انسان پیش از تاریخ در حدود هزاره ششم قبل میلاد و اوایل هزاره پنجم از پناهگاه های سنگی و غارها دست کشید و سکونت در دشت را آغاز کرد.با پیدایش این مرحله تاریخی سکنی گزیدگان در نقاط مختلف فلات ایران شروع به ساخت آثار کنده کاری و سپس سفالینه ها و مهرها نمودند.سفال این بدوی ترین،ساده ترین و کهن ترین دست ساخته بشر بعد از حصیربافی به سبب نزدیکی خاصی که با انسان داشت بستر با ارزشی برای به تصویر درآوردن افکار او بود،زیرا که سفال نیز همانند انسان که از گل پخته خلق شده است از ترکیب چهار عنصر اصلی خاک آب باد و آتش تشکیل یافته است.علامت و نشانه هایی که بر روی سفال دیده می شوند با مذهب و خدایان آن عصر مربوط بوده اند و یا نمایشگر نوعی طلسم و جادو در آن دوران به شمار می رفتند.(اپهام پوپ،آرثر،از شاهکارهای هنر ایران،ص9)
انسان جانور عجیبی است که مدام از خود می پرسد که جهانی که در آن زندگی می کند چگونه جهانی است.پاسخ به این سوال آسان است،جهان نامیده می شود.جهان واقعیات ،علم این واقعیات را تدریجا دوره می کند و بهره برداری از کشفیات گوناگونش در عالم کائنات از خرده ترین ذره تا بزرگترین پاره آن اندازه نمی شناسد.انسان موجود عاقلی است ویژگی دارد که هیچیک از همسایگان زمینی اش ندارند و آن تخیل است یعنی قابلیت آفرینندگی جهان و آفرینش زندگانیش در جهان.تخیل را نمی توان قوه ای وهم آلود شمرد،چون تازه کردن رمزها و نو کردن اساطیر و آفرینش تصاویر جدید و بازی و شوخی با نظم جهان بر عهده خیال بافی است.در مجموع باید گفت که سه چیز به این جهان شکل و رنگ می بخشد.آزادانه اندیشیدن و آزادانه خیال بافی و آزادانه عمل کردن است و رمز از آن کسی است که به دستش می آورد و جهان مال کسی است که به تمام و کمال و با همه قدرت و نیروی تخیل خویش تجربه اش می کند.(اقتداری،احمد،آثار و بناهای تاریخی خوزستان(یار شهر یاران)،ص18)
رمز و زبان و حرکات،روح و جان می دهدو در رویاها و جشن هایشان پایدار می گردد و به معتقداتشان جسم می بخشد و آرزوهایشان را بیان می کند و آنها به کار و تلاش برمی انگیزد.اسطوره ها آیینه هایی هستند که تصویرهایی را از لایه هزاره ها منعکس و آنجا که تاریخ و باستان شناسی خاموش می مانند اسطوره ها به سخن در می آیند و فرهنگ آدمیان را از دوردستها به زمان ما می آورند و افکار بلند و منطق مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما می گذارند.رمز که عمل و مبنای عینی دارد،واقعیتی ذهنی را منعکس می کند و از نیرو فقط به طریق شهود قابل درک و دریافت است،به گفته پیرامائول(pierre Emmamal(شاعر) بررسی و تحلیل رمز به طریق عقل به مثابه آناست که پره های پیاز را از هم جدا کنیمتا ببینیم پیاز کجاست.(پوپ،ابهام آرثر،شاهکارهای هنر ایران،پرویز نائل خانلری،ص22) یکی از قدیمی ترین بلد تاریخی شهر شوش در دشت خوزستان با قدمت شش هزار ساله است.امروزه از شوش چهار تپه عظیم باقی مانده است.این مکان در جنوب غربی ایران تقریبا در دو کیلو متری غرب راه آهن بین ایستگاه سبز آباد و هفت تپه قرار دارد.رود خانه تاریخی شائور از غرب شوش می گذرد.
چهار تپه شوش عبارتند از :
1-تپه آکروپل یا آرک سلطنتی
2-تپه آپادانا
3-تپه مرکزی یا شهر شاهی
4-شهر صنعتگران
بخش بسیار بزرگی از جنوب شرقی فلات ایران یعنی منطقه ای که امروزه استان های کرمان،هرمزگان،سیستان و بلوچستان،بخشدغربی کشور پاکستان و جنوب افغانستان را در بر می گیرد،از نظر باستان شناسی نسبت به سایر بخش های ایران ناشناخته مانده است.
این بخش از فلات که در نوشته های باستان شناسان و خاور شناسان غربی منطقه مرزهای ایران و هند خوانده شده منطقه ای است که به سبب وضعیت جغرافیایی ویژه امروز جمعیت کمی دارد.در گذشته تصور می شد که در دورانهای کهن و پیش از ناریخ نیز چنین بوده است و اثری از تمدن های بزرگ و اجتماعات انسانی،دهکده ها و شهرها در آن وجود نداشته است.به این سبب تا حدود سه ماه پیش باستان شناسان این منطقه را تنها یک راهرو بزرگ ارتباطی بین تمدن های هندی و تمدن های باختر فلات ایران و بین النهرین می دانستند و یکی از علل ناشناخته ماندن این منطقه و عدم توجه باستان شناسان نیز همین تصور اشتباه بوده است.
م.پزارد و ل.لوگرن که کنده کاری شوش را مورد بررسی قرار داده اند بکرات وجود شباهتی را بین موضوعات تزیینی ظرف شوش از یک طرف و نقش ها و مهرهای استوانه ای ایلام مقدم از طرف دیگر را تائید کرده اند.به دنبال آنها ژ.شیلد تصور می کند که صف پرندگان یا حیوانات در صحنه های شکار یا انسان ها در خال ساختن ظروف،مثل تمان موضوعات مختلف کنده کاری ایلام مقدم،با وجود طبیعت گرایی شان از اعقاب موضوعات سبک اول شوش است.اگر چنین باشد با آخرین نتایج حفاریها ،از فلات ایران حالت مشترکی از تاثیرات ارتباط های کامل بین این منطقه و دشت بین النهرین وجود دارد.
دکتر کنتو در کتاب صنایع ایران تحت عنوان صنعت سفال اولیه عقیده دارد که کلیه اشکال هندسی که در روی سفالینه ها دیده می شود معنی ویژه ای دارند،مثلا خطوط موازی که در دایره یا مستطیل محاط باشد و یا در چیزی محاط نبوده و ساده است وجود آب را ثابت می کند.مثلثی که در میان آن شکل شطرنجی رسم شده باشد نماینده کره است،سطحی که خطوط مایل روی آن قرار دارد نشانه زمین زراعتی است و به طور کلی می توان گف این اشکال نوعی خط تصویری است که برای مردم آن زمان گویا بوده و پیش از خطوط باستانی ایران در این سرزمین معمول و مرسوم بوده است.
هر قوم باستانی بز کوهی را مظهر یکی از عوامل طبیعی سود بخش می دانست مثلا در لرستان حیوان وابسته به خورشید بود و گاهی نیز بز و خورشید و گرما با هم ارتباط داشتند و چون میان شاخهای خمیده بز کوهی و هلال ماه نیز رابطه ای وجود دارد از این رو مردم باستان عقیده داشتند که شاخ های پر پیچ و خم بز کوهی در نزول باران موثر است.در شوش و ایلام بز کوهی مظهر فراوانی و رب النوع روییدنیها خوانده می شد.بیشتر سفالینه های پیش از تاریخ نخست با نقوش هندسی و تزیینی جلوه می کرد و پس از مدتی نقش حیوانات معمول گشت و زمانی بعد هنرمندان دوباره به نقوش هندسی علاقمند شدند.
در ادوار تاریخی اهمیت فلزکاری تا حدودی هنر سفالگری را تحت شعاع قرار داده اما علیرغم توسعه فلزکازی،ساخت ظروف سفالین با اشکال گوناگون برای استفاده روزمره طبقات کم درآمد ادامه پیدا کرد.بخصوص گروهی از سفالینه های بی لعاب قرون اولیه اسلامی شباهت چشمگیری به ظروف سفالین قبل از اسلام دارند.
افول هنر سفالگری تا حدود قرن نهم و دهم هجری کمابیش در ایران ادامه یافت،تا اینکه بار دیگر ایرانیان تحت تاثیر مرغوبیت ظروف چینی به هنر سفالگری روی آوردند.این هنر دیگر بار در شهرهای مختلف ایران به خصوص ساوه،کاشان،شهرضا،لالجین همدان رونق گرفت و با نقش های زیبا و آمیزش دلنشین رنگ ها موجبات تحول هنر سفالگری به صورت کاشی سازی را نیز فراهم آورد.
فرم در حال بارگذاری ...