76
بدن و آرایش
80
– آرایش سنتی
80
– آرایش تیپیك
84
– آرایش مذهبی
85
– آرایش اعتراضی
88
– آرایش هنری
89
– آرایش فمینیستی
91
– آرایش زنان خیابانی
92
بدن و پوشش
95
– حجاب به مثابه تكلیف
96
– حجاب (چادر) به مثابه ایدئولوژی
98
– حجاب سنتی (چادر سنتی)
99
– حجاب زیباییشناختی
101
– حجاب (مانتو) به مثابه ایدئولوژی
102
– حجاب بازاندیشانه
103
– حجاب به مثابه سبك زندگی
105
– پوشش به مثابه سبك زندگی
105
– پوشش مدمحور (تیپ اینترنتی)
107
– فشنلس
108
– پوشش فمینیستی
108
بدن و احساس ناامنی
111
– هراس از ورود به حوزه عمومی
112
– حركت در حوزههای تكراری
114
– هراس از شب و تاریكی
117
– پشت سر گذاشتن مرزهای سنتی
119
– بدن ایمن فاحشه
121
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
بحث و نتیجهگیری
124
منابع فارسی
136
منابع انگلیسی
139
طرح مسأله
امر روزمره دارای معانی متعدد و مبهمی است، ولی بهطوركلی میتوان بدین نكته اشاره كرد كه بستر فرایندهای پویایی مانند آشنا ساختن امر ناآشنا، نزاع بر سر پذیرفتن و رد كردن امور جدید و سازگاری با شیوههای متفاوت زیستن است. بنابراین، این ابهام و درعینحال نزدیک بودن امر روزمره به تجارب همه افراد، موجب آن نمیشود كه امر روزمره امری آشنا و كاملاً شناخته شده و پیشپاافتاده باشد. از همین روست كه بستر زندگی روزمره كه در نگاه اول ممكن است چندان مهم و قابلتوجه به نظر نرسد، به محمل مطالعات عده زیادی از متفكران علوم انسانی و جایی برای فراهم آوردن مواد اولیه تحلیلهای جامعه شناختی بدل میشود.
یكی از مباحثی كه تقریباً در نظرات بسیاری از افرادی كه در باب زندگی روزمره كار كردهاند، مشترك است، بحث تضاد است كه به شكلهای مختلفی همچون سركوب، مخدوش كردن امر روزمره و یا با معانی دیگری مطرح میشود و میتوان از این عبارات نزدیک به هم (به لحاظ معنایی) چنین استنباط كرد كه زندگی روزمره عرصهای است كه در آن در هر لحظه كشمكش میان افراد و گروههای فرادست و فرودست جریان دارد، جریانی بیپایان كه در آن فرادستان میكوشند تا قواعد بازی خود را به فرودستان تحمیل كنند.
برای تعدادی از نظریات، بحث كشمكش در زندگی روزمره به همین جا خاتمه مییابد، اما گرامشی[1] با وارد كردن مفهوم «مقاومت» در ادبیات جامعهشناسی، نشان داد كه رابطه میان ضعفا و اقویا به تحمیل و تسلط ختم نمیشود و افراد و گروههای فرودست در فرایند زندگی روزمره به خلق روشهایی برای مقابله با سركوب و سلطه برمیخیزند و با اشكال مختلفی از مقاومت، عملاً رابطه را به نحوی معكوس میكنند.
بخشی از زندگی روزمره كه پایان نامه حاضر قصد مطالعه آن را دارد، در واقع به رابطه بین زنان و بدنهایشان با جهان زندگی برمیگردد. بارزترین وجهی كه زنان و مردان را از هم جدا میكند، بدنهای فیزیكی آنان است و این تمایز تا حدی بدیهی و مشهود جلوه میكند كه تا چندی پیش آن را صرفاً به مثابه یک تمایز زیستی در نظر میگرفتند و برای آن قائل به ابعاد اجتماعی نبودند. با طرح مباحثی از سوی متفكرانی چون فوكو[2]، دوسرتو[3] و دیگران است كه بدن جزء مباحث اجتماعی میشود و عملاً برای كالبد آدمی وجه اجتماعی تصور میگردد.
به دلیل نوع جامعهپذیریهای متفاوتی كه در تربیت و اجتماعی كردن دختران و پسران از سنین ابتدایی رشد تا آخرین مراحل جامعهپذیری در پیش گرفته میشود، دو بدن زنانه و مردانه كه در ابتدا جز در موارد خرد و ناچیزی متفاوت نیستند، به دو پدیده مجزا كه كاملاً مشخصات متفاوتی دارند، تبدیل میشوند و در واقع این دو بدنِ به لحاظ اجتماعی زن و مرد شده، با آن بدنهای فیزیكی مؤنث و مذكر فاصله زیادی دارند كه این فاصله را مرهون سیستمهای اجتماعی تعریفكننده ارزشها و هنجارها هستند. بنابراین زن؛ به عنوان بخش مهمی از زنانگی خویش با بدنی اجتماعی شده مواجه میشود كه آن را به مثابه شیئی بیرون از خود درك میكند و در اثر زندگی با این بدن، با مسائل و مشكلاتی مواجه میشود كه خاص او و همجنسانش است و مردان در آنها شریک نیستند.
زنان در مقابل بدن خود و پیامدهای اجتماعی زیستن با بدن زنانه، به راههای مختلفی متوسل میشوند. در تعدادی از موارد، راهحل زنان اطاعت است. در برخی عرصههای اجتماعی، اطاعت جای خود را به راهحل مقاومت میدهد. زنان در بسیاری از موارد در مقابل الزامهای بدن زنانه خود به مقاومت دست میزنند و نظامهایی را كه به تعریف ارزشها و هنجارها برای بدن زنانه پرداختهاند، واژگون میكنند یا راههایی برای فرار از دست آنها پیدا میكنند. این مقاومتها معمولاً دربردارنده نوعی خلاقیت هم هست. خلاقیت زنان در مواجهه با بدنهایشان را در مواردی مثل سبكهای آرایش و پوششی كه انتخاب میكنند، مدیریت بدن، رفتارها و ژستهای بدن و چهرهای كه انتخاب میكنند و … میتوان دید.
در این رساله قصد ما این است كه نقاطی از زندگی روزمره را كه در آن زنان از سیستمهای ارزشی و هنجاری مربوط به بدنهایشان اطاعت میكنند یا در مقابل آن به مقاومت میپردازند را نشان دهیم و انواعی از خلاقیت را كه در مقاومت كردن زنان وجود دارد، بیابیم. به همین دلیل، به سراغ نقاطی از زندگی فردی و اجتماعی زنان میرویم كه در آن نقاط حضور بدن زنانه پررنگتر میشود، مثل انواع آرایشهایی كه زنان بر صورت و بدن خود انجام میدهند، لباسهایی كه میپوشند، فضاهای اجتماعی كه در آن حضور فیزیكی مشخصی دارند و ….
ضرورت و اهمیت تحقیق
شناخت زندگی روزمره جامعه ایرانی، علیرغم اهمیت زیادی كه میتواند داشته باشد و نقش بزرگی كه میتواند در پیشبرد جامعهشناسی ایفا كند؛ كاری است كه بسیار كم صورت گرفته و جای زیادی برای كار و تحقیق و نیز رشد و توسعه دارد. رساله حاضر، در صدد بررسی یكی از مقولاتی است كه به زندگی روزمره زنان ایرانی مربوط میشود و تاكنون از این زاویه بدان پرداخته نشده است.
فهم تجارب روزمره زنان و توصیف آن از زبان خود ایشان میتواند تأثیر بزرگی در افزایش دانش ما نسبت به كنشگرانی داشته باشد كه همیشه درك و دانش كمتری از آنان نسبت به مردان داریم و بنابراین، با شناساندن چهره تاریک نیمی از اعضای جامعه – خصوصاً در مورد مسألهای مثل بدن زنانه كه تابوهای فرهنگی زیادی آن را احاطه كرده و مانع از درك دیگرانی غیر از خود زنان از این مسأله شده است – انجام چنین تحقیقی میتواند حائز اهمیت باشد و قدمی در جهت روشنتر كردن سیمای زنان ایرانی و كنشهایشان بردارد. بهویژه آنكه همین تابوهای فرهنگی موجب آن میشوند كه در بسیاری موارد خود زنان نیز از گفتگو كردن در مورد بدنهایشان بپرهیزند و در نتیجه مسائل عام و اجتماعی را كه در آن درگیر میشوند، مشكل شخصی خود بپندارند و به جای آن كه قدمی برای حل آن از طریق گفتگو با دیگر زنان و شریک شدن در تجارب آنان بردارند، عمری را در رنج و سختی سپری كنند. به همین دلیل به نظر میرسد كه مطالعه بدن زنانه از طریق آگاهی بخشیدن به كنشگران درباره ابعاد مختلف تجربیات زندگی روزمره، نهایتاً میتواند به حل برخی مسائل اجتماعی و فردی زنان نیز یاری رساند.
[1] . Gramsci
[2] . Foucault
[3] . De Certeau
فرم در حال بارگذاری ...