در انواع ادبی منظوم، نوعی شعر به نام منظومه های حماسی وجود دارد. حماسه از مهیجّ ترین انواع ادبی است و در آن سخن از جنگاوری ها ودلاوری های قهرمانان ملی، پهلوانان و رهبران مذهبی است. حماسه از مجموعه عوامل و عناصر تشکیل می شود که عبارتند از: حوادث و رویدادها، شخصیت ها، زمان ها و مکان های گوناگون و گاه غیرطبیعی، حیوانات خارق العاده، گیاهان و اشیاء غیرعادی و … در حماسه ها گفتگو با دشمن، زبان آوری و استدلال، بیان افتخارات ملی، معرفی خود، تکیه بر نسب و نژاد، تحقیر دشمن و … اصطلاحاً رجز خوانده می شود. کارکرد رجز، تأثیر و رویکردهای گوناگون آن در شناخت اجزاء حماسه بسیار کارساز است.
شناخت رجزها و کارکرد آن ها که حسب حال و بیان ویژگی ها و خصلت های ملی است ما را قادر می سازد که به خودشناسی ملی و فرهنگی برسیم و با تکیه بر این هویّت در بین دیگر ملت ها سرفراز زندگی کنیم و در حراست از کشور و ملت و فرهنگ خود بکوشیم.
اهداف این تحقیق، یافتن کارکردها و رویکردهای گوناگون رجزهای حماسه های ملی ایران است.
در زمینۀ رجز و رجزخوانی سوالاتی مطرح می شود که ما در این پژوهش به آنها پاسخ
داده ایم، مانند:
1ـ آیا رجزها دارای مفاهیم و مضامین خاصی هستند؟
2ـ اهداف، رویکردها و کارکردهای رجز چیست؟
در زمینۀ کارکرد رجز و رجزخوانی تاکنون مطالعۀ مستقلی انجام نشده است، هر چند در
شرح ها و تحلیل هایی که بر شاهنامه نوشته شده به گفتگوهای پهلوانان اشاره شده است و در کتاب هایی که در مورد حماسه های ملی نوشته شده نکاتی آمده است اما در این مورد ویژه، ظاهراً تاکنون کاری انجام نشده است.
روش، مطالعۀ کتابخانه ای و نوع پژوهش توسعه ای است، بعد از مطالعه شاهنامه فردوسی ابیاتی که رجز محسوب شده اند استخراج و فیش برداری شده و بعد از مطالعه، بر اساس دو بن مایۀ اصلی، رجزها یعنی گوهر و هنر، فیش ها دسته بندی و تدوین شده و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. در پایان نتایج این بررسی به صورت کارکرد رجز به عنوان ترفندی روانشناختی برای غلبه بر دشمن اثبات شده است.
2-1- بیان مسأله
فردوسی با سرودن شاهنامه به اوج قله ادب فارسی و اوج جاودانگی رسید. روش او در سرودن حماسه بی بدیل است و مسلماً رجز خوانی یکی از مهمترین و حماسی ترین بخش های شاهنامه به شمار می رود که باید مورد کنکاش بیشتر قرار گیرد.
شاهنامه یک روایت منسجم است و یکی از عناصر برجسته در این روایت گفتگوهای میان افراد است که قسمت زیادی از شاهنامه را به خود اختصاص می دهد و اکثر گفتگوهای قبل از جنگ ها رجز خوانی محسوب می شود.
رجز در لغت عرب به معنی حقیقی به دو منظور به کار رفته است: یکی تحرک و جابجایی شتر و یکی نامی برای نوعی شعرکه در حقیقت از
همان تحرک وجابجایی اخذ شده است.
در این پژوهش ابتدا به تعریف رجز و اهمیت آن، هدف از به کار بردن آن و سپس به انواع و تاثیر آن در مقاطع مختلف خواهیم پرداخت.
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
از آنجا که در گفتگوهای مدرن امروزه هم رد پایی از رجزخوانی «خصوصاً در نزاع های لفظی» دیده می شود لازم است که جهت ارتقاء فرهنگ عمومی بیشتر به این نحوه ی گفتگو پرداخته شود. تا آموزه های اخلاقی شاهنامه در این مورد بخصوص هم بیش از پیش فریادرس فرهنگ و باعث تعالی آن شود.
4-1- هدف ها
1- جمع آوری رجز خوانی ها در شاهنامه
2- طبقه بندی و تدوین انواع آن ها
3- نشان دادن تاثیر رجز خوانی
5-1- پرسش های اصلی تحقیق
1- آیا رجز خوانی حماسی ترین قسمت شاهنامه است؟
2- آیا قبل از جنگ ها برای تضعیف روحیه از رجز خوانی استفاده می شده است؟
3- آیا نوع و کیفیت رجز خوانی در تعیین طرف پیروز نقش مهمی داشته است؟
4- آیا بسیاری از رجزخوانی ها ریشه در حقایق داشته است؟
6-1- فرضیه های تحقیق
1- به نظر می رسد رجز خوانی حماسی ترین قسمت شاهنامه است.
2- احتمالاً قبل از جنگ ها برای تضعیف روحیه از رجز خوانی استفاده می شده است.
3- شاید نوع و کیفیت رجز خوانی در تعیین طرف پیروز نقش مهمی داشته است.
4- ممکن است بسیاری از رجزخوانی ها ریشه در حقایق داشته باشد.
فصل دوم: پیشینه تحقیق
1-2- پیشینه تحقیق
شاهنامه و فردوسی برای اهل علم و ادب و برای جهان به ویژه ایران اهمیت فراوانی داشته است. مقاله ها،تحقیقات و کتاب های بسیاری در مورد شاهنامه و ویزگیهای شاهنامه نوشته شده است که به نمونه ای از آنها که برتر هستند اکتفا می نمایم .
حماسه ملی ایران از نولدکه و حماسه سرایی در ایران از صفا ،همچنین زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه ،ازرنگ کل تارنج خار بهترین کتابهایی هستندکه شاهنامه را بررسی و تحلیل کرده اند .
کتابهای بسیاری رجز و انواع آن در مورد بررسی قرار داده اند که نمونه ای از بهترین آنها را برای آشنایی یاد آور خواهم شد .
فنون بلاغت و صناعات ادبی از جلال الدین همایی ،المعجم فی معاییر اشعار العجم از شمس قیس رازی ،حدائق السحر فی دقایق الشعر از رشید الدین محمد و طواط ،عروسان سخن از دکتر اسفندیار پور و زیبا شناسی سخن پارسی بدیع از میر جلال الدین کزازی.
فصل سوم: روش تحقیق
1-3- روش تحقیق
این رساله به شیوه تحلیل موضوع و محتوا کار شده است. روش من توصیفی می باشد .
بعد از اینکه با توجه به علاقه ای که به موضوع داشتم موضوع را انتخاب نمودم و با دکتر اسفندیار پور مشورت کردم کارم را شروع کردم اول به کتابخانه ها رفتم تا کتابهای مورد نیازم را بگیرم تعدای از کتابها آماده شد ولی چون بعضی از آنها در کتابخانه هایی که عضو بودم وجود نداشت به عضویت کتابخانه ها ی دیگری در آمدم بعد از نگاه کردن به فهرستها و پیدا کردن مطالبی که به موضوع ربط داشت شروع به فیش برداری نمودم. همین طور که کم کم پیش
می رفتم مطالبی برایم روشن شد و مشکلات برایم حل می گردید و راه آسان می شد.
رجزها را از شاهنامه پیدا کردم و کتابهای دیگری که در مورد رجز در شاهنامه بود مطالعه نمودم و برروی فیش ها یادداشت کردم و در پایان هدف را به صورت روشن بیان نمودم و در بخش یافته های تحقیق اطلاعاتم را ارائه کردم .
در تحقیق توصیفی محقق به دنبال چگونه بودن موضوع است .از یافته ها نتیجه گیری
نمی شود فقط اطلاعات به دست امده طبقه بندی می شود. محقق فرضیه های خود را می سازد اطلاعات را با مطالعه گرد اوری می کند سپس انها را طبقه بندی تجزیه و تحلیل و بعد نتیجه گیری می کند.
سخن گفتن درباره ی شاعر بلند آوازه ی شیراز ، این ستاره ی درخشان آسمان ادب فارسی که از دیرباز ، زندگی و آثارش مورد توجه هزاران هزار از اهل ذوق و دانش و معرفت بوده است و محققان و سخن شناسان ، دیوان اشعارش را به محک نقد و تحقیق زده و گفتنیهای بسیاری را گفته اند ، برای این حقیر که جز عشق به آستان والای آن بزرگ مرد خدا بضاعتی ندارد ، کاری بس دشوار و طاقت فرسا بود . امّاهمین عشق به او با نیّت این که «ارادتی بنما تا سعادتی ببری» به وی این جرأت را بخشید که «صورخیال در شعر حافظ» را به عنوان رسالۀ پایان نامۀ خود برگزیند .
آری حافظ این شاعر عشق و معرفت ، نیروی دردناکی را که در جانش بود و امانش نمی داد و آشوبی در درونش ایجاد کرده بود ، همانند رنگین کمانی در آسمان ادب فارسی ، نمودار ساخت زیرا با گزینش و ترکیب واژه های مناسب امّا ساده و معمولی ، رمزها و نمادهایی معماّیی آفرید و پیام سرشار از عشق خود را به عنوان معجونی شفابخش و مفرّح با بیانی سحرآمیز در گوش آدمیان نجواگر شد .
او هنرمندی است که با هنر خویش ما را از جهان می رباید و با جلوه ای غنی تر و پر هیجان تراز هستی ، آشنا می سازد که هشیارانه یا غیرهشیارانه در هوای آنیم ؛ او با هنرش وجود روحانی ما را از معنویات پر می سازد و با داروی معجزه آسای خود ، درد ملالت زندگی را تسکین می بخشد.
البته هر اندازه که سخن حافظ، روان و ساده می نماید و هر کس آن را ترجمان ما فی الضمیر خود یابد و نسبت به آن جذبه و کشش خاصی ـ که مافوق جاذبة سخن معمولی و عادی است ـ در خود احساس می کند ، به همان اندازه روشن ساختن رمز جذّابیّت سخن او و در یک کلام نمایاندن همان نکته ای که باعث مقبولیت عام شعر او شده ، یعنی «صور خیال در شعر حافظ» دشوار می باشد زیرا بیانش سخنی است که در آن ، حقیقت و امید و آرزو با پوچی و نا امیدی و جبر در هم آمیخته و با رنگ و بوی اعجاز و اسطوره و وحی بر صدر کلام سخنسرایان و سخنگویان ادب ، جایگاه و مرتبه ای والا و استثنایی به خود اختصاص داده است.
به درستی که حافظ از این جهت ـ یعنی کاربرد صور خیال ـ ممتاز است چه او در استفاده از عناصر صورخیال ، کار را به حدّ اعجاز رسانده است و آرایش کلام با صنایع معنوی همچون : تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز را به گونه ای رقم زده است که سخن علاوه بر فصیح و بلیغ شدن ، مناسب حال و مقام نیز قرار گیرد و این هنر از هر کسی بر نمی آید و یا حداقل هنر نمایی در این هنر ، کار هر کسی نیست . ولی خواجة شیراز این یگانه علمدار میدان رندان و سر حلقة آزادگان و وارستگان با بهره گیری از تجربیات گرانبار انسانی در طّی تحوّل زبان فارسی و همچنین خوشه چینی و تلّمذ در مکتب وحی و قرآن ، براستی در این هنر ممتاز گردیده است.
بخش دوم: بیان مسأله
صورخیال یعنی شکل های مختلف تخیّل که شعر را با مفهومی خیالی و تصویری همراه می سازد زیرا عنصر معنوی شعر در همه ی زبانها و در همه ی ادوار ، همین خیال و شیوه ی تصور ذهن شاعر در نشان دادن واقعیات مادّی و معنوی است و زمینة اصلی شعر را صور گوناگون و بی کرانه ی این نوع تصرفات ذهنی تشکیل می دهد .
خیال یا تصور ، همان کوشش ذهنی شاعر است که برای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت انجام می دهد و شعر اگر با تخیّل همراه نباشد سخن موزون است که شعر حقیقی محسوب نمی شود . پس عناصر صورخیال از جمله : تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز با انواع مختلفی که دارند ، شعر را خیال انگیز کرده به آن مفهوم واقعی می بخشد .
حافظ که شاعری زیرک و رند است با بهره گرفتن از عوامل مختلف ، غزلهایی هنرمندانه از خود به جا گذاشته است که زبان حال همه ی افراد در سنین مختلف و در دوره های مختلف و در دوره های متفاوت می باشند و هرگز رنگ کهنگی به خود نمی گیرند . از جمله عوامل این استواری و طراوت دایمی اشعار او ، استفاده از عناصر صورخیال است که بسیار هنرمندانه به کار رفته اند و موجبات جاودانگی و جهانگیری شعر او را فراهم آورده اند و در یک کلام می توان گفت که راز بقا و افق درخشنده ی غزلهای خواجه ی شیراز ، هنر تخیّل انگیزی اوست که در این رساله مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد.
بخش سوم: اهداف تحقیق
انگیزه ی حقیر در انتخاب این موضوع ، این بود که گوشه ای از عظمت هنری حافظ را ـ که آن چنان پوشیده است ـ تا حدودی دریابد و این نکته را که ذهن بسیاری از نویسندگان و ادب شناسان را به خود مشغول داشته است ، تا اندازه ای روشن سازد و از این طریق هر طالب علم و دانش پژوهی را که بخواهد در دیوان حافظ به تحقیق و تفحض بپردازد ، یاری نماید . توضیح آن که اگر چه عده ای از حافظ شناسان و ادیبان بزرگ تا حدودی در این مورد ، داد سخن داده و راه را برای پژوهندگان هموار ساخته اند امّا هنوز برجستگیای شعر خواجه ی شیراز
آن طور که باید و شاید ، بررسی نگردیده و این مشکل به طور کامل از سر راه ادب دوستان برداشته نشده است زیرا دیوان حافظ یک مجموعه ی ادبی صرف نیست ، فراتر از ادبیات است ، نامه ی زندگی است ، زندگینامة ماست و چه جست و جوهای عالمانه ای که صرف ردیابی پیشینة مکتب فلسفی و مذهب کلامی و فرقه ی عرفانی حافظ شده و راه به جایی نبرده است . همین موارد ، انگیزه ای شد تا این رساله با هدف روشن سازی بیشتر هنرمندیهای حافظ نگاشته شود.
بخش چهارم: اهمیت تحقیق
از آن جا که در دیوان حافظ ، صور بلاغی به طور کامل بررسی نشده و زیباییهای زیادی در دوران ادبیات نهفته است لازم می باشد که زوایای پنهان این ابیات از لحاظ زیباشناسی مشخص گردد تا دانش پژوهان و علاقه مندان ادبیات با آن آشنایی بیشتر پیدا کنند از این لحاظ ، بحث و تتبع درباره ی شعر حافظ در حوزه ی زیبایی شناسی ضروری به نظر می رسد.
بخش پنجم: پرسش های تحقیق
1- صورخیال یعنی چه؟
2- عناصر صورخیال کدامند؟
3- تأثیر صورخیال در آثار ادبی چیست؟
4- حافظ ، چگونه از عناصر صورخیال در شعر خود بهره برده است؟
5- صورخیال چه تأثیری در طراوت همیشگی و ماندگاری شعر حافظ داشته است؟
بخش ششم: فرضیه ها
1- اهل ادب ، گاهی عناصر صورخیال را برای زیباسازی در شعر خود به کار برده اند.
2- ابیاتی از غزلهای حافظ ، جزو بهترین نمونه های عناصر صورخیال هستند.
3- حافظ با زیرکی خاصی از عوامل صورخیال در شعر خود بهره برده است.
4- عناصر صورخیال باعث جاودانگی و جهانگیری شعر حافظ شده اند.
فصل دوم: پیشینه تحقیق
بخش اوّل : تاریخچه پیدایش عناصر صورخیال
از آنجا که عناصر صورخیال ؛ یعنی تشبیه ، استعاره ، کنایه و مجاز ، همان صنایع اصلی علم بیان می باشند بر آن شدیم تا مختصری از تاریخچة پیدایش علم بیان را بازگو کنیم .
در سرزمین یونان ، کوچ و اختلاط طوایف و آمیخته شدن فرهنگهای نزدیک به هم باعث پیدایش فرهنگی کاملتر و وسیع تر گردید و در همین راستا ، اوضاع اجتماعی و اقدامات مدم آنجا در جهت رفع مشکلاتشان از جمله ، طریقه ی مقابله در دادگاه ها و مجالس بحث و غیره ، نیز موجب شد که توجه آنها به نقش سخن خوب و مؤثر و به کار بردن شیوه هایی که کلام آنها را بهتر جلوه دهد ، جلب گردد و بدین طریق ، آرام آرام پایه های فنون ادبی گذاشته می شد و همچنین تعدّد و تنوّع طوایف بومی و کثرت خدایان و عقاید مختلف دربارة آنها و گوناگونی نحوه ی ابراز این عقاید و احساسات نسبت به خدایان ، همگی دست به دست هم داد موجب پیدایش هنر در زمینه های مختلف شد .
زیرا هر کدام از آن طایفه ها به شیوه های خاص خود مثلاً ، غم انگیز ( تراژدی ) یا با نشان دادن قدرت و شجاعت ( حماسه ) و یا با همراه با شادمانی و پایکوبی ( شعر و موسیقی ) و غیره ، باورهای خود را نسبت به خدایان و ادیان ابراز می کردند . چون هر کدام از خدایان را مظهر یکی از این موارد می دانستند .
این شکل گیری هنر ، شامل شاخه های مختلف ادبیات از جمله : شعر ، موسیقی ، نمایش ، داستان و غیره گردید و «فن بیان» هم که یکی از علوم ادبی می باشد در آن جا شکل گرفت و به همراه دو علم معانی و بدیع ، علوم بلاغی را تشکیل داد که مدتها به همین نام به کار گرفته شدند امّا بعدها در زبانهای مختلف از یکدیگر جدا شدند و سه علم مجزّای معانی و بیان و بدیع در قلمرو ادبیات ، استقلال یافتند .
عامل شکل گیری «فنّ بیان» در یونان باستان ، وجود دادگاه های متعدد بود که باعث توجّه به فن خطا به مؤثر سخن گفتن شد و سوفسطائیان به ظرایف فنّ خطابه و مغالطه ، توجّه بسیار داشتند تا این که بعدها افلاطون در مورد خطابه ، بحث های دقیقی کرد و این نکته را مطرح نمود که خطابه باید با توجّه به روحیات شنونده ایراد گردد و این همان مطلبی است که در عصر عباسی به علم معانی ما به صورت سخن گفتن به مقتضای حال مخاطب مطرح شد .
پس از افلاطون ، ارسطو کتاب مستقلی در این فنّ نوشت و از سبکهای خطابه و صنایعی که در مؤثر کردن کلام به کار می روند ، سخن گفت . پس به طور کلّی می توان گفت که اساس بلاغت چه در شرق و چه در غرب دو کتاب ارسطو یعنی «بوطیقا» و «رطوریقا» است. ارسطو در کتاب «رطوریقا» از خطابه به عنوان شیوه ای که از همة ابزار و وسایل ترغیببه مقتضای مورد ، استفاده می کند ، سخن می گوید . از این رو از صناعات مختلفی که سخنور از آنها برای تأثیر نهادن بر شنونده استفاده می کند ـ از جمله : ضرب المثل ، تشبیه ، استعاره ، اغراق و جناس ـ بحث می نماید.
ارسطو با توجّه به فنّ سخنرانی که در یونان رواج داشت ، علوم معانی و بیان را در کتاب رتوریک (Rhetoric ) خود مطرح کرد . رتوریک در اصل هنر گفتن به نحو مؤثر یا به عبارتی هنر ترغیب و تشویق کردن است و از اصول و شیوه های عرضة افکار به طرزی روشن و مؤثر و بر انگیزنده در قالب عباراتی جذّاب و دلنشین سخن می گوید .
در اروپای قرون وسطی ، رتوریک اهمیت بسیار داشت و آن را جزو سه علم : دستور زبان ، منطق و خطابه می دانستند که برای اخذ درجة دکتری لازم بوده و خطابه را به متابعت از ارسطو مرکّب از سه جزء : ابداع ، تبویب مطالب و سبک می دانستند . سبک ، انتخاب کلمات مناسب و استفاده از صنایع بدیعی و آهنگ و وزن بود تا مطالب هر چه بیشتر شیوا و مؤثر باشد . حتّی تا اوایل قرن نوزدهم هم هنوز رتوریک در مفهوم قدیمش که سخن گفتن مؤثر است ، مطرح بود ، زیرا همگان عقیده داشتند که ادبیات مخصوصاً شعر ، صناعتی است که از ابزار هنری سود می جوید تا بر خواننده اثر بگذارد .
در قرن نوزدهم ، نظریه های بیانگرانه در ادبیات رایج شد . در این نظریه ها اثر ادبی را در وهلة اوّل به عنوان وسیله ای برای بیان احساس ، خلقیات و نیروی ذهنی خود نویسنده می نگریستند . در قرن بیستم ، نظریه های ذاتی و عینی رواج یافت که می گویند : باید به اثر ادبی فقط به عنوان یک اثر ادبی نگاه کرد و فقط به ذات و عین آن توجه داشت و نیازی نیست که موارد دیگر از جمله ذهن نویسنده و عکس العملهای خواننده در نظر گرفته شود . این گونه مباحث سرانجام باعث شد تا از اهمیت «رتوریک» کاشته شود ، یعنی بحث قدیمی علّت نمایی در ادبیات که آن را تأثیر و نفوذ در دلها می دانستند ، موقتاً فراموش می گردد . به همین جهت تدریس رتوریک از برنامه آموزشی بعضی کشور های اروپایی حذف شد .
امّا از سال1950به بعد بحث ارتباط بین نویسنده و خواننده یعنی تأثیر اثر ادبی بر خواننده ، دوباره به صورت نوینی احیا شد و تجدید حیات کرد و روز بروز گسترش یافت و از مباحث مهم نقد ادبی به شمار آمد و نقد رتوریک یا بلاغی رواج یافت .(1)
با این وجود گرچه در کتاب رتوریک از ارسطو ، مسایلی در باره معانی و بیان و بدیع ، مطرح شده است که اساس بحث های بلاغی در شرق و غرب می باشد امّا چون در میان غربیان مسأله ای همچون اعجاز قرآن مطرح نبوده است ، این علوم در بین آنها، مثل مسلمانان پیشرفت نکرد تا اینکه در دوران معاصر ، توّجه به این علوم بخصوص علم «بیان» رشد بسیار یافت به طوری که در سالهای اخیر کتب و مقالات متعددی در باب استعاره (Metaphor) نگاشته شد .(2)
این تاریخچۀ رتوریک ( بدیع ) در غرب بود امّا آن طور که از مقایسۀ کتابهای بلاغی فارسی با آثار رتوریک نویسان جدید غربی بر می آید ، علم معانی و بیان در جهان اسلام ، علم مستقلی است و اگر چه ریشه در همان آراء کهن ارسطو دارد امّا هیچ شباهت ظاهری با رتوریک غربیان ندارد.
1-1- بیان مسأله
«چهارعنصر: خاک، آب، باد، آتش، در اصطلاح فلاسفه قوّهی مدبّرهی همهی چیزهاست ودرعالم که عبارت است از: زیرفلک قمر تا مرکز زمین و ما آنچه راعینیّت داشته باشد و در خارج از ذهن آدمی محقق گردد، را طبیعت می نامیم.» (دهخدا،1335 )
طبیعت، قسمتی از هستی است و وابسته به لحظات تفکّرانسان وجدایی ازطبیعت، یعنی جدایی از هستی، واژهیطبیعت درحرکت وجودی انسان ، مثل یک جویبار روان وزلال است و مظاهر و تجلیّاتآن هم تداعیکننده ی یک هستی پاک و بیآلایش. بنابراین شاعربا اندیشیدن درباره ی طبیعت وزیستن باآن درواقع به خود می اندیشد و درخود زیست می کند و تلاش می کند تا با هستی رابطهای عاطفی برقرارکند وروحش را به بیکرانگی وگستردگی طبیعت وعشق ، متصل کند. درمشاهده مناظرطبیعی نخست ذهن شاعرازجمال وزیبایی های طبیعت متاثرمی شود، نیروی تخیّل وتداعیمعانی و اندیشه های مختلف، او را به عالمی دیگرمیبرد وشاعردرصدد برمی آید تا آن حالت نفسانی را به دیگران القا کند وآنچه را دیده به زبان شعر، وصف کند و پیش چشم ما مجسّم نماید. بنابراین دوعامل بسیارمهم است . یکی احوال وشخصیت گوینده ودیگرطبیعت. بادرنظرگرفتن نکات فوق که بیانگرتاثیراحساسات، اندیشه ها وتخیّلات شاعر و توجّه به مناظرطبیعت و وصف آن هاست این نکته مفهوم می شود که، وصف طبیعت می تواند در ردیف موضوعات شعری قرارگیرد. تجسّم مناظرطبیعت به گونه ایکه شاعرآنها را می بیند، نمودار آن است که انفعالات نفسانی آدمی پس ازدیدن مناظرطبیعت به لباسکلمات درمی آید وباتوجه به نوع نگرش شاعر، جلوه ها وکاربردها آن در شعر نمایان می شود. به هرحال طبیعت، صحنه ی زندگی وکارگاه سرگذشت واندیشهی همهی انسان هاست. ازحماسه وجنگ، تنهایی وخاموشی، خستگی و فراق، عشق وعرفان و احساس وزیبایی« طبیعت بدون آدمی، افسرده ، بی ثمر و بیروح است هیچ قوّت و اقتداری درطبیعت وجودندارد ، مگر اینکه بواسطهی سرعتخیال ووسعت نظر توجودپیداکند.(نیما،220:1375) در این دریافت همهچیز ازطبیعت زندهاست وطبیعت ازبرکت وجودانسان، «خیالتیز و دورپرواز شاعر، زیبایی شگفت پنهان دراعماق طبیعت را کشف می کند و درآیینهی نهان بین خود باز می سازد. انسان و طبیعت چون روح در یکدیگر حلول می کنند.» (مسکوب،51:1373) نقش تمثیلی ونمادین طبیعت،درنگاه شاعران گذشته و امروز متفاوت است«درشعررسمی وکلاسیک، طبیعت حقیقتی برون ذهنی و عینی و خارجی است. زیبایی این طبیعت نیز حسی و عاطفگی است نه اندیشگی، طبیعت بستر و گذرگاه حیات است نه سرچشمه و خاستگاه اندیشه» (همان:64) دراین نوع توصیف، طبیعت خود، بیان زیبایی است که احساسآن درحد چشم سرمیماندوجان اندیشیده را دگرگون نمی کند.» (همان:62) امّا در شعر امروزی، دریافت شاعر از شعر، اینگونه نیست بلکه حسی، عاطفی، اندیشیده، پیچیده وچند رویه است« نوع حضور طبیعت را در شعر، فقط شعرتعیین می کند.شعریکه ازهستیشناسیو نوع نگاه هنرمند مایه میگیرد درعبارتی این شعر است که عناصر متشکله خود،چه طبیعی و چه مصنوعی را انتخاب نموده ودر جای خودمینشاند(شاه حسینی،1380:245)
قیصرامینپور یکی ازبزرگترین شاعران دو، سه دهه اخیر است که در زندگی هنری و بلکه اجتماعی، درگیر واقعیت بوده است. او از لحاظ بیان حساسیتهایش در مواجهه با جهان و جامعه، شاعری صادق است و روح زمان به روشنی در شعرش بازتاب یافته است. شعر اوگزارش راستین مناسبات شاعر با هستی، جامعه و طبیعت است(فتوحی،1387: 9) و طبیعت به عنوان شاخصترین عنصر در فضای شعری او حضور دارد وکمتر شعری را از او می توان یافت که درآن عناصرطبیعت به کار نرفته باشد به طوری که تصاویر شعری او غالبا با عناصرطبیعی شکل گرفتهاند. در این پژوهش دلایل رویکرد شاعر به طبیعت و چگونگی استفاده از عناصر زنده و پویای آن مورد بررسی قرار میگیرد تا بتوان به شناخت ذهن و اندیشهی شاعر و فضایی که در شعر ایجاد کرده است، دست یافت. شاعر با بهره گیری از عناصر طبیعی، در پی ترسیم این فضا است به طوری که این فضا در اندیشهی شاعر، ازپیدایی تا کمال، نمود پیدا می کند وموجب می شود،تا صدای ایدئولوژیک وتحولّات اجتماعی از عمق اشعارش احساس شود. هدف این پژوهش، بررسی نقش و تاثیرعناصر طبیعی در این فضاست و ازآنجاییکه می توان از عوامل طبیعی برای بیان بسیاری از مسائل ازجمله: موضوعات عرفانی، اجتماعی، حماسی و احساسی، استفاده کرد وی برای محسوس و ملموسترجلوه دادن اندیشهی خود از عناصر طبیعی که نقش مهمّی در بیان اندیشه و احساس، در شعر امروزی دارند ، سود می جوید.
در این رساله حیات شعری شاعر، به سه دوره تقسیم می شود کهشاعر با توجه به فضایی که در هر دوره حاکم است از ایماژهای متفاوتی چون: پویا، منفعل و طبیعی بهره می گیرد، تا به بیان اندیشه و القای انفعالات نفسانی خویش بپردازد. وی برای ابراز عواطف و احساسات شورانگیز خود، مواد خام را از طبیعت گرفته و به کمک اعجاز تخیّل آن را در لباس کلمات در میآورد تا اندیشهی خود را به صورت عینی به مخاطب القا کند.
در شعر قیصر امین پور از جنبه هایگوناگون به طبیعت نگریسته شده است که در دوره های مختلف شعری شاعر، نمود یافته است. هدف
این رساله بررسی عوامل و اهداف رویکرد شاعر به طبیعت است، که در قالب موضوعات زیر مورد بررسی قرار گرفته است:
الف) ذ کرعوامل طبیعی برای بیان وصف(طبیعت گرایی توصیفی)؛
ب) ذکر عوامل طبیعی برای بیان مضامین حماسی
پ) طبیعت گرایی تألیفی و تأویلی
ت) طبیعت گرایی شهودی
ث) طبیعت و جنبه های سمبلیک آن
ج) عینیّت و ذهنیّت
چ)رابطه ی عشق، انسان و طبیعت
2-1- سوالات اصلی
1- نگاه شاعر به طبیعت در دوره های مختلف شعری او چگونه بوده است؟
2- نقش طبیعت در عینی کردن امور ذهنی و یا تلفیق عینیّت و ذهنیّت در شعر امین پور چیست؟
3- رابطه عشق، انسان و طبیعت در شعر قیصر امین پور چگونه است؟
4- طبیعت چه نقشی در تکوین زبان شعری شاعر داشته است؟
3-1- پیشینه تحقیق
با توجه به مطالعاتی که انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که ، پژوهشهای انجامگرفته درباره ویژگیهای شعری قیصر امین پور، در حوزه های مختلف بوده است که از جمله می توان به مقالات زیر اشاره کرد:
1- ایرا ن نژاد، نعمت ا… ، صلح در اشعار قیصر امین پور
نویسنده در این کتاب ابتدا به بررسی آثار برجستهی ادبی در ارتباط با میزان تأثیرگذاری آنان بر جان مخاطبان هم در دیدگاه سنّتی و هم در رهیافت ها و نظریّههای جدید نقد ادبی، از جمله نظریّهی دریافت می پردازد. سپس با مبنا قرار دادن این مطلب به طرح موضوع یعنی: صلح در اشعار قیصر امین پور می پردازد و نتیجه میگیردکه قیصر در تبیین هنری تجربههای زندگی به درک هنرمندانهای رسیده است و آن ها را با زبانی مخاطب پسند و در ساختاری منسجم و هماهنگ بیان کرده است و بین فرم و محتوا و لفظ و معنا ، پیوندی اندامواره ایجاد کرده است که برای مخاطب در همه حال از آن ها التذاذ ادبی حاصل می شود. وی نکات حائز اهمیت در شعرهای قیصر امین پور را پیوند با صلح و عشق و عشق ومحبّت را ازخصیصه های ادبی این شاعر می داند که خواننده را به سمت خلوص و اخلاص می کشاند؛ به طوری که خواننده با متن هم ذات پنداری می کند.
2- فتوحی، محمود، سه صدا، سه رنگ، سه سبک در شعر قیصر امین پور
در این مقاله، حیات شعری شاعر، به سه دورۀ فعّال، منفعل و انعکاسی تقسیم شده است که روحیۀ انقلابی وی در هر دوره علاوه بر محتوا در عناصر صوری شعرش، به ویژه در سطح واژگان، ساخت های نحوی و فرایندهای فعلی به روشنی نمودار است و ایماژها و تصویرها نیز در هر دوره نشان دهنده نوع نگاه شاعر است. نویسنده معتقد است که شاعر هر چه به سوی کمال شعری پیش میرود، نگاهش به سوی اندیشه های کلان هستی شناسانه و نوعی پلورالیسم بیش تر معطوف می شود و صدای انعکاسی شاعر را که بیان کنندۀ اشتغال او به درون خویش است، می توان از بطن این درونگرایی شنید.
3- گرجی، مصطفی، مهم ترین موتیف ها و ویژگی های ساختاری در دستور زبان عشق
در این مقاله، نویسنده به بررسی مهم ترین ویژگی های این مجموعه (دستور زبان عشق) درحوزه ی ویژگی های محتوایی از یک سو و مختصات زبانی و ساختاری از سوی دیگرمی پردازد. از دیدگاه ایشان،مهمترین موتیف ها و درونمایهی شعری این مجموعه عبارتند از: مرگ اندیشی شاعر، هبوط و گم گشتگی شاعر و بازگشت و عشق. ایشان اظهار می دارد که یکی از درون مایه های اصلی مجموعۀ اخیر به ویژه در حوزۀ غزل، عشق و مشتقّّات آن است. مهمترین رویکردنویسنده درآن به قرارذیل است. 1- عشق و معنای انفسی زندگی. 2- عشق تنها گزاره یی بی سؤال. 3- عشق امری ذهنی است و مادر زیبایی است یا امری عینی و فرزند زیبایی. 4- رویکرد به جهان خود و خد ا. وی سپس به بررسی توجّه به عنصر درد و رنج و عوامل آن در آثار قیصر امین پور می پردازد. در این بخش می نویسد از مجموعه اشعار امین پور چنین استفاده می شود که، ایشان در تبیین و تفسیر این مسأله و خاستگاه آن رویکرد معرفت شناسانه دارند و مهم ترین علل درد و رنج آدمی را در تعرضّات بر ساختۀ انسان با جهان خارج می داند.
4- گرجی، مصطفی ، بررسی ماهیّت و مفهوم درد و رنج در اشعار قیصر امین پور
نویسنده در این مقاله پس از بررسی ابعاد مختلف درد و رنج و ماهیت و مفهوم آن در نظام حاکم بر اندیشه و زبان امین پور، مجموعه اشعار او را در چهار بخش: معناشناسی، وجود شناسی و شأن اخلاقی درد و رنج، طبقه بندی، بررسی و تحلیل نموده است. مهمترین علل درد و رنج را در تعارض بودن تصورات بر ساخته انسان با جهان خارج می داند. وی مهم ترین عامل درد و رنج را بیشتر با نگاه انسان امروزی تبیین می کند و دو عامل نابسامانی روانی و این جایی و اکنونی نزیستن را به عنوان مهم ترین علل درد و رنج برمیشمارد و سپس راه های رهایی از آن را در موت احمر، بازگشت به حق و خشوع انسان در برابر او، دل زدن به دنیای بی خیالی، سرودن، گفتن و رفتن، عاشق شدن و رسیدن به آرمان شهر می داند.
5- ترابی، سید ضیاء الدین، تفسیر و تحلیل «شعری برای جنگ»
نویسندهی «شعری برای جنگ» قیصر امین پور را یکی از بهترین شعرهای دفاع مقدس میداند که با بهره گرفتن از امکانات و ظرفیت های شعر نیمایی سروده شده است. شعری که در آن شاعر به جای واژگان، از سلاح جنگی استفاده می کند. به عبارت دیگر به جای شعر گفتن، وارد جنگ می شود و به جای نوشتن، به خواندن شعر آن هم از لوله ی تفنگ، روی می آورد. این شعر، شعری است موزون که در بحر نیمایی سروده شده است. به همین دلیل و نیز تجانسی که در ساختار این وزن با زبان محاوره وجود دارد، زبان شاعر نرم و راحت است.
6- ترابی، سید ضیاء الدین، نقد نخستین مجموعه شعر قیصر امین پور
نویسنده در این نوشته به نقد و بررسی مجموعه شعر تنفّس صبح، از دیدگاه مختلف پرداخته است. ابتدا به نقد زبانی پرداخته و زبان ساده و فضای شفاف و تصاویر گویا را از ویژگی های شعر امین پور، می شمارد. وی غزل های امین پور را جزء غزل های نئوکلاسیک به شمار می آورد و معتقد است شعرهای امین پور بیشتر حرفی و روایی است تا تصویری و آن چه به شعرهایش انسجام می بخشد، در حقیقت نقل روایت است. وی سپس به بررسی جنبه های دیگر شعری شاعر در این مجموعه یعنی از دیدگاه عاطفی و شکل و محتوا می پردازد. با وجود تلاش هایی که صورت گرفته است، به نظر می رسد که درباره طبیعت و طبیعت گرایی در شعر قیصر امین پور، تحقیق منسجمی انجام نگرفته و جای آن در میان پژوهش ها خالی است و پرداختن به آن ضروری به نظر می رسد .
دیوان نیز به آن اشاره شده است. اوحدی علاوه بر مراغه که پایتخت ایلخانان مغول بوده به اصفهان و کرمان سفرکرده؛ همچنین سفرهایی به شهرهای دیگر داشته است: از جمله «بصره، دمشق، سلطانیه، نجف، عراق، قم، کربلا.و…» (اوحدی مراغهای، 1375: پنجاه و پنج).
درباره مذهب وی مطلبی به طور صریح بیان نشده، ولی آنچه از دیوان وی بر می آید، اوحدی « سه جا از چهار یار و یک جا از یار غار و دو جا از ابوبکر و سه جا از صدیق و دو جا از فاروق ویک جا از عثمان و یک جا از ذوالنورین و دو جا از صحابه نام برده…و پیداست که وی پیرو طریقه شافعی بوده» (همان: پنجاه و نه)، ابیاتی نیز در دیوان وی وجود دارد که شاعر در آن نامی از صدیق و غار، عدل عمر، یار غار، شرم عثمان و ذوالنورین به کار برده است که به نمونه هایی اشاره می شود:
بوجهـل را مخـالفت احمـد از چـه خـاست؟ وآن عنکبوت و پرده و صدیق و غار چیست؟
(ص10،ب5)
از مـن بـه پیش قـاضـی رشـوت ستـان بگـو کین شــرع احمـدیـت به عـدل عمـر شــود
(ص16،ب6)
نــظــر جــهــل چــون تـوانــد دیـــد یــــار در غــــار و غـــــار در پـــــرده
(ص352،ب11)
یـافــت عثـمــان ز شـرم و ایمــان زین کــاتــب وحــی گـشــت و ذوالنـــورین
(ص586،ب1)
با اینکه دوران زندگی اوحدی بیشتر با پادشاهان مغول مصادف بوده، ولی فقط نام دو تن از آن ها یعنی ابوسعید و غازان خان در اشعار وی ذکر شده است و اوج شهرت وی نیز «در زمان سلطنت سلطان ابوسعید آخرین ایلخان مغول» بوده است (دولت آبادی، 1377: 885)؛ همچنین وزیر غیاث الدین محمد، پسر خواجه رشیدالدین فضل الله مورد توجه وی بوده و مثنوی جام جم را به نام او سروده است.
1- ذوالنورین: «لقب عثمان بن عفان، او را از آن ذوالنورین خوانند که دو کریمة رسول صلوات الله علیه را به زنی داشت، اول رقیه بنت الرسول علیهما السلام و پس از وفات وی دختر دیگر آن حضرت ام کلثوم علیها السلام» (دهخدا)
1-رک: (صفا، ذبیح الله: تاریخ ادبیات در ایران، ص832)؛ (مسرور، حسین: شرح حال اوحدی مراغهای، ارمغان، ص126)
کتاب خویش بیان می کند.
انوشیروان پادشاه ایران شنید که در هندوستان کتابی به نام کلیله و دمنه موجود است. بنابراین شاه مشتاق دست یابی به این کتاب شد. و برزویه، مامور آوردن کتاب از هندوستان گردید. برزویه وقتی به هندوستان رسید، هیچ کس را از ماموریت خویش آگاه نساخت، و در محفل درس بزرگان هند حاضر شد. در این میان با یکی طرح دوستی ریخت و هنگامی که به دوستی و شفقت او واثق شد، راز خویش را با او در میان گذارد. دوست هندی برزویه کتابها را برای او فراهم آورد. و او با دقت فراوان مشغول نوشتن گشت و در این حین انوشیروان را نیز از ماجرا واقف گردانید. هنگامی که پادشاه این خبر را دریافت كرد دستور بازگشت سریع برزویه را داد و «بروزیه طبیب بر سبیل تعجیل بازگشت و بحضرت پیوست. »( منشی، 1381: 35 ) برزویه کتاب را در بین علما و اشراف ملک عرضه داشت و همگان متعجب گشتند. پادشاه خزانه را بر او گشود تا هر آن چه از جواهر می خواهد بردارد اما او به یک جامه بسنده كرد. ولی در عوض از پادشاه درخواست كرد تا وزیر دانشمند او یعنی بزرگمهر (بزرجمهر) بابی را به نام او در آغاز کتاب بیاورد تا نام نیک او برای همیشه باقی ماند. ( منشی، همان: 29 ) تحریر دیگری هم از آغاز سفر برزویه به هندوستان و آوردن کتاب کلیله و دمنه وجود دارد «برزوی رئیس پزشکان ایران، در یکی از کتابهای خود می خواند که در کوهستان های هند گیاهان شگفت انگیزی هست که چون با نسبتی معین به هم آمیخته شوند، می توانند مرده را زنده گردانند. برزوی نامه ای به شاه خسروی انوشگ روان می نویسد و از او اجازه می خواهد به هند رود و به جستجوی آن گیاهان بپردازد. شاه می پذیرد، و هدایا و نامه هایی را که در آنها از شاهان متعدد هند می خواهد که برزوی را در اجرای ماموریتش یاری کنند، به او می دهد. برزوی وارد هندوستان می شود وبا استقبال و یاری امرای محلی روبرو می گردد. او سراسر هند را می گردد و همه رستنی های کمیاب را گرد می کند و می آزماید، ولی چون مرده را زنده نمی تواندکرد، ناامید می شود وی سرانجام با دانایان هند رایزنی می کند. ایشان می گویند در کتاب های خود درباره ی رستنی های شگفت انگیز که مرده را زنده می کند خوانده اند؛ اما پس از پژوهش طو لانی، توضیح درست آن را دریافته اند. یعنی که داستان این رستنی ها، داستانی تمثیلی است: کوهها، مردان خردمند اند؛ رستنیها کتابهای ایشان؛ و مرگ، نادانی است. به یاری کتابهای دانشی، مرده ( نادان ) می تواند به زندگی ( دانایی و آگاهی ) باز گردد. برزوی از دریافت این نکته شادمانیها می کند و بر آن می شود تا کتابهای دانشی هند را گرد آورد و به فارسی ترجمه کند. او سر انجام به ایران باز می گردد . شاه نیز بسیار خشنود است. بزرگمهر را دستور می دهد تا کتابهایی را که برزوی ترجمه کرده در خزانه ی پادشاهی نگاه دارد. یکی از این کتابها کلیله و دمنه است که فصل اول آن به زندگی برزوی اختصاص می یابد. » ( دوبلوا فرانسوا ، 1382: 100 )
اما کتاب « شاهنامه » این روایت را با عنوان « اندر آوردن برزوی کلیله و منه را از هندستان» چنین نقل
می کند:
به پیری رسیده سخن جوی بود پزشکی سراینده برزوی بود
به هر بهره ای در جهان شهره ای ز هر دانشی داشتی بهره ای
بیامد بر نامور شهریار چنان بد که روزی به هنگام بار
پژوهنده ی دانش و یاد گیر چنین گفت کای شاه دانش پذیر
همی بنگریدم به روشن روان من امروز در دفتر هندوان
گیاهی است رخشنده چو رومی پرند نوشته چنین بد که در کوه هند
نیامیزد و دانش آرد به جای که آن را چو گرد آورد رهنمای
سخنگو گردد هم اند زمان چو بر مرده بپراکنی بی گمان
بپیمایم این راه دشوار خوار کنون من به دستوری شهریار
مگر کاین شگفتی به جای آورم بسی دانش رهنمای آورم
(شاهنامه، 1385: 590)
انوشیروان پذیرفت و برزوی برای یافتن گیاه راهی هندوستان شد. اما تلاش او برای یافتن گیاه بی نتیجه ماند. برزوی از دانایان هند پرسید،که آیا دانایی از شما بالاتر هم در هند هست. دانایان درباره پیری کهن سال سخن گفتند.
که دانید که داناتر از خویشن کجا سربرفرازد از انجمن
به پاسخ شدند انجمن هم سخن که دانند ای هست ایدر کهن
به سال و خرد او زما بهتر است به دانش زهرمهتری بهتر است
(فردوسی، همان: 591)
برزوی پیر کهن سال را پیدا کرد و از او درباره گیاه شفا بخش پرسد و پیر دانا این راز را بر برزوی گشود.
گیاه چون سخندان و دانش چو کوه که باشـد همه سـاله دور از گــروه
تن مرده چـون مـرد بی دانـش است که نادان به هر جای بی دانش است
بـه دانش بـود بـی گـمان زنـده مـرد خنـک رنـج بــردار پـایـنده مـــرد
یکـی دفتری هســت در گنــج شـاه که خــواند کلیـله و را نیـک خواه
چـــو مـــردم زنـادانـی آمـد ســتوه گیاچون کلیله است ودانش چوکوه
کـه باشـد به دانـش نمـاینـــــده راه بیـا بـی چـو جـویی تـودرگنج شاه
(همان،591 )
برزوی به نزد شاه رفت و از او کتاب کلیله و دمنه را درخواست کرد. ابتدا شاه ممانعت کرد ولی بعد به علت ارادتی که به شاه ایران داشت کتاب کلیله را در اختیار برزوی گذارد، اما به یک شرط و آن اینکه از کتاب رونوشتی بر ندارد. برزویه طبیب کتاب را با اشتیاق خواند و داستان های آن را به خاطر سپارد و مخفیانه هر آنچه را که از بر داشت می نگارد.
سرانجام نیز با ارمغانی به نام کلیله و دمنه به ایران باز گشت. وقتی که کتاب را بر شاه عرضه کردانوشیروان گفت.
بدو گفت شاه ای پسندیده مرد کلیله روان مرا زنده کرد
و در خزانه را بر روی او گشود اما برزویه به جامه ای بسنده کرد، ولی در عوض از شاه درخواست کرد که فصلی به نام او به کتاب اضافه شود تا نام او برای همیشه جاودانه بماند.