امروزه دانش به عنوان مهمترین و با ارزشترین سرمایه هر سازمانی میباشد. تغییرات سریع و رشد افزون، هر سازمانی را بر آن میدارد تا برای بقاء، تمام تلاش خود را در مدیریت دانش بهکار گیرد. مدیریت دانش به دنبال دانش ، فرد ، تجربیات ، ارزش افزوده كاركنان و نیز پیاده سازی بازیابی و نگهداری دانش ، به عنوان دارایی های سازمان است به گفته «پیتر دراكر» راز موفقیت سازمان در قرن 21 همان مدیریت دانش است. در واقع، دانش تنها منبع در سازمان است که در اثر استفاده، نهتنها از ارزش آن کاسته نشده؛ بلکه بر ارزش آن نیز افزوده میشود. بنابراین مدیریت سازمان ها باید با تكیه بر دانایی برتر، امكان اتخاذ تصمیمات معقول تر در موضوعات مهم و بهبود عملكردهای مبتنی بر دانش را پیدا كنند . (قره بیگلو و همکاران، 1391: 3).
این دانش در رویهها، دستورالعملها، دیدگاهها، اقدامات و تصمیمات سازمانی مستقر و مستتر است و زمانی اهمیت بیشتر مییابد که به محصولات و خدمات ارزشمندی تبدیل شود(رضاییان و احمدوند، 1389: 22).
با توجه به پیچیده شدن محیط کسب و کار، رشد تكنولوژی، نو و بدیع بودن علم سازمان ها، مدیران به طور روزافزون تلاش می كنند، دریابند چگونه سازمان های خود را كارآفرین، منعطف و خلاق سازند تا باعث رشد و موفقیت سازمان هایشان شوند، زیرا اگر ایده نو وارد سازمان ها نشود، رو به زوال می روند (طاهری و همکاران، 1389: 46).
به منظور کسب موفقیت در محیط سازمانی-رقابتی امروز ، شرکت ها نیازمند آن هستند که از اشتباهات گذشته خود درس بگیرند و آن ها را تکرار ننمایند. مدیریت دانش، ارائه کننده نگرشی سنجیده و اصولی برای تضمین به کار گیری کامل دانش پایه سازمان همراه نیروی بالقوه مهارت ها و شایستگی ها، افکار، نوآوری ها و ایده های فردی به منظور ایجاد سازمانی موثرتر و پویاتر می باشد(زرگرپور و همکاران،1392،7).
سازمان های زیادی امیدوار هستند كه با اجرای مدیریت دانش در امور كسب و كارشان بتوانند سرمایه های مجازی خود را مدیریت كنند و منافع موجود را تقویت نمایند. با این وجود تصمیم گیری برای اجرای مدیریت دانش اغلب برای سازمان ها سخت می باشد اما حفظ و زوال یک سازمان می تواند به این تصمیم وابسته باشد.(سالاری وهمکاران، 1390،3) این تحقیق برای بررسی عوامل مؤثر بر استقرار مدیریت دانش در شرکت های تولیدی استان گیلان صورت گرفته است.
1-2- بیان مساله
در حال حاضر مدیریت دانش به موضوعی مهم برای هر دو بخش تئوری و عملی تبدیل شده و به كارگیری آن در سالهای اخیر در سازمانها شتاب چشمگیری یافته است ولی موفقیت در اجرای آنها كمتر به چشم میخورد در اینجاست كه نیاز به درك بهتری از پیش شرط ها وزیر ساخت های لازم جهت استقرار صحیح مدیریت دانش احساس می شود (خلیفا و لیو، 2003)
اساس رقابت سازمانی در اقتصاد کنونی از منابع ملموس و غیر ملموس پیشین به دانش تبدیل شده و از طرفی دیگر تمرکز سیستمهای اطلاعاتی نیز از مدیریت اطلاعات به مدیریت دانش تبدیل گردیده است. کسب وکارهایی که بتوانند به صورت کارآ دانش موجود در سازمان خود را کسب کنند و از آن در راستای فرایندهای کسب وکار استفاده نمایند، محصولات و خدمات این کسب و کارها از مزیتهای رقابتی مناسبی در بازار برخوردار خواهند بود.. بسیاری از سازمانها به عنوان کسب وکارهای دانش مدار مطرح می باشند که مدیریت دانش در آنها اساس کار را تشکیل می دهد. امروزه سازمان هایی که رقابت مندی در بازار را موضوع محوری برای خود قلمداد می کنند، مدیریت دانش را به عنوان یکی از فعالیت های مطرح برای اثر بخشی فعالیت هایشان در نظر می گیرند از سوی دیگر از آنجائی که نرخ شکست پروژههای مدیریت دانش قابل توجه است، شناخت عوامل اساسی موفقیت می تواند کسب وکارها را در نیازسنجی، برنامه ریزی، اجرا و پیاده سازی مدیریت دانش یاری دهد تا احتمال شکست پروژه های مدیریت دانش کاهش یابد. اهمیت و کاربرد اصلی عوامل اساسی موفقیت مدیریت دانش در این است که با شناسایی و نظارت بر این عوامل، سازمان می تواند به پیاده سازی موفقیت آمیز مدیریت دانش اطمینان داشته باشد. بنابراین، هر فعالیتی که سازمان در پیاده سازی مدیریت دانش انجام می دهد باید پیشاپیش بررسی گردیده و برنامه ریزی برای عملکرد مطلوب و مناسب در عوامل موفقیت را انجام داده باشد(طالبی و تركمانی،1390،17-1)
مدیریت دانش یک ابزار مدیریتی است که بوسیله برخی از شیوه ها و تکنیک ها، مجموعه ای از اصول با هدف ایجاد، تبدیل، انتشار و استفاده از دانش، معرفی می شوند (تنریوردی، 2005: 325). از جمله مزایای فراهم شده توسط دانش می توان به شناسایی و خلق ایده های ارزشمند، تجاری سازی ایده ها و ارزش ایجاد شده توسط آن اشاره کرد (یانگ و چن، 2007، 97). امروزه سازمان هایی كه دارای مزیت رقابتی پایدار هستند، به موفقیت بالاتری در بازار دست پیدا می كنند (بچینا، 2005:99). چوی و همكاران (2008) بیان می كنند كه در شرایط كنونی، مزیت رقابتی پایدار تنها با بكارگیری دانش برای نوآوری به دست می آید (چوی، 2008، 235). به همین دلیل امروزه، دانش یک دارایی ارزشمند سازمانی به حساب می آید كه نیازمند مدیریت است. هسته اصلی مدیریت دانش، كسب دانش مناسب برای افراد مناسب در زمان و ساختار مناسب است (مدهوشی و ساداتی، 2010، 393). هرچند که روش های استقرار مدیریت دانش دائما در حال بهبود است، اما در دنیای امروزی، در دستور کار بسیاری از مدیران قرار گرفته است (قالمق و همکاران، 1391). برای پیاده سازی مدیریت دانش می توان 8 عملیات را پیشنهاد کرد: شناسایی فرایند، طراحی و برنامه ریزی فرایند، اجرا و پیاده سازی فرایند، تسهیل فرایند، نظارت
بر فرایند، آنالیز و تجزیه و تحلیل فرایند، اصلاح و بهبود اشکالات فرایند، اسقاط و کناره گذاری فرایند (ادواردز، 2011). از سوی دیگر، در هنگام اجرای برنامه مدیریت دانش باید نسبت به عواملی که در برنامه خلل ایجاد کرده و میزان موفقیت آنرا دچار نقص می کنند نیز آگاه بود. برخی از موانع پیش روی استقرار مدیریت دانش عبارتند از: عدم درک درست مدیران نسبت به مدیریت دانش، عدم موفقیت در تطبیق تلاش های مدیریت دانش سازمانی با اهداف استراتژیک سازمان، عدم وجود فضای باز برای ابراز عقاید و ایده های جدید، عدم انگیزه و اعتماد به مدیریت دانش و …(کامرو، 2012). طبق شواهد، با عدم شناخت موانع استقرار مدیریت دانش، بسیاری از طرح هایی که سازمان ها برای توسعه و بهره برداری از منابع دانشی خود ارائه می کنند، ناموفق بوده است که این امر موجب فرسودگی دانش سازمان، از بین رفتن منابع دانشی سازمان و کاهش بهره وری نیروی کار می گردد. در این شرایط، سازمان در دستیابی به قدرت رقابتی و ایجادد نوآوری در سازمان با مشکل مواجه شده و حیات سازمان دچار مخاطره خواهد شد (آدریان[8]، 2012). در هر صورت، امروزه سازمان ها به این نتیجه رسیده اند كه با پیاده سازی مدیریت دانش می توانند از ظرفیت های فكری شان در جهت بهبود عملكرد سازمانی استفاده كنند. البته اجرای اثربخش مدیریت دانش مستلزم توجه به زیرساخت ها یا عوامل كلیدی است كه نقش كاتالیزور دارند و موجب تسهیل و توانمندی آن می گردند (نجف بیگی و همکاران، 1390، 150). بنابراین سازمان ها هنگام طراحی و اجرای مدیریت دانش بایستی از زیرساخت های مورد نیاز آن اطمینان حاصل كنند. این زیرساخت ها، عوامل توانمندساز، تسهیل كننده و فعالیتهایی هستند كه در پیاده سازی مدیریت دانش حیاتی تلقی می شوند (راستوگی،2000: 49-39). اینكه چه عاملی موجب موفقیت استقرار مدیریت دانش در سازمان ها می شود، پرسش مهمی است كه پژوهشگران مدیریت را به خود مشغول داشته است. برخی فقط به عوامل داخلی و خارجی اشاره کرده اند و برخی دیگر نیز عوامل سیاسی، اجتماعی و … را دخیل دانسته اند. اما اکثر محققان، چهار عامل «فرهنگی، سازمانی، تکنولوژیکی، منابع انسانی» را از عمده ترین و تاثیرگذارترین فاکتورها بر استقرار مدیریت دانش ذکر کرده اند (دانش فرد و شهابی نیا، 1389). با این تفاسیر و با توجه به اهمیت موضوع، هدف تحقیق حاضر، عوامل موثر بر مدیریت دانش در شرکت های تولیدی استان گیلان است. لذا به منظور دستیابی به هدف مورد نظر، سوال پژوهشی ذیل مطرح گردیده است: «عوامل مؤثر بر استقرار مدیریت دانش در شرکت های تولیدی استان گیلان کدامند؟».
1-3- ضرورت انجام تحقیق
امروزه مدیریت دانش به عنوان یک موضوع مهم و حیاتی درسازمان مطرح شده است. سازمانها بر این باورند که به کارگیری سیستم های مدیریت دانش می تواند به برتری بلند مدت خود در عرصه های رقابتی ادامه دهد. صاحبنظران مدیریت سازمانی به این نکته اشاره دارند که اگر سازمانی به راحتی نتواند شکل صحیحی از سیستم های مدیریت دانش را در جایگاه مناسب خود به کار برد، در عرصه های رقابتی جهانی با مشکل مواجه خواهد شد. اما مدیریت دانش هنوز هم رشته نسبتا” جوانی است وبا وجود هزاران نشریه در بسیاری مناطق، اختلاف بین متخصصان مختلف مدیریت دانش وجود دارد.با این حال به مدت طولانی این توافق کلی وجود داشته است که انجام مدیریت دانش آسان نیست. واینکه هیچ راه حل متناسب برای همه و هیچ روش واحد برای اینکه اجرای مدیریت دانش بتواند دریک سازمان موفق شود، وجود ندارد.
چند سال پیش مدیریت دانش و به تبع آن سیستمهای مدیریت دانش به عنوان بزرگترین پدیده بعد از مهندسی مجدد و TQM پا به عرصه وجود گذاشتند. مدیریت دانش با نوآوریها و ابداعات در مهارتهای مدیریتی و یادگیری سازمانی نقاط مشترک بسیاری دارد. ابتدا مدیریت دانش بر سیستمهای اطلاعاتی متمرکز بود و سپس نیروی خود را به روی توسعه سازمانی، مدیریت سرمایه هوشی فکری و مهارتهای مدیریتی تغییر داد. در اواخر دهه 1990 نیز یادگیری اجتماعی، فهم سازمانی، نوآوری سیستماتیک و مدیریت تغییر به عنوان موضوعاتی برتر در مدیریت دانش مطرح گردیدند. بابررسی و تحلیل دانش واهمیت ویژگیهای آن در حیطه عملکرد سازمانهــــا می توان دریافت که برخورداری از دانش و اطلاعات روزآمد برای ادامه حیات سازمانها به یک ضرورت انکارناپذیر تبدیل شده است. به خصوص اگر روند تغییر و تحولات دانش در جامعه به دقت مورد ارزیابی واقع شود. این نتیجه هم حاصل می شود که جامعه فراصنعتی امروز جامعه ای اطلاعاتی است که در آن به تدریج فناوریهای نیروافزا جای خود را به فناوریهای دانش افزا می دهند. (احمدپور ،1381).
در سال های اخیر، سازمان ها و شركت های مختلف پیوستن به روند دانش را آغاز كرده اند و مفاهیم جدیدی چون كار دانش، دانش كار، مدیریت دانش، وسازمان های دانش، خبر از شدت یا فتن این روند می دهند. پتر دراكر با بكار گیری این واژگان خبر از ایجاد نوعی جدید از سازمان ها می دهد كه در آن ها به جای قدرت بازو، قدرت ذهن حاكمیت دارد.(دانش فرد و شهابی نیا، 1388،1)
در کشورهای پیشرو در اقتصاد جهانی اهمیت دانش به عنوان یک منبع در مقایسه با سایر منابع چنان افزایش یافته که به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده استاندارد زندگی است.انقلاب دانشی در کاهش فاصله بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته نقش تعیین کننده ای ایفا می کنند.در برنامه چهارم توسعه کشور هم دانش را از محور های اساسی می دانند.
و دانش عنصری است برای کاهش فاصله بین کشورهای پیشرفته و در حال توسعه مورد توجه سازمان های بین المللی و دولت های ملی قرار گرفته است(حسن زاده،1386،3). اغلب سازمان های بزرگ امروز دریافته اند که بخاطر مهارتها و تجارب نیروی انسانی شان موفق خواهند بود و نه بخاطر سیستم های فیزیکی و مکانیکی، و اگر نتوانند سطح علمی و تخصصی نیروهای انسانی در سازمان را بالا ببرند قطعاً از بازار جهانی کنار گذشته خواهند شد.(اژدری، 2010)
منافع مدیریت دانش هم در دو سطح فردی و سازمانی به کارکنان این امکان را میدهد مهارت ها و تجربیات خود را با هم ترکیب کنند تا به رشد حرفه ای دست یابند این منافع در سطح سازمانها منفعت عمده ای از قبیل افزایش کارایی,بهره وری,کیفیت و نوآوری دارد تا ارتقاء یابد.(حسن زاده، 1389).
پژوهشگری كه قصد توسعه دانش خاصی را دارد ابتدا باید پژوهش هایی كه تاكنون در گذشته انجام شده است را شناسایی و مطالعه كند. این كار به محقق كمك می كند تا بینش وسیع تری از مطالعه ی تحقیقات گذشته و روند فعلی پژوهش در موضوع مورد نظر خود را به دست آورد.(خاكی،1386)
1-4- چارچوب نظری تحقیق
جهت پاسخگویی به سوال و بررسی چگونگی روابط میان هر یک از متغیرها، از مدل زیر که برگرفته از مدل ارائه شده توسط لی و چویی (2000) است، استفاده شده است. در این تحقیق به بررسی چهار عامل فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات پرداخنه ایم. فرهنگ سازمانی به عنوان ارزش های غالب که به وسیله یک سازمان حمایت می شود توصیف شده است یا فلسفه ای که خط مشی سازمان را به سمت کارکنان و مشتریان هدایت می کند و یا ارزش هایی که به کمک آنها کارها و امور روزمره سازمان انجام می پذیرد یا پیش فرض ها و باور های بنیادی که بین اعضا سازمان مشترک هستند(الوانی و دانایی فرد، 1392،368) با توجه به ماهیت اثرگذار فرهنگ در موفقیت اجرای مدیریت دانش در سازمان داونپورت (1998) اظهار می كند كه سازمان ها باید از تناسب فرهنگ خود با فعالیت های مدیریت دانش اطمینان حاصل كنند.(علوی و لبندر (2001)) نیز در مطالعه ی خود درباره ی استقرارمدیریت دانش در سازمان دریافتند كه عوامل موفقیت تسهیم دانش در سازمان به صورت تنگاتنگی با فرهنگ سازمانی در ارتباط است بدون پذیرش فرهنگی، سرمایه گذاری در سایر زیر ساخت ها با فناوری هایی كه برای استقرار مدیریت دانش به كار گرفته می شود، اثر بخش نخواهند بود (گالبندز ، 2006).
فناوری اطلاعات در تعریف محدودش به سخت افزار و نرم افزارهای كامپیوتری و به مشخصات فیزیكی مانند الكترونیك، دیجیتال ، چاپگر، ارتباطات از را دور، پردازشگر ها و… مربوط می شود..(مقیمی، رمضان، 1392،171).
فرم در حال بارگذاری ...