:
بهبود شرایط زندگی، مراقبت های بهداشتی و درمانی، افزایش طول عمر و امید به زندگی، پدیده سالمندی را در جوامع به دنبال داشته است. چنانکه از سال 1950 به بعد میانه سنی جمعیت در کشورهای توسعه یافته آمریکای شمالی، ژاپن، اروپا و استرالیا از 29 سال به37 سال افزایش یافته است و انتظار می رود در سال2050 به 45 سال برسد. در مقابل میانه سنی در کشورهای در حال توسعه آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین 24 سال بوده است که به دلیل کاهش سریع باروری و افزایش امید به زندگی در این مناطق انتظار می رود که میانه سنی برای این دسته از کشورها به 36 سال در سال 2050 برسد ( بونگارت[1]، 2004؛ به نقل از احمدی، 1386). ایران نیز به تبع تغییر و تحولات ساختار سنی جمعیت، تغییراتی مشابه با سایر کشورهای جهان داشته است. برای ایران میانه سنی در سال 1950 برابر با 1/21 سال و درسال 2005 برابر با 4/23 و در سال 2050 به 6/40 سال خواهد رسید(صندوق جمعیت سازمان ملل، 2004؛ به نقل از احمدی ، 1386)
کشور ایران بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1385 با از دست دادن جمعیت کمتر از 15 سال خود و کاهش آن به میزان2/25 درصد از حالت جوانی جمعیت خارج شده است. و طبق آخرین آمار، در سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 نزدیک به 6 میلیون سالمند 60 سال به بالا در کشور زندگی میکنند که 2/8 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند و این رقم با توجه به اینکه ایران همیشه بهعنوان یک کشور جوان در دنیا شناخته شده، عدد قابل توجهی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. و چنان که آمارها نشان می دهند در سال های آتی ساخت سنی جمعیت به یک ساخت جمعیتی پیر و سالخورده تبدیل خواهد شد.
در نتیجه سالمندی جمعیت، برای نخستین بار در تاریخ بشراست، که دو نسل بزرگ سال از والدین و فرزندان، مدت زیادی هم زیستی می کنند. هنگامی که فرزند بزرگتر ازدواج می کند، این امید است که به طور متوسط پدر در حدود بیست و پنج سال و مادر در حدود سی سال دیگر زندگی کند (بهنام، 1383: 117). در جوامع سنتی، سالمندان تمامی ابزارهای لازم برای اقتدار و سروری را در اختیار داشته و و با این ابزارها قادر به کسب منزلت اجتماعی برجسته و ایفای نقش های کلیدی در خانواده و جامعه بودند. اما تحولات ایجاد شده در دوران جدید سبب کاهش و نزول جایگاه سالمندان در مقایسه با جوامع گذشته گردیده است (ریاحی، 1387: 10). و شکاف مشهور میان نسل ها که حدود بیست سال پیش میان پدر و مادرها و جوانان بود، دیگر واقعیت پیشین را ندارد. امروزه این شکاف میان والدین مسن و فرزندان بزرگسال آنها از همه آشکارتر است، اما هنوز همان بازیگران در صحنه اند، آنها پیر شده اند و شکاف از قلمرو جوانی به قلمرو پیری نقل مکان کرده است (بهنام، 1386: 180). لذا افراد سالمند مایل هستند به فرزندان خود نزدیک باشند اما با آنها زیر یک سقف زندگی نکنند. زیرا هرچند روابط نزدیک و گرم باشد، اما تماس های طولانی ممکن است موجب ایجاد هیجانات و مشکلات گردد (دیرک راسل، 1370: 213؛ به نقل از جانمردی، 1379). و از سویی دیگر مسائل مختلف سالمندی مانند اختلال در سلامتی سالمندان، شیوع بیماری های مزمن، کاهش منابع در دسترس و وابستگی بیشتر سالمندان، دلیلی برای حمایت و مراقبت بیشتر از سوی فرزندان و داشتن اقامت مشترک با سالمندان است. از این رو پژوهش حاضر به مطالعه روابط بین نسلی (سالمندان- فرزندان) و ترتیبات زندگی سالمندان که از موضوعات جمعیتی سالخوردگی است می پردازد.
1-2 بیان مسأله:
سالخوردگی جمعیت یک فرایند شناخته شده به عنوان “پیامد انتقال جمعیت شناختی” است که در آن باروری و مرگ ومیر از سطوح بالا به سطوح پایین کاهش پیدا می کند. مهمترین عوامل موثر بر سالخورده شدن جمعیت کاهش مرگ ومیر، خصوصاً مرگ ومیر نوزادان و کودکان و کاهش اساسی و مستمر باروری و به تبع آن کاهش رشد جمعیت است که باعث تغییرات اساسی در ساختار سنی جمعیت اکثر جوامع از
جمله ایران شده است.
براساس طبقه بندی های سازمان ملل اصطلاح سالمند در مورد کسانی به کار برده می شود که 60 سال یا بیشتر از سن آنان گذشته باشد. بر اساس یک شاخص جمعیتی معمولاً اگر بیش از 12درصد کل جمعیت 60 سال و بالاتر(زنجانی، 47:1369) و یا بیش از 10 درصد کل جمعیت 65 سال و بیشتر باشد جمعیت سالخورده تلقی می شود (جهانفر، 1374). براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس ومسکن سال 1390 مرکز آمار ایران نزدیک به شش میلیون نفر از جمعیت کل کشور در سنین 60 سال و بالاتر قرار دارند و نسبت جمعیت سالخورده 60 سال و بالاتر بر اساس نتایج سرشماری ذکر شده 2/8 درصد بوده است. آمارها بیانگر این است که میزان رشد جمعیت سالمندان به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از میزان رشد کل جمعیت می باشد. بنابراین این گونه که شاخص های آماری نشان می دهند روند سالخورده شدن جمعیت در کشور ما آغاز شده است. که اگر برای مواجهه با آن آماده نباشیم پیامدهای منفی بسیاری در پی خواهد داشت.
از مهمترین مسائلی که در زمان پیری مطرح می شود مسأله مراقبت و حمایت از سالمندان است. در گذشته حمایت از سالمندان معمولاً از طریق تعهدات بین نسلی فرزندان- والدین و جامعه انجام می پذیرفت اما امروزه اینگونه تعهدات و ارائه حمایت های مورد نیاز سالمندان تا حدود زیادی تضعیف شده است. و “علیرغم افزایش تعداد و نسبت سالمندان کشور در چند دهه اخیر، موقعیت و جایگاه آنان به ویژه در شهرهای بزرگ در مقایسه با گذشته تضعیف شده است”(ریاحی، 1387: 10). تا مدتی پیش، سالخوردگان در اکثر نقاط دنیا در خانواده های گسترده زندگی می کردند، و به طور معمول، اقتدار خود را بر اعضای خانواده حفظ می کردند و انتقال فرد به سنین سالخوردگی بسیار آرام تر و قابل تحمل تر از امروز صورت می گرفت (علیخانی، 1381: 24). اما امروزه کاهش بعد خانوار و تغییر خانواده های گسترده به خانواده هسته ای، اشتغال زنان در جامعه، مهاجرت فرزندان و افزایش پدیده شهرنشینی از عواملی است که باعث شده سالمند امروزی از حمایت کافی برخوردار نباشد.
امروزه در نتیجه سالمندی جمعیت برای نخستین بار در تاریخ بشر امکان همراهی فرزندان با والدین سالمنداشان افزایش یافته است، چنان که جانگ[2] بیان می کند « اولین بار در طول تاریخ بشر است که شمار زیادی از والدین و فرزندانشان پتانسیل همراهی با هم در نیمه دوم زندگیشان را دارند. هر چند که افزایش امید به زندگی[3]، باعث افزایش شانس همراهی فرزندان با والدین در سال های واپسین زندگی می شود، اما در نسل های بعدی که درگیر کاهش باروری و دیگر تحولات جمعیت و جامعه شناختی شده اند این احتمال کاهش می یابد. کاهش میزان باروری باعث می شود که شمار بزرگتری از سالمندان با فرزندان کمی حمایت شوند و فرزندان، خواهر و برادر کمتری داشته باشند تا در مسئولیت های مراقبتی شریک شوند» (جانگ،1:1999).
چنین تحولات صورت گرفته ای در زندگی اجتماعی توجه را به سوی مطالعات بین نسلی جلب کرده است چرا که علاوه بر کاهش مرگ ومیر و افزایش امید به زندگی ، که افزایش احتمال زندگی چند نسل را در یک زمان امکان پذیر می سازد، پدیده های دیگری مانند طلاق و بالارفتن سن ازدواج نیز احتمال وابستگی متقابل بین دو نسل را افزایش می دهد و طولانی تر شدن زندگی آنها در کنار یکدیگر را میسر می کند. و با توجه به اینکه اعضای خانوار از سطوح متفاوت همبستگی اجتماعی و حمایت عاطفی و ابزاری برخوردارند، روابط میان اعضای خانوار ممکن است تنش ایجاد کند و والدین سالمند و فرزندان درگیر تعاملات ناخوشایندی شوند.
اما مسئله قابل توجه دیگر که پیامد مدرنیزاسیون است، الگو و فضای متفاوتی است که محصول سبک زندگی جدید است که در آن فردگرایی افراد افزایش می یابد. ومنجر به مستقل شدن افراد از واحد تولیدی خانواده می گردد که از یک طرف فرزندان را از وابسته بودن به واحد تولیدی و جغرافیایی خانوادگی رها ساخته که در نتیجه آن فرزندان به منظور کسب موقعیت های بهتر در زندگیشان به مهاجرت می پردازند و بنابراین فاصله جغرافیایی بین دو نسل، به نسبت گذشته بیشتر می گردد. وخانواده های هسته ای شکل غالب خانوارها می شود. این تحولات موجب تغییر در برخی نقش های اعضای خانواده و بخصوص تغییر و کاهش نقش های سالمندان در خانواده می شود. که به نظر می رسد کاهش نقش های سالمندان، بر میزان پذیرش آنها در خانواده اثر گذار باشد. بنابراین چنین شرایطی سالمندان را که به حمایت و کمک اطرافیان و به خصوص فرزندان خود نیاز دارند تا سال های مانده از عمرشان را سپری کنند در شرایط نگران کننده ای قرار میدهد.
متعاقب تغییرات ذکر شده یعنی کاهش باروری و در کنار آن افزایش امید به زندگی و همچنین پدیده هایی مانند طلاق و بالارفتن سن ازدواج که به طولانی تر شدن زندگی نسل ها در کنار یکدیگر کمک می کند. و در همین راستا کاهش محدوده خویشاوندی، ایجاد فاصله جغرافیایی بین نسلی و افزایش تحصیلات افراد در کنش و واکنش با یکدیگر الگوهای متفاوتی از روابط بین نسلی را ایجاد می کند. تمامی مسائل عنوان شده روابط بین نسلی را به چالش کشیده و منجر به جریان جدیدی از این روابط در خانوادهها میگردد، چرا که دو نسل فرزندان و والدین سالمند آنها دارای نیازهای متفاوتی می باشند نیاز سالمندان به حمایت ، خصوصاً با وجود بیمارهای مزمن و ضعف سیستم های حمایت رسمی در ایران، ما را برآن می دارد که به بررسی حمایت فرزندان از والدین سالمند بپردازیم و دریابیم که تعهد فرزندان به وظایفی که در مورد والدین سالمندان خود بر عهده دارند چه تأثیری بر ترتیبات زندگی[4] سالمندان می گذارد، آیا فرزندانی که با والدین سالمند خود زندگی می کنند در مقایسه با فرزندانی که مستقل از والدین خود زندگی می کنند به حمایت بیشتری از سالمند می پردازند؟ آیا جنس سالمند و تعداد فرزندان سالمند بر حمایت فرزند از والدین سالمند تأثیر گذار است؟ سالمندان کدام شکل از ترتیبات زندگی را ترجیح می دهند و رضایت سالمندان از کدام یک از اشکال ترتیبات زندگی بیشتر است. سالمندان زندگی مستقل از فرزندان را ترجیح می دهند یا هم سکنایی را؟ بنابراین این مطالعه تلاش دارد به الگوهای غالب و رایج ترتیبات زندگی در میان سالمندان دست یابد و تأثیر روابط بین نسلی را بر ترتیبات زندگی سالمندان مورد بررسی قرار دهد. زیرا هر چند که اطلاعات در مورد ترتیبات زندگی مفید است اما الزاماً این داده ها ماهیت روابط اجتماعی و بین نسلی موجود برای سالمندان را به وضوح نشان نمیدهد و آمارهای توصیفی در مورد ترتیبات زندگی پژوهشگر را از انگیزه ها و ترجیحات ترتیبات مختلف زندگی مطلع نمی سازد. بنابراین در این پژوهش علاوه بر ترتیبات زندگی به بررسی روابط بین نسلی می پردازیم و با توجه به این مسئله که مورد حمایت و مراقبت قرارگرفتن سالمندان از سوی فرزندانشان در سال های مانده از عمرشان مهمترین بحث از روابط بین نسلی فرزندان – والدین سالمند محسوب می شود. در این مطالعه تلاش می شود تا بعد حمایتی روابط بین نسلی مورد ارزیابی قرار گیرد.
[1] – Bongaarts
[2] – jeng
[3]- Life Expectancy
[4] – Living Arrangements
فرم در حال بارگذاری ...