ارتباط، آن چنان در زندگی روزمره ی ما عادی است که به ندرت درنگ می کنیم و راجع به آن می اندیشیم. گفتگو با خانواده، دوستان و آشنایان، معمولاً چنان بی دردسر و خوشایند است که تصور مشکل دار بودن در این موارد، دشوار است. اکثر ما در مورد کفایت گفتار و زبان خود تنها در موقعیت های اجتماعی غیر عادی و استرس زا احساس تردید می کنیم، موقعیت هایی مانند سخنرانی برای تعداد زیادی شنونده یا در یک مصاحبه شغلی (هالاهان و کافمن، 2003؛ ترجمه علیزاده، صابری، هاشمی و محی الدین، 1390).
اختلال های ارتباطی آسیب در بافت، فرستادن، پردازش و درک مفاهیم یا نمادهای سامانه ی شفاهی، غیر شفاهی و نگاره ای است. اختلال ارتباطی ممکن است در فرایند شنیدن، زبان و گفتار بروز کند یا از نظر شدت، از خفیف تا شدید، گسترده باشد. همچنین ممکن است رشدی یا اکتسابی باشد. ممکن است افراد یک یا ترکیبی از اختلال های ارتباطی را نشان دهند. امکان بروز اختلال ارتباطی به تنهایی، یا همراه با یک ناتوانی دیگر وجود دارد (هالاهان و کافمن، 2003؛ ترجمه علیزاده، صابری، هاشمی و محی الدین، 1390). همه اختلال های ارتباطی، به اختلال های گفتاری مربوط نمی شود. همه ی اختلال های گفتار نیز مانند لکنت، تعاملات اجتماعی را با مانع مواجه نمی کنند و لکنت نیز، شایع ترین اختلال گفتار نیست. از هر صد نفر، تنها یک نفر را متأثر می سازد، آن هم فقط در دوران کودکی. امّا لکنت، نوعی معماست، پدیده ای که نظریه پردازی در مورد آن همچنان ادامه دارد. اگر چه لکنت، سال ها توجه آسیب شناسان گفتار و زبان را به خود معطوف کرده است، ولی علل و درمان تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده است (کارلی و سیگل، 1997).
یکی از انواع اختلال های ارتباطی، اختلال های گفتاری است. اختلالهای گفتاری، شامل اختلال های صدا، تولید و بیان صدا و روانی کلام است که بدین شرح می باشد: الف) اختلال در بیان و تولید اصوات گفتاری، تولید غیر طبیعی اصوات گفتاری، که با جانشین ها، حذف ها، افزایش ها یا کژگویی ها مشخص می شود و با وضوح گفتار تداخل می کند. ب) اختلال صدا، با تولید غیر طبیعی و یا فقدان کیفیت، زیر و بمی، بلندی، طنین و یا دیرش صدا توصیف می شود که نسبت به سن و جنس فرد مناسب نیست و ج) اختلال روانی گفتار، گسیختگی در جریان صحبت کردن می باشد که با میزان، ریتم و تکرارهای غیر معمول در اصوات، بخش ها، کلمات و پاراگراف ها مشخص می شود. این مشکل ممکن است با افزایش تنش و رفتارهای تقلایی ثانویه همراه باشد (هالاهان و کافمن، 2003؛ به نقل از علیزاده، صابری، هاشمی و محی الدین، 1390).
در میان اختلالات گفتار، لکنت[1] از اهمیت بسیاری برخوردار است. لکنت یک اختلال سیالی بیان لفظی است که بر اساس تکرارها و طویل های غیر ارادی، صدا دار یا بی صدا به هنگام انتشار واحدهای کوچک سخن یعنی صداها، هجاهای مجزا یا هجاهای کلمات مشخص می شود. این اختلال ها بسیار فراوانند و به آسانی مهار نمی شوند. بر اساس راهنمای آماری و تشخیص[2]، اختلال سیالی بهنجار و آهنگ سخن گفتن که با سن فرد نامناسب است، ویژگی اصلی لکنت را تشکیل می دهد. این اختلال با تکرارها و طویل های اصوات و هجاها و همچنین دیگر اختلال های سیالی گفتار در روانی کلام همراه است (راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی ، ترجمه نیک جو، آوا دیس یانس، 1381).
برخی از نظریه های آسیب شناسی عوامل فیزیولوژیک را در شروع لکنت مؤثر می دانند؛ مانند غلبه دو طرفه، غلبه نیمکره راست برای گفتار، آسیب مغزی، بد عملکردی های عصب- عضلانی یا عصبی-روانی، بد عملکردهای حنجره ای و بد عملکردی سیستم مرکزی شنیداری و امروزه پیشرفت های اخیر در فنون تصویربرداری توجه ما را به عوامل عصب شناختی و یا فیزیولوژیک برای تبیین چگونگی شروع لکنت یا عامل لکنت سوق داده است (آمبروس و یایری[3]، 2002؛ برن استین راتنر[4]، 2004؛ گیتار و مارچین اسکی[5]، 2001).
باركلی(1997) در نظریه ی خود در مورد اختلال نقص توجه/ بیش فعالی، به كاستی در کارکردهای اجرایی به عنوان هسته ی اصلی از هم پاشیدگی فرایندهای پردازشی در تكالیف شناختی اشاره کرد. کاکردهای اجرایی، کارکردهای عالی دستگاه شناختی هستند که به مجموعه ای از توانایی هایی شناختی شامل خودگردانی، خودآغازگری و بازداری، برنامه ریزی راهبردی، انعطاف شناختی و کنترل تکانش گفته می شود (ویانت و ویلیس[6]، 1994). در واقع، کارکردهایی همچون سازمان دهی، تصمیم گیری، حافظه کاری، حفظ و تبدیل[7] کنترل حرکتی، احساس و ادراک زمان[8]، پیش بینی آینده، بازسازی[9]، زبان درونی و حل مسئله را می توان از جمله مهمترین کارکردهای اجرایی دانست که در زندگی و انجام تکالیف یادگیری و عملکرد های هوشی به انسان کمک می کند (بارکلی، 1998).
اگر چه كاركردهای اجرایی در درجه ی اول از چشم انداز عصب شناختی مطالعه شده اند؛ ولی در سال های اخیر تحول و آسیب شناسی آن ها موضوع مورد علاقه ی صاحب نظران بسیاری بوده است. بررسی های تحولی کارکردهای اجرایی نشان داده اند که این کارکردها: الف) از همان دوران اولیه رشد (احتمالاً پایان سال اول زندگی) ظهور می کنند؛ ب) به تدریج رشد می نمایند و در سال های دو تا پنج تغییرات بسیار مهمی در آن ها رخ می دهد و در حدود 12 سالگی عملکرد کودک تا حد بسیار زیادی شبیه عملکرد بزرگسالان می شود، ج) می توان ناکامی کودک را در انجام کارکردهای اجرایی بر اساس پیچیدگی تکالیف مشخص کرد، د) می توان بین تحول جنبه های عاطفی نسبتاً «داغ[10]» در کارکردهای اجرایی و از سویی دیگر تحول جنبه های خالص تر شناختی «خنک[11]»، به نوعی تمایز قایل شد (زالازو و مولر[12]، 2002؛ به نقل از علیزاده، 1385).
2-1- بیان مسئله
لکنت، اختلالی ماندگار است که بر پیشرفت و دستاوردهای شغلی، اجتماعی، تحصیلی و عاطفی افراد دارای لکنت تأثیر می گذارد (بلاداستین و کانچر[13]، 1995؛ به نقل از دهقان، 1385). این اختلال ترکیبی از گسیختگی کلمات، کشیده گویی، تکرار صدای اول کلمات، گیر و قفل است، اما هیچ یک از این ها به تنهایی لکنت نیست (هجده[14]، 1995؛ به نقل از دهقان، 1385). معمولاً لكنت در كودكان قبل از 8 سالگی شروع می شود که حدود 80-70 درصد آن ها بدون درمان های رسمی خاصی بهبود می یابند. حدود یک درصد از آنان، پس از 6 سالگی، در میان کودکان باقی می ماند و اگر تأثیر آن بر روی زندگی و فعالیت های روزمره افراد دارای لکنت مخرب نباشد، بسیار بارز و چشم گیر است (یاروس و کانچر[15]، 1995). سالیان متوالی تصور بر این بود که لکنت به دلیل اختلالات ساختاری مثل نقص در زبان یا حنجره است. با این وجود، مداخلات جراحی و دستکاری این اندام ها در بهبودی لکنت تاثیری نداشت. تا اینکه کارهای اورتون[16] (1927) و تراویس[17] (1931) در قرن بیستم باعث تحولی عظیم در درک لکنت شد. آن ها معتقد بودند که لکنت به دلیل فعالیت مغزی غیرطبیعی است. یافته های جدید پت اس کن[18] مغزی نشان داده است که در افراد دارای لکنت، کاهش فعالیت مغزی در نواحی قشر گفتار[19] و استریتوم[20] مشاهده می شود. تحقیقات مشابه نشان داده اند که نواحی گفتاری نیمکره چپ در افراد مبتلاء به لکنت، فعالیت کمتری در مقایسه با نواحی مشابه نیمکره راست دارند.
سومر[21] (2002)، نشان داد که افزایش فعالیت در نیمکره راست در افراد دارای لکنت ممکن می باشد. علاوه براین، احتمال مشکل در زمان بندی بین نواحی قشری فرونتال[22] چپ و نواحی مرکزی که در گفتار شرکت دارند وجود دارد. بنابراین، با توجه به مطالب گفته شده، می توان به کارکردهای اجرایی اشاره کرد که یکی از عوامل مورد بحث مرتبط با لکنت است و به نظر می رسد به نوعی در آن نقش بازی می کند. پنینگتون و اوزونوف[23] (1996؛ به نقل از علیزاده، 1385) کارکردهای اجرایی را حوزه ای خاص از توانایی هایی می دانند که شامل سازمان دهی در فضا، بازداری انتخابی، آماده سازی پاسخ، هدف مداری، برنامه ریزی و انعطاف است. بارکلی[24] (1997؛ به نقل از علیزاده، 1385) نیز کارکردهای اجرایی را اعمالی دانست که فرد برای خود و برای هدایت خود انجام می دهد تا خودکنترلی، رفتار هدف مدار و بیشینه سازی پیامدهای آینده را به اجرا درآورد. بر اساس نظریه پیچیدگی و کنترل شناختی[25]، تحول کارکردهای اجرایی را می توان در قالب رشد وابسته به سن و در چارچوب حداکثر عملیات و قوانین پیچیده ای که کودک می تواند تدوین کند و برای حل مسئله مورد استفاده قرار دهد، درک کرد (زلازو[26] و همکاران، 2003؛ به نقل از علیزاده، 1385). منظور از کارکردهای اجرایی در این پژوهش، شامل بازداری پاسخ[27]، حافظه کاری[28]، سازماندهی و برنامه ریزی[29] می شود. آسیب در کارکردهای اجرایی می تواند بر همه جنبه های گوناگون رفتاری، شناختی، اجتماعی و ارتباطی اثری مخرب و سوء بر جا بگذارد (دیویس و برنز[30]، 2001؛ استری هورن[31]، 2002، نوبر و اوریلی[32]، 2004؛ جانسون[33] و همکاران، 2003). حافظه کاری یکی از انواع حافظه است که شامل سه جزء لوح دیداری – فضایی[34]، اجرا کننده مرکزی[35] و مدار واج شناختی[36] می باشد. در این بین، مدار واج شناختی شامل اندوزش کوتاه مدت و مرور اطلاعات درون داد کلامی می شود که در درک گفتار و و نیز فرایند دریافت، تجزیه و تحلیل و پردازش عناصر صوتی زبان شرکت می کند (بدلی، 2003؛ باجاج[37]، 2007). بدلی به منظور تبیین رابطه ی بین حافظه بلند مدت، حافظه کوتاه مدت و سایر فرایندهای شناختی، مدل حافظه کاری را ارائه نموده است (بدلی، 2007). طبق نظر وی، به منظور بازیابی اطلاعات از حافظه ی بلند مدت وارد حافظه کاری شده و پس از انجام محاسبات لازم در این حافظه، نتیجه ی بازیابی شده از حافظه ی کاری منتج به یک رفتار خواهد شد (بدلی و همکاران، 2009).
فرم در حال بارگذاری ...