استفاده از انرژی به منظور توسعه اجتماعی و اقتصادی و نیز بهبود کیفیت زندگی در همه کشورها امری ضروری است(هپباسلی[1]،2005 :314) به گونه ای که امروزه برق(به عنوان یکی از مصادیق انرژی) به یک درونداد حیاتی مبدل گشته که طیف گستردهای از فعالیتهای مربوط به تولید، انتقال و مصرف را پشتیبانی می کند(راجان و رام[2]،2000 :93). کنترل گازهای گلخانهای موجود در جو و دیگر انواع گازها نیز مستلزم تمرکز برروی کارایی تولید، انتقال، توزیع و مصرف انرژی میباشد(هپباسلی،2005 :314). امروزه تولید و توزیع برق به یکی از بزرگترین کسب و کارهای جهان تبدیل شده که عایدی سالانهی آن در حدود یک تریلیون دلار تخمین زده شدهاست(راجان و رام،2000 :93).
از جمله مباحثی كه هماكنون پیش روی تصمیم گیران و سیاستگذاران صنعت برق در بسیاری از كشورهای دنیا قرار دارد، تفكر تجدید ساختار[3] این صنعت مطابق با روند افزایش كارایی و رقابت در دیگر صنایع است(سیاهکلی،سیامک،1381: 1). به عبارتی قانونزدایی[4] و تجدید ساختار صنعت برق یکی ازمهمترین مقولههای مربوط به توسعه انرژی جهانی در قرن اخیر به شمار میرود(مکگاورن و هیکس[5]، 2004 : 321). به تعبیر طرفداران آن، لزوم حركت در این مسیر به دلایل مختلفی چون سرمایهبر بودن، ناكارایی اقتصادی، ساختار سنتی و انحصاری بودن آن غیر قابل انكار میباشد. بررسی ساختار صنعت برق در كشورهای مختلف نشان میدهد كه تجدید ساختار این صنعت در بسیاری از كشورهای دنیا درحال انجام شدن و یا در دست بررسی است(سیاهکلی،سیامک،1381: 1). تا سال 1980 اغلب کشورهای دنیا متکی به انحصارات دولتی بودند اما در اواسط دهه 1990 بیش از 30 کشور و یا نواحی گوناگون در کشورهای مختلف، سیاستهایی را جهت اصلاح صنعت برق خود در پیش گرفتند(مکگاورن و هیکس، 2004 : 321). به دیگر بیان، بیش از دو دهه است که صنعت برق در جای جای جهان دستخوش تحولات بنیادینی به صورت گذار از الگوی انحصار طبیعی و کنترل شده به سمت ساختار بازار رقابتی شده است(اُرن و جیانگ[6]، 2005 : 407). هدف استراتژی تجدید ساختار، جایگزینی شرکتهای انحصاری قدیمی و تحت کنترل دولت با شرکتهای خصوصیسازیشدهای است که با یکدیگر به رقابت پرداخته و به صورت کارایی سرمایه گذاری می کنند و دروندادهایی را با نازلترین و کاراترین قیمت فراهممینمایند (پیتمن[7]، 2007 : 1872). تجارب کشورهای مختلف درخصوص تجدید ساختار، متفاوت و در پارهای موارد مغایر با یکدیگر است به گونه ای که برخی به موفقیت و برخی به شکست انجامیدهاست. با این وجود همواره این سؤال مطرح است که آیا تجدید ساختار، لازمهی پویایی صنعت برق است؟، آیا کشورهای گوناگون پس از طی فرایندهای تجدید ساختار توانسته اند اهداف اصلی آن را که همانا خصوصیسازی این صنعت، ایجاد بازارهای رقابتی، تولید و عرضه ی برق با قیمت هایی مناسب و در نهایت، کسب منفعت اقتصادی است تحقق بخشند؟ تجدید ساختار در ایران در چه مرحله ای است و آیا تداوم آن برای صنعت برق ایران یک ضرورت محسوب می شود؟
در این پژوهش هریک از مباحث ذکر شده در بالا به تفصیل مورد بحث و بررسی قرارخواهدگرفت و ابهامات موجود در این زمینه برطرف میگردد. در ادامه به بیان مسئله و تعریف متغیرهای اصلی پژوهش حاضر پرداخته می شود.
1-2.شرح و بیان مسأله پژوهشی
تجدید ساختار پدیده رایجی است که سازمانها آن را بر اساس الگوی معینی اعمال می کنند. این تجدید ساختار می تواند با ملاحظات استراتژیک گوناگونی نظیر تمایل به اتخاذ شیوه های جدید، پاسخگویی به محیطهای پویا با قابلیت انعطاف پذیری بالاتر، بهبود عملکرد کسب و کار و غیره ایجادشود(بالوگان[8]، 2007 : 81). از این رو اخیراً در برخی نقاط جهان صنایع دولتی کنترل شده مانند ارتباطات راه دور، خطوط هوایی، گاز و غیره تغییرات عمدهای را که حاصل کاهش مقررات و افزایش رقابت است، تجربه کرده اند(وو و وارائیا[9]، 1999 : 75). صنعت برق نیز یکی از صنایع انحصاری دولتی میباشد که در حال تغییر است. به عبارت دیگر، در سراسر جهان نوعی انتقال از یکپارچگی عمودی[10] صنایع برق به سمت رقابتی شدن بازارها رخ دادهاست(مکگاورن و هیکس، 2004 : 323). تجدید ساختار صنعت برق به معنای شکست انحصار عمودی[11]دولت بر صنعت از طریق جداسازی زنجیرهی یکپارچهی عمودی و برهم تنیده تأمین برق و تفکیک در قالب بخش
های رقابتپذیر و رقابتناپذیر است(عبادی و دودابینژاد،1390: 137). موضوع یکپارچهسازی عمودی که به صورت مالکیت مشترک تولید و کسب و کارهای جزئی(خردهفروشی[12]) در زنجیرهی عرضه تفسیر می شود، مانعی است در برابر رقابت در بازار برق(بون و همکاران[13]، 2010 : 3710). این در حالی است که یکی از شاخص ها(و مزایای) بازار رقابتی عدم قدرت گردانندگان بازار در سوءاستفاده از نوسانات تقاضا است. در محصولات ملموس، گردانندگان بازار با حربهی انبار توانایی سوءاستفاده از نوسانات را پیدا می کنند و در مقابل آنها، دولت ها نیز از همین مکانیزم جهت تعادل بازار بهره برداری مینمایند. ولی در صنعت برق امکان انبار نمودن کالا وجود ندارد. در این صنعت، افزایش و نوسانات قیمت مبادلهشدهی برق که از نگرانی های عمدهی تنظیم کنندگان بازار برق محسوب می شود، ریشه در سوءاستفاده از قدرت بازار توسط بازیگران دارد. قدرت بازار عبارت است از توانایی یک فروشنده(یا عرضهکننده) یا جمعی از فروشندگان انرژی در افزایش قیمت برق به سطحی بالاتر از مقدار رقابتی آن برای مدتی قابل توجه و به طوری که سود بیشتری را برای بازیگر مذکور به همراه داشتهباشد. مجموعه ای از عوامل ذاتی و غیرذاتی چون کشش ناچیز تقاضای برق، عدم توانایی ذخیرهسازی اقتصادی برق، تراکم خطوط انتقال، دیربازده بودن سرمایه گذاری در برق و غیره را میتوان به عنوان منشأ قدرت بازار دستهبندی نمود(رزمی و همکاران، 1389: 42). بنابراین، در مجموع، غیررقابتی بودن بازار برق و وجود قدرت بازار در آن -که نتیجه انحصارات دولتی و یکپارچگی عمودی است- نهتنها سهولت ورود به بازار برق و یا خروج از آن را از سرمایه گذاران سلب می کنند، بلکه انگیزههای آنان را نیز برای این امر زایل میسازند.
اما با تجدید ساختار، تولیدکنندگان، خطوط انتقال و شبکه توزیع از هم جدا میشوند و هدف از این امر از طرفی کاهش نرخ انرژی برق و افزایش کیفیت آن برای مصرف کننده و از طرف دیگر رقابت واحدهای تولیدی بر اساس سود خود میباشد(نیرومندفام، 1390 : 45). اینکه تا چه حد بتوان اهداف مذکور را محقق ساخت چندان روشن نیست.
با توجه به مباحث فوق، چنین به نظر میرسد که تجدید ساختار صنعت برق یک ضرورت است. این در حالی است که تجربیات کشورهای گوناگون در این زمینه نتایج مختلف و بعضاً متناقضی را در پی داشته که برخی به موفقیت و برخی به شکست منجر شدهاست. برای مثال سازماندهی مجدد بخش برق در هلند که از سال 1989آغاز شد کارایی مورد انتظار را به همراه نداشتهاست و منافع احتمالی حاصل از آن نیز در هالهای از ابهام قرار دارد(کاستر[14]، 1998 : 661). به عنوان نمونه ای دیگر، جمهوری فدرال نیجریه از سال 2006 به ایجاد یک روند رقابتی در صنعت برق خود اقدام نمودهاست، در حالی که برخی محققان معتقدند که چنین روندی نهتنها منفعتی برای این کشور به همراه نخواهدداشت بلکه به تحمیل هزینه های بیشتر خواهدانجامید(آموبی[15]، 2006 : 291). وو و همکاران[16](2003) نیز در بررسیهای خود بر روی اصلاحات بازار برق که تاکنون در بریتانیا، نروژ، آلبرتا(کانادا) و کالیفرنیا(ایالات متحده آمریکا) رخ دادهاست به این نتیجه رسیده اند که ایجاد بازار رقابتی تولید برق، به تنهایی، در ارائه خدمات قابل اطمینان با قیمتهای پایین و پایدار با شکست مواجه شدهاست. البته محققان دلایل متعددی را برای این شکست عنوان کرده اند. در پیشینهی تجربی تحقیق به موارد بیشتری اشاره خواهدشد.
صنعت برق ایران نیز از اوایل دهه 70 به تغییر ساختار سازمانی و ایجاد شركتهای مستقل و غیردولتی توزیع نیروی برق و مدیریت تولید برق، همچنین شركتهایی در بخشهای اجرائی و پیمانكاری، ساخت و تجهیزات و غیره اقدام نموده است(توانیر، 1391پ). با این حال مطالعات و بررسیهای گوناگونی که در خصوص اصلاحات ساختاری و تجدیدساختار صورت پذیرفته حاکی از این است که صنعت برق ایران، پس از حدود بیست سال که از آغاز این اصلاحات میگذرد، پیشرفت چندانی در این زمینه نداشتهاست. جداسازی عمودی ارکان صنعت که یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین اقدامات در اصلاحات ساختاری صنایع برق بهشمار میآید، در رویکرد اصلاحات صنعت برق در ایران کمرنگ است. به عبارت دیگر ارکان صنعت برق یعنی تولید، انتقال و توزیع در اصلاحات ساختاری این صنعت در ایران هیچگاه تحت یک فرایند تفکیک ساختاری قرار نگرفتهاند تا از طریق واگذاری، مدیریت و مالکیت این ارکان از یکدیگر جدا شود. ضمناً در این رویکرد، هیچگونه نشانهای از تفکیک افقی اجزا مشاهده نمیشود(منظور و عسکری آزاد، 1387 :71). همچنین آمار و ارقام منتشر شده توسط وزارت نیرو بیانگر این موضوع است که میزان خصوصی سازی[17](که خود یکی از مراحل به وجودآوردن یک ساختار برق جدید است) در نیروگاههای سیکل ترکیبی و گازی پس از گذشت بیست و یک سال، بسیار ناچیز است. مجموعهی این عوامل مانع از ایجاد یک بازار رقابتی برق در ایران شدهاست؛ از سوی دیگر آیندهی این اصلاحات و اینکه آیا به کسب منافع بیشتر منتج می شود و یا تحمیل هزینه های افزونتر، نیز چندان روشن نیست.
بنابراین بررسی مزایای تجدید ساختار صنعت برق، مقایسه نتایج کوتاهمدت و بلندمدت حاصل از پیادهسازی آن در کشورهای مختلف و نیز وضعیت فعلی روند اصلاحات و تجدید ساختار صنعت برق ایران، مسئله اساسی پژوهش را روشنتر مینماید؛ اینکه آیا تداوم استراتژی های تجدید ساختار صنعت برق ایران از ضروریات است؟ آیا نیاز است که بر تداوم چنین استراتژی هایی اصرار ورزیم یا خیر؟
1-3.اهمیت و ارزش تحقیق
پیش بینی می شود که رشد تقاضا برای مصرف برق در کشورهای در حال توسعه با سرعت بیشتری نسبت به کشورهای توسعهیافته افزایش یابد. این افزایش در تقاضا در نتیجه استفادهی گسترده از رایانهها، وسایل خانگی، برقراری ارتباط از راه دور و وسایل نقلیهی برقی است. همچنین انتظار میرود که استفاده از گاز طبیعی برای تولید برق تا سال 2020 میلادی با شتاب بیشتری رشد یابد
فرم در حال بارگذاری ...