در زندگی کنونی رایانه ها در همه جا حضور دارند و در نتیجه، بسیاری از افراد با رایانه و کار با آن تجربه مستقیم یا غیر مستقیم دارند. اما استفاده از رایانه، همیشه یک رویداد رضایت بخش و شاد نیست. در ایران اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، در معرض تعامل با رایانه قرار گرفته اند. بدیهی است که این روند، به دلیل گسترده بودن کاربردهای رایانه، متفاوت بودن میزان تجارب کاربران رایانه، جدید بودن و به روز شدن فزاینده این فناوری و آشنایی کم افراد با آن، موانعی را فرا روی کاربران در استفاده بهینه از فناوری اطلاعات و ارتباطات قرار خواهد داد. پدیده اضطراب ارایانه[1]، یکی از چنین موانعی است که منجر به اجتناب افراد از مواجهه با رایانه می شود که در نهایت، محرومیت از دنیای وسیع اطلاعات و سرعت و دقت در فعالیت های آموزشی و پژوهشی را به همراه دارد (غلامعلی لواسانی،1381).
اکثر برنامه های آموزشی در مدارس سنتی، به صورت معلم محور بوده، با استعدادها، توانایی ها، نیازها و شیوه های یادگیری دانش آموزان
که هر یک آهنگ مخصوص خود را دارد، متناسب نیستند. مدارس هوشمند به سبب برنامه های درسی انعطاف پذیر، امکان تدریس با شیوه های نو، داشتن طیف وسیعی از برنامه ها و روش های آموزشی و محوریت بخشیدن به نقش دانش آموز، با در نظر گرفتن تفاوت های فردی و توجه بیش تر به نیازها، علایق و استعدادهای دانش آموزان، می توانند در جهت از بین بردن یا کاهش دادن شکاف آموزشی مؤثر و مفید باشند. مدارس هوشمند عمدتاً درجهت تأمین این نیازها برنامه ریزی شدهاند، چرا که در این مدارس دانش آموزان می آموزند که چگونه اطلاعات مورد نیاز خود را از طریق شبکه های اطلاعاتی استخراج کنند، چگونه در مورد آنها بیندیشند و چگونه حاصل یافته های خود را در جهت حل مسایل و مشکلات خود و توسعه و پیشرفت جوامعشان به کار گیرند (مؤید نیا، 1384،ص22). از سوی دیگر فناوری اطلاعات و ارتباطات و مخصوصاً رایانه یکی از نیرو ها و ابزارهایی است که بسیاری از جنبه های زندگی را دچار تغییر کرده است و در این زمینه نقش رایانه ها در آموزش بسیار مهم گردیده است و این اهمیت برای ادامه رشد و توسعه در قرن 21 ادامه خواهد داشت (الیور[2]، 2002). اما با این وجود بعضی از افراد از کار کردن با رایانه و حتی گاهی اوقات از مواجه شدن با آن هراس دارند. به همین دلایل این افراد تمایلی به استفاده از رایانه در موقعیتهای یادگیری و شغلی خود ندارند. بنابراین بررسی و تحقیق در رابطه با اضطراب رایانه، پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت دانش آموزان به خودی خود می تواند نقش مؤثری در ارتقاء کیفبت فرایند یاددهی – یادگیری داشته باشد. همچنین نتایج میتوانند دستاندرکاران امر تعلیم و تربیت را در رابطه با استفاده نادرست از رایانه جهت تصمیم گیری های آتی آشنا سازند.
متاسفانه انسان امروز، تمام آمال و آرزوهایش را در چیزی میبیند که از دستگاههای تبلیغاتی غرب، برایش پردازش میشود. رسانههای گستردۀ غرب، حصارهای افکار تمام مردم روی زمین را به تسخیر خود درآورده و میخواهد با ترویج انسانپرستی غربی، از انسانیت، همانند ماشینی برای رسیدن به افکارش بهرهبرداری کند.
گر چه تاریخ مغرب زمین بیانگر تمدنی كه كاملا متاثر از مسیحیت و آموزههای آن باشد نیست؛ ولی با آغاز گرایشات فكری و علمی نوین مغرب زمین، همان پیروان راستین مسیحیت هم، دچار سردرگمی و تحول فكری فراوان گشت؛ چنان كه مروجین دین مسیحیت در مقابل این هجوم علم و پیشرفت ظاهری كه با مضامین دینی سازگاری نداشتند؛ ناچارا گاهی حوزه دین را از همۀ امور دنیوی سوا کردند و به صومعه ها پناه بردند تا در مقابل این سیل بنیان کن علوم به ظاهر ضد دینی مصون بمانند و گاه نیز با نظریه های تفریطی راه را برای ورود سکولاریسم در زندگی مردم آماده کردند و به هر طریق دین را به نوعی از زندگی واقعی انسان خارج نمودند.
اینک که غرب در رأس قله پیشرفتهای تکنولوژیکی واقع شده است، با ابزارهای مختلفی که در دست دارد به فکر جهانی سازی افکار
افتاده؛ و قصد دارد، ذهن جهانیان را با فریاد « ما بیدینی اختیار کردیم و پیشرفت کردیم؛ پس ای جهانیان، بی دین باشید تا پیشرفت کنید» پر کرده است. دراین طرف دنیا، گروهی از مسلمین تحت تأثیر القائات آنها قرار گرفتهاند و ابزاری برای ترویج سکولاریسم غربی شدند و مروج افکار ضد دینی غرب گردیدند. کتابها چاپ کردند و مقالات فراوان در زیبایی فرهنگ اومانیستی غرب نوشتند تا از مسلمانان، محصولی غربی بسازند.
از سویی، عدهای از اندیشمندان اسلامی، برای روشنگری اسلامی برخاستند، تا پیامهای فراموش شدۀ اسلام را برای بیداری مسلمین از خواب تاریخیشان، بیان کنند. این عده در میان موج تبلیغات ضد دینی، کمکم شعاعهای روشن حقایق دینی را به مردمی که افکارشان غبارآلود شده بود، رساندند؛ و امیداست که، نه تنها مسلمین از زیر سایه حجاب تبلیغات ضد دینی بیرون بیایند، بلکه انعکاس آن مردم مغرب زمین را هم از ظلمت عصر صنعت و روشنگری بیرون بیاورد.
بهترین کار برای نشان دادن کارایی دین، کنجکاوی در تاریخ گذشته و بیان آموزههای است که در راه پیشرفت انسانیت و تمدن نقش ایفا کردهاند؛ لذا همراه ذکر این آموزههای تمدن ساز، باید نگاهی به تاریخ انداخت و با بیان مواردی از کارکردهای عملی این آموزهها، روحیه از دست رفتۀ بشریت را برای دریافت مجدد آموزه های دینی احیا نمود.
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
هوش هیجانی به عنوان یک مفهوم جدید در روان شناسی حاصل در هم تنیدگی دو ذهن هیجانی وعقلانی است. هوش هیجانی رابطه متقابل عقل و احساس است واز آنجا که انسانها به طور غالب نه به طور عقلانی هستند ونه احساسی، از قابلیت فرد برای انطباق با محیط اطراف و کنار آمدن با مشکلات زندگی، به کارکرد ترکیبی قابلیتهای عاطفی وعقلانی بستگی دارد.
امروزه هوش هیجانی موضوع مورد بحث بسیاری از تحقیقات وپژوهش های مربوط به بررسی تفاوتهای فردی شده است. توانایی پیش بینی موفقیتهای زندگی و نیز نقش اساسی این سازه در اغلب اختلالات روانی می تواند از دلایل علاقه به مطالعه هوش هیجانی باشد.
واژه هوش هیجانی نخستین بار درسال 1990توسط پیتر سالووی[3] از دانشگاه یل و جان مایر[4] از دانشگاه نیو همیشایر مطرح شده با این حال از نظر مفهومی (نه اصطلاحی) ریشه آن به هوش اجتماعی باز می گردد که در سال 1920 از سوی ثرندایک[5] مطرح شد. هوش هیجانی ثرندایک به توانایی فهم ومدیریت مردم وعاقلانه عمل کردن در روابط انسانی اطلاق می شود. ریشه مفهوم دیگر به اصطلاح هوش
درونی فردی و میان فردی گاردنر[6] باز میگردد. با این حال همان طور که گفته شد آنچه عمومیت دارد و در ادبیات تحقیقی رواج پیدا کرد اصطلاح هوش هیجانی بود که توسط سالووی و مایر پیشنهاد گردید و در سال 1995 با انتشار کتاب گلمن تحت همین عنوان وجه عمومیتری یافت. آنها با اطلاع از اقدامات اولیه که در مورد جنبه های غیر شناختی هوش هیجانی شده بود، آغاز کردند. آنها هوش هیجانی را به عنوان یک شکل از هوش در نظر گرفتند و معتقدند که هوش هیجانی نوعی از پردازش است که شامل توجه به هیجانهای ارزیابی صحیح و دقیق آن در خود و دیگران نظم بخشی سازش یافته هیجانها و ابزار مناسب آنها میباشد. در تعریفی دیگر، بار – آن هوش هیجانی را دسته ای از مهارت های استعدادها و تواناییهای غیر شناختی میدانند که با توانایی موفقیت فرد را در مقابله به فشارها افزایش میدهد.
همزمان با پیدایش و گسترش هوش هیجانی به عنوان روح زمان و یا گرایش فرهنگی یک دوره خاص به عنوان مجموعه ای از صفات شخصیتی (بار-ان[7] 2001، 145-140) به عنوان مجموعه ای از تواناییهای ذهنی (مایر، سالووی و کاروسو[8] 2000، 98-90) مطرح گردید. تلقی توانشی از هوش هیجانی اساسی را بر یادگیری توانایی های هیجانی و به کار گیری عملی آنها در حوضه های مختلف زندگی می گذارد. به عقیده ی مایر و سالووی توانایی دریافت و ابراز هیجان و نیز فهم ومدیریت اطلاعات هیجانی قابل یادگیری بوده افراد از این نظر با هم تفاوت دارند. بنابراین هوش هیجانی توانشی یا توانایی شناختی هیجانی به توانایی واقعی و بالفعل افراد در باز شناختی و پردازش اطلاعات هیجانی اطلاق می شود. این نوع از هوش هیجانی بهوسیله عملکرد و موقعیت های عینی مورد ارزیابی قرار می گیرد. یکی از وظایف مراکز خدمات مشاورهای دانشگاه تامین سلامت روان حاصل می شود (بروکن[9] 1985، 136-125). ارتقای سلامت روان و پیشگیری از بیماری ها را بخش هایی از مفهوم کلی سلامت می داند و بین آنها پیوستها را فرض می کنند (خواجوی و همکاران 1382، 95). فعالیتهای آموزشی در جهت تقویت بهزیستی، خود یکی از بخشهایی است که به گفته رال (1990َ) برای ارتقای سلامت روان باید توسعه یابد.
از جمله فعالیتهای آموزشی که امروزه محققان تاکید بیشتری بر روی آن دارند آموزش مهارت های هوش هیجانی است. ماهیت آموزش پذیری قابلیت یادگیری و قابلیت ارتقا و شکوفایی هوش هیجانی موجب گردیده تا به این پدیده بیش از پیش توجه شود. لذا در این تحقیق قصه برآن است که میزان هوش هیجانی مدیران را بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مورد بررسی قرار دهیم و اینکه چگونه از این پدیده می توانیم برای ارتقای سطح و کیفیت و پیشرفت تحصیلی دانشجویان نهایت استفاده شود.
امروزه، تاریخ روانشناسی تحولی همواره شاهد پدید آمدن و تکامل مدلها و نظریه های علمی درباره چگونگی تغییرات رفتاری، شناختی، هیجانی و اجتماعی انسان بوده است. تا کنون نظریه های مختلفی در حیطه روانشناسی تحولی ارائه شده که هر کدام باعث پیشرفت علمی گردیده و تغییرات مهمی در حیطه نظری، عملی و تعلیم و تربیت را در بر داشته است (دامون و لنر، 2006). شناخت اجتماعی[2] یکی از موضوعات مهم در روابط بین فردی و درون فردی است که دارای جایگاه مهمی در روانشناسی تحولی نگر است. در دهههای اخیر شناخت اجتماعی بیش از پیش مورد توجه پژوهشگران مختلف از جمله روانشناسان تحولینگر، بین فرهنگی، تجربی و اجتماعی قرار گرفته است (لزلی، فریدمن و جرمن،2004).
از لحاظ تاریخی سه رویکرد مهم پژوهشی دربارۀ تحول شناختی– اجتماعی به خصوص در مورد کودکان وجود دارد که عبارتند از:رویکردی که به طور مستقیم و غیر مستقیم از نظریۀ پیاژه نشأت گرفته، رویکرد«فراشناخت»، و رویکرد «تئوری ذهن» (اصلانی، طالع پسند و مشهدی، 1391).
اصطلاح تئوری ذهن به عنوان توانایی منحصر به فرد انسان، برای توضیح و پیش بینی رفتار خود و دیگران با استناد به حالتهای ذهنی تعریف شده، و برای اول بار توسط پریماك و وودورف در سال 1978 مطرح شد و پس از آن به عنوان یکی از جالبترین و مهمترین موضوعات، مورد توجه روانشناسان رشد، دانشمندان شناختی و متخصصان آموزش و پرورش قرار گرفت (رضویه، لطیفیان و عارفی، 1384).
ریشه های این ظرفیت شناختی را میتوان در سالهای اولیه زندگی جستجو کرد (هال و تاگر- فلاسبرگ، 2003). نظریه های متعددی در ارتباط با ماهیت و رشد تئوری ذهن مطرح گردیده است که از سه رویکرد نظری عمده میتوان به رویکرد نظریه- نظریه، پیمانهای و شبیه
سازی اشاره کرد. گر چه این رویکردها در مؤلفه های اصلی تئوری ذهن توافق نظر دارند اما درباره زمان و چگونگی کسب این مؤلفه ها توسط کودکان اختلاف نظر دارند. طبق رویکرد نظریه- نظریه، رشد توانایی تئوری ذهن مستلزم رشد توانایی ذهنی در کودکان است به این صورت که حالتهای ذهنی ساده نظیر تمایل و ادراك به حالات ذهنی پیچیده نظیر باور مجهز میگردد. رویکرد پیمانهای در چارچوب رویکرد پردازش اطلاعات، با در نظر گرفتن تئوری ذهن به عنوان یک پیمانه معتقد به وجود یک پردازشگر اختصاصی جهت بازنمایی حالات ذهنی است. در طی فرایند تکامل، انسان به پیمانه تئوری ذهن تجهیز گردیده است. این پیمانه محركهای مربوط را از دنیا انتخاب و بر اساس قوانین خود، به گونه ای سریع و ناخودآگاه پردازش می کند که نتیجه آن درك رفتارهای انسانی است. رویکرد شبیه سازی، فرایند زیرین درك حالتهای ذهنی دیگران را مکانیسمی شناختی به نام توانایی شبیه سازی میداند که طی آن فرد پس از ادراك ذهنی حالت خود، با درگیر شدن در فرایند شبیه سازی خود را در موقعیت شخص دیگر قرار میدهد و از این طریق با پی بردن به حالت ذهنی وی، رفتارش را پیش بینی مینماید (فلاول[8]،1999). این رویکردها و نظریهها به منظور تطابق هر چه بیشتر با تجارب آنان در معرض دگرگونی قرار میگیرند و به تدریج تئوریهای مناسب جایگزین تئوریهای نامناسب میشوند.
در سالهای اخیر با توجه به اهمیت تئوری ذهن و نحوه تأثیرگذاری آن بر سایر توانایی های شناختی، مطالعات فراوانی در زمینه های گوناگون صورت گرفته است. یکی از ابعاد یا تواناییهای شناخته شده انسان، هوش هیجانی است كه اغلب برای عملکرد روزانه شخص مهمتر از جنبه های شناختی هوش است. این توانایی كه جنبه های شناختی كمتری نسبت به درک خود و دیگران، ارتباط با افراد، تطبیق و مقابله با موقعیتهای ناگهانی دارد. این عوامل توانایی افراد را در جهت موفقیت بیشتر در پرداختن به خود، دیگران و اقتضاهای محیطی افزایش میدهد (رنجدوست و عیوضی، 1392).
هوش هیجانی نوع دیگر با هوش بودن است كه شامل درك احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب در زندگی و توانایی كنترل حالتهای اضطراب آور و كنترل واكنشها ست. به طور كلی، هوش هیجانی یک مهارت اجتماعی است و شامل همكاری با سایر مردم، كاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری سایر افراد است. مهارت های هوش هیجانی به فرد اجازه میدهد تحت شرایط سخت، بهتر فكر كند و از هدر رفتن زمان به واسطة احساساتی همچون خشم، اضطراب و ترس جلوگیری نماید (یارمحمدیان، 1387).
از آنجایی که مؤلفه های اساسی هوش هیجانی عبارت است از توانایی فهم هیجانات دیگران و توانایی تنظیم و مهارخود و دیگران به شیوه سازگارانه، انتظار میرود افرادی که دارای هوش هیجانی بالاتری هستند سازگاری و مهارتهای اجتماعی بهتری را نشان بدهند (کوهسار، روشن و اصغر نژاد فرید، 1386).
همان طور که بیان شد هوش هیجانی همانند تئوری ذهن وابسته به شناخت اجتماعی است درواقع هر دو به عنوان توانایی برای برقرای ارتباطات اجتماعی مثبت با دیگران و همسالان لازم و ضروری هستند. این دو توانایی همانند سایرتواناییها از همان دوره رشد کودک و نوجوان همراه بوده و با ورود کودک به اجتماع و داشتن ارتباطات و تعاملات اجتماعی این تواناییها روبه تکامل و پیشرفت میگذارنند. لذا ضروری است ابعاد و جوانبی که موجب پیشرفت کودکان و نوجوانان در جامعه گردیده و به تعاملات اجتماعی آنان کمک می کند مورد مطالعه و شناسایی قرار گیرد.