:
تفاوت متون ادبی بامتون دیگر درشیوۀ به کارگیری زبان درآن است .در متون ادبی زبان معمول ومتداول با شگردها وترفندهایی که هنرمند به کارمی برد شکل دیگری به خود می گیرد ودر این حالت است که دراین نوع متون تنها معنای موردنظر اهمیت ندارد بلکه شکل اثر وزبان وشیوه بیان درآن برجستگی خاصی پیدا می کند ودر واقع هدف هنرمند ارائه اثری ادبی با بیانی زیبا وهنری است.
شاعران برای ادبی کردن اثر خود شیوه های گوناگونی به کار می برند، بیان سخن به شکل آهنگین وموزون، استفاده ازصورخیال وبیان مفاهیم به طرق غیر مستقیم وتغییر در ساخت اجزای جمله وساختن ترکیبات جدیدو… شگردهایی است که شاعران برای ادبی کردن اثر خود به کار می گیرند.
شهریار نیز یکی از همین شاعران است که برای بیان احساس والقای عاطفۀخود شعر را انتخاب می کند وآن را به انواع زیبایی ها می آراید.
دررسالۀ حاضر ساخت هنری شعر شهریار مورد بررسی قرار گرفته است.دراین پژوهش موسیقی شعر شهریار،صورخیال در دیوان این شاعر، رمانتیسم در شعر وی، نقد وطنز در شعر شاعر وهمچنینباستان گرایی صرفی ونحوی درشعر شاعر مورد بررسی قرارگرفته است.
برای انجام این پژوهش ابتدا کتابهایی در موردزیبایی شناسی وکتابهای فلسفۀهنر وکتب مربوط به دیدگاه های شکل گرایان مطالعه وفیش برداری شد.پس از فیش برداری ازدیوان شاعر به صورت استخراج اوزان وبحرهای عروضی ،بررسی صورخیال،رمانتیسم درشعرشاعر،همچنین تحلیل اشعارازنظرنقدوطنزانجام ومطالب آن جمع آوری شد ودر مرحلۀ بعد مطالب جمع آوری شده، تدوین ونگارش گردید.
اقداماتی که در مورد این شاعر صورت گرفته است در غالب موارد شامل زندگی نامه وخاطرات وی میباشد،البته پژوهش هایی نیز در مورد شعر شاعر انجام شده است ازجمله «کارکردهای هنری وزبانی غزلیات شهریارازآقای بشیرکلاشمی نیکدل».
تفاوت ودر واقع نوآوری پژوهش حاضربا آثارقبل دراین است که علاوه بربررسی سراسر دیوان شاعر نکات وویژگی های برجستۀ دیگریاز دیوان شاعر نیز موردبحث قرارگرفته است.ازجمله این که بابررسی طنز ونقد در شعر شاعر، شهریار به عنوان شاعری طنز پرداز معرفی می شود، همچنین بررسی کامل ویژگی های رمانتیسم در اشعار شاعر وارائه نمونه هایی از آن نوآوری دیگر کار می باشد.
پژوهش حاضر علاوه براینکه دربخش موسیقی، صورخیال وزبان به ادب دوستان وبه ویژه دانشجویان زبان وادبیات فارسی کمک می کند برای کسانی که می خواهند درزمینۀ طنز ونقد تحقیق وبررسی کنند، همچنین افرادی که تمایل دارند با مکتب رمانتیسم وویژگی ها ی اشعاررمانتیک آشنا شوندوبه تحقیق در این زمینه بپردازندنیزراهنمایی های مفیدی ارائه می دهد.
زندگینامه شهریار:
سید محمّد حسین بهجت تبریزی که بعدهاباعنوان شهریارشهرت پیدا می کند در سال 1285شمسی در خشگناب تبریز دیده به جهان گشود. اوفرزند مردی فاضل وادیب به نام حاج میرآقاازوکلای معروف زمان خودبودکه در هنر خوشنویسی نیز سرآمد بوده است.
سه سال از کودکی شهریار در حوادث انقلاب آذربایجان در روستای شنگول آباد و قیش قرشاق و خشگناب می گذرد،وی مقدمات را با خواندن گلستان و نصاب الصبیان نزد پدرادیب خود فرا می گیرد ودر همین دوران که کودکی بیش نیست به خواندن دیوان حافظ وانس گرفتن با آن روی می آورد.
دوران ابتدایی و متوسطه را در مدارس متحده و فیوضات تبریز به پایان می برد، ادبیات عرب را در مدرسة طالبیه و فرانسه را نزد استادان سرآمد یاد می گیردودر سال 1299 به تهران آمده و در مدرسه دارالفنون به تحصیل می پردازد.
آشنایی بادیوان حافظ باعث می شود که از همان دوران نوجوانی استعدادسرودن شعر در طبع وی شکوفا شودوسرودن شعرراباتخلص بهجت آغاز کند.وی که پیوسته خود راپیرو حافظ می داند بافال گرفتن از دیوان حافظ تخلص خود را از بهجت به شهریار تغییر می دهد،تحصیل در دارالفنون را به پایان می رساندوواردمدرسه عالی طب شده وبه تحصیل در رشته پزشکی می پردازد.
زندگی شهریار در این زمان وارد مرحله دیگری می شود، شاعر دل به عشق دختری می سپاردودرتب وتاب آن به سرمی برد.
«شهریار پس از اتمام تحصیل در دارالفنون در سال 1303 وارد مدرسة عالی طب شد. این ایام مصادف بود با آغاز عشق و شیفتگی شهریار هفت سال بعد در حالی که بیش از سه ماه به پایان امتحان دکتری طب باقی نمانده بود، به دلیل ناکامی در عشق و بحران شدید روحی ترک تحصیل کرد.» (علیمحمدی،1381:13)
زاهدی که از دوستان نزدیک شاعر و یکی از کسانی است که نقش عمده ای در حفظ و جمع آوری سروده های شاعر داشته است در مورد این بخش از زندگی شاعر می گوید: «شهریار یک عشق اولی آتشین دارد که خود آن را عشق مجاز نامیده. در این کوره است که شهریار گداخته و تصفیه می شود. این عشق مجاز است که در قصیدة «زفاف شاعر»با یک قوس صعودی اوج گرفته، به عشق عرفانی و الهی تبدیل می شود. ولی به قول خودش مدتی این عشق مجاز به حال سکرات بوده.» (شهریار، 1386: 13)
غزل هایی مانند ماه سفر کرده، توشة سفر، پروانه در آتش، غوغای غروب، یار قدیم، خمار شباب، نامة ناکامی، شاهد پنداری، شکرین پستة خاموش، تو بمان و دگران و … از جمله غزل هایی هستند که عشق آتشین شاعر را به تصویر می کشند.
از تو بگذشتم و بگذاشتـــمت با دگــران رفتم از کوی تو لیـــکن عقب سر نگـران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمــان و دگــران وای به حال دگـران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هرچه آفاق بجویند کران تــا بــه کـران
می روم تا که به صاحبنظـری باز رســم محــرم ما نبـــود دیـدة کوتــه نظــران
دل چون آینة اهـل صفــا می شکننــد که ز خود بی خبرند این ز خدا بی خبران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود لاله رویا، تو ببخشای به خونین جــگران
(شهریار، 1386: 337)
پس از شکست در عشق و انصراف از ادامة تحصیل، زندگی شاعر وارد مرحلة دیگری می شود و فراز و نشیب گوناگونی را پشت سر می گذارد. ابتدا در سال 1310 به استخدام ادارة ثبت املاک در می آید و بعد از آن به مشهد و نیشابور منتقل می شود. در همین ایّام با کمال الملک نقّاش معروف که او نیز دچار رنج تبعید وغربت است ملاقات می کند و مثنوی «زیارت کمال الملک» به همین مناسبت سروده می شود.
در مشهد نیز شاعر به محافل ادبی رفت و آمد می کند و با ادبیانی مانند محمود فرخ، گلشن آزادی، میرزا رضا خان عقیلی و … آشنا می شود و در انجمن ادبی شاهپور نیز شرکت می کند.
شاعر که مدتی از غم عشق فراغت حاصل کرده است، بعد از گذشت سه سال دچار رنج روحی دیگری می شود،در سال 1313 پدر و تکیه گاه خود را از دست می دهد و سرپرستی خانوادة خود و برادرش را بر عهده می گیرد.
در پی این حوادث بار دیگر به تهران باز می گردد وبه ناچار به خدمت دولتی (شهرداری و بانک کشاورزی) مشغول می شود، کاری که پیوسته به آن اعتراض دارد و از آن شکایت می کند.
چه کنم شاعر آفریدستــم کــاردیــگر نیاید از دستــم
کارغیر هنر نه کار من است هرکسی مرد کار خویشتن است
(شهریار،1386: 666)
ودر جای دیگر خودرا شیر بیشۀ هنر می داند.
من هنر پیشه ام چه کار کنم شیر این بیشه ام چه کار کنم
خدمت من اداره رفتـن نیست مهملی گفتن وشنفتن نیـست
من به کار حساب مرد، نیم بلکـه با این حســاب مردنیم
(شهریار،1386: 667)
شهریار در سال 1331 به تصویب نخست وزیر وقت از خدمت دولت معاف می گردد و بار دیگر گرفتار اندوه از دست دادن مادرش می شود. به ناچار به تبریز باز می گردد وپس ازآن در 48سالگی با یکی از خویشاوندان خود ازدواج می کند و صاحب سه فرزند می شود.
در سال 1335 به علت تنگی معیشت دوباره به کار در بانک کشاورزی مشغول می شود و در سال 1344 بازنشسته می گردد و روز 22 بهمن 1346 در مقام تجلیل از شاعر، او را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن مینامند و عنوان استادی افتخاری دانشکدة ادبیات تبریز به وی اعطا می شود و روز 26 اسفند در تاریخ فرهنگ آذربایجان «روز شهریار» نامیده می شود.
سرانجام شاعر در سال 1351 مجدداً ساکن تهران می شود اما این بار نیز تقدیررنج دیگری برای او به ارمغان می آورد، همسرش را از دست می دهد و پس از گذشت چهار سال و برای همیشه به زادگاه خود باز میگردد و سرانجام در مهرماه سال 1367 دارفانی را وداع می گوید.
«شهریار به موسیقی علاقمند بود و خود سه تار می نواخت. در اوقات فراغت غالباً خط می نوشت. قرآنی را نیز به خط خود به یادگار گذاشته است. به قرآن و دیوان حافظ عشق می ورزید.» (علیمحمدی،81 13: 17)
آثار:
آثار بر جای مانده ازاین شاعر شامل دو جلد دیوان اومی باشد که در قالب های گوناگون غزل، قصیده رباعی، دوبیتی، قطعه، مثنوی، چهار پاره،مسمط، طبع آزمایی کرده است. برجسته ترین وزیبا ترین اشعار شاعر درغزلیات وبخشی از اشعار مکتب شهریار نشان داده می شود،آثار ترکی شهریار شامل منظومۀ «حیدربابایه سلام»می باشد.
«درحیات شعری شهریار سه دوره مشخص یا مشخص تر است: 1.دورۀ جوانی او که با عشق (عشق ملموس انسانی )در گیر است.در این دوره شهریار غزل های پرشور عاشقانه می سراید.2.دوره ای که از آشناییش با افسانۀ نیما ، آغاز می شود وبه ارتباط عمیق تر با شعر نیمایی منجر می شود 3.دورۀ آخر که به سالهای پختگی وپیری شاعر مربوط می شود در این دوره گرایش به نوعی عرفان در شعر شهریار آشکار است در این دوره شهریار بسیاری از غزلهای غیر عاشقانه خود را می سراید.»(منزوی ،1372: 19)
قوی ترین عاطفه در شعر شهریار عشق است که می توان گفت به سه شکل تصویر می شود عشق فردی ومجازی که حاصل تجربۀ شاعر است وبسیاری ازغزلیات شاعر مراحل مختلف این عشق رااز دیدارها تا هجران وفراق ودر نهایت شکست وی را نشان می دهد.عشق به مردم واجتماع وعشق الهی وعرفانی واعتقادات دینی که در قالب سرودن اشعاری با مضامین دینی وعرفانی ترسیم می شود.
دربخش مکتب شهریار اشعاری به سبک آثار نیمایوشیج مانند افسانه سروده شده اشت ودر واقع اشعار رمانتیکی شهریار در این قسمت است که مهمترین آن ها شامل منظومه هایی با عنوان «دو مرغ بهشتی»، «هذیان دل»ومثنوی «افسانۀ شب» می باشد.
«دومرغ بهشتی» ستایش شهریار از نیما وشرح دیدار دو شاعر است منظومه ای است با قالب نامشخص که هربند آن دارای هفت مصراع است و مصراع های دوم،چهارم وششم مقفا هستندومصراع دیگرآزاداست.
شکل گرایی (formalist):
«شکل گرایی مکتبی است در نقد که در فاصله سال های 1915- 1917 در روسیه به وجود آمد. بنیانگذاران آن اعضای دو انجمن مطالعات زبان شناسی در مسکو و پتروگراد بودند که با یکدیگر همکاری نزدیک داشتند. هدف پایه گذاران این مکتب یافتن پایه های علمی برای نقد ادبی بود. آن ها دیدگاه های تاریخی، سیاسی، جامعه شناسی یا روان شناسی را در نقد رد می کردند.» (میر صادقی، 1376: 173)
از جمله برجسته ترین چهره های این مکتب زبان شناسان و ادیبانی مانند بوریس آخن باوم، شکلوفسکی، یاکوبسن، توماشفسکی و تینیانوف بودند.
«صورتگرایی از بطن نمادگرایی پدید آمده بود و به مخالفت با آرای نماد گرایانی برخاسته بود که به جنبه های زیبایی شناختی متون ادبی می پرداختند و از احساس خود برای تعیین خوب و بد استفاده می کردند و همین ها بودند که این دسته از متخصصان و پیروان پژوهش های ادبی را صورتگرا می نامیدند تا به طعنه نشان دهند که آن ها درکی از محتوا ندارند و تنها به ظواهر می پردازند.» (صفوی، 1383: 53)
«فرمالیست های روسی موضوع اصلی و مرکز کار خود را متن یا به عبارت بهتر آنچه در متن بازتاب یافته شناختند و هر گونه چشم اندازی که خارج از متن مطرح شود در مرتبه دوم اهمیت قرار دادند. تأکید آنان بر گوهر اصلی و ادبی متن بود یعنی خود متن را در نظر می گرفتند و می کوشیدند تا اجزاء سازندۀ دلالت معنایی متن را از شکل و شالوده آن استنتاج کنند و به هدف شناخت آنچه در اثر بازتاب یافته است دست یابند. برای این کار به استقلال پژوهش ادبی تأکید می کردند یعنی صرفاً برای آن نتایج نظری و ادبی اعتبار قائل می شدند که از بررسی خود اثر به دست آمده باشد و نه از بررسی زمینه های تاریخی پیدایش اثر یا شناخت شخصیت و منش روانی مؤلف» (احمدی، 1375، ج1: 43)
درواقع نظریات شکل گرایان ازعقایدسوسور زبان شناس معروف نشأت می گرفت ازنظر سوسور زبان نظامی از نشانه ها می باشد که باید یه روش همزمانی یعنی در مقطع معینی از زمان مورد بررسی قرار بگیرد ونه در جریان تحول تاریخی آن،بنابراین صورت گرایان نیز هرنوع دیدگاه تاریخی،سیاسی و…رادرنقدرد می کردند.
بیش از چهارده قرن پیش، آخرین کتاب آسمانی- قرآن کریم- بر آخرین فرستادۀ الهی- حضرت ختمی مرتبت- رسول گرامی اسلام، بهمنظور هدایت انسانها بهسوی کمال و سعادت جاودانی آن ها نازل شد. وحینامۀ قرآن، متضمن معارف بلند و دستورالعملهایی است که فهم و التزام به آن ها، زمینۀ دستیابی به این سعادت همیشگی را هموار میسازد. برای رسیدن به این معارف بلند و دستورالعملهای آن، باید این کتاب را بهخوبی شناخت و در زوایای آن کندوکاو و تعمق نمود تا به ژرفا و درونمایۀ آن دست یافت. این مهم با تدبّر در آیات الهی فراهم میشود. قرآن کریم در اهمیت تدبر و اندیشیدن در آیاتش سخنها گفته و همگان را به تفکر در آن تشویق کرده است. خداوند قرآن را کتابی مبارک توصیف میکند و به همگان دستور اندیشیدن به آن را میدهد. (ر.ک: ص/ 29) اما گذشته از اینکه قرآن به زبان مردم نازل شده و کتابی مبین و آشکار است، در جایی دیگر به پیامبر گرامی(ص) دستور داده تا قرآن را شرح و توضیح دهد. (ر.ک: نحل/ 44) زیرا فهمیدن ظاهر معانی یک کلام غیر از تفسیر آن است. هرکس که به زبان عربی آشنایی داشته باشد، ظاهر معانی را درمییابد. اما تفسیر محتوایی و عمیق آن را هم می فهمد؟
تفسیر، حکایت دیگری است که هیچکس جز با تلاش و کوشش روشمند و با اتکا به منابع و مصادر فهم قرآن، نمیتواند به ژرفای آن دست پیدا کند. افزون بر این، همچنین باید گفت: اگر کسی به قرآن مراجعه کند، درمییابد که قرآن ویژگیهای مخصوص بهخود را دارد که همواره ضرورت تفسیر را در هر عصر و زمان ایجاب میکند. از جمله آنکه طبق گفتار حضرت علی(ع) دارای معانی گوناگون و ژرفناک و فراخناک است: «إنَّ القُرآنَ ظاهِرُهُ أنیقٌ و باطِنُهُ عَمیقٌ» (نهج البلاغه، خطبۀ 18) نکتۀ دیگر آنکه این کتاب آسمانی در بیان عقاید و احکام دین، مطالب را فشرده و با اشاره بیان کرده که حتماً نیاز به تفسیر دارد. نکتۀ مهم دیگری نیز اینجا باید افزود و آن اینکه، نزول قرآن در یک فرایند 20 یا 23 ساله صورت گرفته و فراز و فرودهایی را پشت سر نهاده است. لذا فهم بسیاری از مفاهیم و مقولات قرآنی از رهگذر کنار هم نهادن آنها و کشف انسجام معنایی میسر است و این مهم جز با تفسیر صحیح و روشمند حاصل نمیشود.
قرآن کتابی است سرشار از معانی بلند و الفاظ نامحدود که نکات غیبی آن با الفاظ مادی بشری و در قالب سخنان متعارف ریخته شده است. برای فهم معانی آن حتماً به طی مقدمات و توضیح و تفسیر نیازمندیم. مفسران روشها و اسلوبهای استنباط معانی آیات را از زوایا و دیدگاههای مختلف مورد مطالعه قرار دادهاند. یکی از گرایشهای مهم در رشتۀ تفسیر قرآن که از آغاز مورد توجه مفسران و قرآنپژوهان قرار گرفته، رویکرد کلامی است. در این شیوه، معمولاً مفسران برای دفاع از عقاید موافقان یا دفع شبهات مخالفان، از آیات قرآن استفاده کرده و به آن ها استناد میکنند. از طرفی، این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که مفسر قرآن، خود، پیرو یکی از مذاهب اسلامی است و در اصول دینی و و فروع فقهی، نظریاتی دارد که دفاع از آن ها را ضروری میشمارد. بهطور طبیعی، به هنگام تفسیر مفسر میکوشد که از عقاید و دیدگاههای خود دفاع کرده یا دستکم اصول و عقاید پذیرفتهشدۀ وی با تفسیر آیات ناسازگار نباشد. در اینجا باید گفت که اگر
اصول و ضوابط تفسیر درست یا معیارپذیری در فرایند تفسیر آن حاکم نباشد، پدیدۀ تفسیر به رأی حتماً رخ خواهد داد. از سویی دیگر، پرداختن به این رویکرد تفسیری، علل و عواملی دارد از جمله خود قرآن. قرآن در توجه به مسائل اعتقادی مثل جهان غیب، یکتاپرستی، پیامبری، رستاخیز و… از استدلال استفاده میکند و مخاطب را به اصول بدیهی عقل و حقایق هستی و دانشهای طبیعی ارجاع میدهد. این شیوه از استدلال در گرایش به این سبک، سهم بسزایی داشته و مفسر را وادار کرده که از محتوای آیات استفاده کند و برای خواننده، آن شیوه استدلال را شرح و توضیح دهد.
از این نوع تفاسیر میتوان به «تبیان» طوسی در قرن پنجم اشاره کرد. در این قرن، اختلافات مذهبی گسترش یافته و مذاهب اهل سنت مانند معتزله و اشاعره، رودرروی هم قرار گرفتهاند. در این قرن، با وجود ممنوع بودن آرای معتزله، مکتب آن رشد خاصی پیدا کرد و دانشمندان این دوره، مباحث خود را بهگونهای علمی، همراه با استدلالهای عقلی و بهرهگیری از آیات و روایات به روش اجتهادی مطرح میکردند. به همین سبب، این عصر بهنوعی عصر اجتهاد و استدلال بهحساب میآید. شیخ طوسی از بزرگترین متفکران کلامی شیعه در این قرن است که با حضور علمی خود، برهانهای عقلی و کلامی را با بهره گرفتن از آیات و روایات، بهویژه در تفسیر، پایهریزی کرده است.
در ادامۀ این جریان، تفسیر «مجمع البیان» که بسیار متأثر از تبیان طوسی است، توسط طبرسی نگاشته میشود. با این تفاوت که طبرسی با تقسیمبندی مباحث، زمینۀ استفادۀ بهتر و گزینش آسانتر استفادهکننده را فراهم ساخته است. تفسیر مجمع البیان دارای اسراری تازه در معانی قرآن است و به روش اجتهادی و جامع نگاشته شده. یکی از ویژگیهای این تفسیر، پرداختن به مسائل اعتقادی و کلامی است. طبرسی مباحث گوناگون کلامی مانند توحید، عصمت انبیا، امامت، جبر و اختیار، رؤیت خداوند، افعال بندگان، اسلام و ایمان، گناهان کبیره و تکلیف را در تفسیرش، مطرح و دیدگاههای خود را دربارۀ آن بیان کرده است. وی در طرح این مسائل، بهدنبال اثبات عقاید شیعۀ امامیه (کلام شیعه) یا دفاع از آن یا در ردّ نظر مخالفان این دیدگاهها برآمده است. طبرسی در مجمع البیان، فراوان از فرقههای مختلف کلامی، بهویژه معتزله و مجبره نام برده است. شاهد این مدعا آنکه، در بسیاری موارد بهگونۀ توضیحی یا انتقادی با آن آرا مواجه شده است. در پارهای موارد، بهویژه در حوزۀ تفسیر کلامی معتزلی، شباهتهای فکری بین نگرش شیعی و اعتزال بهچشم میخورد.
این پایاننامه مشتمل بر چهار فصل است. فصل اول مربوط به کلیات و مفاهیم و اصطلاحات مهم و اساسی یا برخی مطالب دیگر است که بهنحوی کلید ورود به مباحث فصول بعدی است. در این فصل، توضیحاتی همچون تفسیر، علم کلام و تاریخ پیدایش آن و مکتبهای مختلف کلامی از جمله معتزله، اشاعره، مرجئه، حشویه، تناسخیه و… مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل دوم که عنوان آن طبرسی و تفسیر است، انواع روشهای تفسیری، تفسیر مأثور، تفسیر عقلی اجتهادی، مبانی تفسیر، معرفی طبرسی، انگیزۀ طبرسی در نگارش مجمع البیان، بررسی مقدمۀ تفسیر مجمع البیان و شیوۀ تنظیم مطالب، مورد بررسی است.
فصل سوم که شامل 5 بخش است، در مورد جایگاه کلام شیعه در مجمع البیان بحث میکند. بخش اول به جایگاه توحید در این تفسیر و بایستگی شناخت و معرفت خدا میپردازد. در بخش دوم تا پنجم هم بهترتیب، به نقش و جایگاه معاد، نبوت، عدل و امامت در مجمع البیان پرداخته میشود.
فصل چهارم که مهمترین فصل این پایاننامه است، دربارۀ گونههای مواجهۀ کلامی طبرسی با فرقههای کلامی است که شامل 9 بخش است. بخش اول شامل رویکردهای طبرسی به معتزله است. این رویکردها شامل توضیح اقوال معتزله، تقریبگرایی اقوال معتزله و نقد آرای آن هاست. بخش دوم تا هشتم هم بهترتیب شامل انتقاد طبرسی به جبرگرایان، اصحاب الرموز، اصحاب المعارف، تناسخیه، حشویه، خوارج و مواجهه با برخی آرای زیدیه است.
در این رساله، آیات قرآن را جز در مواردی که نیاز به ترجمه بوده، ترجمه نکردهایم و در ترجمه از ترجمۀ مکارم شیرازی استفاده نمودهایم.
امید است این پژوهش، گامی هرچند ناچیز در جهت خدمت به قرآن کریم، برای تحقیقات بیشتر در زمینه طرح مباحث کلامی در تفاسیر قرآن باشد.
بی شک درک سخن و پیام خدا از قرآن کریم، یکی از مهمترین عوامل مؤثّر در تربیت انسان است. انسانی که زندگیاش در پرتو آموزهها و معارف قرآن کریم شکل میگیرد، به همان نسبت، از موفقیت و سعادت برخوردار است.
حال اگر این آشنایی و ارتباط از دوران کودکی باشد، به برکت ویژگیهای سنی این دوره به ویژه ماندگار بودن آن، میتواند در مسیر زندگی فردی و اجتماعی انسان نقش بسزایی داشته باشد. بر این اساس، والدین، برنامهریزان و مربّیان، همواره بر موضوع آموزههای قرآن کریم، تأکید جدّی دارند.
هدف از تربیت قرآنی در روایات اسلامی، تربیت یک انسان سالم، متعادل و متکامل در تمام ابعاد فکری، معنوی و فردی بوده و این یک هدف کلی است که باید در تمام مراحل زندگی مورد توجه قرار گیرد.
اگر تربیت قرآنی فرزندان بر مبنای خودآگاهی، خودکفایی و خودگردانی باشد، کودکان میتوانند در نتیجه این تربیت، به تدریج در تمام مسایلی که با آن مواجهاند، خلّاق و فعال، راه اصیل زندگی را بیابند و مسیر موفقیت خود را باز کرده و برای سرنوشت خطیر خود تصمیم بگیرند.
تربیت قرآنی یعنی اینکه انسان علاوه بر سلامت روح و روان، بر اساس عقیدهای پاک و راسخ و آرمانی الهی کار کند و خود را با الگوهای انسان کامل هماهنگ سازد و از سوی دیگر به منافع شخصی و اجتماعی خود توجه کرده و با خودباوری و به کمک معنویت و ابعاد متعالی وجود خویش، گرایشهای دنیوی را تعدیل کند، به اهلبیت عصمت و طهارت:به عنوان مدلهای زندگی برتر عشق و علاقه داشته و نیز جایگاه والدین و خانواده، برایش مهم باشد.
بر این اساس، مقیّد شدن تربیت به آموزههاى دینى و مذهبى، رمز دستیابى به آرامش، سعادت و كمال مطلوب در هر دو سراست. لذا اگر به فرایند تربیت، كه امرى پیوسته و همیشگى است، از دوران كودكى و حتى پیش از آن توجه شود، نتایج فردى و اجتماعى فراوانى به دست مىآید. البته تأكید آموزههاى دینى و روانشناسى بر دوران كودكى، به این معنا نیست كه جریان رشد و تربیت انسان، تنها محدود به این دوره است، بلكه پرورش و تربیت انسان در سراسر عمر او تداوم دارد و امكان تحول و سازندگى نیز همواره وجود دارد. در میان مراحل رشد انسان، دوران جنینى، شیرخوارگى و هفت سال اول بیش از دیگر مراحل مورد توجه روانشناسان و پیشوایان دینى قرار گرفته است. از اینرو، آگاهى والدین و دستاندركاران امر تعلیم و تربیت از مراحل رشد، ویژگىها، انتظارات و نیازهاى كودك در هر دوره، در دستیابى به اهداف تربیت تأثیرگذار است. همچنین اصول تربیت دینى كه مورد توجه رسول خدا6و ائمه اطهار:بوده است، باید در امر تربیت دینى در نظر گرفته شود.
با توجه به اینکه در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، در زمینههای مختلف قرآنی اعم از روخوانی ، قرائت ، حفظ و… پیشرفتهایی خوبی داشتهایم، اما باید توجه داشت که آنچه موجب شده تا این كتاب مقدس، نه تنها پس از هزار و چهارصد سال، بلكه حتی برای دهه های بعد از وفات پیامبر6، نیز طراوت و تازگی خود را از دست ندهد، اتكای الفاظ قرآن بر معانی است. به عبارت دیگر چون الفاظ و ظواهر از معانی بلند و ماورای زمینی برخوردار هستند، رنگ آن معانی را گرفتهاند و فراتر از زمان شدهاند. از اینرو هیچگاه كهنه و خسته كننده نمیشوند. لذا تلاوت قرآن به سبكهای مختلف، حفظ قرآن با شیوههای مختلف، حفظ اعداد آیات و … در محدودهای خاص، جذّابیت دارد و ممکن است پس از مدتی، چون جذّابیت خود را از دست میدهد، لذا موجب جلب توجه كمتری میشود. اگر قرآن كریم و پیامبر گرامی اسلام6و ائمه:، به حفظ و تلاوت زیبای قرآن توصیه میكردند، برای آن بود كه موجب توجه بیشتر و عمل به قرآن شود نه آن كه ظاهری از قرآن مورد توجه قرار گیرد و به اهداف اصلی بی مهری شود. بنابراین باید بیش از پیش در جهت گسترش آموزههای قرآنی در بین تمامی اقشار جامعه خصوصاً کودکان کوشید.
امید است که این پژوهش، در جهت نهادینه شدن آموزههای قرآنی، تحقق امر خطیر تربیت قرآنی کودکان و آشنایی نهادهای مسئول با مجموعه اصول و روشهای تربیتی، مؤثّر واقع گردد.
نقش شادی در پیش برد امور معنوی غیر قابل انکار است. مردم بنا بر طبیعت خود مجلس شادی برگزار می کنند. بعضی از این مجالس، مثل عقدو عروسی، از هر نظر بدیع تر و در نتیجه شادتر و شورانگیزتر است. اسلام نیز که به همه جنبه های حیات انسان نگریسته در خصوص شادی و سرور هم بر عوامل فرحانگیز انگشت گذاشته است. پر واضح است که پرداختن به موضوع رقص باعث تشویق دیگران نیست بلکه هدف، رفع سوءظنها و برطرف کردن کدورتهاست؛ بدین معنا که اگر کسانی شادی خود را با رقص و دست زدن غیر حرام بروز دهند، به لاقیدی و بیدینی متهم نشوند، یا اگر افراد متدین در مجلسی که رقص معمولی بود، شرکت کردند، عذاب وجدان نداشته باشند که مرتکب گناه شده اند، و برخی هم مجبور نباشند که برای رهایی از عذاب وجدان از طرف خود در حکم خدا قیدهایی وارد کنند. تذکر مهم این است که نقل فتواها به هیچ روی بهانهای برای بیماردلان نیست تا هر نوع رقص را حلال بدانند، زیرا تأکید دائمی فقیهان و
مفتیان این است که رقص باید غیر مفسدهانگیز و غیر شهوانی باشد و زن و مرد هم کاملاً جدا از هم باشند. البته نگارش و تدوین این تحقیق مرز کارهای شرعی و غیر شرعی را در هم نمیریزد و ساحت شریعت را سبک جلوه نمیدهد، اگر اینگونه بود مراجع تقلید اجازه نمیدادند اینگونه مطالب در کتابهایشان آورده شود و اساساً فتوا نمیدادند و ساکت میماندند.
جامعهای پویا و زنده است که عناصر شادی آفرین مشروع در آن فراوان باشد و اضطراب و افسردی و غم در آن کمتر به چشم آید. تعجب است که برخی دینداران حتی در روزهای میلاد مصیبت میخوانند. رقص در فرهنگ غربی هنر محسوب می شود و روز به روز به آن بهای بیشتری میدهند، اگرچه ما رقصهای آنان را نمیپذیریم ولی باید به بعضی از نظرات آنان بخصوص زمانیکه نقش رقص محلی و نمایشی مطرح می شود با دقت بیشتری جوابگوی مردم باشیم. رقص در ورزش نیز نفوذ کرده است و بعنوان مسابقات رسمی نیز شناخته شده است. متأسفانه در کشور ما نیز بعضی از مردم دست به تقلید کامل زدهاند و مسائل شرعی را نادیده گرفتهاند، یکی از دلایل می تواند مبهم بودن حکم شرعی برخی از شادیها مانند رقص باشد، که یا برخی آن را کنار گذاشتهاند یا در انجام آن زیادهروی نموده اند .
در این تحقیق سعی شده با ذکر دلایل حرمت برخی از رقصها، مردم را با اثرات منفی اینگونه رقصها آشنا کنیم تا آگاهانه با این موضوع برخورد کنند و از داشتن دینی که جامع و منطقی است افتخار کنند، نه آنکه بعنوان دین غم یاد کنند و دچار آسیب بیگانه پرستی شوند، بلکه بدانند شادی باید در جهت سلامتی جامعه و سعادت واقعی در زندگی بکار رود.
پژوهش حاضر، به بررسی روشهای کشف اختلاف و تعارضدر روایات، در بخش فقهی کتاب مرآة العقول فی شرحِ أخبار آلِ الرَسول(جلدهای 13 تا 24) علامه محمد باقر مجلسی می پردازد. از آنجاییکه همواره در میان احادیث امامان (علیهم السلام)،اخبار مختلف و متعارض یافت می شود،مسأله ضرورت حلّ اختلاف در روایات و کشف و شناسایی علل و عوامل ایجاد تعارض، از دیرباز از مباحث مهم و دغدغه آور محدّثان، فقیهان و متکلمان بوده است که در نهایت سبب پدید آمدن علم «مختلف الحدیث» گردید.عالمان و دانشمندان حدیث، برای حلّ اختلاف و تعارض در اخبار، قوانین و روشهایی وضع کردند تا شبهات موجود پیرامون حدیث را پاسخگو باشند. علامه مجلسی در طول عمرش، تمام همتش را به نشر روایات اهل بیت (علیهم السلام) اختصاص داده است. ایشان علاوه بر تبحر بالایشان در فقه، قدرت تصحیح روایات و احادیث را به خوبى دارا بود همانگونه كه این قدرت و ژرف نگرى خود را در مرآة العقول به نمایش گذارده است. وی، با قرار دادن اخبار مشابه در کنار یکدیگر و جمع آوری احادیث مختلف، امکان ملاحظهی تعارض روایات را بیش از پیش فراهم کرد. این پژوهش براساس روش توصیفی – تحلیلی است که در آن، هفت نوع از روشهای کشف اختلاف در کتاب مرآة العقول (جلدهای 13 تا 24)، مورد بررسی قرار گرفته است. این موارد عبارتند از:حمل روایات متعارض بر تقیه؛ حمل براختلاف سبب صدور روایت؛حمل فعل وجوب (امر)، بر استحباب و فضیلت؛ حمل روایات بر تعدّد تفاضل و مراتب مکلفین؛حمل روایات بر حکومت (تفاوت روایات در صورت توسعه و تضییق از نظر: زمان و …)؛حمل روایات بر تخییر (دارای اختیار در انجام هریک از آن دو روایت)؛حمل روایات بر اختلاف مراتب راویان (از نظر جهل، سهو، نسیان و ضبط) میباشد.
1-1- مقدّمه
شکی نیست که دانش حدیث، مادر علوم اسلامی است و اهمیت فراوانى در اسلام دارد. در حقیقت، حدیث در فقه اسلامى، پس از قرآن، از منابع اصلی دین اسلام میباشد که تأمین کننده احکام شرعی (نیاز فطری) بشر است و هرچه که با نیاز بشر سرو کار داشته باشد قطعا جایگزینی ندارد تا انسان را برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی یاری رساند؛ بنابراین احادیث رسیده از معصومان (علیهم السلام)، نزد شیعه جایگاهی مهم دارد و کسی در اعتبار و حجیّت آن تردید نمی کند و همگان عمل بر طبق آن را لازم میشمارند. علاوه بر این، درعلوم مختلف دیگری چون: تفسیر، کلام و … نقش بنیادین داشته ودارای کارکردهای بسیار با ارزشیاست.
در واقع، علم حدیث زمانى پدید آمد كه مسلمانان كوشیدند احادیث واقعى را از احادیث جعلى تشخیص دهند؛ زیرا حدیث در طول تاریخ،دارای فراز و نشیبهایی بوده است و در اثر راهیابی خطا و اشتباه در بخشی از احادیث معصوم(ع)، موجب گشت فقیهان و محدثان در صددچارهجویی برآیند و راه دستیابی به احادیث صحیح و معتبر را مشخص نمایند. از این جهت، هر فقیه و حدیث پژوهی درصدد پاسخ گویی به این سؤالات است که: علت تعارض در کلام امامان معصوم چیست؟ و آیا این اختلاف و تعارض، مولود کلام معصوم است یا متأثر از عوامل بیرونی و خارجی آن؟ در پاسخ میتوان گفت: پدیده اختلاف و تعارض اخبار، علل و عوامل گوناگونی داشته است که برخی از آنها مربوط به کلام بشری و چگونگی ابلاغ قانون (تقیهی امام (ع) در بیان حکم شرعی، تعدد مراتب مکلفین و …)، و بعضی دیگر مربوط به عوامل بیرونی و خارج از متن کلام (نقل به معنا، سهو راویان و …) است که همهی اینها دست به دست هم داده و این تعارض را ایجاد نموده است(دلبری،1390: 92).
بنابراین؛ موضوع رفع تعارض اخبار در سر تا سر فقه کاربرد زیادی دارد؛ زیرا کمتر بابی از ابواب فقهی است که از روایات متعارض خالی باشد. از این رو، شناسایی راههای حلّ تعارض اخبار از مباحث مهم در دریافت صحیح مفاهیم روایات است و یکی از ابزارهای راهبردی در استنباط احکام شرعی به شمار میآید، تا آنجاکه بدون آگاهی از آن، حکم الهی دست نیافتنی است. همچنین ابزار مهمی است که شبهات دشمنان اسلام و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را در هم میشکند؛ زیرا اختلاف اخبار، همواره از اسباب طعن نحلهها و فرقههای مذهبی اسلام بر یکدیگر بوده است که امروزه در قالب شبهات مستشرقان علیهِ اسلام، مطرح می شود که در نهایت، دانشمندان مسلمان با انگیزه رفع این شبهه، به نگارش کتبی در دانش مختلف الحدیث، دست زدهاند.
در کتب اولیهی حدیثی، احادیثی وجود دارد که در ظاهر اختلاف دارند و همواره شیوه دانشمندان ما بر این بوده است که صرفاً به جمع احادیث بپردازند و روایات اختلافی را رد کنند، اما برخی دیگر از دانشمندان با نوشتن شرح بر آنها، به رفع تعارض احادیث پرداختند که هر یک از این افراد دارای روشی هستند. یکی از شارحان، محمد باقر مجلسی است که با نوشتن شرح بر کتاب کافی کلینی به رفع تعارض اخبار پرداخت و آن را مرآة العقول نامید. بنابراین؛ در این پژوهش سعی شده است تا به روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر قرائن ذکر شدهی فوق، به رفع تعارض احادیث از دیدگاه علامه مجلسی در جنبه فقهی این کتاب ارزشمند بپردازیم و اثبات کنیم که تعارض به صورت حقیقی در روایات معصومین (علیهم السلام) وجود ندارد، چرا که شخص علامه و بسیاری از دیگر دانشمندان و محدثان اعتقادشان بر این است، که با توجه به عصمت امامان (علیهم السلام) و حکیمانه بودن سخنانشان و از همه مهمتر صدور گفتارشان از منشأ وحی، ادعای نقص و تنافی در کلام آنان، محال است.