هر چند اولین بار واژه رفتار شهروندی سازمانی[1] بوسیله اورگان[2] و همکارانش در سال 1983 به کار گرفته شد ولی قبل از او افرادی همچون کتز[3] و کاهن[4] با تمایز قایل شدن بین عملکرد نقش و رفتارهای نوآورانه و خود جوش[5] در دهه هفتاد و هشتاد میلادی و قبل از انها چستر برنارد[6] با بیان مفهوم تمایل به همکاری[7] در سال 1938 میلادی این موضوع را مورد توجه قرار دادند. اورگان رفتار شهروندی کارکنان را به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان برای بهبود بهره وری و همبستگی و انسجام در محیط کاری می داند که ورای الزامات سازمانی است (مقیمی، 1384)، همچنین معتقد است که رفتار شهروندی سازمانی رفتار فردی و داوطلبانه است اما با این وجود باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان می شود( اسلامی و سیار، 1386).
آداب اجتماعی، وجدان کاری و نوع دوستی به عنوان مولفه های کمک کننده فعال و مثبت در رفتار شهروندی مطرح شده اند. آداب اجنماعی به عنوان رفتاری است که توجه به مشارکت در زندگی اجتماعی سازمانی را نشان می دهد، وجدان کاری رفتاری است که فراتر ازالزامات تعیین شده بوسیله سازمان در محیط کار می باشند. نوع دوستی عبارت است از کمک کردن به همکاران در عملکرد مربوط به وظایفشان، جوانمردی و نزاکت مولفه های هستند که بیانگر اجتنا ب از وارد نمودن خسارت به سازمانند. جوانمردی عبارتست از تمایل به شکیبایی در
مقال مزاحمت های اجتنا ب ناپذیر و اجحافهای کاری بدون این که گله و شکایتی صورت پذیرد. در حالیکه نزاکت درباره اندیشیدن به این است که چطور اقدامات افراد بر دیگران تاثیر می گذارد(حقیقی، 1389).
اما سازمان ها باید محیطی برای اشتراک، انتقال و تبادل دانش در میان اعضا به وجود آورند و افراد را در جهت مفهومی کردن تعاملات خویش آموزش دهند. با توجه به افزایش پیچیدگی و سرعت تغییرات محیطی سازمان ها، ایجاد تفکر سیستمی و بینش مشترک در سازمان و همچنین برقرای یادگیری سازمانی و تبدیل یادگیری فردی به سازمانی احساس می شود، از این رو اگر بتوان مجموعه هایی از عناصر از قبیل ساختارها، روش ها، راهبردها، فرایندها، و منابع انسانی را با الگوی مطلوب یادگیری سازمانی تطابق و سازگاری داد، بهتر می توان در مقابل رقابت های سازمانی از خود واکنش نشان داد(قلتاش، جاودانی و سینا، 1390).
بعلاوه سازمان ها برای بقای محیط متلاطم امروز که تنها تغییر را در خود ثابت می بینند، باید نوآور باشند و به کسب یا حفظ برتری بپردازند و برای کسب این برتری باید سریع عمل کنند(انوری،2007). خلاقیت در هر سازمانی مبتنی بر نظم منطقی و تابعی از خلاقیت افرادی است که نظام از آنها تشکیل شده است. برای شکوفایی خلاقیت نیاز به فضای مناسب برای پرداختن و ایجاد ایده های نودر کارکنان آن می باشند( طارق خلیلی، 1383). شاید بتوان یکی از موانع خلاقیت در سازمان عدم به اشتراک گذاری دانش بین کارکنان یک سازمان دانست. زیرا تامین اهداف سازمان ها یه میزان مطلوب، مستلزم استفاده صحیح از قابلیت ها و توانمندی های نیروی انسانی وهمچنین فراهم نمودن امکانات برای پرورش استعداد ها و در نهایت افزایش بهره وری سازمان می شود(طبرسا و اورمزدی، 1387).
اهمیت اشتراک و خلق دانش جدید، در رفتار شهروندی کارکنان در سازمان ها و شرکت ها بر اهمیت سرمایه گذاری وسیع در این زمینه تاکید می کند، و این اشتراک دانش نه فقط در حیطه های علمی و فنی، بلکه در حوزه منابع انسانی نیز بسیار مفید واقع شده است. دانش در این شرکت ها به عنوان یک منبع قدرت و مدیریت دانش در جهت پیوند آنهایی که سئوال دارند، و آن هایی که جواب این سئوالات را در اختیار دارند، مورد توجه قرار گرفته است. مدیریت دانش، ایجاد بسترهای خلاقانه و نوآورانه را برای این شرکت ها به همراه داشته است(پیرویسیانی، 1389).
فرم در حال بارگذاری ...