة سبكهای مقابله (CS) با استرس، میتوان به این نكته اشاره كرد كه درك زنان از استرس بیش از مردان است (مت جارویس، 1966).
در تبیین استرس، عدهای بر ویژگیهای محركهای محیطی كه موجب بههم ریختگی و تنش می شود، تاكید میكنند (کاکس[5]، 1993). در تعریف فولکمن و موسکووتیز[6](2004) از فرایند مقابله، تفکرات و رفتارهایی که برای مدیریت تقاضای درونی و بیرونی در موقعیتهای پرتنش بکار میروند، منابع تنشزا وقایع و موقعیتهای بیرونی تلقی شده اند. در حالیکه روانشناسانی نظیر یالوم[7] (1981) منابع ایجاد کننده استرس و اضطراب را به درون فرد نسبت میدهند. در واقع به قول اپیكتتوس[8] اشیاء و رویدادها نیستند كه در فرد ایجاد آشفتگی میكنند، این نگرش ما نسبت به رویدادها است كه سبب آشفتگی می شود ( دخت رضاخانی و همکاران،1387).
با این توصیف میتوان یکی از پدیدههای محیطی را که به استرس میانجامد، شرکت در رویدادهای ورزشی بهمنظور کسب موفقیت قلمداد نمود. این نوع از شرایط استرس بالایی را در افرادی که در حال رقابت هستند ایجاد می کند. استرس در رقابت معمولاً موجب ایجاد اضطراب رقابتی در ورزشکاران شده، و آنان را وادار می کند تا برای مواجهه با اضطراب برنامه ریزی مضاعفی داشته باشد. هنگامیکه اضطراب بدرستی مدیریت و یا تفسیر نشده باشد، ورزشکار کنترل فعالیت را از دست داده و سطح عملکردش کاهش مییابد (سجادی و همکاران[9]، 2011). یافته های تحقیقات انجام شده توسط جیاکوبی و وینبرگ[10] (2000) بیانگر آن بود که، استراتژی های مقابله با استرس دارای یک رابطه قوی با عملکرد هستند. علاوه بر این، هانین[11] (2000) بیان می کند که “احساسات بر روند عملکرد و روند عملکرد مداوم به شدت بر محتوا و شدت احساسات تأثیر گذار است”.
براساس نظر لازاروس و فولکمن[12] (1984)، مقابله اشاره به فرایند مدیریت تقاضاهای درونی و بیرونی دارد. علاوه بر این، مقابله مشتمل بر تلاش هایی است که بهمنظور اداره و كنترل تقاضاهای محیطی و درونی و تعارضات میان آنها انجام میگیرد (لازاروس و لونیر[13]، 1987). سبكهای مقابله با استرس عامل مهمی در تعیین عملكرد فرد در موقعیتهای پُر استرس میباشند. فهم این موضوع، بینشی دربارة الگوهای مقابلهای افراد در اختیار ما قرار میدهد (انشل و سی [14]، 2008 ).
اساس انتخاب هر سبك مقابله با استرس توسط فرد به عوامل اساسی و پایه بستگی دارد. از جمله این عوامل میتوان به جنسیت، نژاد و عوامل مؤثر بر ویژگیهای روانی هر یک از افراد (محیط، آموزش و… ) اشاره كرد. زنان و مردان با توجه به تفاوتهای جنسیتی، تمایلی ویژه به استفاده از سبك مخصوص به خود را دارند (انشل ،کانگ و مسنر[15]،2010). میتوان دریافت سبك انتخاب شده تحت تأثیر عواملی قرار میگیرد كه نسبت به شرایط محیطی نزدیكتر بوده و از عوامل فردی دورتر می شود. به بیان دیگر سبك انتخابی پس از انتخاب تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار میگیرد. علاوه برعوامل ذكر شده، میتوان به عواملی همچون وضعیت اقتصادی- اجتماعی، روانشناختی، و ویژگیهای
بدنی و سلامتی در رابطه با انتخاب سبكهای مقابله اشاره كرد (انشل، سوتارسو[16]، 2007). لذا با توجه به این مطالب میتوان پی برد که شناسایی سبک مقابلهای با استرس در ورزشهای مختلف برای کیفیت اجرا و همچنین برای بدست آوردن نتایج بهتر و مداومتر ضروری است. ورزش ووشو از جمله ورزشهای است که ورزشکاران در آن در دو سبک مختلف تمرین کرده و مسابقه میدهند. این ورزش از دو سبک برخوردی و نمایشی تشکیل میشود بدیهی است نیازهای محیطی هر کدام از این سبکها می تواند متفاوت باشد. بنابراین شناسایی سبکهای مقابله با استرس و مقایسه آنها با یکدیگر می تواند در یک نوع ورزش باعث شناسایی اثرات استرس بر اجرا شده و از نتایج میتوان در روانشناسی ورزش و نیز در محیطهای عملی استفاده نمود.
1-2- بیان مسأله
در سالهای اخیر مطالعه راههای مقابله با استرس توجه زیادی را بهخود جلب نموده است. بررسی و شناخت عوامل مؤثر بر سبكهای مقابله با وقایع همراه با استرس، یكی از موضوعات مورد بررسی در رفتارشناسی مقابلهای است. گرچه قسمت اعظم این مقوله هنوز ناشناخته مانده است، به طور معمول این نکته پذیرفته شده که روشهای مقابله با استرس یکی از راههای مؤثر اجرای ورزشی و عامل مهمی در تعیین عملكرد در موقعیتهای پُر استرس است. همچنین مقابلهی ناموفق با استرس بر عملکرد و رضایت ورزشکاران تأثیرگذار است (انشل، کیم، چانگ، اوم[17]، 2001؛ کرون و هیندل[18]، 1988). عواملی که ناشی از مقابله ناموفق با استرس هستند شامل تنش عضلانی (انشل، کیم و همکاران، 2001) و کاهش میزان تمرکز میباشند (کرون، هیندل و همکاران، 1988).
مقابله دو كاركرد عمده دارد :تنظیم هیجانات ناگوار و درمانده كننده و اتخاذ كنش به منظور تغییر و بهبود مسئلهای كه موجب ناراحتی شده است. بر این اساس دو دسته از شیوه های كلی مقابله را میتوان اینگونه بیان كرد: “مقابلة معطوف بهحل مسئله” و” سبكهای هیجانمدار” (کارادماس و کالانتزی [19]، 2004). یکی دیگر از ساختارهایی که در روانشناسی ورزشی و روانشناسی عمومی پیرامون مطالعات سبکهای مقابله مورد بررسی قرار گرفته است، سبک رویکرد (که به آن هوشیار، توجه، فعالیت، حساسیت، درگیر شدن و مقابله فعال هم گفته می شود) و همچنین سبک اجتناب (که به آن عدم هوشیاری، منفعل، عدم حساسیت، عدم درگیری و روی گردان نبود نیز گفته می شود) است (انشل، 1996؛ انشل، ویلیامز، هاج [20]، 1997؛ کاسیدیس، رودافینوس، انشل و پورتر، 1997؛ کرون، 1993؛ کرون، 1996؛ مک کری، 1992؛ راث، 1996). سبکهای مقابله بهطور عمومی اشاره به سبکهای مقابله رفتاری (بهعنوان مثال انجام عملی) و شناختی (به عنوان مثال فرایندهای ذهنی مانند صحبت کردن با خود) دارند که سعی آنها بر آن است تا استرسی را که در شرایط محیطی ایجاد شده است، به سمت تفسیرهای عاطفی و شناختی سوق دهند (کرون، 1996؛ اسکینر، اج، من، شروود[21]، 2003). بنابراین بازیکنی که بعد از دریافت یک پنالتی بهصورت مثبت (بهعنوان مثال پرسیدن دلایل پنالتی) یا بهصورت منفی (جر و بحث کردن) با موقعیت درگیر میشود یک مقابلهی رویکردی را استفاده می کند. روشهای مقابلهای اجتنابی از سوی دیگر بهعملهایی اطلاق میشوند که در آنها از این موقعیتها اجتناب می شود (کرون، 1993؛کرون، 1996) و میتوان آنها را تحت عنوان رفتاری یا شناختی طبقه بندی کرد.
محققان به طور معمول معتقدند که مقابله با استرس از جمله ویژگیهای موقعیتی و شخصی است (کاسیدیس، رودافینوس، انشل و پورتر[22]، 1997). این موضوع چهار چوبی ایجاد می کند که تئوری مقابلهی تعاملی و یا زمینهای نامیده می شود (میلر[23]، 1992). خصوصیات شخصی شامل سبک مقابله ورزشکاران (انشل، ویلیامز[24]، 2000؛ مادن، کرکبای و مکدونادل[25]، 1989) و همچنین شناخت آنها از موقعیت استرسزا است (لانزدال و هاو[26] ،2004). عامل موقعیتی شامل منابع (انشل و دلانی[27]، 2001) و همچنین شدت موقعیت استرسزا است (مادن، سامرز و براون[28]، 1990) که توسط ورزشکار احساس می شود.
بر اساس تئوری صفت مقابلهای، افراد به طور مداوم به انواع مختلفی از وقایع استرسزا که معمولاً مطابق با سبکهای مقابلهی خود است پاسخ می دهند (اوریل و روسن[29]، 1972؛ لونتال، سولس[30]، 1993؛ موس، سویندل[31]،1990؛ راث، کوهن[32]، 1986). تئوری مقابلهی زمینهای از سوی دیگر مجموعه ای از ویژگیهای شخصی و موقعیتی را برای سبکهای مقابله شخص در نظر میگیرد (فلکمن، 1992؛ مک کری، 1992؛ تری[33]، 1991).
بنابراین زمینهای که در آن استرس تجربه میگردد حداقل تا میزان مشخصی پاسخ شخص را در برابر موقعیت استرسزا مشخص می کند، خصوصاً اگر رویدادی که تجربه میگردد بسیار شدید باشد. با این وجود، اینکه تا چه میزان سبکهای مقابله تابعی از نوع رویداد پُر استرسی است که در ورزش تجربه می شود ،کمتر شناخته شده است. چرا که موقعیتهای ورزشی که در آنها استرس ایجاد می شود، بنا بر گفته مک کری نامحدود هستند (1992).
اثر عوامل استرسزا بر سبك مقابلهی ورزشکاران باعث نظامدهی بیشتر مقابله با استرس میشود. این موضوع به نوبه خود منجر به تاکید تفاوتهای فردی ورزشکاران در فرایند رویاروی با استرس است.
زنان و مردان تمایلی ویژه به استفاده از سبكی مخصوص خود با توجه به تفاوتهای جنسیتی در مقابله با استرس دارند (انشل، کانگ، مسنر،2010). برای مثال انشل و کاسیدیس (1997) دریافتند ورزشکاران با مهارت بسیار بالا در مقایسه با دیگر ورزشکارانی که از مهارت کمتری برخوردار بوده اند بیشتر از استراتژی های مقابلهای رویکردی استفاده کرده اند و جنسیت در این خصوص تفاوتی را ایجاد نمی کند. با این وجود در ورزشکارانی با مهارت کمتر، زنان نسبت مردان عمدتاً از روش مقابله اجتنابی استفاده می کنند (انشل و سوتارسو، 2007).
در ورزش ووشو[34] اجرای فرم و مبارزه در دو قسمت جداگانه آموزش داده می شود: در مسابقات سبک تالو[35] ورزشکاران به اجرای حرکات نمایشی میپردازند و در آن درگیری و برخورد بین ورزشکاران دیده نمی شود، در سبک مبارزهای که سانشو[36] یا ساندا نامیده می شود، ورزشکاران بهصورت رودررو و مستقیم با هم به مبارزه میپردازند. با توجه به ماهیت این دو سبک هر کدام میتوانند موقعیت استرسزایی خاصی را دارا باشند و در نتیجه سبک مقابلهای انتخابی می تواند متفاوت باشند.
بر این اساس در این تحقیق سعی بر آن بود تا سبکهای مقابله با استرس در سبکهای تالو و ساندا با یکدیگر مقایسه شده و همچنین نقش جنسیت در اختیار سبکهای مقابله بر اساس سبکهای ووشو تعیین گردد.
1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق
در سالهای اخیر مطالعات حیطهی مقابله با استرس در ورزش مورد توجه محققان قرار گرفته است (بهرامیزاده و بشارت[37]2010). روانشناسان ورزشی و ورزشکاران حرفهای برای ارزیابی ارتباط بین احساسات و عملکرد ورزشی رقابتی، و به طور خاص برای دریافت چگونگی تعدیل و بیان مناسب احساسات جهت تسهیل عملکرد، تلاش هایی را آغاز کرده اند (استوگ، کلمنتس، والیش، داونی[38]، 2009).
شرکت در مسابقات ورزشی استرس بالایی را بر افرادی که در حال رقابت هستند تحمیل میکند. استرس ارائه شده در رقابت معمولاً موجب اضطراب رقابتی ورزشکاران شده و باعث تحمیل فعالیت اضافی به آنان می شود. هنگامیکه اضطراب بهدرستی مدیریت و یا تفسیر نشده باشد، ورزشکاران کنترل خود را از دست می دهند و سطح عملکرد آنها کاهش مییابد (سجادی و همکاران، 2011).
اغلب ورزشکاران زمان شرکت در مسابقات مهم ورزشی از آمادگی جسمانی مطلوبی برخوردار بوده و مهارت های کافی برای روبرو شدن با حریفان خود را کسب کرده اند. از سوی دیگر موفقیت یا شکست آنان در مسابقات مهم ورزشی تا اندازه زیادی نیز به آمادگی روانیشان و اینکه چگونه بر استرس ناشی از مقابله با حریف یا حریفان فایق آیند بستگی دارد. با توجه به تحقیقات انجام شده توسط جیاکوبی و وینبرگ (2000) مشخص گردید، که استراتژی های مقابله دارای یک رابطه قوی با عملکرد هستند. علاوه بر این، گفته می شود “احساسات بر روند عملکرد و روند عملکرد مداوم بهشدت بر محتوا و شدت احساسات تأثیر گذار است” (هانین ،2000).
:
رهبرى و هدایت جامعه در طول تاریخ حیات انسانى، همواره یک امر مهم سیاسى، فرهنگى، اجتماعى و تربیتى بوده است؛ زیرا رهبران سهمى تعیین كننده در رشد یا انحطاط جوامع و ملّتها داشته و دارند. اهمیت رهبرى در جامعه از آن جهت است كه زندگى اجتماعى و ویژگىهایش ایجاب مىكند که فرد یا افرادى براى سامان دادن به امور مشترك میان انسانها در جامعه، به رهبرى و هدایت آنان همت گمارند و براى جلوگیرى از هرج و مرج و بىنظمى، برنامهریزى كنند و آن را به اجرا درآورند.
اسلام که به عنوان دین كامل و جامع براى تمام نسلها و در همهی زمانها و مكانها از طریق وحى بر آدمى عرضه شده است، به رهبرى و هدایت جامعه توجهى ویژه دارد. وجود پیامبران الهى و ائمهی اطهار (ع)، خود نشان دهنده اهمیت رهبرى و هدایت جامعه به سوى كمال است.
در باور شیعه، پس از پیامبر (ص)، امامان معصوم (ع) از سوى خداوند مسؤولیت رهبرى سیاسى جامعه اسلامى را بر عهده داشته اند و یكى پس از دیگرى، رهبرى و هدایت معنوى و دینى جامعه را نیز عهدهدار میشدند. اساساً در دین اسلام، رهبرى معنوى و زمامدارى سیاسى جدایى ناپذیرند.
هر چند در زمان غیبت دوازدهمین امام معصوم (عج) شخص معینى براى ریاست حكومت تعیین نشده است، ولى با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین (ع) درباره ملاكهاى حاكم و زمامدار سیاسی، مشخص مىشود كه رهبرى جامعه بر عهده فقیهان و كارشناسان دینى است؛ چرا كه از آنان به عنوان جانشینان پیامبر (ص)، امینان رسولان، دژهاى اسلام، حاكمان مردم و وارثان پیامبران یاد شده است. این روایات بر حاكمیت الهى فقیه و لزوم گردن نهادن مردم به اینگونه ولایت و رهبرى تصریح دارند.
قانون اساسی ایران كه پس از پیروزى انقلاب اسلامی در سال 1358 ه .ش. تدوین شد و به تصویب خبرگان رسید و اكثریت مردم هم به آن رأى دادند، از اجتهاد فقیهان جامع الشرایط بر اساس كتاب و سنت معصومین (ع) به عنوان یكى از پایههاى نظام جمهورى اسلامى ایران یاد كرده و ولایت امر و امامت امّت در زمان غیبت حضرت ولى عصر (عج) را بر عهده فقیه عادل، با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر گذاشته است. بر همین اساس در نظام جمهورى اسلامى ایران، ولایت فقیه با اختیارات و ویژگىهاى خود در رأس هرم قدرت جاى دارد.
1. بیان مسأله
نظارت بر قدرت از مباحثی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گرفته است و در حیطهی مباحث فقهی دارای اهمیتی ویژه است و امروزه به عنوان ابزاری کارآمد و مهم در کنترل قدرت و جلوگیری از سوء استفاده از آن و وسیله ای برای هدایت و راهنمایی رهبران جامعه به سمت اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی میباشد. نظارت پذیری و پاسخگویی حاکمان است که موجب افزایش پویایی و تضمین کننده سلامت و ایمنی در برابر مفاسد قدرت و نیز استحکام حاکمیت میباشد.
مسأله مهم در این مورد آن است که آیا این نظارت در دین اسلام دارای مبنا میباشد و آن مبانی کدام است؟
این پایان نامه با تبیین فقه سیاسی، مبانی نظارت بر ولیّ فقیه و چگونگی این نظارت که بر عهده عموم مردم و خبرگان ملّت نهاده شده و همچنین ضرورت و اهمیت آن را ارائه نموده است.
2. ضرورت تحقیق
ضرورت نظارت بر همهی مراتب سلسلهی قدرت، بر اساس مبانی دینی و موازین حقوقی ثابت است و در نظام سیاسی اسلام با تأکید بیشتر
مورد توجه قرار گرفته است. مجلس خبرگان به عنوان اصلیترین نهاد نظارتی بر رهبر، نظارت مؤثر بر عملکرد رهبر را به صورت جدی بر عهده دارد. از آنجا که نظارت بر رهبری عالیترین سطح نظارت در نظام جمهوری اسلامی ایران است، پیش از بحث از چگونگی نظارت، بررسی مبانی فقهی این نظارت ضرورت خواهد داشت.
نظارت بر ولیّ فقیه، یکی از دغدغههای مهم حقوق اساسی است. با عنایت به لزوم دارا بودن شرایط خاص و گسترهی وظایف و اختیارات ولیّ فقیه که عالیترین مقام رسمی است و در جایگاه ولایت و امامت امّت تکیه زده است، این موضوع حساسیتی فوقالعاده مییابد. با درک این مطلب که رویکردهای افراطی و تفریطی در مرحله نظارت بر او می تواند پیامدهای جبران ناپذیری داشته باشد، باید این مسأله مورد کاوش قرار گیرد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در اصول خود بر حاکمیت دینی و ولایت فقیه تأکید کرده است. با توجه به اهمیت نهاد رهبری، یکی از بایستههای پژوهشی در حقوق اسلامی ایران در موضوع رهبری، نظارت بر اوست که از اهمّ وظایف مجلس خبرگان میباشد.
3. اهداف تحقیق
در مجموع میتوان اهداف تحقیق را در موارد زیر خلاصه کرد:
ـ تبیین مبانی و اصول اسلام در نظارت بر ولیّ فقیه و مسؤولیتهای او.
ـ تشریح زمینه های نظارتی بر ولیّ فقیه.
ـ تبیین مراجع، عوامل و روشهای اعمال نظارت نظام و مردم بر ولیّ فقیه.
ـ تشریح حدود و قلمرو اعمال نظارت توسط مجلس خبرگان رهبری.
ـ ارائه زمینه های نظارتی اعمال شده بر ولیّ فقیه، متناسب با وظایف مجلس خبرگان رهبری.
4. سؤالات تحقیق
سؤال اصلی این پژوهش عبارت است از:
ـ مبانی فقهی نظارت بر ولیّ فقیه و مسؤولیتهای وی در اسلام چیست؟
برخی از سوالات فرعی پژوهش عبارتند از:
ـ زمینه های نظارت بر ولیّ فقیه شامل چه مواردی می شود؟
ـ حدود و قلمرو نظارت بر ولیّ فقیه تا چه میزان است؟
ـ فقه اسلامی چه شرایط و ویژگیهایی را برای ولیّ فقیه در نظر گرفته است؟
ـ ولیّ فقیه چه وظایف و مسؤولیتهایی را بر عهده دارد؟
ـ عوامل و مراجع ناظر بر ولیّ فقیه کداماند و روشهای اعمال نظارتی آنان چگونه است؟
5. فرضیه تحقیق
ولیّ فقیه مسؤولیتهای گستردهای دارد. از جمله : اجرای احکام و قوانین اسلام، ایجاد عدالت، نظارت بر عموم مردم (اعم از کارگزاران و آحاد جامعه)، مسؤولیت تربیت و رشد اخلاقی مردم. بالطبع عموم مردم و افرادی که خواص و خبرگان جامعه هستند، باید بر حسن اجرای این مسؤولیتها نظارت داشته باشند. به دلایلی از جمله دلایل عقلی و نقلی مانند سیرهی پیامبر اکرم (ص) و ائمّهی اطهار (ع) و روایات منقول از حضرات معصومین (ع). این ادلّه عبارتند از: عدم عصمت، وجوب امر به معروف و نهی از منکر، قاعدهی النصیحة لائمة المسلمین، لزوم مشورت، امانت بودن ولایت و مسؤولیت، جمهوریت حکومت و لزوم صیانت از حکومت اسلامی.
6. سابقه و پیشینه ی تحقیق
با بررسیهای انجام شده به این نتیجه رسیدیم که به دلیل اینکه در عصر غیبت و تا قبل از انقلاب اسلامی، حکومتی با حاکمیت و ولایت فقیه تشکیل نشد، علمای متقدمین به این موضوع، به طور مستقل و مفصل نپرداختند. در آثار متأخرین نیز تنها در برخی از متون و مقالات، در ذیل اصول قانون اساسی به نحو موجز و مختصر، مطالبی عنوان گردیده است.
در مجموع، از جمله مهمترین کتابها و مقالاتی که به این موضوع اشاره داشته اند، میتوان اشاره کرد به کتاب «فقه سیاسی» نوشتهی مرحوم عمید زنجانی، کتاب «فقه سیاسی» نوشتهی سید سجاد ایزدهی، کتاب «نظارت در نظام اسلامی» نوشتهی بهرام اخوان کاظمی، کتاب «نظارت و نهادهای نظارتی» نوشتهی محسن ملک افضلی، مقاله «خبرگان و نظارت» نوشتهی محمد سروش محلاتی.
به نظر میرسد کاملترین کتابی که به این موضوع پرداخته است، کتاب «گزینش رهبر و نظارت بر او در نظام جمهوری اسلامی ایران» نوشتهی حسین جوان آراسته میباشد.
7. روش تحقیق
این تحقیق به صورت توصیفی از منابع فقهی و حقوقی صورت گرفته است که به شیوه تحلیلی و با بهره گرفتن از روش کتابخانهای میباشد.
1. طرح مسأله
نگاهی گذرا به فهرستی از نابهنجاریهای اخلاقی، اجتماعی، معضلات اداری، سیاسی و اعتقادی (همانند ترویج باطل و مبارزه با باورهای دینی و مکتبی) و بالأخره توهین به مقدسات مذهبی و صدها کج رویهای رنجآور دیگر، نمایشی است از جدایی آدمیان از ارزشهای دینی و حرکت به سمتوسوی مادیگری.
در هر جامعهای اشخاص و نهادهایی وجود دارند که احترام به آن ها واجب است و اهانت به آن ها چالشهای جدی ایجاد میکند چهبسا برخی از نزاعها در سطح بینالمللی ریشه در این موارد داشته باشد.
احترام به مقدسات هر دین یکی از اصول مسلم تربیت و نشان رشد و شکوفایی فرهنگی و لازمهی ایجاد روحیهای بشر خواهی و تحکیم مبانی اخلاقی و قوام پایههای صلح و دوستی است و عدم رعایت این صفت نیک، موجب اختلافات، کدورتها، دشمنیها و احیاناً جنگهای کوچک و بزرگ، قتلعامها و کشتارهای دستهجمعی گردیده و هزینههای سنگینی را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد کرد. احترام به افراد بشر، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، اصلی است که همواره آموزههای دینی و آموزگاران بزرگ بشر و پیشوایان دین بر آن تأکید داشتهاند و تکیهبر باورهای مشترک ادیان را طریق گردهمایی و همبستگی اجتماعات بشری قلمداد نمودهاند. «بگو: اى اهل كتاب، بیایید بر سر سخنى كه میان ما و شما یكسان است بایستیم كه: جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را بهجای خدا به خدایى نگیرد.» پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض كردند، بگویید: «شاهد باشید كه ما مسلمانیم [نه شما] »[1]
منظور از احترام گذاردن، ارج نهادن به آن چیزی است که نزد دیگران عزیز و گرامی است و افراد بدان تعلق دارند، آن امور ممکن است حیثیت و موقعیت اجتماعی، باورها و اعتقادات دینی و مذهبی باشد که نزد انسانها عزیزترین و پربهاترین چیز است؛ زیرا
اعتقادات مذهبی باشخصیت افراد جامعه عجین است. هرگونه تعدی به اعتقادات و باورهای دینی موجب جریحهدار شدن افکار و احساس عمومی میگردد، بهطوریکه اغلب، برای حفاظت و مواظبت از این آرمانهای مقدس از بذل مال و جان دریغ نمیکنند. در مکتب اسلامی مسأله توهین به مقدسات و موضوعات پیرامون آن، مسألهای نیست که مختص به مقدسات دین و مکتب خاص خود باشد بلکه توهین به مقدسات ادیان آسمانی دیگر را به دلیل داشتن مبنا ازلحاظ اخلاقی مذموم و ناپسند و ازلحاظ شرعی جایز نمیدانند.
در عصر کنونی که پیروان ادیان و فرق، در راستای اهداف خود دست به تبلیغ گستردهای زده و با تمام امکانات دنبال اهداف باطل خود میباشند، بر پیروان راستین و حقیقی دین اسلام و مذهب حق جعفری است که در این شلوغ بازار جهانی، اسلام ناب محمدی6 را بر مردم جهان عرضه نمایند و این تکلیف شرعی مقابله با موج تبلیغاتی دشمنان اسلام که با تمام ابزارها و وسایل خویش به اهانت به مقدسات روی آوردهاند هوشیاری در مقابل اهانت به مقدسات را آشکار می کند.
یکی از اصول گفتگوی ادیان، آگاهی پیروان هر دین از حکم اهانت به مقدسات ادیان دیگر است این آگاهی میتواند پیروان ادیان را از اهانت به مقدسات یکدیگر بازدارد و بستر را برای گفتگوی ادیان و تقریب پیروان ادیان و درنهایت آشکار کردن کمال اسلام فراهم نماید؛ این پژوهش درصدد است نظریه دین اسلام را درباره توهین به مقدسات ادیان (زرتشت، یهودیت و مسیحیت) بر اساس دلایل شناختهشده و معیارهای پذیرفتهشدۀ دینی (کلام الهی، سیره نبوی 6و روایات و منابع فقهی) استنباط کند که علاوه بر حلّ برخی مسائل نظری این حوزه، در عالم خارج به خصوص درصحنۀ سیاست خارجی، دارای کاربرد و تأثیر عملی خواهد بود و به پویایی و کارآمدی روابط ما در عرصۀ حقوق بینالملل و برقراری روابط و دیپلماسی موفق با دول و ملل غیرمسلمان کمک خواهد کرد.
با بررسی صورت گرفته خلاقیت و نگرش دادگرانهی نهفته اسلام در آن ها بهخوبی نمایان خواهد شد. باشد که مورد رضای حضرت حق قرار گیرد.
2. انگیزه انتخاب
در جهان معاصر، ضرورتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نیز گسترش رو به رشد روابط در عرصههای داخلی و خارجی، پیروان ادیان الهی را بر آن داشته تا هرچه بیشتر در جهت توسعه روابط و بهبود آن بکوشند. آیین اسلام نیز با تشویق به ایجاد محیطی توأم با صلح و امنیت همراه با همزیستی مسالمتآمیز بین افراد جامعه – با آراء گوناگون- احکام و ضوابط خاصی را در قالب دستورات شرعی برای پیروان خود صادر نموده، همه مسلمانان را به حسن معاشرت و رفتار انسان دوستانه فراخوانده است. اسلام ضمن دعوت پیروان خود به حضور در عرصههای مختلف جهانی، راهکارها و اصولی را برای این حضور پیشنهاد نموده و با تأیید کتابهای آسمانی و پیامبران پیشین، همه ادیان و پیروان آن ها را به تفاهم و تلاش برای نیل به وحدت فرامیخواند. از دیدگاه قرآن، ایجاد رابطه با ادیان دیگر و پیروانشان و توفیق برای حصول به زندگی مسالمتآمیز و صلح و آرامش بر پایه آموزههای انسانساز و معیارهای عزتآفرین آن، بهراحتی ممکن است. ازاینرو، برای تحقق چنین روابطی، در شرایطی که تحصیلکردگان و روشنفکران شرق و غرب نیازمند آگاهی از دلایل شگرف مندرج در این پژوهش هستند، آشنایی با معیارها و آگاهی از اصولی که اسلام برای پیریزی روابط نیکو و حُسن همجواری پیشنهاد کرده ضروری است.
دلایلی که در این پژوهش مطرحشده دال بر دادگری شریعت اسلام است و نشان میدهد که این شریعت، رحمتی است از جانب خداوند که پیامبرش محمد 6را با آن فرستاده است؛ زیرا فرموده است: «و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم»[1]
اکنون دیگران به خواندن و نشر این پژوهش فراخوانده میشوند تا مردم از روش دادگرانهی اسلام در برخورد با غیرمسلمانان آگاه شوند؛ و الله ولی التوفیق.
عدم فعالیت بدنی و سبک زندگی غیرفعال از عوامل موثر در شیوع چاقی و اضافه وزن است که اغلب اختلالاتی نظیر مقاومت انسولینی، دیابت نوع 2، دیسلیپیدمی و فشار خون بالا را موجب می شود. چنین شرایطی منجر به بر هم خوردن تعامل بین فرایندهای متابولیکی و ایمنی می شود. به نظر میرسد التهاب در پاتوژنز (بیماری زایی) این اختلالات موثر باشد. به خوبی مشخص شده است که پیشرفت وضعیت التهاب خفیف مزمن[1] پیش بینی قوی برای بسیاری از این بیماریها است. این وضعیت التهابی با سطوح بالای شاخص های التهابی نظیر اینترلوکین-6 (IL-6)، عامل نکروز توموری- آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشگر C (CRP) مشخص می شود. بافت چربی، نوع تخصص یافتهای از بافت همبند است که عمدتاً از سلولهای چربی یا ادیپوسیتها[2] تشکیل شده است. این سلولها به صورت مجزا یا در گروههای کوچک درون بافت همبند سست یا نامنظم و غالباً به صورت گروههای مجتمع بزرگ یافت میشوند و در آنجا جزء اصلی بافت چربی را تشکیل میدهند، که بافت چربی در بسیاری از مناطق سرتاسر بدن قرار گرفته است.
بافت چربی بزرگترین ذخیره انرژی (به شکل تریگلیسرید، چربیهای خنثی) در بدن است. سایر اعضای ذخیره کننده انرژی، عمدتاً کبد و عضلات اسکلتی، این عمل [ذخیره سازی] را در شکل گلیکوژن انجام میدهند. با این حال، موجودی گلیکوژن محدود است و باید ذخیره بزرگی از کالری در بین وعدههای غذایی به حرکت درآید. چون چگالی تریگلیسریدها کمتر از گلیکوژن بوده و آنها ارزش کالریک بالاتری (3/9 kcal/g برای تریگلیسریدها در مقابل 1/4 kcal/g برای کربوهیدراتها) دارند، بافت چربی به صورت بافت ذخیرهای بسیار کارآمدی درآمده است. این بافت دائماً در حال تخریب و جایگزینی میباشد و به تحریکات عصبی و هورمونی هر دو حساس است. افزون بر این، ادیپوسیتها خود، هورمونها و تعدادی از فاکتورهای مهم را آزاد می کنند و بافت چربی هم اکنون یک اندام مهم درونریز و سیگنال دهنده محسوب می شود. بافت چربی یا آدیپوز، با ویژگیهای فیزیکی منحصر به فردش، یک هادی حرارتی چربی همچنین فضاهای میان سایر بافتها را پر و به نگه داری برخی از اندامها در محل خود کمک می کند. لایه های زیرجلدی بافت چربی به شکل گیری سطح بدن کمک می کند، در حالی که ذخایر بالشتک مانند آن که عمدتاً در کف دستها و پاها هستند، به عنوان ضربهگیر عمل می کنند. دو نوع بافت چربی وجود دارد؛ محل، ساختمان، رنگ و ویژگیهای آسیب شناختی آنها متفاوت است. بافت چربی سفید، که نوع شایعتر است، از سلولهایی تشکیل شده است که پس از تکوین کامل حاوی یک قطره مرکزی بزرگ چربی به رنگ زرد مایل به سفید در سیتوپلاسم خود هستند. بافت چربی قهوهای از سلولهایی تشکیل شده است که حاوی قطرههای چربی متعددی هستند که میان تعداد زیادی میتوکندری پراکنده شده اند، که موجب می شود این سلولها تیرهتر به نظر برسند. هر دو نوع بافت چربی از خونرسانی غنی برخوردارند. مدتی پیش دانشمندان و پزشکان بافت چربی را به عنوان فقط یک بافت هدف غدد درونریز بررسی کردند اما اکنون به عنوان یک عضو از غدد درونریز که فقط درون خود ترشح می کند، بررسی می کنند. سلولهای چربی بالغ دستهای از پروتئینها را ترشح می کنند که به عنوان ادیپوکینها (سایتوکینهای بافت چربی) شناخته میشوند. بعد از کشف لپتین به عنوان یک هورمون مشتق شده از بافت چربی، تعداد زیاد دیگری از ادیپوکینها کشف شدند. از جمله: ادیپوکین مهار کننده فعال دپلاستوزین-1 (PAI-1) و رسیتین بودند. ادیپوکینها نقش مهمی در رابطه متقابل بین بافت چربی و بافتها و ارگانهای دیگر دارند. این بافتها انگیزه محققان را برای تجزیه و تحلیل کاملتر و جامعتر پروتئینهای ترشح شدهای که از بافت چربی مشتق میشوند و رابطه آنها با ورزش، بیشتر می کند.
واسپین اولین بار در سال 2000 در سلولهای سفید چربی شناسایی شد که در بافت چربی قابل مشاهده بود. در موشهایی که مورد آزمایش قرار گرفتهاند مشخص شد که مقاومت به انسولین و تحمل گلوکز با واسپین ارتباط مستقمی دارند (هیدا[3] و همکاران، 2005). کمرین نیز نوعی ماده پروتئینی میباشد که از سوخت و ساز چربی به دست می آید (بوزوگلو[4] و همکاران، 2007). این هورمون، در سطح خونی پلاسما در فرایند سوخت و ساز مواد شیمیایی همراه با بسیاری از عملکردهای اصلی بدن مشاهده شده است. طبق مطالعات مختلف كمرین با شاخص توده بدنی (BMI)، مقاومت به انسولین، سندرم متابولیك، دیابت و بیماریهای قلبی-عروقی ارتباط دارد. لازم به ذكر است كه تولید كمرین به عنوان یک پروتئین كموتاكتیک در مناطق التهابی نیز گزارش شده است. این مولكول، نقش مهم و بالقوهای را در كنترل پاسخ ایمنی در نواحی ملتهب و بافتهای آسیب دیده ایفا میكند و به عنوان یک عامل ضد التهابی نیز شناخته می شود (روُی[5] و همکاران، 2007). باتوجه به تأثیرات زیاد واسپین و کمرین تقریباً بر تمام اعضاء بدن، نیاز به پژوهشهای بیشتر در زمینه ارتباط این دو ادیپوکین و فعالیتهای ورزشی بخصوص فعالیت استقامتی (هوازی) میباشد.
1-2- بیان مسأله
کشف آدیپوکینها، به طور قابل توجهی به درک درستی از بیماریهای متابولیک کمک کرده است. بافت چربی در حال حاضر، به جای اینکه تنها به عنوان یک منبع انرژی غیرفعال محسوب شوند، به عنوان یک اندام بیولوژیکی فعال، قادر به تولید مواد مختلفی مانند بسیاری از هورمونها و سایتوکینها میباشد. آدیپوکینها، سایتوکینهایی هستند که از بافت آدیپوسیت ترشح میشوند. هر چند برخی آدیپوکینها ممکن است اثر محافظتی (مانند آدیپونکتین، آپلین) داشته باشند اما بیشتر آنها میتوانند در افزایش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی – عروقی از روی تاثیرات پیش التهابی بر سیستم عروقی یا با افزایش مقاومت انسولین موثر باشند. از آنجا که ممکن است برخی آدیپوکینها منعکس کننده وضعیت پیش التهابی ناشی از افزایش چاقی و افزایش نفوذ ماکروفاژها بدون شرکت مستقیم در مسیرهای آترواسکلروستیک باشند، پس دیگر نمیتوانیم نقش فعالی که بافت چربی در بیماریهای فیزیوپاتولوژی و متابولیک و CVD دارد، را نادیده بگیریم (سو لیم و همکاران، 2012). نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد آدیپوکینها در افزایش چاقی مرتبط با اختلالات و سندرم متابولیک بهویژه در پاتوژنز (افراد مبتلا به دیابت نوع 2) موثر هستند (اُلفت جی و همکارانش، 2012). آدیپوکینها در افزایش تصلب شرایین (آترواسکلروز) نیز نقش دارند (سو لیم و همکاران، 2012). از جمله آدیپوکینها میتوان به اینترلوکین 6، رزیستین[6]، فاکتور نکروز آلفا، RBP4[7]، آپلین، ادیپونکتین، واسپین[8] و کمرین اشاره کرد (هیدا و همکاران[9]، 2005).
در سال 2000 یک آدیپوکین جدید به نام واسپین که به خانواده برتر سرپینها[10] تعلق داشت از بافت چربی احشایی جدا شد. واسپین (مشتق از بافت چربی احشایی سرین بازدارنده پروتئاز) آدیپوسایتوکین جدیدی است که از بافتهای چربی سفید احشایی موش صحرایی یک مدل حیوانی مبتلا به دیابت نوع 2 مشتق شده است (هیدا و همکاران، 2005). واسپین دارای خواص متعدد فیزیولوژیکی مانند بهبود تحمل گلوگز، افزایش حساسیت به انسولین، کاهش قند خون، کاهش مصرف غذا و همچنین به عنوان یک ضد التهاب در مطالعاتی که در محیط آزمایشگاه انجام شده است، میباشد (وادا، 2008؛ برونتی و همکاران، 2011). نتایج مطالعات بالینی نشان میدهد افزایش سطح واسپین در خون با چاقی و مقاومت به انسولین ارتباط دارد (تل و همکاران، 2008؛ گولکلیک و همکاران، 2009). واسپین نقش محوری در پاتوژنز بیماری کبد چرب غیرالکلی (NALFD) دارد. نه فقط به عنوان تنظیم کننده حساسیت به انسولین بلکه به عنوان واسطههای فرایندهای التهابی عمل می کند. شواهد نشان میدهد شیوع بیماری کبد چرب غیرالکلی به طور مداوم در حال افزایش است که به دلیل افزایش روزافزون چاقی است. (دیواناگام و همکاران، 2009)، مقاومت به انسولین کبدی و عضلانی را در نوجوانان مبتلا به کبد چرب غیرالکلی (NALFD) و نوجوانان سالم که وزن و سن یکسانی داشتند، اندازهگیری کردند. در نتیجه پیبردند که مقاومت به انسولین در نوجوانان با NAFLD به طور مستقل از شاخص توده بدن (BMI) آنها افزایش یافته بود. همچنین پژوهشها نشان می دهند آمادگی جسمانی در سطح بالا، باعث کاهش فعالیت واسپین می شود در حالی که فعالیت ورزشی در افراد غیرورزشکار باعث افزایش غلظت سرم واسپین می شود (ودا[11]، 2008). در مقابل در پژوهشی که بر روی 36 سر موش به دنبال 4 هفته تمرینات مقاومتی در موشهای صحرایی غیردیابتی انجام شد، مشخص گردید سطح واسپین سرمی به طور معنیداری کاهش مییابد اما در گروه دیابتی که تمرین داشتند سطح واسپین کاهش پیدا نمیکرد. از این رو میتوان چنین استنباط کرد که تمرینات مقاومتی، تاثیر متفاوتی بر سطوح واسپین سرمی گروههای دیابتی و غیردیابتی موشهای صحرایی میگذارد (صفرزاده و همکاران، 1391). از طرفی دیگر در پژوهشی که بر روی 10 زن انجام گرفت مشخص گردید به دنبال اجرای یک تمرین مقاومتی یک روزه، در سطوح واسپین و گلوکز هیچ تغییر عمدهای به وجود نمیآید اما در مقابل سطوح انسولین به طور معنیداری افزایش مییابد و همچنین باید گفت سطوح واسپین با گلوکز و انسولین همبستگی معناداری نداشت و این بدان معنی است که یک دوره تمرین قدرتی یک روزه تاثیری بر روی غلظت واسپین ندارد و این احتمال وجود دارد که واسپین تنظیم کننده مهمی برای گلوکز نباشد (قهرمانی و همکاران، 2012). بنابراین هورمون واسپین ممکن است با حساسیت به انسولین رابطه داشته باشد و بتواند با ایجاد تغییر در سطح آن، میزان مصرف گلوکز را از طریق تغییر در مقاومت به انسولین و یا حساسیت به انسولین تغییر دهد.
از طرف دیگر کمرین، ادیپوکینی میباشد که در سال 2007 کشف شده است و مشخص گردید از 131 تا 137 اسید آمینه تشکیل شده است. به طور عمده، جایگاه اصلی این ادیپوکین در بافت چربی است. بررسیها نشان میدهد کمرین در بافت چربی موشهای چاق افزایش مییابد. علاوه بر این در افراد چاق و دیابتی نیز کمرین افزایش پیدا می کند. در مجموع کمرین در نفوذ ماکروفاژها به درون بافت چربی که ممکن است باعث توسعه التهاب و مقاومت به انسولین شود، نقش مهمی را می تواند ایفا کند. همچنین مشاهده شده است این هورمون میتواند در بیماریهای خود ایمنی، آرتریت روماتوئید، بیماریهای التهابی روده، سرطان تخمدان و بیماری کبد چرب غیرالکلی تاثیرگذار باشد. نتایج مطالعات نشان میدهد بین کمرین و شاخص سندروم متابولیکی ارتباط وجود دارد. در این تحقیقات بین شاخص توده بدنی، دور کمر، فشار خون، تریگلیسرید، کلسترول، لیپوپروتئین با چگالی پایین و سطوح کمرین همبستگی مثبت ولی بین سطوح لیپوپروتئین با چگالی بالا و ادیپونکتین و کمرین همبستگی منفیای وجود دارد. صارمی و همکارانش اثر ۱۲ هفته تمرین قدرتی بر سطح سرمی كمرین، پروتئین واكنشگر C و فاكتور نكروز تومور آلفا در افراد مبتلا به سندروم متابولیک را مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که 12 هفته تمرین قدرتی موجب بهبود شاخص های قلبی و متابولیکی در افراد مبتلا به سندروم متابولیک می شود و این بهبود با کاهش سطح کمرین و CRP همراه است. ریما[12] و همکارانش نیز اثر ورزش و کاهش وزن بر سطوح کمرین و بیان بافت چربی در 740 نفر از افراد چاق را در 12 هفته فعالیت ورزشی با رژیم غذایی مشخص مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه دست یافتند که کاهش سطوح کمرین ممکن است به بهبود حساسیت به انسولین و کاهش قابل توجه وزن کمک می کند. در مقابل در پژوهشی که (حقیقی و همکاران، 1390)
بر روی بیماران سندرم تخمدان پلیكیستیک PCOS)) انجام دادند، مشاهده کردند که سطح هورمون كمرین در سرم بیماران PCOS نسبت به گروه شاهد که دارای BMI مشابه بودند، افزایش قابل توجهی پیدا می کند. براساس یافته های این پژوهش، تغییرات كمرین می تواند در تشخیص مكانیسم اختلال مذكور و یافتن راهكارهای درمانی جدید موثر واقع شود.
با توجه به اهمیت این دو هورمون بهعنوان عوامل احتمالی در پیشگیری و یا هشدار دهنده بیماریها، فرایندهای متابولیکی و عملکردهای دستگاههای مختلف بدن که در بالا بیان شد و نتایج متناقض تحقیقات انجام شده در این زمینه، بهنظر میرسد انجام پژوهش حاضر ضروری میباشد. در پژوهش حاضر، محققان بهدنبال پاسخ به این سوالات هستند که آیا تمرینات هوازی شدید تاثیری بر سطوح پلاسمایی واسپین دارد؟ آیا تمرینات هوازی شدید تاثیری بر سطوح پلاسمایی کمرین دارد و آیا بهدنبال هشت هفته تمرینات هوازی شدید، رابطه معناداری بین تغییرات واسپین و کمرین وجود دارد؟ بنابراین هدف کلی از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هشت هفته فعالیت هوازی با شدت زیاد بر سطوح پلاسمایی واسپین (Vaspin) و کمرین (Chemerin) در موشهای ماده نژاد اسپراگوداولی است.
1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق
در طول دهه گذشته، چاقی به طور فزایندهای شیوع یافته و در حال حاضر یكی از جدیترین مسائل مربوط به سلامت عمومی است. سندروم متابولیک یا سندروم مقاومت به انسولین، یک اختلال متابولیكی است كه توسط حضور چندین عامل خطرزای بیماریهای قلبی – عروقی از جمله چاقی شكمی، افزایش چربی خون، فشار خون بالا و مقاومت به انسولین مشخص می شود. سندروم متابولیک و دیابت نوع ۲، مهمترین عوامل خطرزای مرتبط با بیماریهای قلبی – عروقی در افراد چاق هستند. البته سازوكارهایی كه توسط آنها سندروم متابولیک در افراد چاق گسترش مییابد به خوبی روشن نیست. بنابراین بررسی برخی از هورمونهایی که به عنوان عوامل تاثیرگذار یا پیشآگهی (پرگنوزی) در پیشگیری و یا هشدار دهنده بیماریها، فرایندهای متابولیکی و عملکردهای دستگاههای مختلف بدن محسوب میشوند، ضروری است.
در گذشته باور بر این بود كه بافت چربی یک بافت بیاثر است و تنها به صورت ذخیره كنندهی تریگلیسریدها عمل میكند اما در حال حاضر به خوبی نشان داده شده است بافت چربی برخی از پروتئینهای فعال زیستی – كه به طور كلی آدیپوكینها نامیده میشوند – ترشح میكند و از این راه در هموستاز انرژی (مانند :آدیپوكین لپتین) و التهاب سیستمیک (مانند: TNF-α) نقش ایفا میكند كه به نظر میرسد در بیماریزایی سندروم متابولیك، نقش كلیدی دارند (صارمی و همکاران، 1389). بنابراین باید گفت بافت چربی به عنوان یک سیستم هورمونی فعال علاوه بر ایفای نقش در ذخیره انرژی، دركنترل متابولیسم بدن نیز شركت میكند .آدیپوكینها، پروتئینهای ترشح شده از بافت چربی هستند كه این نقش را به عهده دارند (حقیقی و همکارانش، 1391). شواهد اخیر پیشنهاد میكند كه چاقی، به ویژه چاقی احشایی، با وضعیت التهاب مزمن، توسط سطح نشانگرهای التهابی اینترلوکین6، فاکتور نکروز تومور آلفا و پروتئین واکنشگرC همراه است. در واقع التهاب مزمن، در افراد چاق مهمترین عامل مرتبط كنندهی افزایش تودهی بافت چربی و مقاومت به انسولین عنوان شده است، زیرا TNF-α، IL-6، واسپین و کمرین كه واسطههای شیمیایی ترشح شده از بافت چربی هستند، واسطههای مهم ایجاد مقاومت به انسولین در افراد چاق نیز میباشند (صارمی و همکاران، 1389).
با توجه به اینکه دو هورمون واسپین و کمرین در سالهای اخیر کشف شده است، پژوهشهای ورزشی محدودی در این زمینه انجام شده است. علاوه بر این، هنوز یک نتیجه قطعی در ارتباط با پاسخ این دو هورمون به فعالیت ورزشی نیز مشخص نشده است چرا که نتایج این پژوهشهای، متناقض میباشد. (یونگ و همکاران، 2011) نشان دادند واسپین در سلولهای اندوتلیال عروقی نقش حفاظتی دارد. ممکن است واسپین در کاهش گرفتگی شریانهای ناشی از سندرم متابولیک نیز نقشی اساسی داشته باشد. در مقابل پایینتر بودن سطح سرمی واسپین در بیماران دیابتی نوع ۲ مبتلا به عوارض ریزعروقی (نوروپاتی، رتینوپاتی و نفروپاتی) در مقایسه با بیماران بدون این عوارض حاکی از تاثیر این ادیپوکین در اختلالات متابولیکی میباشد (گالسیک[13] و همکاران، 2009). در همین زمینه در پژوهشی که بر روی 16 سر موش با یک برنامه تمرین 4 هفتهای انجام شد، مشخص گردید سطوح سرمی واسپین در گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد به طور معناداری پایینتر بوده است و این نتایج نشان میدهد تمرینات مقاومتی می تواند باعث كاهش سطوح سرمی واسپین همراه با كاهش سطوح شاخص های التهابی دیگر شود. باید توجه داشت كاهش سطوح سرمی واسپین ممكن است، پاسخی تعدیلی به بهبود حساسیت انسولینی و كاهش سطوح شاخصهای التهابی در موشهای صحرایی تمرین كرده گردد (صفرزاده و همکاران، 1391). در مقابل در بافت چربی موشهای چاق نیز گزارش شده است بر اثر درمان با واسپین نوترکیب، حساسیت انسولینی افزایش مییابد که در همین ارتباط براساس یافته های (یان و همکاران، 2008) میتوان چنین فرض نمود افزایش غلظت سرمی واسپین موشهای صحرایی دیابتی که بهدنبال تمرینات مقاومتی رخ میدهد، در افزایش حساسیت به انسولین موثر است. در پژوهشی که با هدف انجام 12 هفته تمرین ایروبیک[14] بر روی مقاومت به انسولین، آنزیم های کبدی و نشانگرهای التهابی در مردان چاق صورت گرفت مشاهده گردید که هیچ رابطه معناداری بین سطوح واسپین و پارامترهای متابولیکی که شامل مقاومت به انسولین باشد وجود ندارد. این نتایج نشان میدهد 12 هفته تمرین ایروبیک به طور معناداری مقاومت به انسولین و پارامترهای متابولیکی را افزایش میدهد در حالی که بر سطوح واسپین پلاسمایی بیتاثیر میباشد (جی یانگ، 2011).
از طرف دیگر، در یک پژوهش مشخص گردید تغییرات ناشی از فعالیت ورزشی در غلظتهای کمرین، با چاقی و مقاومت به انسولین ارتباط ندارد (صارمی و همکاران، 2010). در پژوهشی دیگر که برای اندازه گیری سطوح کمرین بر روی 740 نفر برای اندازه گیری mRNA[15] و نیز سه گروه آزمایشی دیگر که 12 هفته تمرین، 6 ماه مطالعه رژیم با کالری محدود، و 12 ماه بعد از عمل جراحی، انجام شد، نشان داده شد که mRNA کمرین به ویژه در بافت چربی بیماران با دیابت نوع 2 بالاتر بوده است و با شاخص توده بدن (BMI)، درصد چربی بدن، پروتئین واکنشگر C[16] و ارزیابی مدل هموستاز مقاومت به انسولین و آهنگ تزریق گلوکز همبستگی دارد. کاهش وزن ناشی از عمل جراحی چاقی باعث کاهش عمدهای در ظهور کمرین شد. مقاومت به انسولین و التهاب، پیشگوییهای مستقل از BMI برای افزایش غلظت سرم کمرین میباشند. کاهش ظهور کمرین و کاهش غلظت سرم ممکن است با بهبود حساسیت انسولین و التهاب غیر قابل تشخیص در بیماریهای بالینی بالاتر از کاهش وزن عمده مرتبط باشد (چکرون[17] وهمکاران، 2012). بنابراین میتوان گفت تغییرات این هورمونها می تواند به عنوان یک عامل پیشگیری کننده و یک زنگ خطر برای افرادی باشد که احتمال دارد درگیر سندرمهای متابولیکی شوند. به همین دلیل در پژوهش حاضر آزمودنیهای سالم انتخاب شدند تا بتوان پاسخ واسپین و کمرین به فعالیت ورزشی را مورد بررسی قرار داد. بنابراین در پژوهش حاضر تاثیر 8 هفته برنامه تمرینی شدید هوازی بر این هورمونها در موشهای سالم بررسی شد.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی
بررسی تاثیر هشت هفته فعالیت هوازی با شدت زیاد بر سطوح پلاسمایی واسپین (Vaspin) و کمرین (Chemerin) در موشهای ماده نژاد اسپراگوداولی
1-4-2- اهداف اختصاصی
1-5- سوالات تحقیق
آیا هشت هفته فعالیت هوازی با شدت زیاد تاثیر معناداری بر تغییرات واسپین موشهای ماده نژاد اسپراگوداولی دارد؟
1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش
1-6-1- تعریف مفهومی
1-6-1-1- واسپین
آدیپوسایتوکین جدیدی به نام واسپین که به خانوادهی بزرگ سرپینها[18] تعلق داشت، از بافت چربی احشایی سرین بازدارنده پروتئاز در سال 2000 جدا شد. واسپین، پروتئینی است که جرم مولکولی آن برابر با 47 کیلودالتون است و مترشحه از بافت چربی میباشد. پروتئین واسپین در موش صحرایی، موش و انسان به ترتیب از 392، 394 و 395 اسید آمینه تشکیل شده است و با توجه به آنالیزهای متعدد مشخص شده است که 40% هویت واسپین، A1 – آنتی تریپسین میباشد. در پی تحقیقات انجام شده مشخص گردید که واسپین از آدیپوکینها پیروی می کند (هیدا و همکاران، 2005).
مدح از مضامین محوری و پر بسامد ادب پارسی است که در لغت به معنی ستایش و در اصطلاح ادبی، تعاریف گوناگونی برای آن آوردهاند، که از جمله آنها میتوان به این دو تعریف بسنده کرد؛ 1- سخنی است که در آن گوینده به توصیف، تحسین و تمجید کسی بپردازد.[1] 2- شعر یا نثری را گویند که در آن به ستایش و برشمردن خصلتهای نیک ممدوح پرداخته می شود و گاه شاعر یا نویسنده در بیان این نیکیها و سجایا بر سبیل اغراق گام مینهد.[2]
مدح، در شعر از رونق بیشتری نسبت به نثر برخوردار است. شاعران و نویسندگان از دیرباز، سرودهها و نوشتههای خود را پس از ستایش خداوند بزرگ، به نعت و مدح پیامبر@ اختصاص دادهاند، چنان که از همان ابتدای اسلام، در مقابل دعوت ناصحانهی آن حضرت و آیات کریمهی قرآن مجید که کلام آسمانی و معجزهی الهی است، فُصحای عرب چنان خاضع شدند، که دفتر از گفتههای پریشان بشستند و به جای اشعار ناروا که پیش از آن میساختند، مدایح و مناقب آن حضرت را زیب اشعار خود نمودند.[3]
هرچند که احادیث بسیاری در نهی از مدح به ما رسیده است نظیر؛ أُحثوا فی وُجوه المدّاحین التّراب[4] «برچهرهی مدّاحان خاک بپاشید»، یا؛ مَن مَدَحَکَ فَقَد ذَبَحَکَ[5] «کسی که مدح تو گوید همانا تو را نابود کرده است»، لیکن باید توجّه نمود که مدح رسول الله@ مدح یک شخصیّت نیست، بلکه مدحِ یک حقیقت است که به امّت و مکتب خاصی اشاره دارد. یعنی در واقع این منقبتها به یک شخص برنمیگردد بلکه به یک امّت میرسد، همان گونه که درباره حضرت ابراهیم$ در قرآن کریم آمده است: ﴿إِنَّ إِبْراهِیمَ كانَ أُمَّةً﴾[6] «ابراهیم به تنهایی امّتی بود».[7] تفاوت مدّاحانِ پیامبر@ با دیگر مدّاحان نیز از علل دیگری است، که قبح مدح و منقبت را از بین میبرد. غالباً مدّاحان به جهت دریافت صله و پاداش، شعر خویش را پیشکش می کنند، به خلاف مدّاحان رسول الله@ که نه تنها این گونه چشمداشتی ندارند، بلکه از موهبتی که خداوند به آنان عطا کرده شکرگزارند. این ادّعا را میتوان از آنجا ثابت کرد که مدح رسول الله@، پس از رحلت ایشان نسبت به زمان حیات حضرت، رواج بیشتری پیدا کرد و بعد از گذشت چهارده قرن شاعران و مدّاحان هنوز بر سرِ مسأله منقبت پیامبر به رقابت میپردازند.
به هر حال در میان حامیان رسول الله@، شاید بتوان حضرت خدیجه% و حضرت ابوطالب$[i] را در شمار اوّلین کسانی دانست که در شعر خود به مدح و ستایش پیامبر پرداختهاند. ستایش شاعران از پیامبر، همواره شیوه شاعران بوده و مشهورترین منظومهی صدر اسلام، در مدح پیامبر اکرم@ و هجو دشمنان وی، دیوان حسّان بن ثابت است. نقد و بررسی این مدایح نیز، موضوعی است که بعدها ذهن منتقدان بسیاری را به خود مشغول کرد، که در آن نویسندگان به بررسی مضامینی چون ولادت، معراج، ختم رسالت، برتری حضرت نسبت به سایر انبیاء و انعکاس آن در جهان ادیان الهی میپرداختند. به عنوان مثال “بررسی چهرهی پیامبر@ در شعر معاصر” موضوع مقالهای است که در آن نویسنده بازتاب شخصیّت پیامبر@ در شعر معاصر فارسی را به تصویر کشیده است.[8] همچنین مقاله “مدح رسول از واقعیّت تا روایت” نقد دیگری است که در آن، نویسنده به مقایسه مضامین و محتوای مدح در زمان پیامبر با مدایح دورههای بعد پرداخته است و با ذکر شواهدی از اشعار عربی در عهد پیامبر و اشعاری از فارسی و عربی در قرون بعد، نتیجه گرفته است که مدح رسول، در عهد پیامبر بر پایه واقعیّاتِ موجود بنا شده بود. تقریباً همهی سرودههای این دوره که در وصف و مدح پیامبر و احیاناً یاران آن حضرت آمده است، از دروغ، غلوّ و اوصاف مبالغهآمیز تهی است. در مقابل، هرچه از عهد پیامبر دورتر میشویم، مدایحِ احساسی و خیالی، جای ستایشهای واقعی را میگیرد و جنبههای رؤیایی شعر، بر واقعیّتهای آن غالب میگردد.[9] از آنچه گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که؛ حتّی شخص پیامبر و اوصافِ صورت و سیرت ایشان خالی از غلوّ و مبالغهی اشعار نبوده، برخی از شاعران در این مورد نیز دخل و تصرّف نموده، طبق میل و سلیقهی شخصی، تغییراتی ایجاد کرده اند. مسلّماً اکنون تنها ملاک موجود جهت ارزیابی صحّت و سقم مدایح نبوی، قرآن و احادیثِ مربوط است. بنابراین برای پیبردن به حقیقت باید اشعار و مدایح را با آیات و احادیث در کنار هم چیده و تطبیق یا عدم تطبیق آنها (مدایح) با واقعیّت را مورد بررسی قرار داد. در این مجال دو نمونه از مدایح نبوی را باهم مقایسه مینماییم.
در روایتی آمده است که امام صادق$ نقل مىكنند: روزى پیامبر نشسته بود، ناگهان شترى آمده و در مقابل حضرت خوابید در حالی که ضجّه میزد و ناله میكرد. یکی از صحابه گفت: اى پیامبر خدا! آیا این شتر براى تو سجده مىكند؟ اگر او برایت سجده كند، سزاوارتر است كه ما این كار را انجام دهیم. حضرت فرمود: نه، شما براى خداوند سجده كنید. این شتر از صاحبانش شكایت دارد و مىگوید كه از كوچكى براى آنان بچه زاییده و كاركرده و حالا كه بزرگ شده و نصف عمرش گذشته و ضعیف است، آنان مىخواهند ذبحشكنند. در همین حین صاحب شتر رسید و پیامبر@، شتر را ضامن شد. شتر به احترام تعظیم نموده و سر بر قدم ایشان نهاده، ایشان را ستایش کرد. در رابطه با این اتّفاق حضرت خدیجه% شعری سروده و فضایل حضرت را با زبان شعر چنین بیان می کنند:
نَطَقَ البعیــرُ بفضلِـــ أحـمــــــدَ مُخبِـــراً هــــذا الّذی شَــــــرُفَت بِهِ اُمُّ القُـــــــری هــــذا محـمّـــــدٌ خیــرُ مبعـوثٍ أتـــی فَهُــــوَ الشّفیـــعُ وَ خیـــرُ مَن وَطِئَ الثّـــری یـــا حـــاسِــدیــه! تَمزَّقُــوا مِن غَیظِکُــم فَهُــــوَ الحـبیبُ وَ لا سَـــواهُ فِـــی الـــوَری
شتر به سخن درآمده، به فضیلت احمد خبر داد؛ این شخصی است که مکّه از وجودش شرافت یافت.* این، محمّد بهترین پیامبر فرستاده شده است، پس او شفیع و بهترین کسی است که قدم بر زمین نهاده.* ای حسودان! از خشمتان پاره، پاره شوید که فقط او محبوب است و جز او محبوبی در میان مردم نیست.*
نکتهی قابل توجّه آن که؛ مصرع اول از بیت سوم این شعر با آیهای از قرآن نیز مطابقت دارد که اساساً ممکن است از همین آیه الهام گرفته شده باشد! البتّه این آیه ﴿قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِكُم﴾[11] از سورهی مبارکهی آلعمران است که در مدینه نازل شده، پس یا باید این ادّعا را با توجیه پذیرفت، یعنی این شعر منسوب به حضرت خدیجه و اصالتاً از شخص دیگری است، یا این آیه در مکّه نازل شده است! به هر حال، این نمونه مدح با احادیث و آیات قرآن هماهنگی دارد، یعنی هم احادیث و هم آیات قرآن تصدیق کنندهی چنین اوصافی از پیامبر اکرم هستند. در واقع این شعر مؤیّدِ معجزات و فیض وجود ایشان، برای عالم امکان –که در فصل آخر ذکر خواهد شد- میباشد. در مقابل، مدایحی نیز وجود دارد که غیر واقع یا توأم با غلوّ است. مثلاً در شعر زیر اگر منظور شاعر محبّت محض باشد و هیچ تلاشی برای بخشوده شدن گناهان خود نکند، نوعی مغالطه درون آن به چشم میخورد.
فیـــا خـــاتــم الرّســل الکـــرام و من به لنـــا مِن مهمـــولات الذُنـــوبــ تخلــــص أَغِثنـــا أَجــِـرنــــا مِن ذُنـوبـ تعـــاظمت فــــأنت شفیــــعُ الـــــوَری و مَخلــــص وَ مـــا لِـــــی مِن وَجـــهٍ و لا مِن وسیلة سَوی أن قلبـــی فِــی المحبّـــة مُخلـــص[12]
ای آخرین پیامبرِ گرامی! کیست که ما را، از انبوه گناهان رهایی بخشد؟*
به دادِمان رس، ما را پناه ده از گناهان سنگین، زیرا تو شفیع و رهاییبخش همهی مردم هستی.*
مرا نه راهی و نه وسیلهای مانده جز آن که دلم در محبّت تو خالص است.*
با مقایسه دو شعر فوق میتوان به این برداشت دست یافت؛ شعری که بر اساس واقعیّت سروده شده علاوه بر آن که دلنشین است و خواننده از آن لذّت محسوسی میبرد، -سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند- سازندگی، درسآموزی و هدایتگری در دلش نهفته است. در مقابل، اشعاری که توأم با غلوّ و مغالطه سروده شده اند، نه تنها شیوایی کلامشان کمرنگتر است، بلکه هیچ گونه پند و اندرزی درون خویش ندارند و حتّی گاهی مضرّ و زیانبارند، در واقع این امید واهی به خواننده نیز منتقل شده و ممکن است وی را گمراه کند. در شعر دوم آنجا که پیامبر را شفیع گناهان قرار داده است، اگر مراد شاعر این باشد که صرفاً به جهت محبّتی که در دل دارد خود را مستحقّ شفاعت میداند، سخت به بیراهه رفته است. ما به این مضمون (شفاعت) در شعر اول نیز برخورد میکنیم، لیکن شفاعت در آنجا به طور مطلق بیان شده است. همان گونه که در قرآن نیز به شفاعت پیامبر اشاراتی شده، ولی پیامبر@ را وکیل گناهان مردم قرار نداده است ﴿وَ ما أَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ وَكِیلًا﴾[13] ولی از شعر دوم این معنا (وکالت) برداشت می شود.[ii]
این که پیامبر گرامی اسلام وسیلهای برای تقرّبجویی به خداست و این که ایشان واسطه فیض الهی است، بر کسی پوشیده نیست، امّا این امر، دلیل بر امید واهیِ عدّهای نمی شود که گناه کرده، بدون توبه و تلاشی در این رابطه انتظار شفاعت داشته باشند. ضمن آن که در شعر دوم بیشترِ مدح از دلسوزی شاعر نسبت به خویش است نه ستایش پیامبر@، در حالی که شعر اول اختصاص به مدح حضرت دارد. هنگامی که این دو قطعه شعر در کنار هم قرار گیرد، به وضوح این پیام دریافت می شود که؛ در شعر اول هدف شاعر پُررنگ نشان دادنِ ممدوح (پیامبر@) و در واقع نشان دادن چهرهی حقیقی از ممدوح است، امّا در شعر دوم مقصودِ شاعر نجات دادنِ خویش به واسطه ممدوح و در حقیقت، چنگ زدن به دامان عصمت به جهت رهاییبخشیِ خویش است. با توجّه به مطالبی که تا کنون بیان شد این مسأله به ذهن خطور می کند که مدایح نبوی تا چه حدّ با قرآن و احادیث مطابقت می کند و آیا در توصیف پیامبر (چه از نظر ظاهر چه از نظر باطن) غلوّی صورت گرفته است یا نه؟ جهت دسترسی به تطبیق یا عدم تطبیق این مدایح با قرآن و روایات ما در این پژوهش تلاش میکنیم مدایحِ دو دوره ابتدایی (صدر اسلام و اموی سال 609 – 750م) را در اشعار عربِ حجاز مورد نقد و بررسی قرار داده تا پاسخگوی این مسأله باشیم، إن شاء الله
هدف اصلی این پژوهش رسیدن به واقعیّت درباره شخصیّت رسول الله@ (چه از نظر صورت، چه از نظر سیرت) است. که از طریق مقایسه مدایح و مناقب آن حضرت با آیات قرآن و روایات و احادیث به دست میآید. البتّه اهداف دیگری نیز در همین زمینه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
در این تحقیق تلاش بر آن است که به پرسشهای ذیل پاسخ داده شود.
اصلی
فرعی
آنچه در پاسخ پرسشهای فوق به ذهن می آید چنین است:
مدح در اشعار شاید به زمان ابتدایی پیدایش هنر شاعری برگردد. لیکن آنچه مورد بحث این تحقیق است (مدایح نبوی) از زمان خودِ رسول الله@ شروع شده و تا کنون ادامه دارد. از همان آغاز نبوّت به ویژه پس از هجرت، اشعار در مدح پیامبر نقش بسزایی داشت. مدایح نبوی یکی از انواع ادبیات مذهبی است، ولی هیچ یک از مورّخان به تاریخ شکل گیری این نوعِ ادبی در زبان عربی اشاره نکرده اند، زیرا این نوع شعر مانند سایر انواع شعری، ظاهر و آشکار نبوده است. مدایح مذهبی، فنّی است که در میان صوفیان و اشعار سروده شده، به وسیله آنان شکل گرفته است. عدّهی اندکی غیر از صوفیان نیز به این امر روی آوردهاند. از میان منقبتسرایان عرب میتوان به حسّان بن ثابت، عبدالله بن رواحه، نابغه جعدی و کعب بن زهیر که در زمان حیات حضرت مدایحی سرودهاند، اشاره نمود. مدایح نبوی بیشتر پیرامون شکوه و عظمت پیامبر، قرار گرفتن نام پیامبر در کنار نام خدا، معراج رسول الله@، برتری پیامبر نسبت به سایر پیامبران، مقام شفاعت و… سروده شده اند.[16]
نکتهی قابل ذکر این که در زمان رسول الله@ غلوّ در اشعار بسیار کمرنگ بود و (چون صحابه مستقیماً با کرامات آن حضرت مواجه بودند) شاعران به راحتی از طبع شعر خود استفاده کرده و تصویری واقعی -تا حدّ امکان- از پیامبر اکرم در مدایح خود ترسیم مینمودند. پس از رحلت رسول خدا@ چند عامل باعث بروز غلوّ در مدح ایشان گشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
به همین علّت (ظهور غلوّ و مغالطه) کمکم، مبحث نقد و بررسی مدایح نبوی نیز مطرح شد و علاقمندان به دانستن واقعیّت درباره پیامبر عزم، جزم نموده تا به حقایق دست یابند. بنابراین، با کنار هم چیدن مدایح و شواهد تاریخی و…، حقایق را از دل شبهات بیرون کشیده و سعی در انتقال حقیقت به آیندگان دارند. برخی از نویسندگان در این باب قلم زدهاند، از جمله مکتوبات موجود در این زمینه، میتوان به “دیدار صبح” (شرح گزیدهای از مدایح نبوی در شعر فارسی) نوشتهی مجید رستنده، “بررسی مدایح نبوی در آثار کعب و بوصیری و شوقی” نوشتهی محمود اکبریان (پایان نامه)، “بررسی و شرح قصیده همزیهی نبویهی احمد شوقی” نوشتهی شهربانو تقوی (پایان نامه) و مقالاتی همچون؛ مدایح نبوی در شعر عربی (علی سلیمی)، مدح رسول از واقعیّت تا روایت (محمدباقر حسینی) و… اشاره کرد. لیکن هیچ کدام از نوشتههای ذکر شده، به صورت جامع مدایحِ شعرای عصر خاصّی را مورد بررسی قرار ندادهاند. اغلب، این مبحث یا به صورت کلّی ارائه شده و به جزئیّات وارد نشده است، یا به صورت خیلی جزئی یک یا چند شعر مورد بررسی قرار گرفته است. به عبارت دیگر، نویسندگان، اشعارِ یک یا دو شاعر مدیحهسرا را مورد بررسی قرار داده یا اشعار را با مدایحِ دیگر شعراء مقایسه نموده اند و از قرآن و احادیث جهت تطبیق یا عدم تطبیق منقبتها کمتر استفاده نموده اند.
در این پژوهش سعی شده است که مدایح و منقبتهای دو دوره ابتدایی -عصر اسلام و اموی- مورد بررسی قرار گیرد و این اشعار با ملاک قرار دادنِ قرآن و احادیث سنجیده شود و در نهایت، مدّاحانِ پیامبر@ به ویژه، مدّاحان متعهّد شناسانده شوند.
دین اسلام و پیامبرِخاتم@، همواره مورد هجوم اتّهامات دشمنان بوده و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نشده است. اسلام که خود، دین حق و حقیقتگرایی است همیشه به پیروان خود راستی و درستی را سفارش کرده است، اگرچه علیه خویشتن باشد.[iv] مسلمانان (به ویژه شیعیان) باید جهت تحقّق این سفارش قرآن اقدام کرده، حق و ناحق را از هم جدا نمایند. آنچه در خصوص پیامبر اسلام@ آمده است، بعد از کلام الله در درجه دوم اهمیّت قرار دارد. مدایح نبوی نیز از این مهم مستثنی نیست و باید مورد بررسی قرار گیرد تا حق و باطلِ آن، به هم نیامیزد. شناساندن پیامبر@ (همانگونه که ایشان بوده اند) بدون هیچگونه غلوّی به ویژه از نظر روحیّات و اخلاقیّات، به نسل آینده از اهمّ وظایف صحابه، تابعان و… بوده است.
اکنون نیز این وظیفه بر عهده ما است تا با تلاش و کنکاش در آیات و روایات، به ویژگیهای پیامبر عظیمالشّأن@ پیبرده، این اطّلاعات را به آیندگان انتقال دهیم. اهمیّت این بحث را میتوان از چند جهت بازگو کرد؛ اول آن که مسلمان باید به دستورات دین اسلام عمل کند، نشان دادن حقیقت به عموم مردم نیز از دستورات دین است. مسأله دوم همان شناساندن بزرگترین، آخرین و تنها مرجع مسلمانان به مردم جهان است. چنانکه خودِ قرآن نیز مؤیّد این مطلب است که رسول اکرم، پیامبرِخاتم و پیامبر همهی مردم جهان است.[v] از سوی دیگر با در پیش گرفتن این شیوه، میتوان از توطئهی گروهی سودجو که قصدِ وارونه نشان دادن دین اسلام را دارند (یهودیان و ماجرای ورود اسرائیلیات در تفاسیر قرآن) جلوگیری نمود. ایشان با مشغول کردن مردم به جزئیّات و مسائل فرعی، اصل دین را از یاد مردم برده، بسان شیطان زینتبخش اعمال واهی میگردند.[vi]
این تحقیق از نوع بنیادی است و با روش استنباطی، در صدد است که اشعار عرب حجاز را با واقعیّاتی که در قرآن و سنّت آمده مقایسه کند. البتّه نگارنده به این مطلب التفات دارد که؛ مدح و شعری که در صدد بیان و توصیف صفات برتر شخص یا شیء است، اساساً بدونِ تخیّل و بزرگ جلوه دادن موصوف امکان پذیر نیست، لیکن شالودهی اصلی مدح نباید از چارچوب اسلام خارج شده و در مخاطب نوعی انزجار به وجود آورد. در این پژوهش ابتدا سرفصلها و طرح اولیّه پایهگذاری شده است. سپس منابع مورد نظر شناسایی و با بهره گرفتن از کتب، پایان نامه ها، مقالات، سایتها و نرمافزارها پس از فیشبرداری و دستهبندی مطالب، موضوعات مختلفی به عنوان زیر مجموعهی سرفصلها مطرح شده است، که شالودهی بحث سه بخش میباشد. ادبیات اسلامی اولین بخش این تحقیق است و پس از آن شعر اسلامی و در نهایت مدایح نبوی در چارچوب اسلام مورد بررسی واقع شده، به این صورت که اشعار با آیات و روایات در کنار هم چیده شده و با مقایسه مضامین آنها واقعی یا غیر واقعی بودنشان سنجیده می شود.
این پروژه از ابتدای ماه فروردین سال یک هزار و سیصد و نود و یک آغاز شده و تا پایان فرودین ماه سال یک هزار و سیصد و نود و دو به طول انجامیده است.