تشکیل شركت سهامی و گشودن مالكیت شركت برای عموم، بر روش اداره شرکتها، تأثیر قابل ملاحظه ای گذاشت. نظام بازار به گونه ای سازماندهی شد كه مالکان شرکتها، اداره شرکت را به مدیران شركت تفویض كنند. جدایی مالكیت از مدیریت به عمومیت “مسأله نمایندگی” منجر شد (قالیباف اصل و رضایی، 1386). با جدا شدن مالكیت و مدیریت، مدیران به عنوان نماینده سهامداران، شركت را اداره می كنند (فاما و جنسن، 1983). با شكلگیری رابطه نمایندگی، تضاد منافع بین مدیران و سهامداران و ذینفعان دیگر ایجاد میشود و به طور بالقوه این امكان به وجود میآید كه مدیران اقداماتی انجام دهند كه در جهت منافع خودشان بوده و ضرورتًا در جهت منافع سهامداران و ذینفعان دیگر نباشد (باباجانی و عبدی، 1389). در این مسأله، تضاد بین به حداكثر رساندن منافع كارگماران و كارگزاران، مفروض است. حل مشکل نمایندگی تا حدودی اطمینان خاطر سهامداران را فراهم میکند که مدیران در تلاشند تا ثروت آنان را به حداکثر برسانند. اعمال نظارت و مراقبت در این زمینه مستلزم وجود ساز و کارهای مناسبی است. از جمله این سازوکارها، طراحی و اجرای “راهبری شرکتی” مناسب در شرکتها و بنگاه های اقتصادی است. صاحبنظران علوم اقتصادی و حسابداری در ایران، بیشتر معنی حاکمیت شرکتی را برای این واژه به کار برده اند که ترجمه چندان گویایی نیست. از آنجا که کاربرد این واژه ایجاد سازوکار مناسب برای هدایت و کنترل شرکتها و بنگاه های اقتصادی است، نزدیکترین و مأنوس ترین معنایی که میتوان برای این واژه انتخاب کرد راهبری شرکتی است (سجادی، 1388). نظام راهبری شرکتی که با حفظ تعادل میان اهداف اجتماعی و اقتصادی و اهداف فردی و جمعی سروکار دارد، موجب ترغیب استفاده کارامد از منابع و الزام پاسخگویی شرکتها درخصوص ایفای وظیفه مباشرت برای اداره منابع میشود. توجه به راهبری شرکتی کارا و افزایش کارایی در قراردادهای میان ذینفعان به منظور تقویت فرهنگ پاسخگویی و ارتقاء شفافیت اطلاعات در شرکتها و واحدهای اقتصادی که تمام یا بخشی از سرمایه آنها از طریق مردم تأمین شده است، به تخصیصکارای منابع و در نهایت رشد توسعه اقتصادی منجر میشود (قالیباف اصل و رضایی، 1386). یکی از مواردی که نظام راهبری شرکتی با نظارت بر آن وظیفه حفظ و حراست از حقوق ذینفعان را به انجام می رساند. این وظیفه با نظارت بر کیفیت حسابرسان و همچنین تغییر، تعویض و یا حفظ حسابرسان در صورت لزوم اتفاق می افتد. بر همین اساس حاکمیت شرکتی توانسته با تعویض حسابرسان از حسابرسان کوچک به بزرگ و یا بلعکس و یا هر نوع حسابرس مستقلی که وظیفه نظارت بر اعمال مدیران را به خوبی به انجام می رسانند و کیفیت گزارشگری مالی را بهبود می بخشند، رسالت و اهداف خود را به انجام برساند. در تحقیق حاضر نیز پژوهشگر بدنبال بررسی تاثیر نقش مکانیزم های حاکمیت شرکتی بر تغییر و تعویض حسابرسان می باشد تا از این طریق بتوانند رفتارهای فرصت طلبانه در خصوص رابطه های حسابرسان و مدیران و خطشه دار شدن استقلال حسابرسان را کنترل نمایند
1-2) بیان مسئله و علل برگزیدن موضوع پژوهش
بدنبال توسعه فعالیت های اقتصادی و پیشرفته تر شدن اقتصاد و تجارت، مالکیت از مدیریت تفکیک گردید. به همین دلیل نمایندگانی از طرف مالکان وظیفه مدیریت و راهبری بنگاه ها را بعهده گرفتند. این مسئله باعث بروز تضاد منافع بین راهبران و سایر ذینفعان موجود در بنگاه شد و باعث شد که اقداماتی جهت رفع این تضاد منافع انجام گیرد. مجمومه عواملی که حافظ منافع ذینفعان متفاوت در شرکت هاست حاکمیت شرکتی گفته می گردد. صندوق بینالمللی پول (IMF) و سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) در سال 2001 حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کردهاند: ساختار روابط و مسئولیتها در میان یک گروه اصلی شامل سهامداران، اعضای هیاتمدیره و مدیر عامل برای ترویج بهتر عملکرد رقابتی لازم جهت دستیابی به هدفهای اولیه مشارکت. همانطوری که از این تعریف معلوم میشود OECD تلاش دارد تا حاکمیت شرکتی را طوری توصیف کند تا حتیالامکان انواع سیستمهای مختلف حاکمیت شرکتی را در بر گیرد. فدراسیون بینالمللی حسابداران (IFAC) در سال 2004 حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کرده است: حاکمیت شرکتی (حاکمیت واحد تجاری) عبارت است از تعدادی مسئولیتها و شیوههای به کار برده شده توسط هیاتمدیره و مدیران موظف با هدف مشخص کردن مسیر استراتژیک که تضمینکننده دستیابی به هدفها، کنترل ریسکها و مصرف مسوولانه منابع است. حاكمیت شركتی به مجموعه روش ها، سیاست ها و قوانین ناظر بر هدایت و كنترل صحیح شركت اطلاق می شود كه در روش اداره ی یک بنگاه و یا سازمان تاثیر بگذارد.
– حاكمیت شركتی را حاكمیت واحد تجاری یا نظام راهبری سازمانی نیز نامیده اند. بدین ترتیب ، وجود سازوكارهای حاكمیت شركتی تضمین كننده منافع سرمایه گذاران ، اعتبار دهندگان ، مشتریان و سایر ذینفعان است و زمینه تحقق آن ، از طریق اتخاذ تصمیمات بهینه توسط هیئت های اجرایی و تدوین قوانین و مقررات لازم الاجرا فراهم می شود. تمامی این موارد، تامین كننده چهار هدف اصلی ایفای مسئولیت پاسخ گویی، شفافیت، عدالت، انصاف و رعایت حقوق ذینفعان است موضوع حاكمیت شركتی از دهه 1990 در كشورهای پیشرفته صنعتی جهان نظیر امریكا ، انگلستان، كانادا و برخی كشورهای اروپایی مطرح شد.
هدف اصلی حاكمیت شركتی تعیین كنترل ها و نظارت های صحیح فی ما بین سهامداران، هیئت مدیره و مدیران اجرایی است بنابراین،اگر در شركت ها به اصول حاكمیت شركتی توجه مناسب نشود چارچوب منطقی برای ایجاد اعتماد بلند مدت میان تصمیم گیران شركت و ذینفعان فراهم نخواهد شد. حاكمیت ویژگی های مطلوب باعث می شود که مشوق های لازم را برای هیئت مدیره و مدیران اجرایی به گونه ای فراهم كند كه در راستای دستیابی به اهداف شركت و سهامداران عمل نمایند بعلاوه نظارت كارا و اثر بخش را تسهیل نماید و در نهایت
منجر به تخصیص بهینه منابع گردد. از جمله مکانیزمهای حاکمیت شرکتی شامل هئیت مدیره، ساختار مالکیت می باشد که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار می گیرند که بطور خلاصه در ادامه تشریح می گردد.
1-2-1) ساختار هیات مدیره
هدف اولیه استقرار هیات مدیره حفاظت از منافع سهامداران است. بنابراین، هیات مزبور مسؤول تدوین و تصویب اهداف و برنامه های شركت )كه در بلند مدت عبارت است از حداكثر كردن ثروت سهامداران) و نیز مسؤول ارزیابی خط مشی های اتخاذ شده از سوی مدیریت در راستای رسیدن به این اهداف است. هیات مدیره برای این كه از اجرای مناسب برنامه های بلند مدت شركت اطمینان حاصل نماید، عملكرد مدیریت اجرایی را از نزدیک مشاهده و نظارت و دربارة اعطای پاداش به مدیران یا اعمال تنبیه در مورد آنها تصمیم گیری می كنند. موفقیت هیات مزبور در انجام وظایف خویش، شامل جلب اعتماد سهامداران از یک سو و تعامل مناسب با مدیریت اجرایی شركت از دیگر سو، در بلند مدت به افزایش ارزش شركت منجر خواهد شد (مشایخی و محدآبادی، 1390).
از میان ویژگیهای متعددی که در مورد هیات مدیره مطلوب در ساختار حاکمیت شرکتی مطرح است ویژگی های زیر در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار می گیرد:
1-2-1-1) حضور مدیران غیر موظف در هیات مدیره
هیات مدیره یکی از سازوکارهای مهم حاکمیت شرکتی تلقی میشود و نقش مهمی در بهبود کیفیت گزارشگری مالی و افزایش پاسخگویی ایفا میکند. مدیران مستقل می توانند با درك درست نقش نظارتی و راهبری خود، سلامت مالی بنگاه را به ارمغان آورده و مانع تضاد منافع بین بازیگران نظام حاکمیت شرکتی شوند. بر همین اساس در بیشتر تحقیقات انجام شده در حوزه حاکمیت شرکتی بر اهمیت نقش مدیران غیر اجرایی در بهبود فرایند گزارشگری تاکید شده و جایگاه هیات مدیره شرکت به عنوان نهاد هدایت کننده ای که نقش مراقبت و نظارت بر کار مدیران اجرایی را بر عهده دارد، بیش از پیش اهمیت مییابد. از دیدگاه نظریه نمایندگی میتوان چنین فرض کرد که مدیران غیرموظف (غیراجرایی) وظیفه نظارت بر سایر اعضای هیات مدیره را بر عهده دارند. برخی از پژوهشهای علمی نشان داده است که وظیفه نظارت مدیران غیرموظف (غیراجرایی) بر مدیریت به نحو موثر اعمال شده است(اسماعیل زاده و همکاران، 1389). سی وار ماکر یشنان و یو (2008)، سیتا آماجا و همکاران (2005)، کلین (2002) رامیسی و مدر (2005) به این نتیجه رسیدند که هنگامی که تعداد مدیران غیر موظف در ترکیب هیات مدیره افزایش می یابد، بایستی فرایندهای حاکمیت شرکتی به گونه ای مناسب اجرا گردد و بر همین اساس تمایل به همکاری با حسابرسان مستقل تر افزایش می یابد.
1-2-1-2) اندازه هئیت مدیره
اندازه هئیت مدیره عبارت است از تعداد اعضای موظف و غیر موظف هئیت مدیره می باشد. بر اساس تئوری نمایندگی، بزرگی هئیت مدیره نقش مهمی را در ایجاد تصمیمات ساختاری برای حفظ منافع ذینفعان بعهده دارد. وجود هئیت مدیره بزرگ به احتمال کمتری توسط مدیران کنترل می گردد لذا استقلال بیشتری دارند(حوسینی و وانگ، 2010). وجود یک هئیت مدیره بزرگ منجر به ارائه گزاشات با کیفیت تر می شود و افشای اطلاعات به گونه کاملتری برای استفاده کنندگان صورت می پذیرد (خالید و همکاران، 2012).
1-2-1-3) تفکیک وظایف مدیر عامل از رئیس و نایب رئیس هیات مدیره
اگر مدیر عامل رئیس و نایب رئیس هیات مدیره نیز باشد، به این وضعییت دوگانگی وظیفه مدیر عامل گفته می شود و در این حالت مدیر عامل اختیارات بیشتری دارد. عدم تفکیک وظایف مدیر عامل و رئیس هیات مدیره می تواند منجر به کاهش اثربخشی نقش نظارتی هیات مدیره شده و زمینه سازی تضییع حقوق ذینفعان را در پی داشته باشد. بر اساس تحقیقات انجام شده، تفکیک وظایف مدیر عامل و رئیس هیات مدیر موجب استقلال بیشتر هیات مدیره و در نتیجه کاهش مشکلات نمایندگی و افزایش کیفیت گزارشگری مالی می شود(اسماعیل زاده و همکاران، 1389 ).
1-2-2) ساختار مالکیت
1-2-2-1) سهام مدیریتی
مدیرانی که دارای درصدی از سهام مدیریتی هستند، با توجه به اینکه منافع مستقیمی را در بنگاه دارند اقدامات مدیریتی خود را جهت حذف تصمیمات مخرب و افزایش ارزش بکار می گیرند، لذا هزینه های نمایندگی بوسیله سهام مدیریتی کاهش می یابد(جنسن و مکلینگ، 1976). عدم وجود سهام مدیریتی یا مدیرانی با سهام مدیریتی پائین هزینه های نمایندگی را بالا می برد زیرا این گونه مدیران همواره به دنبال دریافت پاداش های مندرج در قراردادهایشان هستند و انگیزه کمتری برای افزایش عملکرد خود دارند. لذا هنگامی که سهام مدیریتی پائین است فرایندهای نظارتی برای جبران هزینه های نمایندگی دست به کار می شوند و افشای اطلاعات افزایش پیدا می کند در حالی که در بنگاه هایی با سهام مدیریتی بالا الزام برای چنین افشاء هایی وجود ندارد.
1-2-2-2) مالکان عمده
مالکان عمده سهامدارانی هستند که دارای بخش عمده ای از سهام بنگاه هستند. سهامداران جزء که دارای درصد کمی از سهام بنگاه می باشند، دارای قدرت برای دسترسی به منابع اطلاعاتی داخلی بنگاه نیستند لذا آنان همواره به دنبال کسب اطلاعات از گزارشات و ارائه اطلاعات از شرکت هستند ولی سهامداران عمده با توجه به اختیار و قدرت نفوذ در شرکت توانایی دسترسی به منابع اطلاعاتی بنگاه را دارند و بر همین اساس انگیزه بالایی برای افشای تمامی اطلاعات مربوط به حاکمیت شرکتی را ندارند.
1-2-2-3) تعداد سهامداران
بر اساس اصول تئوری نمایندگی افزایش تعداد سهامداران و گستردگی آنان منجر به بروز عدم تقارن اطلاعاتی می گردد. لذا افزایش تعداد سهامداران بنگاه ها منجر به افزایش هزینه های نمایندگی می گردد. برای جبران این هزینه های نمایندگی، بنگاه ها اقدام افزایش افشای اطلاعات در گزارشات مالی و سالانه خود می کنند.
1-2-3) حاکمیت شرکتی و فرایند حسابرسی
حسابرسی به عنوان حرفه ای مستقل، وظیفه خطیری در جهت اعتباردهی گزارش های مالی برای جامعه استفاده کنندگان اطلاعات مالی، بر عهده دارد. اطلاعات مالی حسابرسی شده ابزاری برای کاهش مخاطره سرمایه گذاری ها، بهبود کیفیت تصمیم گیری درون سازمانی و برون سازمانی، افزایش سطح بازده ناشی از دادوستد اوراق بهادار و بهبود ساختار سبد سرمایه گذاری افراد و گروه های مختلف است. فرض اولیه مکانیزم حاکمیت شرکتی و فرایند حسابرسی که یکی از اجزای بسیار مهم آن تلقی میگردد، این است که هدف واحد تجاری، حفظ منافع سهامداران میباشد. اما نکته اساسی برای حسابرسان آن است که آن ها بعنوان نمایندگان بازار، چگونه میتوانند از وجود حاکمیت شرکتی در جهت اجرای اثربخش تر وظایف خود از قبیل اعتباردهی سود ببرند. همان طوری که قوت حاکمیت شرکتی بر کیفیت گزارشگری مالی موثر است، به نظر می رسد که این امر به طور بالقوه بر تصمیمات و قضاوت های حسابرسان در مراحل مختلف کار حسابرسی نیز اثرگذار است. فرایند های حاکمیت شرکتی در دو مرحله باعث بهبود اطمینان بخشی حسابرسان مستقل می گردد. اولا در مرحله اول هنگام انتخاب حسابرسان است که مکانیزم های حاکمیت شرکتی مانند، هئیت مدیره، کمیته حسابرسی و سایر ارکان کنترلی شرکت، با معرفی حسابرسان مستقل و یا تعویض حسابرسان کنونی با حسابرسانی با کیفیت تر می توانند در بهبود فرایند حسابرسی نقش آفرین باشند. در مرحله دوم در اجرای حسابرسی صورت های مالی است که اجزایش حاکمیت شرکتی با ایجاد هماهنگی در فرایند حسابرسی و ایجاد تسهیلات لازم برای حسابرسان باعث بهبود کیفیت گزارشات مالی می گردد.
یکی از حوزه های مهم و جالب پژوهشی در سالهای اخیر مبحث هوش هیجانی است که در زمینه شغلی و اجتماعی کاربرد فراوان دارد. نظریات حاضر نظریه هوشهای چند گانه (گاردنر، 1983) و نظریه هوش هیجانی (مایر و سالووی، 2000؛ گلمن، 1995) به اهمیت هوش هیجانی اشاره می کند. هوش هیجانی به طور فرایندهای مفهوم مهمی در محل کار، کارگاهها و کنفرانسها شده است و برای کمک به کارکنان و مدیران در درک اهمیت هوش هیجانی و اجرای آن در محیط کار سازمان یافته است (آبراهام، 2000).
با ظهور عصر ارتباطات و ارتقاء ارزشمندی ارتباطات انسانی وهمچنین بروز موقعیتهای استراتزیک سازمانی، نظریه هوش هیجانی رشد چشمگیر یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شده است. هوش هیجانی توجه بسیاری از افراد را در پژوهشهای علمی دهه گذشته به خود اختصاص داده است. بسیاری از محققان نشان دادند که هوش هیجانی می تواند بسیاری از پیامدهای، مربوط به کار را پیش بینی کند. هوش هیجانی به نظر میرسد می تواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئورسینهای بازار برای هدایت افراد درون سازمانها و مشتریان برون سازمانی و تأمین رضایت آنها و کاهش تعارضات باشد (پارسا، 1383). هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانها و احساسات در توانمندیهای انسانی دارد. مدیران برخوردار از هوش هیجانی، رهبران مؤثری هستند که اهداف را با حداکثر بهرهوری، رضایت مندی و تعهد کارکنان محقق میسازند (مختاریپور، 1387).
رشد یک سازمان، وابسته به مواجهه با تعارضها است. کاهش تعارضهای مخرب می تواند بهترین شرایط برای بقا را فراهم کند، بنابراین هدف از کاهش تعارضها، اجتناب از آنها نیست بلکه مدیریت آنها به طور ضمنی است، شیوه تصمیم گیری در تعارض می تواند سازنده یا مخرب باشد، شیوه سازنده در تعارض به ما کمک می کند تا موفقیت را از زوایای مختلف ببینم، اما شیوه منفی در تعارض می تواند هدایتگر ویرانی باشد. تعارض به عنوان جزئی اجتناب ناپذیر و لاینکف از زندگی سازمانی قلمداد می شود که اغلب به علت ویژگیهای شخصیتی متفاوت بین افراد موجود در سازمان میباشد. افراد از لحاظ استعدادها، علائق و تواناییها و دیگر خصوصیات شخصیتی با یکدیگر متفاوتند. آگاهی از تفاوتهای شخصیتی افراد یک سازمان می تواند مدیران ادارات و سازمانها را در حل بسیاری از مسائل یاری دهد، وقتی که آنها قبول کردند که انسانها از نظر تواناییهای ذاتی و اکتسابی تفاوت دارند، در پی این نخواهند بود که از همه کارکنان رفتار یکسانی انتظار داشته باشند. که در این بین بیمارستانها بیشتر از همیشه در جستجوی مزیت رقابتی میباشند، آنها میدانند که به توازن میان ابعاد عقلانی و هیجانی نیاز دارند. و به دنبال این هستند که محیطی فراهم آورند که کارکنان از سلامت روان بیشتری در آن برخوردار باشند. چرا که افراد با داشتن یک رابطه سالم، احساس ارزش، پذیرش، درک حمایت، اعتماد و اهمیت می کنند و این تأمین کننده سلامت روانی و افزایش کارایی و سودمندی افراد است. در چنین فضایی است که کنترل تعارض به شکل سازنده آن امکان پذیر می شود. حال با بررسیهای انجام گرفته در ارتباط با این موضوع به اهمیت نقش هوش هیجانی در کنترل تعارضات سازمانی پی برده و لذا بر آن شدیم که در این پایننامه به بررسی هر چه دقیقتر موضوع در محدوده بیمارستانهای شهرستان نیشابورپرداخته و در جهت استفاده و مدیریت درست این تعارضها، کمکی، در جهت رشد ارتقای هر چه بیشتر سطح آگاهی و عملکرد مدیران و کارکنان این سازمان کرده باشیم.
1-1- بیان مسئله
عاملهای متعددی کارای افراد را در سازمان تحت تأثیر قرار می دهند یکی از عواملی که رفتار سازمانی هر فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهد هوش هیجانی است. مفهوم هوش هیجانی نوعی پردازش اطلاعات عاطفی است که شامل ارزیابی صحیح عواطف در خود و دیگران ابراز مناسب عواطف، تعلیم سازگارانه عواطف است (مایو و سالووی، 2000).
یکی دیگر از عواملی که رفتار سازمانی فرد را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد، تعارض سازمانی است. تعارض پدیدهای است که آثار مثبت و منفی روی عملکرد افراد در سازمانها دارد. استفاده صحیح و موثر از تعارض موجب بهبود عملکرد و ارتقای سطح سلامتی سازمان میگردد، و استفاده مؤثر از تعارض مستلزم شناخت و درک کامل ماهیت آن و همچنین علل خلق کنده و کسب مهارت در اداره کنترل آن است که البته امروز به عنوان یکی از مهمترین مهارت های مدیریت بشمار میآید. اگر تعارضها سازنده باشند موجب بروز افکار نو و خلاق میشوند، و زمینه تغییر و نوآوری و تحول سازنده را در سازمان فراهم میسازند و در نهایت به مدیریت کمک می کنند تا به اهداف سازمانی خویش نائل آید. از آنجا که بیمارستانها از جمله نظامهای اجتماعی هستند که در کلیه فرایندهای آن انسان و فعالیتهای گروهی نقش اساسی دارند و اهل فکر هستند به نظر میرسد که باید بیشتر از هر سیستم اجتماعی دیگر تنش و تعارض داشته باشد. زیرا در یک سازمان پیچیدههای همچون بیمارستان که تضاد علایق و منابع به میزان زیادی در آن وجود دارد، دور از انتظار نیست که برخورد فکری رخ دهد، وظیفه مدارها در مقابل بیتفاوتها –رابطه مدارها در مقابل ضابطه مدارها و کارکنان جدیدالورود در مقابل قدیمیها و عدم درک مراجعه کنندگان بیمارستان و …. خلاصه همه اینها نمونههای از درگیریهای هستند که در بیمارستانهای رخ میدهد. وجود افراد مختلف با ویژگی های شخصیتی متفاوت، نیازها و انتظارات و ادارکات گوناگون دلیل بروز تعارض در سازمانها از جمله بیمارستانها است (لطفی، منصوره، 1388).
از آنجا که تعارضات بین فردی نیز در ارتباط نزدیک با هیجانهاست و برای کنترل آن باید نخست هیجانها را شناخت و سپس آن را کنترل کرد، پس در این صورت افراد باید هم از ویژگی خودآگاهی و هم از ویژگی خود کنترلی برخوردار باشند. افرادی که این ویژگیها را دارند
میتوانند نسبت به تعارض آگاهی بیشتری کسب کرده و به این صورت سریعتر و صحیح تر تعارض را شناسایی کرده و با اطمینان به هدایت آن بپردازند و محیطی فراهم آورد که افراد با آگاهی از هیجانات خود از سلامت روانی و کارایی بیشتر برخوردار شوند و بتوانند با تعارضات بین فردی خود را کنترل کنند. هیجان جزء ذاتی ساختار هر فرد است. ما نمیتوانیم هیجانات را از خودمان دور کنیم، بلکه باید آنها را بدرستی کنترل کنیم (گلمن، 1383، ص، 125). هوش هیجانی یک دسته از توانایی ها و مهارت های غیر شناختی است، که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش میدهد و در این رهگذر عاملی که به نظر میرسد با تنش شغلی مدیران و کارکنان رابطه داشته باشد و از راه های مقابله و مقاومت در برابر تعارض میباشد، متغیر هوش هیجانی است (روگرز و همکاران، 2006). هدف اصلی ما در این تحقیق این است که آیا بین عوامل هوش هیجانی و تعارضات سازمانی (بین فردی) در کارکنان بیمارستانهای شهرستان نیشابور رابطه معنی داری وجود دارد. لذا مطالعه حاضر بر لزوم توجه بیشتر به هوش هیجانی به عنوان مؤلفهای مهم، برای بهبود تعارض سازمانی و بهبود عملکرد کارکنان و مدیران بیمارستانهای نیشابور صورت میگیرد.
1-2- ضرورت و اهمیت تحقیق
هوش هیجانی به نظر میرسد می تواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئورسینها بازار برای هدایت افراد درون سازمانها و مشتریان برون سازمانی و تأمین رضایت آنها باشد (پارسا، 1383).
نکته اساسی، نگرش ما نسبت به تعارض و برخورد درست با آن و تشخیص حق و یا ناحق بودن آن، براساس علل و عوامل بوجود آورنده آن و پیشنهاد راه حلی منطقی و درست برای بهره برداری بهینه از آن است. به همین دلیل مهم این است که تعارض اداره شود و نه اینکه سرکوب شود و نه اینکه اجازه داده شود، تعارض تشدید و از کنترل خارج شود. شناخت علل تعارض می تواند در تعیین راهحلهای احتمالی کمک کند و عواقب ناشی از تعارض می تواند برای سازمان، خواه در منازعات کارگری و مدیریت تعارضهای واحدهای مختلف یک سازمان، یا تعارض بین افراد، گران تمام شود. آگاهی از هوش هیجانی افراد یک سازمان می تواند مدیران ادارات و سازمانها را در حل بسیاری از مسائل یاری دهد، وقتی آنها قبول کردند که انسانها از نظر هوش هیجانی تفاوت دارند، در پی این نخواهند بود که از همه کارکنان رفتار یکسانی انتظار داشته باشند.
بسیاری از مدیران تمایل دارند که سختگیر باشند و قادر نیستند رابطه خوبی با کارکنان برقرار کنند. آنها نمیتوانند در محیط کسب و کار، فرهنگ سازمانی، فرایند کاری و فناوری تغییر ایجاد کنند. این مدیران به رغم داشتن دانش فنی خوب، نمیتوانند مدیران موفقی باشند. تحقیقات نشان میدهد که مدیر یا متخصصی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشد و از نظر فنی نیز با تجربه باشد، با آمادگی و مهارت بیشتر و سریعتر از دیگران به رفع تعارضهای نوپا، ضعف گروهی و سازمانی و خطاهای موجود، ابهام در ارتباطات، تیرگی روابط متقابل و رموزی که ارزشمند و سودمند جلوه مینماید، خواهد پرداخت (کوپر، 1997، 58-56). مدیر با داشتن شعور عاطفی بالا می تواند نسبت به تعارض آگاهی بیشتر کسب نماید و بدین وسیله سریعتر و صحیح تر تعارض را شناسایی کند و با همدلی و اطمینان به هدایت سودمند آن بپردازد و از این طریق محیطی فراهم آورد که کارکنان از سلامت روانی بیشتری در آن برخوردار باشند. چرا که افراد با داشتن یک رابطه سالم، احساس ارزش، درک حمایت، اعتماد و اهمیت می کنند و این تأمین کننده سلامت روانی و افزایش کارایی و سودمندی افراد است. در چنین فضایی است که مدیریت تعارض به شکل سازنده آن امکان پذیر می شود (وطن خواه، 1386، ص 25). در بیمارستان برآورده کردن و تأمین درخواستهای مراجعه کنندگان،اساس تأمین و ارائه خدمات است. کارکنان بیمارستان نمیتوانند مراجعه کننده را کنترل کنند و فقط میتوانند نقش یک فرد آماده به خدمت را در تأمین خدمات آنها ایفا کنند. تنها چیزی که کارکنان بیمارستان میتوانند انجام دهند کنترل عقاید و نگرشهای خودشان است. بنابراین، هنگامی که یک مشاجره یا تعارض در مورد تأمین خدمات پیش میآید، کارکنان بیمارستان صرفاً بایستی یک روش انعطافپذیر را برای ارائه خدمات به منظور رفع تعارض اتخاذ کنند.
در زیر به چند نمونه از ضرورتهای تحقیق اشاره می شود:
1-3- اهداف پژوهش:
هدف کلی:
تعیین ارتباط بین ابعاد هوش هیجانی (شناخت و اظهار هیجانی در درون خود، هیجان معطوف به شناخت، درک و فهم هیجانات بیرونی، مدیریت هیجانی و کنترل هیجانی) با ابعاد تعارضات بین فردی (رئیس، مرئوس، همردیفان) کارکنان بیمارستانهای شهرستان نیشابور
اهداف اصلی:
1-4- فرضیه های پژوهش:
فرضیه کلی: بین هوش هیجانی (EQ) و تعارضات بین فردی کارکنان بیمارستانهای شهرستان نیشابور ارتباط معناداری وجود دارد.
فرضیات اصلی:
جهت جلوگیری از گستردگی فرضیه های تحقیق محقق سعی نمود. از طریق تلفیق فرضیه های جزئی فرضیه های مشخص و اصلی ارائه گردد.
1-5- تعریف واژه ها و اصطلاحات مورد استفاده در پژوهش :
هوش هیجانی: [1] توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم هیجانات خود و دیگران و استفاده کارآمد از آن (مایر و سالووی، 2000).
درک و فهم هیجانی بیرونی:[2] توانایی تشخیص و درک حالات روحی، احساسات و عواطف و انگیزههای دیگران (پالمر و استوف، 2001).
هیجان معطوف به شناخت: [3]یکی شدن احساسات و دانش هیجانی در تصمیم گیری و حل مشکلات (پالمر و استوف، 2001).
شناخت و ابراز هیجانی در درون خود:[4] توانایی شناخت احساسات و حالات هیجانی خود، و توانایی ابراز احساسات خود با دیگران (پالمر و استوف، 2001).
مدیریت هیجانات: [5] توانایی مدیریت کردن هیجانات مثبت و منفی در درون خود و دیگران (پالمر و استوف، 2001).
کنترل هیجانات:[6]توانایی کنترل موثر حالات هیجانی قوی مثل عصبانیت، استرس، اضطراب و ناامیدی (عباس زادگان، 1384).
هوش غیر شناختی: توانایی درک خود و دیگران، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش (بار – آن، 1997).
امروزه به دلیل کاهش منابع سوخت های فسیلی و اثرات مخرب این نوع سوخت ها بر محیط زیست، محققان به فکر جایگزین کردن آن می باشند. در سالهای اخیر، سوخت بیودیزل به علت تجدید پذیری و خاصیت آلایندگی کمتر، مناسب ترین جایگزین سوخت دیزل محسوب می گردد. منابع اولیه تولید بیودیزل شامل ضایعات چوبی، تفاله های محصولات کشاورزی، نیشکر، جلبک و روغن های گیاهی و حیوانی می باشند. روغن سبوس برنج یک روغن گیاهی است که به مقدار زیاد در کشورهای زیر کشت برنج موجود است. هدف از مطالعه حاضر طراحی و بهینه سازی تولید بیودیزل از روغن سبوس برنج به روش ترانس استریفیکاسیون با بهره گرفتن از آنزیم لیپاز می باشد. در این مطالعه آزمایشگاهی ابتدا از آنزیم لیپاز آزاد و لیپاز نووزیم 435 تثبیت شده بر روی نانوکیتوسان، محلول های آنزیمی تهیه و به 2 روش از جمله روش استفاده از سوبسترای پارانیتروفنیل پالمیتات (pNPP) تعیین فعالیت شدند و با اندازه گیری پروتئین تام موجود در محلول آنزیمی به روش برادفورد، فعالیت مخصوص آنزیم تعیین شد.
سپس آنزیم های لیپاز آزاد و تثبیت شده بعنوان کاتالیزور در واکنش ترانس استریفیکاسیون بکار رفتند. برای تولید بیودیزل ابتدا شرایط مطلوب واکنش ترانس استریفیکاسیون بررسی گردید و در نهایت مخلوط واکنشی حاوی روغن سبوس برنج 9% وزنی، آنزیم آزاد یا تثبیت شده به نسبت مولی 3:1 با متانول و نسبت 2:1 حجمی حلال ترت بوتانول در دمای Co40 به مدت 72 ساعت در 300 دور بر دقیقه بعنوان شرایط بهینه تعیین شد. بعد از اتمام واکنش، تایید تولید متیل استر (بیودیزل) ابتدا به شیوه کیفی به روش کروماتوگرافی لایه نازک (TLC) انجام شد و سپس آنالیز نهایی و کمی نمونه های بیودیزل با بهره گرفتن از دستگاه گاز کروماتوگرافی(GC) بعمل آمد.
بالاترین بازده تولید بیودیزل با بهره گرفتن از آنزیم لیپاز نووزیم ۴۳۵ تثبیت شده بر روی نانوکیتوسان به مقدار۲۱% بدست آمد. استفاده از آنزیم لیپاز آزاد سیگما، میزان بازدهی برابر با %12 را نشان داد. میزان بالاتر بازده لیپاز نووزیم ۴۳۵ در مقایسه با لیپاز آزاد سیگما میتواند به دلیل پایداری بیشترآنزیم و حفظ فعالیت انزیمی بالاتر دراثرعملیات تثبیت باشد.
واژه های کلیدی: بیودیزل، ترانس استریفیکاسیون، روغن سبوس برنج، لیپاز آزاد و تثبیت شده، سوخت.
1-1- زیست توده
افزایش آگاهی محیط زیستی و کاهش ذخائر منابع فسیلی، صنعت را به سمت گسترش تولید سوختهای دیگر قابل دوام از منابع تجدید شدنی سوق میدهد که از نظر زیست محیطی قابل قبولترند. سوخت زیستی1 نوعی از سوخت است که از منابع زیست توده بدست میآید. زیست توده ترجمه کلمهBiomass است و به تمام مواد حاصل از موجودات زنده و فضولات آنها اطلاق میشود.
سوختهای فسیلی هم که امروزه مورد بهره برداری قرارگرفته، منبع آن زیست توده بوده ولی در سالهای بسیار دور شکل گرفتهاند.
امروزه به دلیل کاهش منابع سوخت های فسیلی، از سویی تأثیر مخرب استفاده از این نوع سوخت ها بر محیط زیست، محققان را بر آن داشته به فکر جایگزین کردن این منابع باشند. سوخت زیستی[1] نوعی از سوخت است که از منابع زیست توده بدست می آید. زیست توده ترجمه کلمه Biomass است و به تمام مواد حاصل از موجودات زنده و یا زایدات و فضولات آنها اطلاق می شود.
سوخت های فسیلی هم که امروزه مورد بهره برداری قرار گرفته، منبع آن زیست توده بوده ولی در سال های بسیار دور شکل گرفته اند]1[.
1-2- منابع زیست توده
جنگلها و ضایعات جنگل
چوب، خردههای چوب و خاک اره، از منابع جنگلی زیست توده به شمار میروند. این منبع انرژی از قرنها پیش برای مصارف خانگی و صنعتی مورد استفاده قرار میگرفته است. حدود صد و پنجاه سال پیش، 75 درصد از انرژی مورد نیاز بشر از زیست توده(عمدتاً از جنگلها و ضایعات جنگلی) تأمین میشد. در حال حاضر، سالانه در جهان بیش از 1/2 گیگاتن چوب به مصرف تولید انرژی میرسد. بسیاری از صنایع کشورهای در حال توسعه، مانند صنایع پخت نان، فرآوری محصولاتی مانند شکر، چای، قهوه، نارگیل، کاکائو و کارخانههای آجرپزی و آهک پزی، از این ضایعات به عنوان سوخت استفاده میکنند.
محصولات و ضایعات کشاورزی
این دسته از منابع زیست توده، شامل گیاهان مختلفی مانند ذرت، برنج، سیب زمینی ترشی (سورگم)، نیشکر، انواع میوه، گیاهان روغنی و ضایعات آنها مانند سبوس برنج، کاه و غره است. بطور نسبی، 25 درصد وزن هر محصول کشاورزی تفاله است، 25 درصد وزن برنج، متعلق به سبوس آن است. حدود 45 درصد از بادام زمینی نیز پوته است. مطالعات انجام شده نشان میدهد که به لحاظ نظری میتوان نیازهای سوخت خانگی مناطق روستایی را از طریق ضایعات تأمین کرد.
الکل و بیودیزل، دو فرآورده انرژیزای مهمی هستند که از محصولات و ضایعات کشاورزی بدست میآیند.
ضایعات فاضلابهای صنعتی
در پساب برخی از کارخانهها مانند صنایع نساجی، الکل سازی، چوب و کاغذ و پساب و ضایعات صنایع غذایی مانند پنیر سازی و تولید آب میوه، مقدار زیادی زیست توده وجود دارد که میتوان از آنها برای تولید انرژی و غذای دام استفاده کرد. حدود 20 درصد از وزن میوه را تفاله تشکیل میدهد(بسته به نوع میوه، این مقدار بین 9 درصد تا 25 درصد متغیر است). یکی دیگر از صنایع غذایی که فاضلاب آن آلودگی شدید در محیط زیست ایجاد میکند، صنایع پنیر سازی است. آب پنیر مایعی است که پس از حذف چربی و کازئین شیر، طی فرایند پنیر سازی بدست میآید. از آب پنیر، هم به منظور غذای دام و هم برای تولید الکل میتوان استفاده کرد. در صنایع غذای دام، با پرورش موجودات زنده ذره بینی که میتوانند پروتئین زیادی را در خود جمع کنند و رشد بسیار خوبی بر روی آب پنیر دارند، زیست توده بسیار غنی و مغذی تهیه میکنند، که پس از خشک کردن و آسیاب کردن ماده حاصل، آن را به مصرف غذای دام میرسانند. در بسیاری از
کشورهای جهان، از آب پنیر به منظور تولید الکل استفاده میشود.
ضایعات جامد، فاضلابهای شهری و فضولات دامی
ضایعات جامد شهری را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
زبالههای معمولی: مانند زباله منازل، ادرات، فروشگاهها و رستورانها (پسماند مواد غذایی، کاغذ، کارتن) زبالههای حجیم خانگی(وسایل چوبی مانند کمد، میز و…) زباله باغها و گلخانهها(شاخه و برگ).
زبالههای ویژه: مانند زبالههای صنعتی، نخالههای ساختمانی، لاستیکهای فرسوده، مواد تابش زای هستهای(رادیواکتیو) و زبالههای آلوده بیمارستانی.
1-3- کارکرد زیست توده
بخش اعظمی از سهم انرژی زیست توده در تامین انرژی اولیه مصرفی جهان به کاربردهای حرارتی و احتراق مستقیم به ویژه در کشور های در حال توسعه اختصاص دارد. عمده ترین کاربرد منابع زیست توده در تامین حرارت و پخت و پز می باشد]1[.
بیش از 25 میلیون هاضم های کوچک و متوسط در دنیا نصب شده که از فضولات و زایدات دامی و انسانی استفاده می کنند و از این طریق، تولید گاز صورت می گیرد. کشورهای هند و چین در این زمینه پیشتاز هستند. از جمله مباحث داغ که امروزه در زمینه زیست توده مطرح است، تولید سوخت خودرو از این طریق است که تولید 50 میلیارد لیتر سوخت از این منبع در سال 2006 صورت گرفته است. سوخت های زیستی(بیوفیول ها) شامل بیواتانول، بیو متانول و بیودیزل در کشورهای زیادی مورد توجه واقع شده و برزیل بخش اعظمی از مصارف بنزین خود را با سوخت های تجدیدپذیر جایگزین کرده است]1[.
در سال 2005 بیش از800 میلیون خانوار در سطح جهان برای گرمایش و پخت و پز از منابع زیست توده استفاده کردند.
هزینه تولید حرارت از زیست توده 1 تا 5 سنت بر کیلووات ساعت حرارتی است و متوسط نرخ رشد سالانه کاربردهای حرارتی 1/2% در سال طی سال های 2005-2000 بوده است.
در سال 2005 در مجموع 33 میلیارد لیتر بیواتانول با نرخ رشد سالانه 8% در جهان تولید شده که معادل 17 میلیون تن نفت خام است.
در سال 2005 در مجموع 9/3 میلیارد لیتر بیودیزل با نرخ رشد 85% در جهان تولید شده که این میزان بیودیزل معادل 5/3 میلیون تن نفت خام است]1 .[
1-4- تقسیم بندی سوخت های زیستی
سوختهای حاصل از زیست توده را میتوان در یک تقسیم بندی كلی به سوختهای مایع و گازی شكل طبقه بندی كرد. سوختهای مایع عبارتند از بیواتانول، بیومتانول و بیودیزل. بیواتانول و بیومتانول از طریق تخمیر موادی همچون چغندرقند، سیب زمینی و یا غلات بدست میآیند.
زیست توده چهارمین منبع انرژی جهان است و حدود 14 درصد از نیازهای انرژی جهان را تأمین میکنند. سوخت حاصل از فنآوریهای تبدیل زیست توده یا به حالت گاز(زیست گاز) و یا مایع(متانول، اتانول و بیودیزل) است که برای تولید الکتریسیته و گرما مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده از منابع زیست توده، یکی از مناسبترین و اقتصادیترین راه حلهای تأمین نیازهای اساسی انرژی مردم فقیر در مناطق دور افتاده است.
سوخت دیزل زیستی و اتانول زیستی، از مهم ترین سوخت های زیستی هستند که می توان از آنها در صنعت حمل و نقل استفاده کرد. انواع سوخت های زیستی به همراه منابع گیاهی و روش تولید در جدول1-1 آورده شده است.
جدول (1-1): انواع سوخت های زیستی به همراه منابع گیاهی و روش تولید
سوخت | نام معمول یا جایگزین | منبع گیاهی | روش تولید |
بیواتانول | – | چغندرقند، غلات | هیدرولیسیز |
روغن گیاهی | Pure Plant Oil (PPO) |
گیاهان روغنی (کلزا، سویا) |
پرس سرد/ اکستراکسوین |
بیودیزل | – | گیاهان روغنی (کلزا، سویا، آفتابگردان، …) | ترانستریفیکاسیون – پیرولیسیز و میکروامولسیون |
بیودیزل | – | روغن پسماند (WVO) | ترانستریفیکاسیون |
بیوگاز | – | زیست توده (biomass) | اتاق هاضم |
Bio-ETBE | – | بیواتانول | ترکیب شیمیایی |
بیواتانول | Cellulosic bioethanol |
Lignocellulosic Material |
هیدرولیسیز پیشرفته و تخمیر |
بیوفیول ترکیبی | Fischer-Tropsch (FT) diesel Synthetic Biodiesel Biomass-to- liquids |
Lignocellulosic Material |
Gasification and Synthesis |
بیوفیول ترکیبی | Heavier mixed Alcohols Biomass-to-liquid |
Lignocellulosic Material |
Gasification and Synthesis |
بیوگاز | Bio-SNG (synthetic natural Gas) |
Lignocellulosic Material |
Gasification and Synthesis |
بیومتانول | Biomass-to-liquid | Lignocellulosic Material |
Gasification and Synthesis |
Biodimethylether | Bio-DME | Lignocellulosic Material |
Gasification and Synthesis |
بیوهیدروژن | – | Lignocellulosic Material |
Gasification and Synthesis |
1-5- بیودیزل
تاکنون مهم ترین و معمول ترین سوخت، برای استفاده در بخش حمل و نقل، در بسیاری از کشور ها بنزین و گازوییل بوده است. از آنجا که قسمت اعظم آلاینده های مختلف و ذرات جامد معلق، از گاز خروجی اگزوز موتورهای دیزلی ناشی می شود، لذا در میان سوخت های زیستی موجود، تحقیق در راستای یافتن سوختی جایگزین و مناسب برای پترو دیزل(گازوئیل یا دیزل پایه نفتی) سهم وسیعی از تحقیقات را به خود اختصاص داده است.
بیودیزل به سوختهایی اطلاق می شود که منشاء بیولوژیکی دارند و یک عنوان کلی است که به گستره ای از سوختهای اکسیژن دهی شده با پایه استری(که از منابع بیولوژیکی تجدید پذیر نشات می گیرد) نسبت داده می شود. بیودیزل ممکن است از روغن های آلی و چربیها تولید شود. از دیدگاه علم شیمی، بیودیزل به استرهای منوالکیل با زنجیرهای بلند اسید چرب که بیولیپیدهای تجدیدپذیر مشتق می شوند منسوب می شود.
در اغلب موارد مهم ترین منابع تامین لیپید های تجدید پذیر را چربی های حیوانی و روغن های نباتی تشکیل می دهند. بخش عمده این روغن ها تری گلیسیریدها هستند. لذا در اثر انجام این واکنش علاوه بر استر، محصول ارزشمند دیگری به نام گلیسیرین نیز حاصل می شود.
سوخت ایمن و تمیز بیودیزل سلامت اپراتور هایی را که با این سوخت سرو کار دارند، تضمین می کند. همچنین جایگزین تمیزی برای سوختهای نفتی است و در زمره سوختهای سبز قرار می گیرند. این سوختها به خاطر این که پایه گیاهی و حیوانی دارند مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته اند.
مهم ترین تفاوت اساسی در ترکیبات بیودیزل و دیزل، محتوای اکسیژن است. میزان اکسیژن موجود در دیزل صفر است، در حالی که بیودیزل حاوی 10 -12 درصد وزنی اکسیژن را داراست که سبب کاهش دانسیته انرژی و انتشار ذرات معلق می شود. به علاوه بیودیزل سوختی بدون گوگرد است، در حالی که در دیزل گوگرد وجود دارد که در سیستم اگزوز موتور به اکسید های گوگرد و سپس بخشی از آن به اسید سولفوریک تبدیل می شود. این اسید خود به تولیدات ریز منجر می شود. گازوییل به طور معمول 20–40 درصد حجمی آروماتیک دارد که سبب افزایش انتشار آلاینده های مختلف و ذرات معلق می شود. بیودیزل به طور اساسی بدون آروماتیک است. در گازوییل هیچ پیوند دوگانه وجود ندارد، در حالی که در بیودیزل به واسطه حضور چشمگیر محل های غیر اشباع پایداری در مقابل اکسیداسیون کم است]2[.
هزینه های تغذیه در امر پرورش آبزیان به طور معمول، بیش از 60% كل هزینه ها را شامل می شود. لذا پرورش موفقیت آمیز و اقتصادی ماهی ها و دیگر آبزیان پرورشی در گرو تهیه جیرهای مناسب مطابق با احتیاجات آن آبزی می باشد، زیرا در شرایط پرورش متراکم ماهی ، فقط می توان از طریق غذای دستی نیازهای تغذیه ای ماهی را تامین نمود، اگرچه ماهی (ماهی قزل الالی رنگین کمان و ماهی آزاد و ….) نمی تواند از محیط طبیعی زندگی خود نیازهای غذایی خود را تامین کند، و از طرفی در پرورش کپور ماهیان سه نوع ماهی فیتوفاک، بیگ هد و ماهی علف خوار بخشی از نیازهای غذایی خود را می توانند از غذای طبیعی داخل استخر تامین نمایند هر چند که این حالت برای کپور معمولی نیز صدق می کند. عوامل بیماریزای زنده شامل میکروارگانیزم ها(باکتری ها، قارچها، ویروس ها و تک یاخته های انگل) و غیر زنده (سموم تولید شده در داخل غذا به وسیله قارچهای ساپروفیت مثل: (فوزاریوم، آسپرژیلوس، پنی سیلیوم، موکور و ریزوپوس) برای ماهیان پرورشی از چند طریق می توانند بهداشت و سلامت ماهی را تهدید نمایند: 1- تماس با آب محیط پرورش 2- غذای مصرفی 3 – از طریق تخمک و اسپرم ماهیان مولد (مثل برخی بیماریهای ویروسی و باکتریایی [3]. دو طریق انتقال عوامل بیماریزا به آبزیان پرورشی شامل موارد 1 و 3 در بررسی و مطالعه ما قرار ندارد و فقط انتقال عوامل قارچی و باکتریایی از طریق غذای تجارتی مورد استفاده در آبزی پروری که امروز بیش از 95 درصد آن به شکل غذای خشک اکسترود (شناور و نیمه شناور) استفاده می گردد مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
باکتریهای و قارچها از چند طریق وارد غذا می شوند: 1 – فلور طبیعی مواد خام
فلور طبیعی مواد خام،که در فرمولاسیون جیره از آنها استفاده می شود، عبارتند از: (پودر ماهی، پودر گوشت، سویا، آرد سبوس گندم و برنج، آرد، پودر خون، پودر یونجه، پودر پر مرغ، گلوتن ذرت و گندم، پودر آب پنیر و دیگر افزودنیها که می توانند باکتریها و قارچها را با خود داشته باشند). در بین مواد خام پودر ماهی که در جیره غذایی، بیشترین در صد ترکیب را به خود اختصاص می دهد، بیشتر ترکیب فلور باکتریایی و کمتر قارچی غذا را تحت تاثیر قرار می دهد، زیرا با خود می تواند فلور طبیعی و غیر طبیعی آب دریا و ماهی را داشته باشد و پودر گوشت که ضایعات کشتارگاه مرغ است نیز فلور کیفی و کمی غذا را متاثر می سازد. هر چند که به جهت اختلاف شرایط آناتومی و فیزیولوزیکی طیور و آبزیان (خونگرم بودن و خونسرد بودن و …) به ویژه اختلاف درجه حرارت بدن این دو گروه، خیلی کمتر عوامل بیماریزای طیور قابل انتقال به ماهی است. اما غلات (سبوس گند م، گلوتن ذرت) و سویا بیشتر به جهت اینکه از کربوهیدراتها (نشاسته و …) تشکیل شده، بیشتر پذیرای قارچهای اسپرژیلوس، فوزاریوم و پنی سیلیوم و .. بوده و عمدتا سموم قارچی را با خود همراه دارند و از طریق سموم برای آبزیان مشکل ایجاد می کنند [4].
2 – از طریق تماس با انسان ، تجهیزات و …. در طی فراوری و جابجاشدن
انسانهایی که به شکلی با غذا ارتباط دارند، می توانند عامل ورود میکروبها به غذا باشند، وجود زخم در دست و عدم رعایت بهداشت فردی می تواند در انتقال عوامل باکتریایی و قارچی نقش داشته باشند و تجهیزاتی راکه به مدت طولانی در فراوری غذا استفاده می شوند و سطح تماس تجهیزاتی که با غذا در تماس هستند ولی مورد شستشو و ضد عفونی قرار نمی گیرند و یا دارای خلل و فرج هستند و محلی خوبی برای استقرار باکتری ها و قارچها می باشند، می توانند موحب انتقال عوامل بیماریزا (باکتری ها و قارچها) باشند [4].
باکتریهای گرم مثبت میله ای و کروی شکل ، مثل Bacillus و,Streptomyces با منابع انسانی و حیوانی می توانند در هوا باقی بمانند و به طور اتفاقی از طریق ذرات گرد و غبار و قطرات ریز آب وارد غذا شوند. بسیاری از Actinomycet ها از طریق تولید اسپور خارجی در هوا پخش می شوند و اسپور برخی از قارچها در برابر نور خورشید و خشک شدن مقاوم هستند، مثل خانواده های Aspergillus , Penecillium که نقش مهمی در فساد برخی مواد غذایی دارند و برخی دیگر از اسپور قارچها مثل Fusarium که به شکل گسترده در مزارع کشاورزی وجود دارند، در هوا پخش می شوند و زمانی که هوا بارانی می گردد وارد مواد غذایی می گردد [4].
خاکهایی را که با فاضلابها آبیاری می شوند حاوی میکروبهای بیماریزا هستند و از این طریق می توانند مواد غذایی خام را آلوده نمایند. در هر گرم خاک بیش از یک میلیون باکتری و در هر هکتار خاک از چند صد کیلو تا چند تن باکتری دیده می شود، به ویژه در خاکهایی که از مواد
آلی غنی می شوند این مقدار بیشتر است و باکتریهایی مثل Pseudomonas , Flavobacterium, Mycobacterium, Aerobacter , Artrobacter, Azotobacter , در خاک دیده می شوند ،که می توانند به مواد غذایی منتقل گردند [5]. فلور میکروبی آب دریا اغلب متاثر از فلور با منشا خاک و آب شیرین رودخانه قرار دارد، ریختن فاضلابهای شهری و صنعتی می تواند باعث آلوده شدن آبزیان و محصولات آنها گردند و آب رودخانهها ضمن برخورداری از فلور طبیعی میتوانند به فلورهایی با منشا انسانی، خاک و گیاهی آلوده گردد [4].
در مورد میکروارگانیسمهای داخل غذای تجارتی (تولیدی کارخانه ها) و یا فلور باکتریایی و قارچی غذاهای تجارتی مصرفی در آبزی پروری از نظر کیفی و کمی مطالعاتی اندکی انجام شده است، به نظر می رسد که خشک بودن نوع غذای مصرفی و کاهش رطوبت، شاید علت آن باشد. اما از آنجاکه غذاهای مصرفی در آبزیان می تواند عوامل بیماریزای زنده و غیر زنده را به ماهی منتقل نماید و از طرفی گاه به علت عدم استفاده عوامل نگهدارنده و جلوگیری کننده از رشد و تکثیر باکتریها و قارچها در غذای تجارتی و شرایط بد نگهداری غذا در انبار (رطوبت و حرارت) باکتریها و قارچها به سرعت رشد و تکثیر پیدا کرده و با بهره گرفتن از تر کیبات آلی داخل غذا به وسیله باکتریها و قارچها، موجب تولید مواد شیمیایی و سموم قارچی بسیار کشنده و بیماریزا را برای ماهی میگردد و لذا با توجه به جوان بودن تولید این غذا در صنعت آبزی پروری لازم و ضروری بود که با منیتور کردن بررسیهای میکروبشناسی و یا تعیین سیمای فلور باکتریایی و قارچی غذای پلت از نوع اکسترود (شناور و نیمه شناور)، از زمان تولید تا پایان زمان نگهداری مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد، تا با در دست داشتن سیمای میکروبی غذای خشک اکسترود مصرفی در صنعت آبزی پروری، تولیدی متناسب با شرایط نگهداری به ویژه، درجه حرارت و رطوبت محل نگهداری و دستورالعمل نحوه نگهداری آن را برای حفظ کیفیت آن تدوین و به بخش اجرا معرفی نمود و به نظر می رسد این مطالعه برای اولین مرتبه انجام شده است
1ـ3 کلیات
از مهم ترین مسائل در پرورش آبزیان (ماهی)، چه به منظور حفظ ذخایر و چه برای تولید و مصرف انسانی، توجه به امر غذا و تغذیه آن هاست به طوریکه در آبزی پروری این مقوله بیش از 60 درصد هزینه های جاری یک مزرعه را در بر می گیرد. میزان ترکیبات آلی و منابع انرژیزا مثل پروتیین ها، چربی ها و کربوهیدراتها، موادمعدنی مثل کلسیم، فسفر، منیزیم و … ریز مغذیها مثل سلنیوم، منگنز، اهن، مس، روی و کبالت، آنتی اکسیدانها، مثل ویتامینهایE و Cو اتوکسی کویین، تعداد باکتریها و قارچها و انواع آنها را که می توانند ترکیبات ازت دار فرار و سمومی مثل افلاتوکسین، اکراتوکسین در جیره تولید نمایند و از مقولاتی است که می تواند در ضریب تبدیل، سرعت رشد روزانه، کیفیت گوشت از نظر بو، طعم، مزه، صلابت لاشه، عدم نیاز ما به استفاده از داروهایی مثل آنتی بیوتیک ها، سولفات مس، مالاشیت گرین و بدنبال آن، عدم باقی ماندگی دارویی و در نهایت غذایی با حاشیه امنیت بالا، از منظر بهداشت انسانی نقش مهم داشته باشد [6]. ماهیان پرورشی در طول دوره رشد به سطوح بالای پروتئین خام، چربی ها و به میزان کم کربوهیدراتها، مواد معدنی و ویتامین ها در جیره غذایی نیاز دارند [7]. در چنین شرایطی، برای رسیدن به تولید یک غذای مناسب برای ماهی، لازم است با یک فرمولاسیون صحیح( با چینش مناسب اقلام غذایی، بالانس کردن جیره از نظر ترکیبات آلی به عنوان منابع تأمین انرژی و عوامل مورد نیاز دیگر بویژه ویتامین ها، مواد معدنی، عوامل نگهدارنده و جلوگیری کننده رشد و تکثیر باکتریها و قارچهای توکسین مثبت، برخی اسیدهای آمینه و اسیدهای چرب ضروری ، فراوری مناسب غذا (پخت)، اندازۀ ذرات غذایی متناسب با دهان ماهی، شکل و وزن مخصوص (پلت و یا اکسترود) … ) به توان تولید را اقتصادی نمود و علاوه بر آن کیفیت ماهی را نیز بالا برد.
میزان تولید ماهیان سردآبی (قزل آلای رنگین کمان) بر اساس آخرین آمار شیلات ایران در سال 1393 به بیش از 150 هزار تن رسیده است [8]. برای این میزان تولید، در صورتیکه ضریب تبدیل غذا، 5/1- 3/1 کیلوگرم غذا به ازای یک کیلوگرم تولید ماهی باشد، میزان مصرف غذا در این صنعت 225 تا 195 هزار تن برای تولید مورد نظر نیاز می باشد و بیش از 90 درصد غذای مصرفی در مزارع ماهیان سردابی و آزادماهیان (قزل آلای رنگین کمان و ماهی آزاد) تولید کارخانههای غذای آبزیان است، که مهمترین اقلام مصرفی در فرمولاسیون غذای آبزیان (ماهی) عبارتند از آرد و یا پودر ماهی شمال و جنوب، آرد و یا پودرگوشت (ضایعات کشتارگاه مرغ)، آرد سویا، آرد سبوس گندم، آرد سبوس برنج، گلوتن گندم، گلوتن ذرت، مواد معدنی، ویتامینها و برخی افزودنی های دیگر. هر چند که تعدادی از کارخانه ها بر اساس موقعیت جغرافیایی و منابع غذایی دیگر از آردپر، آرد یونجه، آرد خون، مخمر ها و آرد آب پنیر خشک شده نیز استفاده می کنند.
1ـ3ـ1 ضرورت غذا دهی به ماهیان
به موازات توسعه پرورش ماهی، اهداف به سمت تولید بیشتر گرایش پیداکرده است. این مساله افزایش تولید در واحد سطح را نمی توان از طریق غذای طبیعی تامین کرد ، از طرفی در پرورش ماهیان سردآبی، به جهت اینکه از یک آب در جریان استفاده می شود و فقط با خود برخی مواد معدنی را بهمراه دارد و فاقد هر گونه مواد غذایی دیگر می باشد و یا اگر با خود موادغذایی داشته باشد به شکل محلول و غیر قابل استفاده برای ماهی است و از طرفی بعضی تر کیبات مضر آب مثل BOD5[3] را بالامی برد و یا در پرورش و تولید کپور ماهیان به غیر از دو ماهی فیتوفاگ و بیگ هد که ازغذای طبیعی داخل آب استفاده می کنند، دو ماهی دیگر یعنی ماهی کپور معمولی و کپور علف خوار باید از غذای دستی و یا کارخانهای استفاده نماید [9].
1ـ3ـ2 طبیعت و منشا غذای زنده
جانوران آبزی (ماهی) همه نیازهای غذایی خود، به استثنای بخشی از نیازهای معدنی را، از غذا هایی که مصرف می کنند به دست می آورند. اغلب آن ها در طبیعت (اکوسیستم های آبی شامل اقیانوس ها، دریاها، دریاچه ها، رودخانه ها، و هر محیط آبی دیگر)، به وسیله غذاهای زنده از جمله گیاهان و جانوران موجود در محیط طبیعی ادامه حیات می دهند. این غذاها معمولا غنی از مواد مغذی ضروری میباشند. تجربه آبزی پروری نشان میدهد که ظاهرا اغلب ماهیان و سخت پوستان بالغ می توانند به استفاده از غذاهایی با مواد مغذی کمتر عادت داده شوند، هر چند تامین مقداری غذای زنده سودمند است به ویژه در مراحل لاروی، بسیاری از این ماهی ها، کاملا متکی بر غذای زنده میباشند [10]. تامین غذای زنده در سیستم پرورش با هر تراکمی امکان پذیر نبوده و مهمتر اینکه اقتصادی نمی باشد، غذای واقعی طبیعی کپور معمولی و قزل آلای رنگینکمان بستگی به سن و اندازه ماهی، کیفیت فیزیکوشیمیایی آب محل زندگی، اندازه اقلام غذایی و محیط زندگی دارد [11، 12، 13]. امروزه در صنعت آبزی پروری برای تامین نیازهای غذایی ماهیان پرورشی در هر شرایطی از غذای فرموله شده به اشکال پلت و اکسترود استفاده می کنند و به جهت برخی مزایای اقتصادی غذای اکسترود (شناور و نیمه شناور) می رود که به شکل کامل جایگزین غذای پلت گردد.
1ـ3ـ3 نیاز های تغذیه ای
بیشتر تحقیقات درباره نیازهای غذایی ماهیان پرورشی در حال رشد در آب شیرین تحت شرایط آزمایشگاهی اجرا شده است. به طور کلی، نیازهای غذایی و انداره سایز غذای تهیه شده متناسب با نوع ماهی پرورشی، اندازه ماهی، شرایط پرورش متفاوت است [9].
1ـ3ـ3ـ1 انرژی
انرژی در كربوهیدراتها، چربیها و پروتئین های اجزای خوراكی ذخیره می شود. منشأ اولیه این انرژی، نور خورشید است سپس در نتیجة فتوسنتز در منابع گیاهی ذخیره می شود و از این طریق وارد بدن جانوران از جمله آبزیان میگردند. بخش از انرژی وارده به بدن ماهی (IE)[4] از طریق مدفوع دفع می گردد که انرژی مدفوعی نام دارد (FE)[5] و درغذاهای با کیفیت پایین (با منشا کربوهیدراته) تا 25 درصد انرژی دفع می گردد. اختلاف انرژی وارده به بدن از انرژی مدفوعی (IE- FE= DE)، انرژی قابل هضم (DE)[6] نام دارد،که ارزش هر غذایی با این نوع انرژی ارزیابی می شود. میزان انرژی مورد نیاز برای ماهیان و میگوی پرورشی در جدول (1ـ1) آمده است.
فعالان کسب و کار به روشنی می بینند که ماهیت نیروی كار، تكنولوژی مورد استفاده به منظور خلق ارزش افزوده، سیاست های جهانی عرصه رقابت در کنار روندهای اجتماعی به سرعت تغییر می کنند. به همین منظور رهبران سازمان هایی که به رشد و بقا می اندیشند باید قابلیت تطابق با محیط را به عنوان یکی از قابلیت های مهم در نظر داشته و مجموعه خود را منعطف نگه داشته و به سوی تغییر سوق دهند. به همین دلیل است که اکنون توانایی تسهیل گری تغییر یکی از شایستگی های اساسی لازم برای فعالیت حرفه ای در مدیریت منابع انسانی مورد توجه این رهبران قرار گرفته است. طبیعت انسانی تمایل دارد به عادت ورزیدن خو بگیرد و معمولاً ترجیح می دهد که امور به روال گذشته (حتی اگر ناکارآیی آنها اثبات شده باشد) انجام شوند؛ چون پدیده مجهول می تواند موجب وحشت شده و امنیت موجود در وضعیت پیش رو، تضمین شده نیست. در مقابل رهبران کسب و کارها در هنگام مواجهه با ضرورت انجام تغییر، از مدیران و متخصصان منابع انسانی به عنوان خبرگانی که رفتارهای انسانی و اجتماعات را به خوبی می شناسند، انتظار دارند که به کمکشان آمده و استراتژی مناسب را برای جا انداختن شرایط جدید در بین جمعیت هدف تدوین کرده و با همراهی مدیران ارشد موفقیت تغییر را تضمین کنند. به این ترتیب ایشان باید واکنش کارکنان را در هر یک از مراحل سنجیده و همسویی آن را با استراتژی کلی و واقعیت های جدید و مطلوب تطبیق دهند. با این تطبیق امکان تجویز راه حل های مورد نیاز پدید آمده و مدیران و دست اندرکار آن تغییر نیز خواهند دانست که در مقابل واکنش های کارکنان چه تدبیری بیندیشند.
هدف این پژوهش، بررسی تاثیر سبك رهبری خدمتگزار بر میل به تغییر در كاركنان دانشگاه علوم پزشكی شاهرود می باشد. در این فصل، ابتدا به بیان مسئله مورد بررسی در پژوهش پرداخته و سپس اهمیت موضوع شرح داده می شود. پس از آن هدف از انجام پژوهش ذکر می گردد و سوالاتی را که در طول فرایند تحقیق در جستجوی پاسخی برای آنها هستیم را مطرح می نماییم. در ادامه فرضیات تحقیق ذکر می گردد. سپس مدلی مفهومی از پژوهش ارائه نموده و پس از آن به متغیرهای تحقیق و تعاریف نظری و عملیاتی می پردازیم. در پایان نیز به طرح پژوهش و روش های تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته و مدلی از فرایند پژوهش ارائه می شود.
1-1. بیان مسأله
سازمانها تحت تاثیر شرایط داخلی یا محیط بیرونی خود، پیوسته در معرض تغییر هستند. تغییر پاسخ به برخی فرصتها یا رفتارهای مهم و پر اهمیت که از خارج از سازمان ناشی می شود، تعبیر شده است (گیلجوس[1]، 1997). امروزه محیط در حال دگرگونی سریع است. در فرایند جهانی شدن، سازمانها باید آماده شوند تا از عهده تغییرات سریع محیطی برآیند و هر سازمانی باید به تغییرات و تقاضاهای متنوع محیطی تن در دهد. بسیاری از سازمانها دریافته اند که تغییر یک چالش واقعی است. فرایند تغییر در هر سازمان به واسطه تفاوتهایی که در ذات و ماهیت سازمان، ماهیت شغل، ارزشها و فرهنگ کاری، سبک رهبری و مدیریت و همچنین رفتار و نگرش کارکنان وجود دارد، منحصربفرد و خاص است.
جورج و جونز[2] (1996؛ به نقل از رشید[3]، سامباسیوان و رحمان[4]، 2003) تغییر را حرکت بیوقفه از وضع موجود به وضع آینده تعریف کرده اند. در این میان، کارکنان سازمان به دلیل داشتن ارزشها و نگرشهای متفاوت، میتوانند از جمله موانع بالقوه ای باشند که بر سر راه تغییر قرار میگیرند. لینستون و میتروف[5] (1994؛ به نقل از رشید و همکاران، 2003) از افراد بهعنوان عاملی مهم در فرایند تغییر یاد می کنند و معتقدند اداره کردن بخش انسانی سازمان چالش اصلی در هدایت فرایند تغییر در سازمان است، زیرا که انسان ارزشها، خواسته ها و نگرشهایش را به سمت یک فعالیت خاص و ویژه در نظر میگیرد. رابینز[6] (1384) سه عامل چشمانداز شخصی، سازمانی و تکنولوژی را در اجرای فرایند تغییر در سازمان دخیل میداند و معتقد است که چشمانداز شخصی ناظر به تغییرات در نیروی انسانی، تغییر در نگرشها، توقعات، ادراک یا رفتارهاست، چشمانداز سازمانی به تغییر دادن ساختار که در برگیرنده هر نوع تغییر در روابط قدرت، مکانیسم همکاری، درجه تمرکز، طرح مشاغل و یا متغیرهای مشابه ساختار سازمانی و چشمانداز تکنولوژی به تغییر فنآوری که در برگیرنده تغییر در شیوه و فرایند کار یا روشها و تجهیزات مورد استفاده است، اشاره دارد.
افراد عاملی مهم در هدایت فرایند تغییر سازمانی هستند و برای هر تغییر اثربخش ضروری است باورها، اعتقادات، فرضیات و نگرشهای افراد به چالشکشیده و روشن شود. ایجاد تغییر مستمر درون سازمانها، مستلزم تغییر در افراد سازمانی که محور اساسی هر سیستم شغلی را تشکیل میدهند، میباشد. رهبری در سازمانها نقش بسزایی در شکلدهی نگرش کارکنان، پاسخ آنها به تغییرات سازمانی و پذیرش نوآوریها دارد. رهبری در مفهوم سازمان آن بهعنوان جزیی مستقل و مجزا از مدیریت مطرح نبوده و یکی از وظایف عمده و اصلی آن بهشمار میآید. هر مدیری علاوه بر وظایفی چون برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل، باید انجام این وظیفه، یعنی هدایت افراد سازمان را نیز بر عهده گیرد. سبک رهبری که مدیر ضمن کار از آن استفاده می کند، بهعنوان یکی از مهمترین عناصر وضعیت رهبری یا مدیریت بیان شده است. منظور از سبک آن نیست که چگونه مدیر یا رهبر در وضعیت معینی رفتار کند، بلکه مقصود آن است که چگونه دیگران بهویژه زیردستانش رفتار وی را درک می کنند. سبک رهبری، بهعنوان الگوهای رفتاری پایدار فرد بهصورتی که بهوسیله دیگران ملاحظه می شود، تعریف شده است (هرسی و بلانچارد[7]، 1380). همچنین، سبک رهبری تلفیق مهارت های فنی، عاطفی و شخصیتی دانسته شده است که از یک فرد سر میزند (یونگ و سوسیک[8]، 2002).
فردریكسون نیز معتقد است كه مشكل واقعی اداره امور عمومی، گسیختگی و گسستگی بین سازمانها و كاركنانشان است. در نتیجه آن چه كه بایستی مورد توجه قرار گیرد، آنست كه چگونه این سیستم ها می توانند به صورت ارگانیزمی برای توسعه گروه از طریق همكاری، خادمیت و توازن بین افراد و سیستم عمل كنند. پس می توان رهبری خدمتگزار را به عنوان الگویی ویژه برای مدیران سازمان های عمومی در نظر گرفت (برایانت، 2003).
رهبران ایده آل، رهبرانی هستند كه همواره به خدمت رسانی به پیروان و احترام به شان و مقام آنها متمایل بوده، به رشد و پیشرفت سازمان و حداكثرسازی ظرفیت كاركنان خود اهمیت می دهند (گراهام[9]، 1991: 105-119). رویكردهای سنتی به رهبری باعث ایجاد موانعی در پرورش كاركنان مولد در سازمان ها می شدند و این در حالی است كه در رویكردهای جدید به رهبری، به خصوص رهبری خدمتگزار، توانمندسازی کارکنان برای تغییر عاملی محوری و اساسی به شمار می رود (پترسون[10]، 2003).
البته رهبری خدمتگزار در دوران ابتدایی شكل گیری مفهومی خود قرار دارد؛ با این حال محققان زیادی آن را به منزله یک نظریه معتبر در زمینه رهبری سازمان مطرح می شناسند (بیرکنمیر[11]، 2003: 374-400). برای مثال باس نقطه قوت نظریه رهبری خدمتگزار را در این می داند كه در صورت توسعه پژوهش ها می تواند نقشی مهم و حیاتی در آینده رهبری سازمان ها و جوامع ایفا كند (هومپریز[12]، 2005: 1410-1431).
همچنین، وجود جو اعتماد موجب تقسیم اطلاعات، تعهد به تصمیمات، رفتار شهروندی سازمانی، بهبود روحیه كاركنان و افزایش نوآوری می شود و به مدیریت اثربخش سازمان ها كمك می كند؛ از این رو اندیشمندان مدیریت اعتماد را عامل مهمی در همكاری و تعارض، سبكهای رهبری، پیش فرض های مدیریت نسبت به كاركنان، تغییر و بالندگی سازمانی، مشاركت، ارتباطات و قراردادهای اجتماعی می دانند (الوانی و دانایی فرد، 1380: 5-27). در 15 سال گذشته نیز اعتماد به منزله عنصری حیاتی در موفقیت سازمان ها در كانون توجه مطالعات سازمانی قرار گرفته است. عده ای معتقدند كه افزایش چشمگیر تحقیقات در زمینه اعتماد را می توان به این واقعیت نسبت داد كه سازمان ها از كمبود اعتماد در بین مدیران و كاركنان خود رنج می برند. لذا بایستی راه حل هایی به منظور رفع این مشكل ارائه كرد، مشكلی كه اگر به آن توجهی نشود، در آینده ممكن است زمینه بسیاری مشكلات را در سازمان ها فراهم آورد (مولرینگ[13] و همکاران، 2004: 556-570)، زیرا سازمان ها برای پاسخگویی به تغییرات محیطی و سازمانی، به كاركنانی توانمندتر نیاز دارند و پس می توان گفت كه توانمندسازی كاركنان برای داشتن میل به تغییر یكی از راهبردهای مهم تطابق بهتر با تغییرات خارجی است (کونگر و کانانگو[14]، 1998: 471-482). بنابراین، تحقیق حاضر بر آن است كه تاثیر سبک رهبری خدمتگزار بر میل به تغییر در کارکنان در دانشگاه علوم پزشکی شاهرود را مورد بررسی قرار دهد.
1-2. اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
ضرورت، اهمیت، جایگاه و نقش رهبری در سازمان بر کسی پوشیده نیست. رهبری همواره به عنوان نیاز اساسی در جوامع انسانی و سازمانها مطرح بوده است. یکی از اشکال رهبری که از زاویه ارائه خدمت، رشد، توسعه و توانمندسازی به رابطه بین رهبر و پیروان توجه دارد، رهبری خدمتگزار است. مفهوم رهبری خدمتگزار مفهوم جدیدی نیست و به تعبیر بروئر[15] (2010) شالوده های فلسفی رهبری خدمتگزار از هزاران سال پیش وجود داشته است. لیکن با ظهور سازمان ها و رواج روش های سنتی و استبدادی رهبری در آنها، پژوهشگران در تکاپوی یافتن روشی نوین برای رهبری در سازمان های جدید افتادند. به تعبیر لاوب[16] (b1999) یک رهبری جدید موردنیاز است: رهبری ای که مُدگرا و ناپایدار نباشد، رهبری ای که ریشه در آموزه های اخلاقی و معنوی داشته باشد، رهبری ای که مبتنی بر این دلیل کار می کند که افراد نیاز دارند به اینکه چگونه با آنها رفتار شود، چگونه انگیزش پیدا کرده و رهبری شوند. از اینرو، برخی از خلّاق ترین متفکران معاصر در حال نگارش و سخن گفتن در رابطه با رهبری خدمتگزار هستند که به عنوان یک پارادایم رهبری برای قرن بیست و یکم در حال ظهور است (اسپیرز[17]، 2010). رهبری خدمتگزار راه چاره ای در برابر مدل قدرت و اختیار سنتی است که هنوز متداول ترین مدل رهبری در سازمان های امروز ما هستند. رهبری خدمتگزار می تواند در تقابل با روش های سنتی استبدادی، تغییر
مثبتی را در سازمان ها به ظهور برساند (بروئر، 2010). رهبری خدمتگزار، توان و پتانسیل زیادی در جهت بهبود رهبری سازمان داراست. رهبر خدمتگزار، دارای انگیزه بالایی برای تمرکز بر نیازهای پیروان است و خدمت کردن به آنان را در هسته و مرکز امور خود قرار میدهد. رهبران خدمتگزار همواره دغدغه تعالی، رشد و توسعه انسانها را دارند. آنان پیروان را به داشتن تعهد، فداکاری، نظم و انضباط، تعالی و بهترین بودن تشویق می کنند و ارزشهای خوب را فراتر از حرف و شعار از طریق نشان دادن در عمل و کردار خود در فرهنگ سازمانی تزریق می کنند.
یكی از كاربردهای رهبری خدمتگزار مربوط به نقش بنیادی آن برای آموزش اعتمادسازی است. گرین لیف در مقاله ای تحت عنوان «امانتداران در نقش خدمت گزاران» بیان كرد امانتدارانی كه مثل رهبران خدمتگزار عمل می كنند می توانند سازمان هایی را به وجود آورند كه از كارایی و كیفیت بالایی برخوردار باشند. اعتماد یكی از سرمایه های اجتماعی است كه وحدت را در سازمانها ایجاد و حفظ نموده و باعث ایجاد ارزشهای دموكراتیک در سازمان می شود. همچنین اعتماد می تواند مشروعیت و اثربخشی سازمان را افزایش دهد. رهبری خدمتگزار مستلزم كسب اعتماد زیردستان است. اعتماد، اطمینان پایدار مبتنی بر صداقت، توانایی یا شخصیت یک فرد است. اعتماد اشتیاق و علاقه یک گروه به اقدامات حساس گروه دیگر است. ایجاد اعتماد یكی از خصلتهای ضروری رهبری به خصوص رهبری خدمتگزار است. شهرت مدیران به خدمتگزاری، بر اعتماد و اطمینان پیروان به تصمیم گیریهای معین در هر موقعیتی اثر می گذارد. همچنین اعتماد در ارتباطات بین فردی مهمترین عامل است.
از طرفی، مدیران امروزی با دو مساله اساسی روبرو هستند: مساله اول این است که چگونه سازمان خود را در جهتی توسعه دهند که بهتر بتواند با تغییرات و تحولات محیط هماهنگ شود و مساله دوم این که چگونه انرژی و منابع انسانی سازمان را در جهتی هدایت کنند که ضمن تحقق هدفهای سازمان و انجام ماموریتهای سیستم نیازهای کارکنان نیز تامین شود (ایران نژاد پاریزی، 1991). به منظور پاسخگویی موثر به این توقعات، مدیران سازمانها باید در اولویتها و رفتار خود بازنگری کنند. برای تحقق این امر، روسای سازمانها باید تلاش کنند سازمان خود را به آینده انتقال دهند و بدین منظور باید فرایندی شامل درک و آشنایی با نیروهای بیرونی وجود داشته باشد که تصمیمات شرکت برای تغییر را ایجاب کند (گروهی از استادان مدیریت، 2000). چنین پیشرفت و تغییراتی نیاز به دانش و آمادگی کافی از جانب مدیران سازمانها برای هماهنگی با سیستمهای در حال تغییر دارد (چودرون[18]، 2003). اغلب اتفاق می افتد که عوامل انسانی در موقع تنظیم طرح برای تحول نادیده گرفته می شوند. یک سیستم ممکن است روی کاغذ خیلی کامل و دقیق به نظر برسد، اما موقع پیاده سازی با مسائل و مشکلاتی روبرو می گردد که اهم آنها مسائل انسانی است و می توان آنها را مسائل پنهانی نامید، گروهی از افراد سازمان با عمل تحول مخالف هستند و معتقدند که نظام قدیم، بهترین سیستم است. بعضی قادر نیستند خود را با نظام جدید هماهنگ سازند و برخی دیگر ممکن است به علت تلاش و فعالیت زیاد از حد در موقع انجام تحول دچار خستگی روحی شوند و در نتیجه کارائی و قدرت بازدهی سازمان را کاهش دهند (کونزاک[19]، 2008). از آنجا که این مسائل با انسان سروکار دارد و نیازهای مربوط به کار انگیزه ها و سرانجام شخصیت افراد متفاوت است. بررسی واکنش افراد نسبت به تغییرات ناگزیری که در محیط سازمان روی می دهد، ضروری به نظر می رسد. در این راستا، مطالعه جریان تغییر سازمانی، مقاومت در مقابل تغییر یا پذیرش آن برای مدیران به عنوان عاملان تغییر مفید خواهد بود. در بیشتر سازمانها پاسخهای متفاوتی در بین سطوح مختلف کارکنان (مدیران ارشد، مدیران میانی، کارمندان، کارگران و غیره) وجود دارد (چودرون، 2003). یکی از دستاوردهای بسیار مستند در مورد رفتار و سازمان این است که سازمان و اعضای آن در برابر تغییر ایستادگی (مقاومت) می کنند. ایستادگی در برابر تغییر می تواند به یکی از منابع ایجاد تعارض و اختلاف نظر تبدیل شود (مک نامارا[20]، 2010). لزوم تغییر سازمانی بر نیاز به دانش و مهارت کافی برای بهبود و تکامل سازمانی تاکید دارد. مدیران با کسب دانش مانند آگاهی از نظریه های حوزه های کسب و کار خود، یادگیری استفاده از فناوریهای نو، توانمندسازی خود در تطبیق و اقتباس مهارتها و استراتژیها و پذیرا بودن تفکر خلاق می توانند به رهبران تغییر تبدیل شوند. رهبران تغییر از توانایی های خود و افراد پیرامون خود به خوبی استفاده می کنند (برینر[21]، 2010). مقاومت در مقابل تغییر اجتناب ناپذیر است. در مدیریت کارآمد یک سلسله دلایل مشترک مقاومت افراد در مقابل تغییر از قبیل حفظ منافع شخصی، عدم اعتماد و سوء تفاهم، ارزیابیهای مختلف، تشکیل عادات تازه و ترک عادات دیرینه و ترس از آینده نامعلوم خلاصه شده است و همچنین راهکارهای برخورد با این عوامل شامل آموزش و ارتباط، مشارکت، سهولت بخشی و حمایت از مذاکره، اعمال نفوذ و تعاون، اجبار صریح و ضمنی به آنها پیشنهاد می شود. مدیران و کارگزاران خوب تغییر، این توصیه ها را درک می کنند. آنها مقاومت در مقابل تغییر را پیش بینی می کنند و برای به حداقل رساندن نتایج نامطلوب آن، گامهایی به موقع، برمی دارند (هاتاوای[22]، 2009). بنا به گفته میچل[23] (1998، ترجمه شکرکن، 1383) رهبری فرایندی اساسی در هر سازمان است و پیروزی یا شکست هر سازمان را به رهبری آن نسبت می دهند و هنگام موفقیت یا شکست سازمان معمولاً رهبری سازمان مدنظر قرار می گیرد. بدین ترتیب می توان گفت دیدگاه ها و نگرشهای افراد در سازمان نیز بستگی به سبک و سیاق رهبری موجود در سازمان دارد. مطالعه شواهد و منابع موجود گویای این مطلب است که میزان تغییر در افراد به توانایی و نگرش مدیران سطوح عالی و میانی در پذیرش تغییر سازمانی و تفهیم آن به زیردستانشان بستگی دارد. از آنجا که تغییر در سازمان در درجه اول از مسئولیتهای مدیر ارشد ذکر شده است و سبکهای رهبری اعمال شده توسط مدیران ارشد در سازمانها به طور اعم، می تواند تاثیرات فوق العاده ای در تغییر نگرش کارکنان در جهت مثبت یا منفی ایفا نماید، بررسی این موضوع می تواند شواهد تحقیقاتی محکمتری در این باب فراهم نماید.
1-3. اهداف تحقیق
1-3-1. اهداف اصلی
1-3-2. اهداف فرعی
1-4. سؤالات تحقیق
1-4-1. سؤالات اصلی
1-4-2. سؤالات فرعی
1-5. فرضیات تحقیق
1-5-1. فرضیات اصلی
1-5-2. فرضیات فرعی