حمد و سپاس خداوندی را سزاست كه شدت ظهورش او را مخفی ساخته است. حقیقت آن است که در این عبارت که هیچگونه شکی در آن نمی باشد هر موجودی که دارای نفس باشد اعم از نباتی و حیوانی و ناطقه ، بدنبال کمال نهایی می باشند که بعضی از این موجودات مانند نبات و حیوان کمال نهایی آنها تا یک قلمروی است و تنها انسان یا چیزی شبیه به انسان است ، یعنی موجودی که دارای عقل و اختیار باشد و در مرتبه دیگری از وجود باشد که تا به آن غایت نهایی خود یعنی بیرون آمدن از کثرت و تا رسیدن به آن وحدت ناب و صرف لحظه ای قرار و آرام ندارد که ما این مسئله را به بداهت در خود و دیگران در می یابیم.
بنابرین باید گفت هدف و غایت یکی است ولی بعضی بیراهه می روند و تعداد اندکی که این مسیر را به درستی می پیمایند.یافتن حقیقت چیزی است که همواره هر کسی بدنبال آن است «هر انسانی طالب حقیقت است» که این خود یک قضیه موجبه کلیه است .لذا ما بر حسب تمایل درونی ، موضوعی که انتخاب نموده ایم مثل افلاطونی است. هر جا سخن از افلاطون به میان می آید واژه مثل، در ذهن تداعی می شود. و هر گاه سخن از مثل به میان می آید نام افلاطون به ذهن متبادر می شود.گویی چنین است که این دو واژه دارای تقابل تضایف اند.افلاطون تلاش می نماید با اثبات مثل طرحی نو در معرفت پیش روی بشر بگشاید و جهان هستی را از آن زاویه به تماشا بنشیند لذا با توجه به انگیزه و علاقه درونی ام این موضوع را برگزیدم.
برداشت اینجانب آن است که در این زمینه شاید بتوانم کار مفیدی انجام دهم. یكی از ویژگی های ذاتی بشر اعم از فلاسفه و دیگر انسان ها همواره دست یابی به حقیقت بوده است و در این راستا عده ای برای یافتن حقیقت، مقوله «معرفت» و چگونگی حصول آنرا پیش رو كشیدند و از آنجائیكه معرفت درست و یقینی به عنوان دانشی درست و مطمئن را نمی توان در میان محسوسات بدست آورد چونكه پیوسته در معرض تغییرند لذا باید به اموری ثابت و جاودان دست پیدا كنیم كه در معرض تغییر و زوال نباشند لذا این امر نگارنده را بر آن داشت كه این مهم را در مثل افلاطونی جستجو و بررسی نماید لذا دیدگاه دو فیلسوف بزرگ اسلام را كه یكی از آندو از مخالفین مثل «ابن سینا» و دیگری یكی از مدافعین مثل «صدرالمتألهین»، برایم بسیار اهمیت داشت برگزیدم و بر آن شدم تا جایی كه بضاعت علمی ام اجازه دهد
دیدگاه های هر كدام را بررسی نمایم.
فصل اول :
کلیات و مفاهیم
1.1.1- بیان موضوع تحقیق :
مثل افلاطونی یکی از مسائل غامض و پیچیده است که فلاسفه بعد از خود را به نزاع های فکری کشانده است ، به گونه ای که فیلسوفی نیست مگر اینکه در این مسئله تعمق و غور نموده است.عده ای آن را نقد نموده اند و عده ای آن را اثبات یا ابطال نموده اند و قطعا دسته ای از بزرگان فلسفه در این مساله در گرداب اضطراب فرو رفتند.
برداشت ما از دیدگاه افلاطون چنین است چونکه در عالم محسوسات و ماده همه چیز در حال تغییر و تحول است و هیچ پدیده ای وضعیت ثابت ندارد لذا در عالم محسوسات نمی توان به چیز ثابتی دست پیدا کرد بطور خلاصه از دیدگاه او معرفت حقیقی دارای دو ویژگی است:
الف- خطاناپذیر بودن
ب- به امور پایدار و ثابت تعلق داشتن
بنابراین حواس ما از یک طرف، در معرض خطا و لغزش هستند و از سوی دیگر با اموری سر و کار دارند که نمی توان ثبات و پایداری را در آنها سراغ گرفت لذا به این دلیل ، ادراک حسی را شایسته عنوان معرفت نمی دانند لذا برای معرفت حقیقی افلاطون راه حل تازه ای ارائه نمود که به نظریه «مثل» شهرت داردکه از دیدگاه او از سطح حواس باید فراتر رویم و از «عقل» مدد جوئیم چونکه عقل اگر به درستی از آن استفاده شود خطاناپذیر است و با استمداد از عقل می توان به امور ثابت و پایدار رسید.
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرم در حال بارگذاری ...