آموزش و پرورش زیر بنای توسعه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر جامعه ای است. یکی از بارزترین خصوصیات عصر حاضر، تحولات شگرف و مداومی است که در گستره علوم به چشم می خورد. این تغییرات در زمینه تعلیم و تربیت منجر به ایجاد دیدگاه ها و روش های نوینی گردیده است که نظام های آموزشی را به پرورش افراد مولد علم و تکنولوژی ترغیب می کند. بی تردید هیچ نظام آموزشی نمی تواند صد در صد به اهداف آموزشی خود برسد. ولی موفق بودن هر نظام آموزشی به نزدیک تر شدن هر چه بیشتر، به اهداف تعیین شده بستگی دارد. برای نزدیک تر شدن به اهداف نظام آموزشی، می بایست عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی را شناخت و تأثیر آن را افزایش دهد. بررسی عوامل موثر بر پیشرفت و ترقی جوامع پیشرفته نشان می دهد که همه این کشورها از آموزش و پرورش توانمند و کارآمد برخوردار بوده اند. یکی از آفت های آموزشی و پرورشی خانواده ها که هر ساله به میزان زیادی از امکانات، منابع و استعدادهای بالقوه انسانی و اقتصادی را تلف می کند و تأثیر غیر قابل جبرانی را در ابعاد مختلف به جای می گذارد پدیده افت تحصیلی است (مرتضوی زاده، 1382). آموزش و پرورش به عنوان یک نظام آموزشی در هر جامعهای با صرف هزینه فراوان تعلیم و تربیت فرزندان واجب التعلیم آن جامعه را به عهده دارد. انتظار می رود كه محصولات نهایی این سازمان در آینده از كارآیی و بهره وری كافی برخوردار باشند. یکی از عواملی که موثر بر عملکرد تحصیلی می باشد هوش معنوی است (الوانی، ۱۳۷۰). امروزه عوامل مختلفی بر روی عملکرد تحصیلی تاثیر می گذارد. در این تحقیق به دوعامل هوش معنوی[1] و سلامت روان[2] پرداخته می شود.
از انجایی که هوش معنوی یکی از نیاز های درونی انسان بوده و برخی از صاحبنظران، آن را متضمن بالاترین سطوح زمینه های رشد شناختی – اخلاقی و تلاش همواره آدمی برای معنا بخشیدن به زندگی و پاسخ به چرا های زندگی می دانند و هوش معنوی را به عنوان زیر بنای باورها،در زمینه های گوناگون به ویژه ارتقا و تامین سلامت روانی، شادکامی، رضایت، انگیزش بالا می دانند. پس توجه به هوش معنوی به عنوان یکی از عواملی که می تواند بر بهره وری کارکنان تاثیر بگذارد از اهمیت بالایی بر خوردار است هوش معنوی را به این صورت تعریف می کنند: هوشی که از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزش های را حل می کنیم، هوشی که فعالیت ها و زندگی ما را در زمینه ای وسیع تر، غنی تر و معنادار قرار می دهد. هوشی که به ما کمک می کند بفهمیم کدام اقدامات یا کدام مسیر معنادار تر از دیگری است در متون علمی، هوش به عنوان یک مفهوم عمومی جهان شمول که با توانایی ادراکی ارتباط دارد، تعریف شده است این مفهوم، عموماً به توانایی یادگیری و تفکر مرتبط بوده و غالباً برای توصیف به کارگیری مهارتها و وقایع به کاررفته است.. افراد از نظر سطح هوش با هم متفاوتند که این تفاوت، ناشی از ترکیب متغیر فطری، وراثت و ویژگیهای اکتسابی آنهاست. پیشرفت صنعت و تکنولوژی، قدرت و ثروت را افزایش داده ولی امکان زندگی با آرامش وصلح و اطمینان را از انسان سلب کرده است. در حقیقت کیفیت فدای کمیت شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بیماری های عصبی-روانی و روان تنی جانشین آن شده است. بر اساس اعلام سازمان جهانی بهداشت در سال 2010 در دنیا بیش از 450 میلیون نفر از مردم از یک اختلال روحی روانی رنج می برند، هر ساله حدود 20% از بزرگسالان یک مشکل بهداشت روانی را تجربه می کنند، نزدیک به یک میلیون نفر مرتکب خودکشی می شوند و از هر 4 خانواده یک خانواده عضوی با اختلالات روانی دارند. سلامت روان برای مدت های زیادی در پشت پرده ای از انگ و تبعیض پنهان شده و اکنون پیشرفت علم بشر بستری برای بیان سلامت روان و پرداختن به آن را فراهم نموده است. از طرفی می دانیم که برای همه ی افراد سلامت روحی، جسمی و اجتماعی برای ساخت مسیر زندگی حیاتی است. همچنین ارتقاء آن در تمام دوران های زندگی لازم است.
[1]- spiritual intelligence
[2] – mental health
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
:
باتوجه به دگرگونی های سریع وپرشتاب دانش ومعلومات بشری،همه چیز به شدت درحال تغییروتحول است.سازمان هابه عنوان یک سیستم بازبا محیط درتعامل می باشندوبرای تداوم حیات نیازمند پاسخگوئی به تغییرات محیطی هستند.ازآنجاکه منابع انسانی مهمترین عامل ومحورسازمان ها محسوب می شوندوهیچ جامعه ای توسعه نیافته مگرانکه به توسعه منابع انسانی پرداخته باشد.تجهیزوآماده سازی منابع مذکوربرای مواجهه باتغیرات،ازاهمیت ویژه برخوردار است وکلیه سازمان هاباهرنوع ماموریتی بایدبیشترین سرمایه،وقت وبرنامه رابه پرورش انسان هادرابعادمختلف اختصاص دهندچراکه کارایی وتوسعه سازمانهادرگروکاربردصحیح نیروی انسانی می باشد.توانمندسازی به صورت عام ازآغازخلقت بشروجودداشته وامروزه به عنوان یکی ازابزارهای سودمندارتقای کیفی کارکنان وافزایش اثربخشی سازمانی تلقی می گردد.به منظورکسب موفقیت درمحیط درحال تغییرکسب وکارامروزی،سازمان هابه دانش، نظرات،انرژی وخلاقیت کلیه کارکنان مربوطه به منظورتشویق آنان به ابتکارعمل بدون اعمال فشار،ارج نهادن به منافع جمعی سازمان،باکمترین نظارت وانجام وظیفه به عنوان مالکان سازمان اقدام نمایند.(جعفرزاده،1386)ازآنجاکه درمحیط های پیچده ومتحول امروزی دیگردانش های تکراری برای رویارویی بااین تغییرات کارانمی باشدلذادایم بایددرجستجوی راه های جدیدبرای واکنش دربرابرمحیط برآمد.به عبارتی آن دسته ازسازمان هاونظام هامی تواننددرمحیط پیچیده وپویابه بقای خودادامه دهندکه به طورمستمرقادربه خلق ایده هاوطرح های جدیدی جهت مقابله بافشارهاوتحولات محیطی باشد(فتحی زاده ودیگران)توسعه خلاقیت کارکنان درسازمان مستلزم شناخت ابعادوعوامل تاثیرگذار برخلاقیت کارکنان وتعیین سهم ومیزان هرکدام ازاین عوامل می باشد.گرچه مطالعات نشان می دهدکه عوامل متعددی بر خلاقیت کارکنان تاثیر می گذاردامایکی ازمولفه های کلیدی افزایش وتوسعه خلاقیت ونوآوری کارکنان انگیزه های درونی فردومهارت های
مرتبط باخلاقیت ونوآوری می باشدکه درواقع همان توانمند سازی کارکنان است(صالحی صدقیانی، دهقان،1390 ).
یکی ازروش های مهم بهبودکیفیت،مدیریت کیفیت فراگیراست.مدیریت کیفیت فراگیرفرایندی است که باآن ،بامشارکت کارکنان،مشتریان واعتباردهندگان به بهبودمستمرکیفیت می پردازند.ورضایت مشتریان راجلب می کند.مدیریت کیفیت فراگیرمستلزم پذیرش نگرش هایی نظیراعتقادبه مدیریت مشارکتی،شناسایی نیازهای مشتریان،بهبودمستمرفرایندهاوعملکردهاوارتباط سازنده وخلاق بامشتریان است.درواقع مدیریت کیفیت فراگیر بهبودی درروش های سنتی انجام کاروتجارت،وفنی اثبات شده برای تضمین بقادرجهان رقابتی کنونی به شمار می رود.(احمدی و دیگران،1391)وظیفه ورسالت سازمان آموزش وپرورش این است که باارائه و اجرای طرح های جدیدوروش های نو،زمینه بروزتوانمندی هاواستعدادهارادرکارکنانش فراهم آورندوفضای حاکم رابه فضایی بالنده،خلاق،نوآور،اثربخش وهماهنگ تبدیل کنند.مدیریت کیفیت فراگیرباداشتن ارکان فلسفی،اصول ساده و قابل درک وفراهم نمودن یک بسترطبیعی برای تلاش ها یکی ازگزینه های پیش روی مدیران است.این امرمستلزم برنامه ای است که بااجرای تدریجی آن تحول وتغییراتی نوین درواحد های آموزشی پدید آید.ازاین رو،پژوهش حاضرضمن بررسی مدیریت کیفیت فراگیروخلاقیت به بررسی رابطه آن باتوانمندسازی کارکنان آموزش و پرورش می پردازد.
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
:
وقوع انقلاب اطلاعاتی از سویی و پیشرفت روز افزون فناوریها از سوی دیگر، نظام آموزشی سنتی را از بسیاری جهات به شدت تحت تاثیر قرارداده است تحولاتی را به آن متحمل میكند. عدم كارآیی نظام پیشین حافظه مدار، در شرایطی كه حجم علم در5-5/5 سال دو برابر میشود، تغییر رویكرد سنتی به رویكرد حل مسئله، را الزامی كرده است. دنیایی كه امروزه دانش آموزان با آن مواجه هستند در حال تغییر است، عصر فن آوری اطلاعات و ایده جهانی شدن، تربیت، شاخصهای كسب موفقیتهای زندگی را، دگرگون كرده است (منطقی،1384)
توانایی سازگاری بحران ها و نیازهای سبز فایل، مستلزم آموزش و یادگیری و مهارتهایی چون تفكر انتقادی، یادگیری اجتماعی، تحلیل و تفسیر اطلاعات و استفاده بهینه از آن در تصمیم گیری به دانش آموزان است. همگام با تحولات روزافزون علم و تكنولوژی، نظام آموزشی نیز تغییرات را به طور سریع پذیرفته، شاید بیشتر از سایر سازمانها و نظامها عرضه تغییر و تحول گردیدهاند و خود زمینه ساز و سرعت دهندهای از تغییر و تحولات به پشتوانه گسترش و توسعه علم و رونق بخشیدن به اندیشه و تفكربوده اند. تغییر اهداف برنامه های درسی، مواد و محتوای آموزشی و روشها و مسائل آموزشی و به طور كلی تغییر در فرایند یاددهی_ یادگیری و همگانی شدن با نوآوریها امری مسلم انكارناپذیر است، با شكوفاسازی این استعدادهای بالقوه افراد كاوشگر، آفریننده، مشكلگشا؛ نوآور، مولد و عامل تغییر را تربیت كند كه شایستگیهای فردی و اجتماعی لازم را كسب كنند. بدین ترتیب جامعهای ایدهال ایجاد خواهد شد. و از این رو از آموزش و پرورش انتظار میرود كه در قبال این سرمایه های عظیم انسانی، فضای آموزشی لازم، فناوریهای جدید اطلاعاتی و نوآوری در روش های
آموزشی از این فرصت استثنایی استفاده كند و از این رو وظیفه نظامهای آموزشی نیز در جوامع امروز سنگینتر و تعهدات آنها در قبال جامعه و خانواده ها بیشتر گردیده است(شریعتمداری، 1379)
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
به دلیل ماهیت عصری که در آن بسرمی بریم، تفاوت بسیاری بین سازمان های امروز و گذشته وجود دارد و در این ارتباط چارلز هندی (١٩٧٩) از صاحب نظران رشته مدیریت بر این عقیده میباشد که مدیران امروزبا سازمان هایی سروکاردارند که شباهتی به سازمانهای گذشته ندارند. گاروین نیزمعتقد است:
سازمان یاد گیرنده سازمانی است دارای مهارت و توانایی ایجاد، کسب و انتقال دانش است و رفتارخود را طوری تعدیل می کند که منعکس کنندهی دانش و دید گاه های جدید باشد. (نقل ازالبرزی و اسلامیه، ١٣٨٤، ص ١١)
یکی از ویژگیهای اساسی سازمانهای امروزی، یادگیرندگی است. بنابراین مدیران و کارکنان ادارات و سازمانها همواره درحال یادگیری بوده و مهارت جدید کسب میکنند. چرا که قدرت هر سازمان متناسب با میزان آموزش دائمی مدیران و کارکنان آن است. در کشورهایی همچون انگلستان، ایدهی یادگیری درجهت رسیدن به یک جامعه یادگیرنده مطرح شده است. آنها (learning society )سطح ملی معتقدند هزینههای یادگیری قابل جبران است، اما مستلزم این است که در یک جامعهی یادگیرنده اصل یادگیری برای همیشه درتفکریادگیری مرسوم شود و درآموزش و تحصیل نیزاساس تفکراین باشد که ما میخواهیم جامعهای یادگیرنده به معنای حقیقی داشته باشیم. (البرزی
واسلامیه، ١٣٨٤، ص ١١)
سنج (١٩٩٠) نیزدر کتاب پنجمین فرمان میگوید که سازمان یادگیرنده به سازمانی گفته میشود که بهطورمستمر در پی افزایش قابلیتهای خود برای خلق چیزهایی است که میخواهد ایجاد کند. مدیران نیازدارند که برای حفظ بقاء، ادارات و سازمانها را با دگرگونیها هماهنگ کنند و برای دستیابی به این امر، بایستی به یاد گیری به عنوان پدیدهای ارزشمند بنگرند و بدین وسیله همواره خود را آمادهی پذیرش تغییرات کنند وکارکنان وافراد اداره یا سازمان را نیزبا دگرگونیها همراه سازند وآنها راوادارکنند که سازمان را به سمت سازمانی یادگیرنده سوق بدهند. زیرا شرط لازم درشکل گیری سازمان یادگیرنده پذیرش تغییرات است.
تافلر1 معتقد است که درگذرازدو دورهی تاریخی طولانی که طی آن خشونت و سپس ثروت رایج ترین، مهمترین وموثرترین منبع قدرت بود، دراقتصاد فوق نمادین امروزو فردای جهان، دانایی وعلم و دانش مهمترین منبع قدرت است. درواقع یاد گیری به عنوان مزیت رقابتی مطرح میشود وانسان ودانش کلید تعیین کنندهی اثربخشی درسازمان ها به حساب میآیند. سازمان یادگیرنده با افزایش سطح یاد گیرندگی، سازمان را درمقابل تغییرات محیط ورشد تکنولوژی یاری میکند. (نقل ازایراننژاد، ١٣٨١، ص ٢)
سازمان های آموزشی وادارات آموزش و پرورش نیزاگربخواهند پویا واثربخش باشند باید به سمت وسوی سازمانهای یادگیرنده حرکت کنند و لازمهی این امرتغییرات اساسی است که درساختاراین سازمانها و شیوهی نگرش مدیران آنها باید صورت گیرد.
باید توجه داشت که سازمان یادگیرنده یک شبه بوجود نمی آید. بلکه سازمانها برای رسیدن به این هدف نیازبه پذیرش اعتقادات و فرایندهایی دارند که درطول زمان وبه آرامی کسب میشوند. (نوری، ١٣٨٦، ص ٣)
1– CH . Handy
2– Garvin
3– P. senge
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
نیروی انسانی امروزه به عنوان اولین عامل توسعه جوامع شناخته شده است .کشورهای زیادی وجود دارند که با توجه به ثروت و منابع سرشار طبیعی و زیرزمینی در فقر و عدم توسعه به سر می برند در مقابل کشورهای که با فقر منابع در بهترین وضعیت توسعه یافتگی قرار گرفته اند.این هنرمدیریت منابع انسانی است که با فرایند بررسی و ایجاد زمینه های مساعد جذب ،تربیت ،بکارگماری ،نگهداشت ،بهداشت و بالندگی منابع انسانی ، و ایجاد رضایت و انگیزش در افراد به اهداف فردی و گروهی و سازمانی دست می یابد .
با توجه به مطالب فوق می توان دریافت که یکی از وظایف اصلی مدیر منابع انسانی توانمند سازی نیروی انسانی است.مراد از توانمندسازی منابع انسانی یعنی ایجاد مجموعه ظرفیتهای لازم در كاركنان برای قادر ساختن آنان به ایجاد ارزش افزوده در سازمان و ایفای نقش و مسئولیتی كه در سازمان به عهده دارند توأم با كارایی و اثربخشی است. به بیان دیگر، تواناسازی به معنی قدرت بخشیدن است. بدین معنی كه به افراد كمك كنیم تا احساس اعتماد به نفس خود را بهبود بخشند و نیز بر احساس ناتوانی یا درماندگی خود چیره شوند ، همچنین بدین معنی است كه در افراد شور و شوق كار و فعالیت ایجاد كنیم و نیز بدین معنی است كه انگیزه درونی را برای ایجاد یک وظیفه بسیج كنیم (دیوید وتن و كیم كمرون ،۱۳۸۱). بدین مفهوم، هدف از تواناسازی نیروی انسانی استفاده از ظرفیتهای بالقوه انسانها به منظور توسعه ارزش افزوده سازمانی ، تقویت احساس اعتماد به نفس و چیرگی بر ناتوانیها و درماندگیهای خود به عبارت دیگر، هدف از تواناسازی ، ارائه بهترین منابع فكری مربوط به هر زمینه از عملكرد سازمان است(مهدی ایران نژاد پاریزی ، ۱۳۸۱)
به منظور تحقق اهداف پیش گفته و ایجاد محیطی ، مؤثر و كارآمد كه در آن كاركنان به عنوان نیروی محركه اصلی و سرمایه های هوشمند به حساب آیند و همچنین ماندن در دنیای پویا ، پیچیده ، متلاطم و پر از رقابت امروزی ، استفاده از سه كلید توان افزایی(سهیم كردن افراد در اطلاعات ، تعیین محدوده خود مختاری و تیم سازی به جای سلسله مراتب ) ، كارساز و معجزه آفرین است.
نخستین ركن تواناسازی مشاركت اطلاعاتی است و یكی از نقشهای رهبران سازمانی ، دادن اطلاعات موثر ، به موقع و كافی به كاركنان است . آن دسته از رهبرانی كه تمایل ندارند افراد را در اطلاعات سهیم كنند . هرگز كاركنانشان را در اداره موفقیت آمیز سازمانشان شریک نخواهند كرد و هرگز سازمان توانمندی نخواهند داشت. سهیم شدن در اطلاعات برای تواناسازی سازمان یک ضرورت حتمی است از یک سو ، و از سوی دیگر اعتماد برای یک سازمان توانمند ضروری است. مشاركت و سهیم شدن كاركنان در اطلاعات موجب برقراری جو اعتماد و صمیمیت و مسئولیت پذیری می شود . چنانچه به افراد اطلاعات لازم و ضروری كار داده نشود جو بی اعتمادی ایجاد شده و دیگر نمی توان از آنان رفتار مسئولانه را انتظار داشت . جو بی اعتمادی موجب اختلال در امر تصمیم گیری می شود. آدمها بدون اطلاعات قادر نیستند خود را اداره كنند یا تصمیمات مناسب را بگیرند. بنابراین، افراد با داشتن اطلاعات ناگزیرند مسئولانه عمل كنند (كنث بلانچارد و همكارانش ، ۱۳۷۹ ، ص ۵۸) .
كانتر (۱۹۸۳) اطلاعات را یكی از حیاتی ترین «ابزارقدرت» مدیریتی شناسایی كرد .كسب اطلاعات به ویژه اطلاعاتی كه به نظر می رسند نقش محوری یا راهبردی در سازمان داشته باشد ، می تواند برای ساختن یک پایگاه قدرت و نیز برای متنفذ كردن یک شخص در سازمان به كار رود. از طرف دیگر، وقتی مدیران افراد خود را با اطلاعات بیشتر تجهیز می كنند ، آن افراد احساس توانمندی و به احتمال بیشتر با بهره وری ، كامیابی و در هماهنگی با خواسته های مدیریت كار می كنند (دیوید ای. وتن و كیم اس .كمرون ،۱۳۸۱،ص۵۱).
بنابراین، داشتن اطلاعات از سازمان موجب می شود:
۱- نسبت به سازمان شناخت بیشتری ایجاد می كند
۲- قدرت تحلیل شرایط و موقعیت فعلی و آتی سازمان را افزایش می دهد.
۳- برای پذیرش مسئولیتهای بالاتر آمادگی بیشتری را ایجاد می كند.
۴- روابط بین مدیران ، سرپرستان و كاركنان تسهیل می بخشد.
۵- جو اعتماد و صمیمیت را توسعه و تقویت می كند.
به زعم بلانچارد و همكارانش(۱۹۹۶) ، اطلاعات در سرزمین تواناسازی به مثابه پول رایجی است برای خرید مسئولیت و اعتماد(۱۳۷۹ ، ص ۵۹). هر رهبری به پیروان مسئول و قابل اعتماد در سازمان نیاز دارد كه این مهم از طریق دادن اطلاعات به آنها قابل وصول است . چنانچه كاركنان را در اطلاعات حتی اطلاعات حساس و محرمانه سهیم كرد ،اعتماد آنان به مدیریت و رهبری دوچندان خواهد شد. بنابراین، افراد به اطلاعات نیاز دارند تا مسئول باشند و احساس كنند مورد اعتمادند(همان منبع ص ۶۲). كمرون و همكارانش نیز براهمیت فراهم آوردن اطلاعات برای افزایش توانمندی بیشتر تاكید می كنند ، یافته های پژوهشی آنان نشان داد كه از طریق سهیم كردن افراد در اطلاعاتی كه برای بهبود واصلاح سازمان به دانستن آن نیاز دارند می توان به موفقیتهای چشمگیری دست یافت(كمرون و وتن،۱۳۸۱ ،ص ۵۳).
«آلن رندالف» یكی از گامهای كلیدی برای ایجاد فرهنگ تواناسازی در سازمان را سهیم ساختن كاركنان در اطلاعات می داند . سهیم شدن در اطلاعات مربوط به سهم شركت در بازار ، استراتژی های رقابت ، فرصتها ، هزینه های واقعی ، تقلیل احتمالات ، ارقام سود و نظایر آن . افراد بایستی درك كنند كه چگونه می توانند از دانش كسب شده به بهترین وجه ممكن استفاده كنند . افراد بدون اطلاعات نمیتوانند مسئولیت تصمیم گیری را به عهده بگیرند.افراد با اطلاعات تقریباً به طور كامل می توانند عهده دار مسئولیت تصمیم گیری شوند(راندولف،۲۰۰۳).
جین اسمیت (۲۰۰۰)یكی از كلیدهای اساسی كمك به توسعه استقلال افراد را سهیم كردن آنان در اطلاعات می داند. ایشان نیز تاكید می كند كه اطلاعات سبب تسهیل در تصمیم سازی و تصمیم گیری می شود. اگر كاركنان را در اطلاعات سهیم نكنیم نمی توان از آنان انتظار داشت مسئولیت بپذیرند. بدون داشتن اطلاعات نمی توان تصمیم گرفت و آن را اجرای نمود. اگر به افراد اطلاعات بدهیم به آنها كمك نكردهایم بلكه به آنان مسئولیت داده ایم(جان اسمیت،۲۰۰ص۴۰)
همانطور که بیان شد توانمند سازی صورت نمی کیرد مگر اینکه ما بتوانیم به فرایند آموزش در سازمان بپردازیم.طبیعی است که هر فرایند از اجزا مخصوص به خود تبعیت می کند و فرایند اموزش نیز از این امر مستثنی نیست .فرایند آموزش از چهار مرحله تشکیل شده است:
۱- تشخیص نیازهای آموزشی
۲- تعیین اهداف آموزشی
۳- آموزش
۴- ارزیابی
تشخیص نیازهای آموزش،اولین و مهمترین گام برنامه ریزی آموزشی کارکنان است و در واقع نخستین عامل ایجاد و تضمین اثزبخشی کارکرد آموزشی و بهسازی است که اگر بدرستی انجام شود مبنای عینی تری برای برنامه ریزی به عنوان نقشه اثربخشی فراهم خواهد کرد .درهمین راستا نیازسنجی آموزشی کارکنان معاونت کتابخانه سازمان اسناد و کتابخانه انجام شده است.
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است