امروزه بر تعداد سازمان هایی که استراتژی کلی آنها براساس VoIP می باشد، خیلی سریع افزوده شده است. FoIP یکی از مهمترین کاربردهای تکنولوژی VoIP است. این تکنولوژی پتانسیل بالایی در کاهش هزینه ارتباطات مخصوصا در سازمان های بزرگ، دارد.
در FoIP مقصد ارسال فکس به جای اینکه یک شماره معین باشد، آدرس IP است. آدرس IP یا شماره میزبان، یک سری عدد است که به یک فکس معین که به یک شبکه معین متصل است تخصیص داده شده است.
استفاده از FoIP مزایای زیادی می تواند داشته باشد. یکی از مهمترین مزایای آن می تواند کاهش هزینه ارتباط باشد چون یک سیستم FoIP می تواند دیتا را به یک سیستم دیگر FoIP از طریق اینترنت و بدون استفاده از خطوط آنالوگ تلفن، انتقال دهد. به عبارت دیگر، هزینه ارسال فکس به مقدار ناچیزی کاهش پیدا می کند، در واقع همانند ارسال Email خواهد شد. بعلاوه، در FoIP به دلیل اینکه این سیستم با اترنت کار می کند می توان به حداکثر سرعت انتقال دیتا دست یافت. با این سرعت FoIP برای تبادل حجم بالای دیتا مناسب می باشد (مانند تصویر dpi 600 یا یک صفحه “17*”11). نصب این سیستم ساده است و این سیستم را می توان از راه دور، مانند چاپگر در شبکه، کنترل کرد.
همین طور که بیان شد، یکی از مهمترین کاربردهای تکنولوژی FoIP، VoIP می باشد. این روش توانایی زیادی برای کاهش هزینه ارتباطی دارد. در اینجا سعی می شود تا پی ببریم که FoIP چگونه کار می کند، و در رابطه با نقاط ضعف و قوت آن بحث می کنیم، و راه های مختلف را برای استفاده از FoIP در ساختار مخابرات بررسی می کنیم.
FoIP چگونه کار می کند؟
وسایل فکس در اصل برای برقراری ارتباط روی PSTN طراحی شده اند. فکس تماس گیرنده به فکس پاسخ دهنده از طریق سبکه سوئیچ متصل می شود. همین که ارتباط فیزیکی بین سیستم های فکس برقرار شد در این مدت، پیام های دریافت تصویر فکس و مذاکراتی بین آنها به طور حتم انجام خواهد شد.
در مقابل، در جایی که از FoIP استفاده می شود، اتصال PSTN فقط بین سیستم فکس و دروازه وابسته به آن برقرار است. دروازه ها ارتباط کنترل فکس و تصویر دیتا را از طریق IP برقرار می کنند.
دو مد اصلی برای FoIP تعریف می شود: “ذخیره کردن و سپس ارسال” و دیگری “ارسال بلادرنگ”. ذخیره کردن و سپس ارسال FoIP نیازمند یک دروازه مبداء است تا تصویر فکس را به طور کامل دریافت و آن را ذخیره کند و سپس آن را برای دروازه مقصد ارسال کند، و از آنجا به سمت سیستم فکس مقصد بفرستند. ارسال بلادرنگ FoIP نیازمند دروازه های FoIP است تا اینکه فکس را به صورت بلادرنگ به پایانه دورتر تحویل دهد. به هرحال بسته هی فکس روی اینترنت می تواند با تاخیر همراه باشد، یا تکراری باشد یا گم شوند. دروازه های بلادرنگ FoIP باید QOS را تنظیم کنند.
توصیه نامه T.30 از ITU-T روش ارسال فکس را از طریق PSTN تشریح می کند.
FoIP مدارک و اسناد را توسط توصیه نامه T.38 از ITU-T بر روی شبکه IP ارسال می کند. توصیه نامه T.38 مشخص میکند که چگونه اطلاعات مربوط به فکس و یا تصویر فکس به فرمت بسته بندی درآید. اما قبل از توصیه نامه 38.T، سیستم های متداول فکس از طریق ارتباط Dial-up با بهره گرفتن از خطوط PSTN باهم ارتباط برقرار می کنند. در سیستم FoIP مقصد ارسال فکس به جای شماره فکس، یک آدرس IP می باشد. آدرس IP یک تعداد عدد است که به یک سیستم فکس که به شبکه معینی متصل است تخصیص داده می شود، معمولا از شبکه TCP/IP استفاده می شود. (TCP یکی از دو پروتکل بالای IP است. پروتکل دیگر UDP است که سریع تر است و کمتر قابل اطمینان است.)
اگر شبکه IP از Gatekeeper استفاده کند – وسیله ای که شماره تلفن را به آدرس IP تبدیل می کند – شماره تلفن می تواند به جای آدرس مقصد به کار رود.
سیستم فکسی که قابلیت ارسال بر روی IP را داشته باشد می تواند به سیستم های فکس معمولی هم فکس ارسال کند.
: متامتریال ها عموما تركیبی از هادیها كه روی دی الكتریک چاپ می شوند، می باشند. پارامترهای پراكندگی این مواد در یک موجبر با خصوصیات معادل پلاسما یا ساختار تشدید آنالیز و مقایسه می شوند. متامتریال ها مواد مصنوعی هستند كه با بهره گرفتن از ایجاد برخی خصوصیات ویژه در مواد معمولی بوجود آمده و خصوصیات الكترو مغناطیسی آنها كمی متفاوت با مواد معمولی می باشد. این مواد همچنین بعنوان ساختارهای الكترومغناطیسی همگن مصنوعی با خصوصیات غیر عادی كه به سهولت در طبیعت یافت نمی شوند نیز شناخته می شوند. خصوصیت جالب توجه متامتریال ها اینست كه ضریب شكستشان می تواند منفی یا نزدیک به صفر شود. طبق قوانین الكترو مغناطیسی اگر ضریب شكست ماده ای نزدیک به صفر شود، پدیده فوق شكست رخ داده و امواج بازتابشی به جهت بردار نرمال سطح نزدیک شده و باعث متمركز شدن میدانها شده و خصوصیات تشعشعی بطور موثری بهبود می یابد. بدین منظور ماده متامتریال با ضریب شكست نزدیک به صفر در فركانس مورد نظر به صورت لایه فوقانی در بالای صفحه تشعشعی آنتن قرار گرفته و تاثیر آن در بهره آنتن بررسی خواهد شد. فصل اول کلیات 1-1) هدف پس از معرفی مواد متامتریال و بررسی خصوصیات این مواد، می خواهیم تاثیر استفاده از این مواد را در سیستم های تشعشعی بررسی كنیم. این مواد دارای خصوصیات منحصر به فردی می باشند كه بواسطه این خصایص می توان راندمان سیستم های تشعشعی را بطور موثری بهبود بخشید. مهمترین ویژگی این مواد اینست كه ضرایب نفوذ پذیری الكتریكی و مغناطیسی شان در برخی از فركانس ها صفر یا كوچكتر از صفر شده و در نتیجه ضریب شكست نیز دچار تغییر می شود. طبق قوانین الكترو مغناطیسی اگر ضریب شكست ماده ای نزدیک به صفر باشد، جهت موج خروجی از سطح به جهت بردار نرمال نزدیک شده (پدیده فوق شكست) و در نتیجه منجر به متراكم شدن میدان های الكترو مغناطیسی شده و دایركتیویتی و گین آنتن افزایش می یابد. ویژگی دیگر این مواد اینست كه به علت پشتیبانی از امواج وارونه، منجر به چند بانده شدن آنتن می شوند، یعنی آنتن در چند باند فركانسی مختلف عملكرد تقریبا یكسانی خواهد داشت. در این سمینار تاثیر استفاده از این مواد در آنتن ها، بررسی خواهد شد. 2-1) پیشینه تحقیق اولین مطالعه تئوری متامتریال ها توسط veselago در سال 1960 انجام گرفت، اواثر انتشار موج تخت را روی زیر لایه فرضی كه با خصوصیات نفوذ پذیری مغناطیسی و نفوذ پذیری الكتریكی منفی شبیه سازی شده بود، بررسی كرد. وی متوجه شد كه بردار سمت یک موج تخت با سمت سرعت فاز آن موج موازی نمی باشد كه بر خلاف قاعده مرسوم انتشار موج تخت در محیط های معمولی می باشد. در سال 1996 Pendry نشان داد كه محیط متشكل از رشته های فلزی نازك كه بصورت متناوب هستند، وقتیكه ساختار شبكه و قطر رشته در مقیاس با طول موج، كوچك باشند، بعنوان یک ماده همگن با فركانس پلاسمای خاصی رفتار می كند. تحقیقات وی بیانگر این مطلب بود كه، حلقه های مشدد شکافته (SRR) می توانند روی ضریب نفوذ پذیری مغناطیسی منفی موثر، در فركانسهای خاصی تاثیر بگذارند. در سال 2000 میلادی، Smith برای اولین بار به صورت عملی روی متامتریال های چپ گرد متمركز شده وضریب شكست منفی را نشان داد.
هم اكنون شركتها و سازمانها بیشتر و بیشتر به این درك می رسند كه باید مشتریان خود را در مركز سازمان قرار دهند و از یک فرایند قدرتمند استراتژیک مشتری محور حمایت كنند كه شامل ثبت اطلاعات مشتریان، تقسیم بندی مشتریان، بررسی مشتریان، سرمایه گذاری در تکنولوژی و مدیریت مشتریان می باشد(Brown, 2000).
تلاش در جهت مركزیت بخشیدن مشتریان در سازمانها به دهه 1960 بر می گردد. زمانیكه تمركز بازار یابی از مدیریت محصول یا تلاشهای بازار یابی به مدیریت سود آوری هر یک از مشتریان در طول دوره ارتباطشان با سازمان تغییر كرد. این امر منجر به سوق یافتن اکثر مباحث به سمت بازاریابی رابطه مند[1] در دهه 1980 گردید(Hakansson,1988 ؛,1983 Berry). هدف بازار یابی رابطه مند شناسایی نگهداری و ایجاد شبكه ای با هریک از مشتریان و كوشش دائم در راستای تقویت این شبكه به منظور دستیابی به منافع دو طرفه از طریق تماسهای متقابل و خاص باهر مشتری و ایجاد ارزش افزوده در دوره ای بلند مدت استShani&chalasani,1992:34)).
با این وجود بازاریابی رابطه مند اساسا بر روی استراتژی تمركز كرده و فاقد یک دیدگاه كل نگر نسبت به فرایندهای تجاری مرتبط است. در حالیكه مدیریت روابط مشتریان[2] نه تنها بر یک استراتژی جامع، بلكه بر فرایند جذب ، نگهداری و شریک شدن با مشتریان منتخب به منظور ایجاد ارزش فوق العاده ای هم برای شركت و هم مشتریان تمركز می نماید(Buern&Schierholz&kilbe&Brenner,2005:575). بنا به گفته چالسی و کیس شواهد زیادی وجود دارد كه نشان می دهد نگرش روابط مشتریان از آخرین دهه قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفته است (مهدوینیا،قدرتپور،1384). مدیریت روابط مشتریان به فرایند استراتژیک شكل دادن ارتباط بین شركت و مشتریانش با هدف حداكثر كردن ارزش هر مشتری در حال حاضر و در كل دوره ارتباط برای شركت و در عین حال حداكثر ساختن رضایت مشتری، اشاره دارد(Raja gopal,2005:308 &Sanchez) ،در تعریفی دیگر مدیریت روابط مشتریان (CRM) را یک سیستم اطلاعاتی مدیریت می دانند كه روابط متقابل مشتریان با شركت را پیگیری می نماید و به كارمندان اجازه می دهد تا فورا به اطلاعاتی در رابطه با مشتریان از قبیل خریدهای قبلی، سوابق دریافت خدمات، نارضایتی ها و تماس های گرفته شده پیرامون مشكلات حل شده آنها دست پیدا كنند.
سیستم مدیریت روابط مشتریان غالبا با دیگر سیستمهای حمایت تصمیم گیری در كلیه حوزه های عملیاتی از قبیل سیستم برنامه ریزی
منابع شركت،[3] سیستم اطلاعاتی ویژه[4]، سیستم مدیریت زنجیره ارزش[5] و مدیریت چرخه زندگی محصول[6] تداخل پیدا می كند(:103 2007، Nomby & sherif & Nguyene ).
در سالهای اخیر، سازمانها و شركتهای مختلف، پیوستن به روند دانش را آغاز كرده اند و مفاهیم جدیدی چون كار دانشی، دانشكار، مدیریت دانش و سازمان های دانشی، خبر از شدت یافتن این روند می دهند(ابطحی، صلواتی،1385: 3). بررسی موضوعی تحت عنوان مدیریت دانش[7] برای اولین بار با گزارش سالیانه 1994 شركت سوئدی به نام اسكاندیا شروع شد ولی تلاش عمده در این خصوص در حقیقت در سال 1991 به آغاز شد(لطیفی ،1383: 1) در آینده جوامعی می توانند انتظار توسعه و پیشرفت داشته باشند که از دانش بیشتری برخوردار باشند. این ترتیب برخوداری از منابع طبیعی نمی تواند به اندازه دانش مهم باشد. سازمان دانشی به توانمندی هایی دست می یابد كه قادر است از نیروی اندك قدرتی عظیم بسازد.
دانش بواسطه نزدیكی به تصمیم ها و اقدامات سازمانی به مراتب بیش از داده ها و اطلاعات می تواند باعث بهبود عملكرد شده و در نتیجه كیفیت خدماتی سازمانها را بطور عام و سازمان های دولتی را بطور خاص بهبود بخشد (ابطحی، صلواتی، 1385: 4،3).
1-2 بیان مساله
مفاهیم مدیریت روابط مشتریان (CRM) و مدیریت دانش(KM) اخیراً توجهات گسترده ای را در جهان تجارت و دانشگاه ها بخود معطوف کرده است. هر دو رویکرد بر تخصیص دادن منابعی به منظور حمایت از فعالیتهای تجاری در جهت دستیابی به مزیتهای رقابتی تمرکز دارند.
مدیریت روابط مشتریان بر مدیریت روابط بین شرکت و مشتریان حال و احتمالی به عنوان کلید موفقیت تاکید دارد، یک رابطه خوب با مشتریان منجر به رضایت بیشتر مشتری می گردد.
در طبقه بندی مشتریان، مشتریان خشنود وفادار، مشتریان باارزشتری برای سازمانها هستند چرا که کسب درآمد بیشتر منوط به وجود آنها است.
مدیریت دانش به دانش در دسترس سازمان به عنوان یک عامل مهم موفقیت نگاه می کند. کلیه شرکتها با دانش بالا، می توانند سریعتر، ارزانتر و با کیفیت تر از سایر شرکتها به نتایج دست پیدا کنند. دانش سازمان از مشتریان، بازارها و دیگر عوامل مرتبط موثر اجازه استفاده سریعتر از فرصتها را داده و انعطاف پذیری بیشتری را در هنگام عکس العمل نسبت به تهدیدها به دنبال خواهد داشت.
در سالهای اخیر، بیشتر شرکتهای دانش به موفقیت چشم گیری دست یافته اند، موفقیتی که در عملکرد بازار بورس آنها نمایان است. اکنون ساپ، تولیدگر نرم افزار، در سرمایه گذاری بازار بورس، فلکس واگن را پشت سر می گذارد. شرکت انیترنتی نت اسکیپ، از اپل پیشی گرفته است، مایکروسافت به عنوان یکی از هوشمندترین صنایع، شرکتهای غول پیکر صنعتی مثل بوینگ و کداک را به حاشیه می راند. در حال حاضر اندازۀ ساختمان های صنعتی و اداری یک شرکت، دیگر میزان معتبری برای اهمیت و قابلیت صنعتی آن نیست.(حسینی خواه ،1385 :12)
مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است كه امروز بشر در همه زمینهها و به هر شكلی در جوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است كه تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف میشود. برای تغییر و حركت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و تنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای موجود در جوامع گوناگون این امر را ثابت میكند. اگر یک جامعه را با همه امكانات مادی و ثروتهای بیكران با جامعهای كه از همه این امكانات بیبهره است مقایسه كنیم و مشاهده كنیم كه جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی كه این مسئله را ایجاد كرده باید عامل انسانی باشد. در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند همه دیگر بخشهای اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است. امروزه دیگر توجه صرف به برنامه ریزی و فرایندها کافی نیست چراکه این افراد هستند که برنامه ریزیها و فرایندها را جامه عمل می پوشانند. حفظ انگیزه و تعهد افراد در زمان بروز تغییرات گسترده، در زمره دشوارترین چالشهایی است که رهبران در تمامی سطوح با آنها مواجهند. شرکتها باید در زمینه فعالیت های داخلی وخارجی خود انعطافپذیرتر باشند. ماهیت تغییرات امروزی مؤید چالشی کلی برای تمامی کسانی است که در سمتهای رهبری قرار دارند. برای رفع این چالشها، رهبران باید بتوانند فضایی سازمانی خلق کنند که در آن نه تنها عملکرد بلکه حس غرور و هدفمندی تقویت میگردد. نخستین توجهی كه در عرصه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به رفتار مناسب با عوامل انسانی مبذول گشت به التون مایو استاد دانشگاه هاروارد مربوط میشود. وی در تحقیقاتی كه در شركت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاثورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید كه توجه به عامل انسانی مهم ترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و كاركنان آنها است. در واقع بعد از آنكه تیلور اصول مدیریت علمی خود را منتشر و اجرا نمود انقلابی در بهرهوری سازمانها رخ داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای مكانیكی كه موجب كاهش رضایت كاركنان میشد سوق داد. تلاشهای التون مایو كه در واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مكتب رفتارگرایان معروف گشت باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند. شكوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود با این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است. طوری كه حالا در تقسیمبندیهایی كه برای نگرش مدیریتی مدیران به كار میرود آنها را به دو دسته كارمندگراها و كارگراها تقسیم میكنند كه در واقع تمایزی است بین كسانی كه اولویت و تمركز خود را بر انجام كار بدون توجه به روحیه دیگران میدهند و كسانی كه روحیه كاركنان و انگیزش آنان را در نظر میگیرند. ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است كه هر دو وجه را یعنی كارگرایی و كارمند گرایی را در اوج دارا باشد. در نهایت می توان گفت در فضای جدید و پر چالش کسب و کارهای امروزی، واقعیات انسانی بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارند.( دانیل گلمن) بیان مسئله و اهمیت تحقیق امروزه در سازمان های تجاری و علی الخصوص سازمان هایی که محصول آنها خدمات است ، انجام بازاریابی هوشمندانه توسط بازاریابان و فروشندگان هوشمند امری است بدیهی که توجه به این مسئله و جذب نیروی انسانی با هوش بسیار حیاتی است . اما زمانی که از هوش صحبت می شود اولین موضوعی که به ذهن می آید بهره هوشی و استفاده از افرادی با IQ بالاتر است . مشاهدات و مطالعات حاكی از آن است كه بسیاری از افراد كه دارای IQ یا بهره هوشی بالاتر از متوسط هستند در عمل توفیق چندانی در تحصیل و اشتغال ندارند . برخلاف باور قدیمی و رایج بین عموم مردم ، هوش بهر یا IQ به تنهایی در موفقیت افراد در ابعاد ذكر شده نقش چندانی ایفا نمی كند. امروزه در كشورهای پیشرفته بحث بهره هیجانی و هوش هیجانی مطرح شده است و در مراكز صنعتی و بسیاری از سازمانها به خصوص مصاحبه های استخدامی كاربرد فراوان دارد اگر تا دیروز به هوش بهر یک فرد توجه می شد امروز بیشترین تاكید برای معیارهای استخدامی، هوش هیجانی فرد است ، البته مشروط برآن كه فرد از یک بهره هوشی طبیعی نیز برخوردار باشد. همچنین تحقیقات انجام شده نشان داده که امروز ۱۰٪ از افرادی كه از كار اخراج می شوند به علت عدم توانایی و لیاقت از شغل خود اخراج می شوند ، اما ۹۰٪ افراد به دلیل مشكلات ارتباطی و عدم سازگاری كه ناشی از ضعف شخصیتی و هیجانی است از كار خود بركنار می شوند . با همه این تفاسیرسازمان های ما با هوش هیجانی واهمیت پرداختن به آن بیگانه بوده و آشنایی لازم را نداشته .لذا دراین تحقیق سعی برآن است که اولاهوش هیجانی مورد بحث وبررسی قرار گیرد و ثانیا تاثیر آن را در عملکرد بازار یابان و یا فروشندگان صنعت بیمه مورد بررسی قرار دهیم اهداف تحقیق 1- پرداختن به واژه هوش هیجانی و شناساندن آن به مدیران و اهمیت آن در مدیریت بیمه. 2- برقراری ارتباط بین هوش هیجانی بازاریابان و عملکرد آنها در سازمان فرضیات تحقیق فرضیه اهم : هوش هیجانی با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد فرضیه اخص1) خودآگاهی با عملکرد بازاریابان بیمه رابطه معنی دار دارد. فرضیه اخص 2) به کارگیری درست هیجانها (خود مدیریتی) با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد. فرضیه اخص 3) خود انگیزی (انگیزش) با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد. فرضیه اخص 4) همدلی با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد. فرضیه اخص 5) حفظ ارتباطها( مدیریت رابطه) با عملکرد بازار یابان بیمه رابطه معنی دار دارد. روش تحقیق 1- نوع تحقیق: نوع تحقیق بر حسب هدف تحقیق ماهیت کاربردی داشته وبر حسب چگونگی اجرا در قالب تحقیقات پبمایشی قرار می گیرد. 2- ابزار تحقیق: دراین تحقیق از مصاحبه و پرسشنامه استفاده شده است . 3- روش مطالعه : از مطالعه کتابخانه ای برای بدست آوردن اطلاعات لازم استفاده شده است . قلمرو تحقیق 1- زمان : پائیز و زمستان 1387 و بهار 1388 2- مکان : ایران ، استان خراسان رضوی 3- موضوع: بررسی نقش هوش هیجانی درعملکرد فروشندگان( بازاریابان) بیمه کارآفرین استان خراسان رضوی روش تحلیل داده ها به منظور آزمون فرضیات تحقیق از فنون آماری ذیل استفاده می شود: 1- ضریب همبستگی پیرسون 2- آزمون ضریب همبستگی 3- آزمون zفیشر 4-آزمون t
محافظه کاری یکی از ویژگیهای بارز گزارشگری مالی است (کیم[1] وژانگ[2]،2007(، که در قالب یک میثاق محدود کننده در چارچوب اصول و مفاهیم حسابداری ایفاگر نقش مهمی در محدود کردن رفتارهای خوش بینانه مدیران در جایگاه تهیه کنندگان اطلاعات و اعمال برآوردی از حداقل عایدات توسط سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان در جایگاه مهمترین استفاده کنندگان است. نقش این میثاق حسابداری در زمینههای مختلفی از قبیل برطرف کردن مسائل برخاسته از نمایندگی، بی اثر ساختن مسائل ناشی از عدم تقارن اطلاعاتی بین استفاده کنندگان آگاه وناآگاه، احقاق حقوق ذینفعان شرکت، تأثیر مثبت بر کاهش هزینههای استقراض وهزینه های سرمایه، نقش بازدارندگی در قبال وقوع رسواییهای مالی و همچنین نقش انکارناپذیر آن در مبحث حاکمیت شرکتی و… است.
محافظه کاری در گزارشگری مالی میتواند به عنوان یک معیار جایگزین برای برخی مکانیسمهای حاکمیت شرکتی مؤثر واقع شود، چون اعمال محافظه کاری در رفتار خوشبینانه مدیران، باعث کاهش مسائل نمایندگی شده و رفتار جانبدارانه مدیر را خنثی و پرداختهای فرصت طلبانه مدیر به خود را محدود میکند و ارزش افزایش یافته شرکت میان همه گروههای طرف قرارداد شرکت تقسیم و رفاه همه گروهها افزایش مییابد که در این مفهوم محافظه کاری به عنوان یک مکانیسم قراردادی کارآمد محسوب میشود.
(بلکویی[3]،1985) توضیح میدهد که محافظه کاری حاکی از آن است که حسابداران باید پایینترین ارزش داراییها و درآمدها و بالاترین میزان بدهیها و هزینهها را گزارش کنند. محافظه کاری حسابداری عبارت است از تمایل حسابداران به درجه بالایی از اعتماد برای تشخیص اخبار خوب مثل سود نسبت به تشخیص اخبار بد مثل زیان. بنابراین زیانهای شناسایی نشده قبل از سودهای شناسایی نشده شناسایی میشوند (باسو[4]،1997). همچنین (گیولی[5] وهاین[6]،2000) محافظه کاری حسابداری را معیاری برای انتخاب اصول حسابداری مختلف که در به حداقل رسانی سودآوری به دلیل تأخیر در توجه به درآمد، تشخیص سریع هزینهها، پایینترین ارزیابی داراییها و بیشترین میزان بدهیها نقش دارند، تعریف میکنند. (لارا[7] و مرا[8]،2004) سطح محافظه کاری حسابداری را مورد بررسی قرار دادهاند. تعاریفی که آن ها برای محافظه کاری استفاده کردهاند، تعریف ارائه شده توسط (فیلتهام[9] و اوهلسون[10]،1995) بود که نشان دهنده محافظه کاری ترازنامه مالی است. به عبارت دیگر (لارا و مرا،2004) از تعریف باسو استفاده کردند که محافظه کاری درآمدها را اندازه گیری و ارزیابی میکند. در سالهای اخیر یکی از زمینههای گسترده ای که در مجامع علمی به آن توجه فراوان شده است، مسئله نمایندگی و انگیزه مدیران جهت انتقال ثروت و ارزش شرکت به نفع خودشان بوده است. لذا ما در این تحقیق به مطالعه رابطه بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری شرکتهای نمونه میپردازیم.
1-2- بیان مسئله
مدیران به عنوان مسئول تهیه صورتهای مالی تمایل دارند که افشای اخبار بد را به تأخیر انداخته و اخبار خوب را هر چه سریعتر شناسایی کنند که این امر موجب افزایش عدم تقارن اطلاعات بین سرمایه گذاران میشود (لافوند[11]و واتس[12]،2008). یکی از ویژگیهای کیفی اطلاعات حسابداری که میتواند در کاهش عدم تقارن اطلاعات نقش موثری داشته باشد محافظه کاری است که سابقه طولانی در حسابداری دارد (باسو،1997).
ما در این تحقیق به بررسی رابطه بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری میپردازیم.
به عقیده فاما[13]وجنسن[14](1983) هیئت مدیره نقش محوری را در حاکمیت شرکتی بازی میکند، به طوری که یک هیئت مدیره مؤثر، مدیریت شرکت را به اعمال رویههای محافظه کارانه سوق میدهد تا از رفتارهای خوشبینانه مدیریت و افزایش ریسک دعاوی حقوقی بر علیه شرکت جلوگیری کند، همچنین شرکتی با مکانیسمهای خوب حاکمیت شرکتی همانند تفکیک نقشها یا تعادل بهینه بین اعضاء موظف و غیرموظف، اثربخشی بیشتری در نظارت وکنترل مدیریت را نشان میدهد
منظور از ساختار مالکیت، مشخص کردن بافت و ترکیب سهامداران یک شرکت و بعضاً مالک عمده نهایی سهام آن شرکت است. به منظور بررسی رابطه بین ساختار مالکیت با محافظه کاری بایستی به تبیین قراردادی محافظه کاری رجوع کرد، بدین صورت که تقاضا برای محافظه کاری در قراردادها، از بازدههای نامتقارن بین طرفین قرارداد و عدم تقارن اطلاعاتی بین آن ها ناشی میشود، اعتباردهندگان، سهامداران و مدیران شرکت، بازدههای نامتقارنی نسبت به خالص داراییهای آن دارند. اعتباردهندگان و سهامداران، هریک منافع متفاوتی در توزیع بازده شرکت دارند و به این خاطر اعتبار دهندگان فعالیتهایی که موجب انتقال ثروت به سهامداران میشود را پیش بینی میکنند و قراردادهای استقراض را مقید به شرایطی میکنند که چنین انتقالهایی را محدود میکند و لذا قرادادهای استقراض، منجر به رویههای محافظه کارانه در گزارشگری شرکت میشود، تا ثروت شرکت بین اعتباردهندگان نیز تقسیم شود.
معیار محافظه کاری (باسو،1997) به یک بعد از محافظه کاری در گزارش سود وزیان اشاره دارد اما به محافظه کاری در گزارش ترازنامه مالی توجه ندارد. رویچوداری[15] و واتس (2006) دریافتند که باسو به تاثیرات محافظه کاری قبل از دوره برآورد توجه ندارد در نتیجه این معیار بازتابگر کل محافظه کاری نیست. بنابراین با توجه به این موارد ما بررسی میکنیم که “آیا بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه وجود دارد؟”
1-3- اهمیت موضوع
پیش تر بررسیهای متعددی روی ارتباط بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری انجام شده است، اما معیار محافظه کاری ارائه شده در این تحقیق با معیارهای مورد استفاده در اکثر تحقیقاتی که بر کلیه جوانب محافظه کاری در صورتهای مالی توجه ندارند متفاوت است، همچنین این تحقیق امکان مطالعه محافظه کاری در بافتی که فرهنگ حسابداری و ویژگیهای سازمانی آن با موارد مربوط به کشورهایی که در آن ها این خصوصیات حسابداری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتهاند متفاوت است را فراهم میآورد. ب
ا توجه به اهمیت این موضوع، لذا این تحقیق درباره رابطه بین ترکیب هیئت مدیره و ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری میباشد.
1-4- پرسشها
1) آیا بین نسبت اعضاء موظف به کل هیئت مدیره (مدیران داخلی) با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
2) آیا بین دوگانگی نقش مدیر عامل با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
3) آیا بین اندازه هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
4) آیا بین ترکیب هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
5) آیا بین تمرکز مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
6) آیابین مالکیت مدیران با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
7) آیا بین ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد؟
1-5- فرضیهها
فرضیه 1- بین نسبت اعضاء موظف به کل هیئت مدیره (مدیران داخلی) با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 2- بین دوگانگی نقش مدیر عامل با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 3- اندازه هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 4- بین ترکیب هیئت مدیره با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 5- بین تمرکز مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 6- بین مالکیت مدیران با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 7- بین ساختار مالکیت با محافظه کاری حسابداری رابطه معناداری وجود دارد.
1-6- متغیرها
1-6-1-متغیرهای مستقل
اعضاء موظف (مدیران داخلی) هیئتمدیره: نسبت تعداد اعضاء موظف در هیئتمدیره به تعداد کل اعضاء هیئتمدیره میباشد.
دوگانه بودن نقش مدیرعامل: اگر، رئیس هیئتمدیره باشد برابر یک و اگر میان موقعیت رئیس هیئتمدیره و مدیر عامل فاصله باشد صفر است.
اندازه هیئتمدیره: شامل تعداد اعضاء هیئتمدیره میباشد.
تمرکزمالکیت: درصد سهام دارندگان بالای 5% کل سهام میباشد.
مالکیت مدیران: نسبت تعداد سهام در دست مدیران به تعداد کل سهام شرکت میباشد..
1-6-2-متغیر وابسته
سطح محافظه کاری حسابداری متغیر وابسته است. ما نیز مانند (گیولی، هاین وناتاراجان[16]،2007) استدلال میکنیم که (باسو،1997) تحقیقات زیادی در حوزه محافظه کاری حسابداری انجام داده است ومعیار وی در مورد محافظه کاری حسابداری در منابع تجربی پرکاربرد بوده است. مدل محافظه کاری (باسو،1997) را به شکل زیر میتوان نوشت:
Ei,t /Pi,t-1=β0+β1[Dit]+β2[Rit]+β3+εi,t
بطوری که Ei,t سود قبل از اقلام غیرمترقبه برای شرکت i در سال t، Pi,t-1 قیمت به ازای هر سهم در آغاز سال مالی،Rit بازده سالانه سهم شرکت i در سال t،Dit متغیری است که اگر Rit≤0 باشد، برابر با 1 است وεi,t باقیمانده است.β2 پاسخ و واکنش سود به بازده مثبت را اندازه گیری میکند. β2+β3 پاسخ و واکنش سود به بازده منفی را اندازه گیری میکند. و در کل محافظه کاری یعنی0<β3 به عبارت دیگر β2<β2+β3 باشد.
نتایج مدل باسو حاکی از وجود رابطه منفی بین این معیار با نسبت M/B (یک معیار قدیمی وشناخته شده برای محافظه کاری) بود، از این رو نتایج مذکور منجر به زیر سؤال رفتن مدل باسو شد پس از این انتقاداتی که نسبت به مدل باسو وارد آمد، رویچوداری و واتس در سال 2006 طی تحقیق تجربی خود نشان دادند که اگر دوره برآورد عدم تقارن زمانی سود از یک دوره به چند دوره افزایش یابد رابطه بین معیار عدم تقارن زمانی سود و نسبت M/B در پایان آن دوره طولانی مثبت خواهد شد بنابراین نتایج تحقیق رویچوداری و واتس در سال 2006 منجر شد که مدل باسو به صورت عدم تقارن زمانی سود چند دوره ای تعدیل شود. در این تحقیق نیز مدل ما برگرفته از مدل باسو (1997) و مدل رویچوداری و واتس (2006) میباشد.
1-6-3-متغیرهای کنترلی
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری: نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام میباشد.
اهرم شرکت: نسبت ارزش دفتری کل بدهیها بر کل داراییهای شرکت است.
اندازه شرکت: اندازه هر شرکت به میزان داراییهای آن شرکت بستگی دارد و بهمنظور هم مقیاس شدن رقم کل داراییها از لگاریتم آن بهعنوان متغیر کنترلی استفادهشده است.
1-7- جامعه آماری و نمونهها
تحقیق حاضر در زمره تحقیقات تجربی در حوزه امور مالی و حسابداری میباشد وموضوعات مالی مانند سایر موضوعات علمی که از روشهای آماری در پژوهشها و تحقیقات خود استفاده مینمایند، نیازمند دادهها و اطلاعاتی میباشند که در طول یک دوره زمانی ایجاد میشوند. بدیهی است که هر اندازه تعداد دادههای موردنیاز مربوط به دوره زمانی طولانی تری باشند، نتایج به دست آمده از روشهای آماری با دقت و صحت بیشتری توأم خواهد بود. در این تحقیق به منظور انجام کار، اطلاعات پنج ساله شرکتهای بورس تهران از ابتدای سال 1387 تا انتهای سال 1391 است و دوره زمانی مورد بررسی تحقیق 6 سال از ابتدای سال 1386 تا انتهای سال 1391 را در نظر خواهد گرفت.
در این راستا نمونه آماری این تحقیق شامل تمامی شرکتهایی است که شرایط ذیل را دارا باشند:
2) شرکتها جزو بانکها، شرکتهای سرمایه گذاری، واسطه گری، بیمه و نهادهای پولی و مالی نباشند، زیرا این شرکتها ماهیت عملیاتشان متفاوت از سایر شرکتهاست.
3)پایان سال مالی آن ها آخر اسفند هرسال بوده و در طول دوره فوق الذکر تغییری در سال مالی نداده باشند. دلیل این شرط خنثی کردن چرخههای تجاری مؤثر بر عملکرد و وضعیت مالی شرکتهاست.