با شروع هزارة سوم، جهان در حال مشاهدة اوج گیری دو جریان متضاد می باشد : ملی گرایی و جهانی شدن (اكونومسیت، 1999 ). در حالیكه در عصر شدت گرفتن هوشیاری جهانی، لزومی به صحبت دربارة ملی گرایی احساس نمی شود، اما ملی گرایی در كشورهای مختلفی در حال افزایش است و بصورت یكی از چالش هایی تبدیل شده است كه جهانی شدن با آن مواجه است (اسمیت، 1992 ). در تلاش جهت برطرف نمودن تناقض تجدید حیات ملی گرایی در عصر جهانی شدن اقتصاد، اسمیت ( 1995) بیان می نماید، دولت های ملی[1] به عنوان موضوع مورد علاقه در جهان مدرن باقی مانده اند. زیرا یک حافظة ملی محور اصلی هویت است . در واقع نیاز به هویت مستقل است كه سبب بروز احساسات ملی گرایانه می شود. در واكنش به احساس ناامنی در برابر جهانی شدن، علاقه به دولت – ملت ها در حال افزایش است . این موضوع می تواند توضیحی در بیان علت شكست جهانی شدن در تضعیف ملی گرایی در بعد اقتصادی، یعنی ملی گرایی اقتصادی باشد (نایار، 1997 ).
ملی گرایی اقتصادی مفهومی است كه با دو بعد مرتبط است. بعد اول سیاست های دولتی (برای مثال، حمایت گرایی و محدود نمودن سرمایه گذاری خارجی) و بعد دوم رفتارهای جمعی و فردی است كه سیاست های دولتی مداخله كمتری در آن دارند. بعبارت دیگر محدودیت های
اعمال شدة قانونی، تنها موانع تجاری نیستند؛ بلكه خواستة مصرف كنندگان هم می تواند محدودیت هایی را تحمیل نماید. هرچند دلایل متفاوتی مانند ارزان بودن، با كیفت بودن، در دسترس بودن و یا ترس از عدم دریافت سادة خدمات پس از فروش و قطعات یدكی كالاهای وارداتی، جهت ترجیح محصولات تولید داخل ممكن است وجود داشته باشد، اما ترجیح مصرف كالاهای داخلی ممكن است بیشتر ناشی از گرایشات ملی گرایانه آنان باشد.
در تحقیق حاضر كه به بررسی ترجیح مصرف كالاهای داخلی به دلیل گرایشات ملی گرایانه مصرف كنندگان، در سطح رفتار فردی آنان و بویژه از جنبه اجتماعی– روانشناختی[2] می پردازد، قبل مورد توجه قرار گیرد. « ملی گرایی » باید مفهوم كلی تر ،« ملی گرایی مصرفی » از پرداختن به موضوع یک حوزه تخصصی و زیر مجموعه از « ملی گرایی مصرفی » این بدان دلیل است كه ، مفهوم و نیز « ملی گرایی مصرفی » می باشد. همچنین مطالعاتی كه در مورد عوامل تأثیرگذار بر « ملی گرایی » مطالعات تطبیقی بین المللی، همگی از ادبیات ملی گرایی و مفاهیم مرتبط با آن، استفاده نموده اند.
ملی گرایی یكی از مهمترین پدیده های سیاسی در تاریخ جهان می باشد. این پدیده كه در قرن لقب گرفته بود ، دو چهرة متضاد را از خود نشان داده است : آن گاه كه « بمب سیاسی قرن » بیستم ناسیونالیسم به صورت خط مشی رسمی دولتها درمی آید و موجب نفاق و جنگ بین ملتها می شود، مرامی منفور، و هنگامی كه وسیلة وحدت و رهایی ملتها از اسارت و استعمار می گردد، مرامی مطلوب خوانده شده است.
واقعیت این است كه هر ملتی با پایتخت، مجلس ملی، پول ملی، سرود ملی، پرچم ملی، برپایی جشنواره ها، اعیاد و تعطیلات ملی، جشن های یادبود برای كشته شدگان در جنگ، رژه های نظامی و سوگند های ملی و همچنین تأسیس دانشگاه های ملی، موزه ها و كتابخانه های ملی، بناهای یادبود ملی و یادمان های جنگ، سعی در ابراز هویت ملی خویش دارد و فقدان چنین نماد هایی را نشانة ضعف ملی می دانند. چندان اهمیتی ندارد كه تفاوت های میان بسیاری از پرچم ها كم به نظر می رسد و حتی اشعار و سرودهای ملی مضامین محدود و مشابهی را بیان می كنند. آنچه مهم است تأثیر و نفوذ معانی ای است كه توسط چنین نشانه هایی به ذهن اعضای ملت تداعی شده و باعث همگرایی بیشتر آنان و تمایز با سایر ملل می شود.
فرم در حال بارگذاری ...