:
بهبود شرایط زندگی، مراقبت های بهداشتی و درمانی، افزایش طول عمر و امید به زندگی، پدیده سالمندی را در جوامع به دنبال داشته است. چنانکه از سال 1950 به بعد میانه سنی جمعیت در کشورهای توسعه یافته آمریکای شمالی، ژاپن، اروپا و استرالیا از 29 سال به37 سال افزایش یافته است و انتظار می رود در سال2050 به 45 سال برسد. در مقابل میانه سنی در کشورهای در حال توسعه آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین 24 سال بوده است که به دلیل کاهش سریع باروری و افزایش امید به زندگی در این مناطق انتظار می رود که میانه سنی برای این دسته از کشورها به 36 سال در سال 2050 برسد ( بونگارت[1]، 2004؛ به نقل از احمدی، 1386). ایران نیز به تبع تغییر و تحولات ساختار سنی جمعیت، تغییراتی مشابه با سایر کشورهای جهان داشته است. برای ایران میانه سنی در سال 1950 برابر با 1/21 سال و درسال 2005 برابر با 4/23 و در سال 2050 به 6/40 سال خواهد رسید(صندوق جمعیت سازمان ملل، 2004؛ به نقل از احمدی ، 1386)
کشور ایران بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1385 با از دست دادن جمعیت کمتر از 15 سال خود و کاهش آن به میزان2/25 درصد از حالت جوانی جمعیت خارج شده است. و طبق آخرین آمار، در سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 نزدیک به 6 میلیون سالمند 60 سال به بالا در کشور زندگی میکنند که 2/8 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند و این رقم با توجه به اینکه ایران همیشه بهعنوان یک کشور جوان در دنیا شناخته شده، عدد قابل توجهی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. و چنان که آمارها نشان می دهند در سال های آتی ساخت سنی جمعیت به یک ساخت جمعیتی پیر و سالخورده تبدیل خواهد شد.
در نتیجه سالمندی جمعیت، برای نخستین بار در تاریخ بشراست، که دو نسل بزرگ سال از والدین و فرزندان، مدت زیادی هم زیستی می کنند. هنگامی که فرزند بزرگتر ازدواج می کند، این امید است که به طور متوسط پدر در حدود بیست و پنج سال و مادر در حدود سی سال دیگر زندگی کند (بهنام، 1383: 117). در جوامع سنتی، سالمندان تمامی ابزارهای لازم برای اقتدار و سروری را در اختیار داشته و و با این ابزارها قادر به کسب منزلت اجتماعی برجسته و ایفای نقش های کلیدی در خانواده و جامعه بودند. اما تحولات ایجاد شده در دوران جدید سبب کاهش و نزول جایگاه سالمندان در مقایسه با جوامع گذشته گردیده است (ریاحی، 1387: 10). و شکاف مشهور میان نسل ها که حدود بیست سال پیش میان پدر و مادرها و جوانان بود، دیگر واقعیت پیشین را ندارد. امروزه این شکاف میان والدین مسن و فرزندان بزرگسال آنها از همه آشکارتر است، اما هنوز همان بازیگران در صحنه اند، آنها پیر شده اند و شکاف از قلمرو جوانی به قلمرو پیری نقل مکان کرده است (بهنام، 1386: 180). لذا افراد سالمند مایل هستند به فرزندان خود نزدیک باشند اما با آنها زیر یک سقف زندگی نکنند. زیرا هرچند روابط نزدیک و گرم باشد، اما تماس های طولانی ممکن است موجب ایجاد هیجانات و مشکلات گردد (دیرک راسل، 1370: 213؛ به نقل از جانمردی، 1379). و از سویی دیگر مسائل مختلف سالمندی مانند اختلال در سلامتی سالمندان، شیوع بیماری های مزمن، کاهش منابع در دسترس و وابستگی بیشتر سالمندان، دلیلی برای حمایت و مراقبت بیشتر از سوی فرزندان و داشتن اقامت مشترک با سالمندان است. از این رو پژوهش حاضر به مطالعه روابط بین نسلی (سالمندان- فرزندان) و ترتیبات زندگی سالمندان که از موضوعات جمعیتی سالخوردگی است می پردازد.
1-2 بیان مسأله:
سالخوردگی جمعیت یک فرایند شناخته شده به عنوان “پیامد انتقال جمعیت شناختی” است که در آن باروری و مرگ ومیر از سطوح بالا به سطوح پایین کاهش پیدا می کند. مهمترین عوامل موثر بر سالخورده شدن جمعیت کاهش مرگ ومیر، خصوصاً مرگ ومیر نوزادان و کودکان و کاهش اساسی و مستمر باروری و به تبع آن کاهش رشد جمعیت است که باعث تغییرات اساسی در ساختار سنی جمعیت اکثر جوامع از
جمله ایران شده است.
براساس طبقه بندی های سازمان ملل اصطلاح سالمند در مورد کسانی به کار برده می شود که 60 سال یا بیشتر از سن آنان گذشته باشد. بر اساس یک شاخص جمعیتی معمولاً اگر بیش از 12درصد کل جمعیت 60 سال و بالاتر(زنجانی، 47:1369) و یا بیش از 10 درصد کل جمعیت 65 سال و بیشتر باشد جمعیت سالخورده تلقی می شود (جهانفر، 1374). براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس ومسکن سال 1390 مرکز آمار ایران نزدیک به شش میلیون نفر از جمعیت کل کشور در سنین 60 سال و بالاتر قرار دارند و نسبت جمعیت سالخورده 60 سال و بالاتر بر اساس نتایج سرشماری ذکر شده 2/8 درصد بوده است. آمارها بیانگر این است که میزان رشد جمعیت سالمندان به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از میزان رشد کل جمعیت می باشد. بنابراین این گونه که شاخص های آماری نشان می دهند روند سالخورده شدن جمعیت در کشور ما آغاز شده است. که اگر برای مواجهه با آن آماده نباشیم پیامدهای منفی بسیاری در پی خواهد داشت.
از مهمترین مسائلی که در زمان پیری مطرح می شود مسأله مراقبت و حمایت از سالمندان است. در گذشته حمایت از سالمندان معمولاً از طریق تعهدات بین نسلی فرزندان- والدین و جامعه انجام می پذیرفت اما امروزه اینگونه تعهدات و ارائه حمایت های مورد نیاز سالمندان تا حدود زیادی تضعیف شده است. و “علیرغم افزایش تعداد و نسبت سالمندان کشور در چند دهه اخیر، موقعیت و جایگاه آنان به ویژه در شهرهای بزرگ در مقایسه با گذشته تضعیف شده است”(ریاحی، 1387: 10). تا مدتی پیش، سالخوردگان در اکثر نقاط دنیا در خانواده های گسترده زندگی می کردند، و به طور معمول، اقتدار خود را بر اعضای خانواده حفظ می کردند و انتقال فرد به سنین سالخوردگی بسیار آرام تر و قابل تحمل تر از امروز صورت می گرفت (علیخانی، 1381: 24). اما امروزه کاهش بعد خانوار و تغییر خانواده های گسترده به خانواده هسته ای، اشتغال زنان در جامعه، مهاجرت فرزندان و افزایش پدیده شهرنشینی از عواملی است که باعث شده سالمند امروزی از حمایت کافی برخوردار نباشد.
امروزه در نتیجه سالمندی جمعیت برای نخستین بار در تاریخ بشر امکان همراهی فرزندان با والدین سالمنداشان افزایش یافته است، چنان که جانگ[2] بیان می کند « اولین بار در طول تاریخ بشر است که شمار زیادی از والدین و فرزندانشان پتانسیل همراهی با هم در نیمه دوم زندگیشان را دارند. هر چند که افزایش امید به زندگی[3]، باعث افزایش شانس همراهی فرزندان با والدین در سال های واپسین زندگی می شود، اما در نسل های بعدی که درگیر کاهش باروری و دیگر تحولات جمعیت و جامعه شناختی شده اند این احتمال کاهش می یابد. کاهش میزان باروری باعث می شود که شمار بزرگتری از سالمندان با فرزندان کمی حمایت شوند و فرزندان، خواهر و برادر کمتری داشته باشند تا در مسئولیت های مراقبتی شریک شوند» (جانگ،1:1999).
چنین تحولات صورت گرفته ای در زندگی اجتماعی توجه را به سوی مطالعات بین نسلی جلب کرده است چرا که علاوه بر کاهش مرگ ومیر و افزایش امید به زندگی ، که افزایش احتمال زندگی چند نسل را در یک زمان امکان پذیر می سازد، پدیده های دیگری مانند طلاق و بالارفتن سن ازدواج نیز احتمال وابستگی متقابل بین دو نسل را افزایش می دهد و طولانی تر شدن زندگی آنها در کنار یکدیگر را میسر می کند. و با توجه به اینکه اعضای خانوار از سطوح متفاوت همبستگی اجتماعی و حمایت عاطفی و ابزاری برخوردارند، روابط میان اعضای خانوار ممکن است تنش ایجاد کند و والدین سالمند و فرزندان درگیر تعاملات ناخوشایندی شوند.
اما مسئله قابل توجه دیگر که پیامد مدرنیزاسیون است، الگو و فضای متفاوتی است که محصول سبک زندگی جدید است که در آن فردگرایی افراد افزایش می یابد. ومنجر به مستقل شدن افراد از واحد تولیدی خانواده می گردد که از یک طرف فرزندان را از وابسته بودن به واحد تولیدی و جغرافیایی خانوادگی رها ساخته که در نتیجه آن فرزندان به منظور کسب موقعیت های بهتر در زندگیشان به مهاجرت می پردازند و بنابراین فاصله جغرافیایی بین دو نسل، به نسبت گذشته بیشتر می گردد. وخانواده های هسته ای شکل غالب خانوارها می شود. این تحولات موجب تغییر در برخی نقش های اعضای خانواده و بخصوص تغییر و کاهش نقش های سالمندان در خانواده می شود. که به نظر می رسد کاهش نقش های سالمندان، بر میزان پذیرش آنها در خانواده اثر گذار باشد. بنابراین چنین شرایطی سالمندان را که به حمایت و کمک اطرافیان و به خصوص فرزندان خود نیاز دارند تا سال های مانده از عمرشان را سپری کنند در شرایط نگران کننده ای قرار میدهد.
متعاقب تغییرات ذکر شده یعنی کاهش باروری و در کنار آن افزایش امید به زندگی و همچنین پدیده هایی مانند طلاق و بالارفتن سن ازدواج که به طولانی تر شدن زندگی نسل ها در کنار یکدیگر کمک می کند. و در همین راستا کاهش محدوده خویشاوندی، ایجاد فاصله جغرافیایی بین نسلی و افزایش تحصیلات افراد در کنش و واکنش با یکدیگر الگوهای متفاوتی از روابط بین نسلی را ایجاد می کند. تمامی مسائل عنوان شده روابط بین نسلی را به چالش کشیده و منجر به جریان جدیدی از این روابط در خانوادهها میگردد، چرا که دو نسل فرزندان و والدین سالمند آنها دارای نیازهای متفاوتی می باشند نیاز سالمندان به حمایت ، خصوصاً با وجود بیمارهای مزمن و ضعف سیستم های حمایت رسمی در ایران، ما را برآن می دارد که به بررسی حمایت فرزندان از والدین سالمند بپردازیم و دریابیم که تعهد فرزندان به وظایفی که در مورد والدین سالمندان خود بر عهده دارند چه تأثیری بر ترتیبات زندگی[4] سالمندان می گذارد، آیا فرزندانی که با والدین سالمند خود زندگی می کنند در مقایسه با فرزندانی که مستقل از والدین خود زندگی می کنند به حمایت بیشتری از سالمند می پردازند؟ آیا جنس سالمند و تعداد فرزندان سالمند بر حمایت فرزند از والدین سالمند تأثیر گذار است؟ سالمندان کدام شکل از ترتیبات زندگی را ترجیح می دهند و رضایت سالمندان از کدام یک از اشکال ترتیبات زندگی بیشتر است. سالمندان زندگی مستقل از فرزندان را ترجیح می دهند یا هم سکنایی را؟ بنابراین این مطالعه تلاش دارد به الگوهای غالب و رایج ترتیبات زندگی در میان سالمندان دست یابد و تأثیر روابط بین نسلی را بر ترتیبات زندگی سالمندان مورد بررسی قرار دهد. زیرا هر چند که اطلاعات در مورد ترتیبات زندگی مفید است اما الزاماً این داده ها ماهیت روابط اجتماعی و بین نسلی موجود برای سالمندان را به وضوح نشان نمیدهد و آمارهای توصیفی در مورد ترتیبات زندگی پژوهشگر را از انگیزه ها و ترجیحات ترتیبات مختلف زندگی مطلع نمی سازد. بنابراین در این پژوهش علاوه بر ترتیبات زندگی به بررسی روابط بین نسلی می پردازیم و با توجه به این مسئله که مورد حمایت و مراقبت قرارگرفتن سالمندان از سوی فرزندانشان در سال های مانده از عمرشان مهمترین بحث از روابط بین نسلی فرزندان – والدین سالمند محسوب می شود. در این مطالعه تلاش می شود تا بعد حمایتی روابط بین نسلی مورد ارزیابی قرار گیرد.
[1] – Bongaarts
[2] – jeng
[3]- Life Expectancy
[4] – Living Arrangements
:
یکی از مهمترین عواملی که به قدوام حیات بشری روی این کرۀ خاکی، یاری رسانده است، همکاری و مشارکت میان انسانهاست. نگاهی به تاریخ جوامع انسانی نشان می دهد که افراد بشر به گونه ای تدریجی، ارزش کار کردن و معنای مشارکت را آموختند. آنان در ابتدا فقط به اعضای قبیله و قوم خود کمک می کردند، بی آنکه بیاندیشند همسایه ها چگونه مشکلاتشان را حل می کنند، آنگاه به تدریج دریافتند که اگر نیروهایشان را با هم درآمیزن، می توانید بیشتر از آنچه به تنهایی قادرند، کار انجام دهند. بعدها آرزوی اولیه بشر، یعنی کار کردن با دیگران برای یک هدف مشترک، جنبه جهانی گرفته و وسعت یافته بنابراین مفهوم مشارکت به معنای عام کلمه قدمتی به درازای عمر تاریخ بشری دارد. اساساً مشارکت به مفهوم امروزی پس از جنگ جهانی دوم و در برخی از کشورهای صنعتی جهان به ویژه آنهایی که در جنگ شکست خورده و ویرانی زیادی را متحمل شده بودند، در قلمرو اقتصادی آغاز شد.
امروزه بحث مشارکت با مفهوم توسعه ارتباط تنگاتنگی یافته است. توسعه در معنای عام، فرایند تحولی پیچیده و همه جانبه و برنامه ریزی شده است که در زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یک جامعه رخ می دهد و آن را از وضع موجود به وضع مطلوب هدایت می کند. پذیرش مفهوم جدید توسعه و تلاش در جهت تحقق آن، قبول ویژگی های عصر عقلانیست و خرد ورزی است و در آن کنش منطقی و حسابگری و برنامه ریزی نهفته است؛ به این بافت ها را موجب گردند.
در پژوهش حاضر سعی شده است که ابتدا با آسیب شناسی مسئله به ضرورت نوسازی و بهسازی بافت های فرسوده شهری از ابعاد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی پرداخته و سپس مشکلات، موانع و نارسائیهای پیش روی مدیران شهری به ویژه در زمینه های حقوقی، اجرایی و قانونی بررسی و در خاتمه، راهکارها و پیشنهادات لازم که بخشی از آن مبتنی بر تجربیات نگارنده در طول دوران فعالیت در دفتر تسهیل گری مشارکت های مردمی، می باشد ارائه و بر اساس نتایج حاصله، راهکارهایی جهت تشریح در روند بازسازی و نوسازی بافت های فرسوده که امروزه به عنوان یک ضرورت و نیاز، ذهن و فکر مدیران را به خود مشغول ساخته، ارائه گردد.
بیان مسئله:
از نیمه دوم قرن بیستم به بعد، بسیاری از برنامه ریزان، اندیشمندان و متخصصین علوم اجتماعی به اتفاق از مشارکت به عنوان یکی از عناصر توسعه نام برده اند. مشارکت همه جانبه مردم را با توسعه یکی دانسته اند. کمتر برنامه ملی و بین المللی وجود دارد که یکی از پارامترهای آن امر مشارکت مردمی نباشد. با توجه به سیر تکاملی مشارکت و قرار گرفتن آن در بطن توسعه به عنوان یک عامل، گسترش روحیه مشارکتی در افراد و بسط فرهنگ مشارکت، امری معقول و حتی اجتناب ناپذیر می نماید. با توجه به وجود بافت های فرسوده در سطح شهر تهران به ویژه محلۀ زنجان جنوبی، که مستعد ایجاد تهدیدهای جانی و مالی می باشد و هم اینکه از نظر نما و بافت شهری با دیگر نقاط نوساز و استاندارد هم خوانی ندارد، نیازمند بررسی، شناسایی و برنامه ریزی دقیق و مدون در جهت نوسازی، مقاوم سازی و
استاندارد سازی سازه های منطقه از شهر تهران می باشد. در این راستا با توجه به اهمیت این مشارکت و جهت انجام این مهم، شناسایی عوامل مؤثر بر آن و شناخت بنیانهای فکری- فرهنگی حاکم بر آن به منظور ایجاد مشارکت بیشتر در خور توجه می باشد. یکی از عوامل مؤثر بر تمایل به مشارکت اجتماعی، بحث سرمایه اجتماعی است که اخیراً به عنوان یک عامل بسیار مهم در راستای توسعه توجه محافل علمی را به خود جلب کرده است. بنابراین شناسایی سرمایه اجتماعی، تعیین چگونگی تأثیر گذاری آن بر تمایل به مشارکت اجتماعی و احیاناً توانایی به بالفعل درآوردن نیروی بالقوه سرمایه اجتماعی در جهت کمک به مشارکت و نهایتاً به گردش درآوردن چرخ های توسعه در سطوح مختلف به صورت ایجاد نهادهای مدنی، شکل گیری جامعه مدنی و تکوین دموکراسی، حائز اهمیت فراوان است. از سوی دیگر به این دلیل که این نظریه، قدرت چندانی در ایران نداشته، علیرغم اهمیت قابل توجه این عامل، بررسی های چندانی روی آن صورت نگرفته است و آن چنان که در خور آن است مورد توجه واقع نشده است.
اجرای طرح های نوسازی و بهسازی بافت های فرسوده شهری بهدلایل متعددی در منشاء پیدایش و شکل گیری و تکوین آنها با مسائل و پیچیدگی های خاص مواجه است. ارائه هر گونه راه حل و یا طرح های مرتبط جهت بازسازی و مناسب سازی این قبیل محیط های شهرری مستلزم آگاهی و شناخت عوامل بوجود آورنده بوده تا ضمن به کار گیری روش های علمی و منطقی جهت مقابله با این عوامل، تمهیدات مناسب جهت تعدیل و کاهش روند فرسودگی را در پیش گرفت.
اهمیت و ضرورت تحقیق:
امروزه اهمیت و ضرورت مشارکت واقعی تمامی اقشار یک جامعه در تمامی سطوح و جوانب مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جهت دستیابی به یک توسعه پویا و پایدار بر هیچ یک از متخصصین علوم اجتماعی پوشیده نیست. مشارکت احساس جدایی این فرد و جامعه را تقلیل داده است، احساس همبستگی میان مردم با همدیگر و با مسئولین را مستحکم تر می کند. شرایط جهانی در مجموع، وضعیت کشورهای در حال توسعه به طور خاص، در آغاز قرن بیست و یکم حاکی از تحولات جدی در زمینۀ مشارکت همۀ افراد و جامعه در فرایند توسعه، می باشد.
در همین راستا ابتدا اجرای مطلوب برنامه های نوسازی و بهسازی شهری مستلزم آگاهی از علل و عوامل به وجود آورنده آنها و بهره گیری مناسب از قوانین، ضوابط و بخش برنامه های مرتبط است. به نظر می رسد وجود برخی قوانین ناکار آمد و غیر مؤثر، ضوابط و بخشنامه های غیر موازی و وجود خلأهای قانونی، روند برنامه های مورد نظر و این حوزه را برای دست اندرکاران و متولیان با مشکل مواجهه ساخته است. نقد و بررسی این موضوعات و ارائه پیشنهادات کارشناسی می تواند زمینه ای مناسب را جهت تهیه طرح ها و لوایح مرتبط و تصویب آن در مراجع قانونی فراهم سازد.
دومین مورد در زمینۀ اهمیت تحقیق، بررسی علل و عوامل به وجود آورنده فرسودگی بافت های شهری و ارائه راه حل های کارشناسی جهت کاهش سرعت روند فرسودگی در این بافت ها می تواند تا حدی مانع از تشدید مشکلات و نارسائیهای موجود در ساختار کالبدی ئ عملکردی آنها شود.
مورد سوم، طبقه بندی، اولویت بندی و نیاز سنجی بافت های فرسوده توسط مدیران و برنامه ریزان شهری و ارائه راه حل های کوتاه مدت و میان مدت جهت تأمین نیازهای ضروری و رفع مشکلات کارکردی ساکنین این قبیل بافت ها می تواند مانع بروز برخی از نارسائیهای اجتماعی به ویژه مهاجرت ساکنین بومی از بافت، که یکی از علل تشدید در فرسودگی محسوب می شود، گردد.
آخرین و چهارمین مورد؛ بررسی همه جانبه و موانع اجرائی و عملیاتی پروژه های نوسازی و بهسازی و بهره گیری از تجربیات مدیران اجرائی می تواند تصویری واقعی از مسائل، نارسائی ها و دشواری های مداخله در بافت های فرسوده را در مقابل دیدگان دست اندرکاران این حوزه قرار دهد.
توالی عملیات[1] و زمان بندی[2] نوعی فرایند تصمیم گیری است که دارای نقشی اساسی در ارتقای بهره وری درصنایع تولیدی و خدماتی است. .به طور کلی زمان بندی، به فعالیت تخصیص تعدادی منابع محدود، در طول زمان، جهت انجام مجموعه ای محدود از فعالیت ها با هدف بهینه سازی یک یا چند معیار عملکرد گفته می شود. از جهتی دیگر می توان گفت زمان بندی نوعی تابع تصمیم گیری بوده و فرایندی است که در آن، برنامه زمانی تعیین می شود و در نهایت یک یا چند هدف و معیار عملکرد را بهینه سازی می کند. در اکثر سیستم های ساخت و تولید یا محیط های فرایند اطلاعات، زمان بندی به عنوان یک پروسه مهم تصمیم گیری عمل می کند.]1 [توالی عملیات عبارتست از تعیین ترتیب پردازش عملیات و زمان بندی عبارتست از تعیین زمان آغاز و پایان عملیات برای منابع در دسترس. در دنیای رقابتی کنونی، برای شرکت ها، داشتن بهترین توالی انجام عملیات و زمان بندی مناسب فعالیت ها یک نیاز اساسی به منظور بقا می باشد. از نظر دمپستر و همکاران ]2 [زمان بندی عبارت است از: “هنر تخصیص منابع به فعالیت ها جهت اطمینان از انجام کامل فعالیت ها در مدت زمانی معقول” در عمل، زمان بندی با بهره گرفتن از الگوریتم های زمان بندی یا قوانین مبتنی بر دانش صورت می گیرد. امروزه به کارگیری الگوریتم های ابتکاری و فراابتکاری برای حل مسائل زمان بندی و به دست آوردن جواب های بهینه (یا نزدیک بهینه) بسیار متداول است.مسائل زمان بندی معمولا دارای محدودیت و فرض های عمومی هستند. فرض های عمومی مسئله زمان بندی در ]3 [آمده است. برای مسائل زمان بندی دسته بندی های مختلفی ارائه شده است. محبوب ترین و پرکاربرد ترین نحوه نمایش مسائل زمان بندی توسط گراهام و همکاران
]4 [ارائه شده است. بنا بر مدل طبقه بندی گراهام مسائل زمانبندی قطعی با سه تایی مرتب α│β│γ یا α/β/γ نمایش می دهند. گریوز ]5 [یک دسته بندی برای مسائل زمان بندی ارائه کرده است. شکل (1-1) این دسته بندی مسائل را با توجه به ابعاد زیر طبقه بندی می نماید:
محیط زمان بندی[7]
زمان بندی را می توان به دو صورت ایستا و پویا تقسیم نمود. به مسائل زمان بندی که در آن تعداد کارها و زمان لازم برای انجام هر عمل مشخص باشد، ایستا گفته می شود. از طرف دیگر، مسائل زمان بندی که در آن تعداد کارها و دیگر عوامل مربوط به آن در طول زمان تغییر می کند، پویا گفته می شود ]7،6 [. کلیات اشاره شده در مورد مسائل زمان بندی در ضمیمه 1 به طور مفصل توضیح داده شده است. در این پایان نامه، مسئله زمان بندی جریان کارگاهی دو مرحله ای انعطاف پذیر بدون وقفه بررسی شده و با بهره گرفتن از الگوریتم های ابتکاری و فراابتکاری برای مسائل تک هدفه و چند هدفه حل خواهد شدو یک روش برای تخصیص منطقی زمان های موعد تحویل ارائه می شود. در این فصل، ابتدا برخی از مفاهیم پایه ای بررسی خواهند شد، و در ادامه، کلیات و مسئله تحقیق معرفی و بررسی خواهند شد و در نهایت ساختار تحقیق ارائه خواهد شد.
[1] Sequencing
[2] Scheduling
[3] Requirement Generation
[4] Processing Complexity
[5] Scheduling Criteria
[6] Parameter Variability
[7] Scheduling Environment
1-1 – کلیات
بویراحمدیها یکی از اقوام شش گانه مسکون در کهگیلویه و بویراحمد است که قدمت آن به قرنها پیش برمیگردد. نام بویراحمدکه به گویش لری«بیرَمَد»(=بیرَاحمد؟) خوانده میشود، نخستین بار در یک سنگ نبشته مربوط به عصر تیموریان نقر شده است. در منابع عصر صفوی، چندین بار نام بویراحمد ضبط گشته و از آن به بعد تا شکلگیری قاجارها، نامی از بویراحمد به چشم نمیخورد. منابع عهد قاجار بارها نام بویراحمد را ذکر نموده و برخی نویسندگان عصر به طوایف و تیرههای تشکیل دهنده آن قوم اشارت ، کردهاند.
به رغم اینکه تمام طوایف و تیرههای بویراحمد، دارای نیای مشترک نیستند و هر کدام تاریخ مستقل و مجزایی دارند، به دلیل قرنها سکونت در کنار هم ،از فرهنگ و گویش مشترک برخوردارند و عادات و آداب و رسوم آنان یکی است. حضور در محیط جغرافیایی واحد، در بسیاری
موارد موجب آمیختگی تاریخ و فرهنگ آنها در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و ادبی گشته و تقریبا اصل ومبنای مشترکی را ایجاد کرده است.حوادث سیاسی-نظامی و اجتماعی بویراحمدیها، در سرنوشت تمام طوایف و تیرههای آن تاًثیر گذاشته و آن ها را با هم مرتبط نموده است. بیتردید، ادبیات مربوط به این وقایع در طوایف و تیره های قوم پراکنده و منتشر گردیده و همه را با هم اتصال داده است.
بر مبنای مستندات موجود، نخستین اشعار در دست مربوط به سال های بر افتادن زندیان و برآمدن قاجارهاست. در این پایان نامه، بیش از دو سده ادبیات حماسی وسیاسی بویراحمدكه سینه به سینه نقل و نشر گردیده، بررسی و تبیین شده است. در بادی امر کاملاً روشن است که ادبیات مزبور، در باب وقایع مهم و مؤثر و شخصیت های نقش آفرین و صحنه گردان است که بر زبان و قلم جاری گشته و به ثبت و ماندگاری حوادث سرنوشت ساز منتهی شده است.این وقایع و اشخاص از آغاز سلسله قاجار تا قیام عشایر جنوب در سال های 43-1341 استمرار داشته و در ذهن و زبان سرایندگان محلی و عامه مردم محفوظ مانده است.
بیتردید، به دلیل انتقال سینه به سینه اشعار و عدم کتابت آن ها، بسیاری از اشعار، از میان رفته و هیچ نشانی از آنان بر جای نمانده است. در حقیقت آن دسته از اشعار که تاکنون محفوظ و مضبوط مانده، به سبب اهمیت و تاثیر آنها بوده است.
در این پایاننامه، برای نشان دادن قرابت و یگانگی گویش لری بویراحمد و زبان فارسی کنونی-که هر دو بازمانده فارسی میانه و فارسی باستان هستند- برگردان اشعار لری را کلمه به کلمه انتخاب کرده تا هر علاقمند ادب فارسی در یابد که چه اندازه تشابه و تداخل دارند و در واقع یکی هستند و تفاوت آنها تنها در تلفظ برخی واژه ها است. در این باره، جای سخن فراوان است، که در اینجا مجال آن نیست.
این پایان نامه در پنج فصل تدوین و تنظیم گشته که به ترتیب عبارتند از:فصل اول کلیات، فصل دوم حوادث تاریخی بویراحمد در عهد قاجار و بازتاب آن در اشعار محلی، فصل سوم حوادث تاریخی بویراحمد در عصر رضاشاه و بازتاب آن در اشعار محلی، فصل چهارم حوادث تاریخی بویراحمد در دوره محمدرضا شاه و بازتاب آن در اشعار محلی و فصل پنجم قیام عشایر بویراحمد در سال های 43-1341 و بازتاب آن در اشعار محلی است.
در پایان، از تمام کسانی که در تدوین و تنظیم این پایان نامه همکاری نمودند، صمیمانه سپاسگزاری می نمایم.
اگر به طیف شتاب اغلب زلزلهها دقت کنیم خواهیم دید که شتاب پاسخ سازه هایی که دوره تناوب بالاتری دارند کمتر خواهد بود ، بنابراین اگر ما میتوانستیم سازههای موجود را به نحوی نرم کنیم، میتوانستیم نیروی برشی ناشی از زلزله را کاهش دهیم.
از طرف دیگر آسیب ساختمانها و به خصوص اجزای غیر سازهای از دو عامل زیر ناشی میشود.
1 – تغییر مکان نسبی بین طبقهای
2 – شتاب کف طبقات
اگر بخواهیم تغییر مکان نسبی طبقات را کاهش دهیم بایستی سختی سیستم را افزایش دهیم که این امر موجب افزایش شتاب کف طبقات شده و منجر به خسارت دیدن تجهیزات حساس داخلی میشود.
همچنین شتاب طبقات را میتوان با نرم کردن سازه کاهش داد که این امر منجر به افزایش تغییر مکانهای نسبی در تراز طبقات میشود. بنابراین بایستی راهکاری اندیشید که هم شتاب و هم تغییر مکان جانبی ، هر دو با هم کاهش پیدا کنند.
موارد گفته شده در بالا با روشی که از اوایل قرن حاضر مطرح بوده و در دهه های اخیر به علت در دسترس قرار گرفتن امکانات مختلف چه از نظر تکنولوژی ساخت و چه از نظر دانش مهندسی در خصوص تحلیل، طراحی و اجرا برای مقاوم ساختن سازهها در برابر زلزله به عرصه عمل وارد شده است، قابل اجرا خواهند بود. این روش جداسازی لرزهای یا جداسازی نامیده میشود.
البته استفاده از این روش در ایران در قرن ششم قبل از میلاد مسیح در ساخت آرامگاه کورش در پاسارگارد مشاهده شده است. این سازه به عنوان قدیمی ترین سازه جداسازی شده جهان شناخته شده است.
این سازه از یک پی از جنس سنگ عمیق و پهن و ملات صاف شدهای تشکیل شده است که بر روی پی دیگر از جنس سنگ صاف شده و پهن قرار گرفته است این دو پی به گونه به هم متصل شده اند که صفحه بین شان به جلو و عقب میلغزد،آنچنان که در یکی از زلزلههای رخ داده این سازه سالم مانده است. همچنین در ساخت منارجنبان اصفهان از این روش به نحوی استفاده شده است.
می توان پیشرفت جداسازی لرزهای در دهه های اخیر را به پنج عامل زیر نسبت داد:
1 – گسترش طراحی و ساخت انواع نشیمنها
2 – گسترش طراحی و ساخت میراگرهای لرزهای برای کاهش حرکت نشیمنها و مقاومت در مقابل باد و بارهای بهره برداری
3 – افزایش اعتماد به نرم افزارهای کامپیوتری در پیش بینی رفتار جداگرهای لرزهای
4 – گسترش استفاده از میز لرزان به جهت شبیه سازی لرزهای
5 – افزایش توانایی مهندسان زلزله شناسی در محاسبه مقدار حرکت زمین در مکانهای مورد نظر
هدف اصلی در این روش جلوگیری از انتقال مستقیم نیروی زلزله از پی به سازه است.
به عبارت دیگر جداسازی لرزهای یک روش نوین برای طراحی ساختمانها در برابر زلزله است که مبنای آن کاهش نیاز لرزهای به جای افزایش ظرفیت لرزهای سازه است. در واقع اساس این روش کاهش پاسخها به وسیله افزایش زمان تناوب و میرایی در سازه است.
استفاده صحیح از این فن آوری سبب بهبود رفتار سازهها شده و رفتار سازه در حین زمین لرزههای بزرگ عمدتا در محدوده ارتجاعی باقی میماند. در این روش تنها برای ایجاد صلبیت جانبی سازه در برابر بارهای جانبی مانند بار باد و بارهای بهره برداری یکسری عناصر باربرجانبی در حداقل نیاز توصیه میشود.
از مزایای جداسازی لرزهای میتوان موارد زیر را نام برد :
تغییر مکانهای نسبی طبقات کاهش پیدا مییابد.
کاهش قابل ملاحظهای در شتاب طبقات به وجود میآید.
خسارات سازهای و نیز خسارات غیر سازهای به طور محسوسی کاهش مییابد.
از مشکلات معماری در طراحی ساختمانها کاسته میشود.
هزینه اجرایی سازهها به دلیل استفاده از مقاطع با ظرفیت کمتر کاهش مییابد.
نتایج فوق به علت تغییر بعضی از خواص دینامیکی سازه، یعنی افزایش پریود و میرایی آن به دست میآید چرا که با افزایش پریود سازه شتاب سازه در اثر حرکات زمین کاهش مییابد. البته این پدیده در برخی از حالات نظیر زلزلههای با پریود بلند و یا سازههای واقع بر روی خاکهای نرم، عملکرد سیستمهای جداگر لرزهای را نامطلوب میسازد.
به هر حال این روش در طراحی برخی از سازههای متداول در مقایسه با دیگر روش های دیگر طراحی و تقویت سازه در برابر زلزله دارای ویژگیهای خاصی بوده و به عنوان یک روش موثر قابل طرح است.