امروزه یكی از مؤثرترین عوامل بقای سازمان ها، برخورداری از منابع نیروی انسانی کارآمد است. به طوری که لازمه اثربخشی هر سازمانی، داشتن نیروی انسانی کارآمد و مؤثر می باشد. جستجو در علل پیشرفت و موفقیت جوامع توسعه یافته، گویای برخورداری از آموزش و پرورش کارآمد و اثر بخش می باشد. به دلیل سیر تغییر و تحول ها و پیشرفت های اجتماعی، سازمان آموزش و پرورش از جمله سازمان های مهم و مؤثر و دارای حساسیت خاص است. از این رو، شناخت دقیق نیروی انسانی شاغل در نظام آموزش و پرورش از ضرورت های خاص در برنامه ریزی های آموزش و پرورش می باشد.
شناخت ویژگی های شخصیتی معلمان می تواند شرایط را برای جذب و نگهداری آنها مطلوب تر نماید و از طرفی، سازمان های آموزشی می توانند با اعمال کارکردهای مختلف و مناسب با نوع ویژگی های شخصیتی معلمان، عملکرد و اثربخشی آنان را افزایش دهند. بنابراین انتخاب و انتصاب افراد در مشاغلی خاص همچون معلمی باید با شناخت کامل آنان از نظر ویژگی های شخصیتی همراه باشد(قربانی1382).
مهمترین ویژگی شخصیتی اثرگذار روی عملکرد کارکنان، ویژگی هوش هیجانی افراد است. تحقیق ها نشان می دهد كه هوش هیجانی در كسب موفقیت ها بیش از هوش شناختی و مهارت های تخصصی نقش دارد(ویرجنیا ، 2007، چن1 و همكاران 1998).
بار-آن2(1997)، هوش هیجانی را آرایشی از استعدادهای غیرشناختی، قابلیتها و مهارت هایی میداند که توانایی فرد را در سازگاری با شرایط و فشارهای محیطی افزایش میدهد. نتایج پژوهش های مختلف نشان
داده است که مهارت ها و قابلیتهای هیجانی و عاطفی، عامل پیشبینیکننده ی موفقیتها، پیامدهای مثبت
در محیط کار، خانواده و مدرسه محسوب میشوند و آثاری قابل مشاهده دارند. لذا، برنامه ریزی برای بهبود ویژگی هوش هیجانی اقدامی ضروری است که هم به نفع سازمان و هم به نفع کارکنان می باشد.
عامل دیگر مؤثر بر عملکرد شغلی کارکنان، مجموعه ی ارزش ها و نگرش ها با نمود تعهد سازمانی است. تعهد سازمانی عبارت است از حالتی که فرد، سازمان را معرف خود می داند و آرزو دارد که در عضویت آن سازمان باقی بماند. دیدگاه های متفاوتی در مورد تعهد سازمانی وجود دارد. آلن و می یر1(1997 و 1990)، بیان می کنند که تعهد سازمانی می تواند روی برخی از رفتارهای شغلی مهم مثل ترک شغل، غیبت، رفتار انحرافی، عملکرد، رفتارهای مبتنی بر نوع دوستی، همکاری و غیره تأثیر گذار باشد.
در سازمان آموزش و پرورش همواره سعی شده است که دریافت مناسبی از نگرش ها و تعهدهای اعضا و کارمندان تعیین و تعریف گردد. زیرا نگرش افراد با رفتارهایی از جمله عملکرد شغلی در ارتباط است که برای سازمان بسیار اهمیت دارد. اما، در سازمان آموزش و پرورش در حوزه ورزش و تربیت بدنی، بیشتر به تخصص ها و مهارت های حرفه ای معلمان ورزش پرداخته می شود و کمتر به نقش نگرش و ویژگی ها روی عملکرد شغلی معلمان ورزش اهمیت داده می شود. در حالی که حجم زیادی از مطالعه های علمی انجام شده مربوط به تأثیر مهم ویژگی ها و تعهد سازمانی روی بازدهی افراد در سازمان بوده است. با توجه به اهمیت مطالبی که گفته شد، لازمه دستیابی به اهداف ورزش در آموزش و پرورش بهره وری از عملکرد معلمان ورزش با هوش هیجانی برتر و برخوردار از تعهد و وفاداری بالا نسبت به سیاست های سازمان است تا در محیطی سالم و پویا با همه توانمندی های بالقوه خود برای تحقق اهداف ورزش سازمان و جامعه خدمت نمایند.
1-2. بیان مساله
امروزه از مهمترین بحث های سازمانی، وجود کارکنانی با ویژگی ها و جنبه های شخصیتی مطلوب، نگرش مثبت، عملکرد بالا و به دنبال آن افزایش کارایی سازمان است. در دنیای پر رقابت امروزی، سازمان ها در تلاش هستند با منابع کمتر، بیشتر کار کنند. به همین دلیل، در استراتژی های منابع انسانی بیشتر در جستجوی برخورداری از کارمندانی با ویژگی های برتر، متعهد و وفادار نسبت به سیاست های سازمان با عملكرد شغلی بالا هستند.
بسیار مشاهده می شود که کارکنان در سازمان ها با وجود داشتن شرایط یکسان در عملکردها و کسب موفقیت ها متفاوت عمل می کنند. لذا، شناسایی، کنترل و تقویت عوامل مرتبط و مؤثر بر عملکرد شغلی افراد بسیار اهمیت دارد. عوامل مختلفی برای رفع عملکردهای ضعیف نقش دارند و همین طور، راهکارهای بسیاری برای تقویت و توسعه عملکرد بالا وجود دارند. از مهمترین راهکارهای تقویت عملکردهای مطلوب تمرکز روی ویژگی های فردی و نگرش افراد نسبت به سازمان است. به دلیل اینکه بهبود ویژگی های فردی و افزایش وفاداری و ماندن کارکنان در سازمان، سبب بهبود کیفیت و اثربخشی عملکردهای فردی و سازمانی می شود. در همین رابطه، پژوهش های جدید نشان داده است که مهمترین ویژگی فردی که می تواند در دستیابی به موفقیت نقش داشته باشد، ویژگی هوش هیجانی افراد است. به اعتقاد می یر و سالووی1(1990)، کلیدی ترین واژه موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی افراد، واژه هوش
هیجانی است. همچنین، گلمن2(1998)، معتقد است که هوش هیجانی مانند مهارت های فنی و ادراکی برای عملکردهای برتر و عالی تر به طور ترکیبی وجود دارد و هر چقدر افراد در سازمان از نظر شغلی
ارتقاء یابند به هوش هیجانی بیشتری نیاز دارند. بنابراین، کارکنانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردار هستند، این قابلیت را دارند که احساس ها و عواطف خود را در شرایط سخت و دشوار کنترل نمایند و با برخورداری از روابط و مهارت های اجتماعی برتر به شکل مطلوبی نیازها و خواسته های شغلی خود و سازمان را برآورده نمایند. از دیگر راهکارهای مهم در تقویت عملکرد شغلی مطلوب کارکنان در سازمان، تمرکز روی عوامل مؤثر بر تعهدهای افراد نسبت به سازمان خود می باشد. نگرش های افراد در احساس هویت و تعلق به سازمان، میل به ماندن و عدم ترک شغل و پای بندی به اهداف سازمان بسیار نقش مهمی دارد. همچنین، نگرش افراد با نمود تعهد سازمانی، اثرهای بالقوه و معناداری روی عملکرد سازمان دارد.
پژوهش های زیادی نشان داده است که کارکنان علاقه مند و متعهد به سازمان، عملكرد شغلی بالاتری دارند، تمایل به ماندگاری آنها در سازمان بیشتر است، كمتر غیبت می كنند، از انگیزه كاری بالاتری برخوردار هستند و موافقت و همراهی آنان با تغییرهای سازمانی بیشتر است. بنابراین سازمان ها می توانند با شناخت میزان تعهد سازمانی كاركنان خود و تغییر در عوامل مؤثر بر آن اهداف مورد نظر سازمان را تحقق بخشند(ساعتچی، 1382). برای سازمان آموزش و پرورش با ویژگی خاص خود در اهداف آموزشی و تربیتی، ضرورت دارد که از نیروی انسانی متعهدتر و متخصص تر برخوردار باشد. نقش آموزش و پرورش در حوزه های ورزشی از اهمیت ویژه ای برخوردار است به دلیل اینکه سازمان آموزش و پرورش در حوزه ورزش و تربیت بدنی نقش متولی ورزش کشور را دارد. اما، به نظر می رسد که بخش عمده مشکلات در ورزش، مربوط به حوزه نیروی انسانی و عملکردهای پایین متولیان ورزش در آموزش و پرورش می باشد. لذا، این نیاز اساسی و مهم درک می شود که با نگاه علمی و عمیق تر به علل ضعف های عملکردی معلمان ورزش پرداخته شود. با توجه به مطالبی که ارائه شد، پرداختن به ویژگی هوش هیجانی
6
و تعهدهای معلمان ورزش از نیازهای اساسی و قابل توجه می باشد. بسترسازی لازم برای درک و توسعه ویژگی هوش هیجانی و جهت دهی مثبت به نگرش و تعهدهای سازمانی به منظور توان بخشی عملکردهای شغلی معلمان ورزش نیازمند مطالعه های علمی و گسترده ای می باشد که یکی از شکاف های علمی در این زمینه با پژوهش حاضر برطرف خواهد شد. از این رو، محقق علاقه مند شد که به تبیین رابطه بین هوش هیجانی و تعهد سازمانی با عملکرد شغلی دبیران ورزش بپردازد.
1-3. اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
مهم ترین سرمایه در هر سازمانی، نیروی انسانی است و هرچه این سرمایه از کیفیت مطلوب و بالاتری برخوردار باشد، موفقیت، بقاء و ارتقاء سازمان بیشتر خواهد شد. بنابراین، شرط موفقیت در رسیدن به اهداف فردی و سازمانی، بهبود کیفی نیروی انسانی خواهد بود و بهترین عملکردها در هر سازمان از طرف بهتربن کارمندان به دست می آید به همین لحاظ باید سعی شود عوامل مرتبط و مؤثر بر عملکرد کارکنان را شناسایی و تقویت نمود. از طرف دیگر، توسعه یافتگی معلول نیروهای انسانی کارآمد است و نیروی انسانی کارآمد، نیرویی است که از برخی ویژگی ها و نگرش های مثبت برخوردار باشد. در همین رابطه، معلم ها که تربیت کننده ی نیروی انسانی عظیمی هستند باید پیوندی روحی با شغل خود داشته باشند تا بتوانند این استعدادهای بالقوه را شکوفا سازند و کلیدی ترین نقش بر عهده ی معلم ها است که عملکرد آنها آینده کشور را رقم می زند. بنابراین، شناخت عوامل مؤثر بر عملکرد شغلی معلم ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است(رعنایی، 1376).
در سازمان آموزش وپرورش، چگونگی عملکرد دبیران ورزش به عنوان عامل های اصلی در انجام و اجرای برنامه های ورزش و تربیت بدنی، نقش به سزایی در رشد و توسعه ی ورزش مدارس و جامعه دارد. در
7
این رابطه، شناسایی عوامل مؤثر بر عملکرد دبیران ورزش، راهگشای بسیاری نارسایی ها در عملکردهای ضعیف خواهد بود و پیامد آن افزایش بهره وری در ورزش مدارس و بهبود سلامت جامعه خواهد بود. افراد در سازمان ها ویژگی ها و نگرش های متفاوتی دارند به همین لحاظ، در نوع عملكرد خود در جهت كسب اهداف سازمانی متفاوت عمل می کنند. به طوری که بعضی افراد، بیشتر در مسیر موفقیت قرار می گیرند و پیشرفت بالاتری دارند. بار- آن(1985)، سعی داشته است با طرح مدلی به این سؤال پاسخ دهد كه چرا برخی در زندگی نسبت به بقیه موفق تر هستند؟ او جواب این سؤال را در مجموعه قابلیت های عاطفی مطرح كرد و آنها را هوش عاطفی نامید. ویرجنیا (2007)، در مطالعه ی خود دریافت که در مشاغل مختلف اهمیت هوش هیجانی دو برابر هوش شناختی و مهارت های تخصصی است و نیز 85% عواملی که عملکرد شغلی عالی را از متوسط جدا می کنند به هوش هیجانی بر می گردد و تنها به 15% هوش شناختی مربوط می شود. به طوری که هوش هیجانی به میزان دو برابر هوش شناختی و مهارت های تخصصی در عملکرد شغلی عالی نقش دارد. گلمن(1995)، معتقد است که یک فرد فاقد هوش هیجانی حتی اگر بهترین آموزش ها را هم در دنیا ببیند، نمی تواند یک رهبر برجسته و بزرگ شود و نه تنها مدیران و رئیس های سازمان ها نیازمند هوش هیجانی هستند بلکه هر کسی که در سازمان شاغل است، نیازمند هوش هیجانی می باشد.
اهمیت و ضرورت توجه به موضوع هوش هیجانی به عنوان یک عامل درونی، مهارت ها و قابلیت هایی دارد که آموزش و یادگیری آن امکان پذیر است. به طوری که شخص می تواند از نظر هیجانی بهتر تربیت شود. کارکنان سازمان باید به نگرش خود توجه زیادی داشته باشند. زیرا، این نگرش ها سبب تأثیرگذاری روی رفتار افراد در سازمان میشود(رابینز1، ترجمه ی پارسائیان و اعرابی، 1378). همچنین، علاقه مندی و نگرش مثبت نسبت به شغل سبب تلاش و کوشش کاری بیشتر و در نتیجه کاهش هزینه ها می شود(الوانی، 1370). این مطالب حاکی از این است که فرایند آموزش هوش هیجانی، توانایی دبیران ورزش را در ارزیابی منطقی از موقعیت ها، بازنگری احساس های خود و هیجان های دیگران، تمییز قائل شدن بین هیجان ها و استفاده از اطلاعات هیجانی در حل مساله و نظم بخشی در عملکرد شغلی افزایش می دهد. بنابراین، با در نظر گرفتن محدودیت های پژوهش می توان اثرگذاری هوش هیجانی روی عملکرد شغلی دبیران ورزش را به عنوان یکی از نمودهای رفتاری با اهمیت در محیط کار مطرح نمود.
درک و شناخت دبیران ورزش از نوع نگرش خود بسیار اهمیت دارد. زیرا، سیاست و رویه ای که به اجرا در می آورند، روی عملکرد شغلی آنها تأثیرگذار است. دبیران ورزش به دلیل موقعیت شغلی خود ملزم به دارا بودن ویژگی ها و توانایی های خاصی هستند و با ارتباط روحی که با شغل خود برقرار می کنند به نحو مطلوبی می توانند مسیر فعالیت ها را به سمت عملکرد عالی فردی و سازمانی هدایت نمایند. با آنکه تحقیقات زیادی در مورد هوش هیجانی و تعهد سازمانی انجام شده است، اما در مورد چگونگی ارتباط هوش هیجانی و تعهد سازمانی با عملکرد شغلی دبیران ورزش، پژوهشی یافت نشد. لذا، با نگاهی علمی و تحول گرا نسبت به عملکرد شغلی دبیران ورزش، می توان به اهمیت نتایج تحقیق حاضر در برنامه های آموزشی ضمن خدمت برای دبیران تربیت بدنی، ایجاد هم افزایی در عملکرد دبیران ورزش، افزایش کارایی سازمان، پیشبرد اهداف فردی و سازمانی و در بعدی وسیع بهبود سلامت جامعه و کاهش هزینه های درمان اشاره نمود. به همین لحاظ، پژوهشگر بر آن شد به این موضوع مهم بپردازد.
-4. اهداف پژوهش
هدف کلی پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین هوش هیجانی و تعهد سازمانی با عملکرد شغلی در بین دبیران ورزش شهرستان کازرون می باشد. بنابراین اهداف ویژه پژوهش عبارت است از:
1- تعیین قدرت پیش بینی کنندگی هوش هیجانی و ابعاد آن در رابطه با عملکرد شغلی.
2- تعیین قدرت پیش بینی کنندگی تعهد سازمانی و ابعاد آن در رابطه با عملکرد شغلی.
3- تعیین مشخصه های جمعیت شناختی(عملکرد شغلی در سطح های مختلف تحصیلی، عملکرد شغلی در سطح های مختلف استخدامی، تعهد سازمانی در سطح های مختلف استخدامی، هوش هیجانی در سطح های مختلف تحصیلی).
1-5. فرضیه های پژوهش
1- هوش هیجانی و ابعاد آن قابلیت پیش بینی عملکرد شغلی را دارد.
2- تعهد سازمانی و ابعاد آن قابلیت پیش بینی عملکرد شغلی را دارد.
1-6. تعریف های نظری و عملیاتی متغیرهای پژوهش
1-6-1. تعریف های نظری و عملیاتی هوش هیجانی
هوش هیجانی مجموعه ای از ظرفیت ها، قابلیت ها و مهارت های غیر شناختی است كه توانایی های فرد را در برخورد موفقیت آمیز با مقتضیات و فشارهای محیطی افزایش می دهد(بار- آن، 2001). منظور از تعریف عملیاتی هوش هیجانی، نمره ای است كه آزمودنی در پرسشنامه سنجش ویژگی هوش هیجانی به دست می آورد و این پرسشنامه توسط پیترایدز و فارنهام(2002)، متشكل از 30 سؤال تهیه شد.
1-6-2. تعریف نظری و عملیاتی تعهد سازمانی
مهمترین تعریف تعهد از طرف آلن و می یر(1990)، می باشد كه تعهد سازمانی را یک حالت روانی و بیانگر نوعی تمایل، نیاز و الزام جهت ارائه اشتغال در یک سازمان می دانند. در تعریف عملیاتی تعهد سازمانی، منظور اندازه گیری تعهد سازمانی دبیران ورزش با بهره گرفتن از پرسشنامه 13 سؤالی پورتر و همکاران(1974)، و نمره کسب شده فرد در هر پرسشنامه بود.
1-6-3. تعریف نظری و عملیاتی عملكرد شغلی
عملکرد شغلی، درجه ای از انجام وظایف محوله به فرد در شغل تعریف می شود(طاهیر سلیمان، 2006).
در این پژوهش، تعریف عملیاتی عملکرد شغلی عبارت است از نمره ای که افراد جامعه از پرسشنامه 15 سؤالی پاترسون(1990) به دست آوردند.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
در این بخش، به ادبیات مربوط به هوش هیجانی، مراحل آموزش هوش هیجانی، تعهد سازمانی و عملکرد شغلی می پردازیم. در ادامه، به پژوهش های داخلی و خارجی در ارتباط با هوش هیجانی، تعهد سازمانی و عملکرد شغلی و نتایج آنها پرداخته می شود.
2-1. هوش هیجانی
هوش از جذاب ترین نیروهای روانی است كه جلوه های آن در موجودات مختلف به مقادیر متفاوت قابل مشاهده و رؤیت است. هرچه موجودات از تكامل بیشتری بهره مند باشند به همان نسبت از پیچیدگی بیشتری برخوردار هستند و از نظر هوشی نیز پیشرفته تر خواهند بود. برای صدها سال، عقیده غالب بر این بود كه آدمی موجودی خردگرا است كه آزادانه اهداف خود را انتخاب و درباره راه و رسم و كنش خود تصمیم می گیرد. بنابراین، تصور بر این بود كه آن چه را باید انجام دهد، مشخص ساخته و مفهومی با عنوان انگیزش و هیجان ضرورت نداشت(سبحانی نژاد و یوزباشی، 1387). چارلز داروین1، موضوع هوش هیجانی را برای اولین بار در سال 1837 مطرح و در سال 1872 اولین اثر خود را در این زمینه منتشر كرد. داروین مدعی بود كه ابراز عواطف در رفتار سازگارانه افراد نقش اساسی ایفا می كند. فلسفه هیوم2 و تحقیقات داروین در زمینه هیجان، تفكری را به چالش كشید كه عقل(خرد و منطق)، را برتر از هیجان می دانست و جایگاه هیجان را نیز در معادلات رفتار ذهنی باز كرد(نوری امام زاده ای و نصیری، 1383). ریشه دیگری از اصطلاح هوش هیجانی را می توان در نظریه هوش اجتمایی ثوراندیك3 یافت كه آن را به عنوان توانایی درك دیگران و رفتار عاقلانه در رفتار انسانی تعریف كرده است. ثوراندیک برای اولین بار اصطلاح
هوش جمعی یا اجتمایی را در تبیین رفتار و كردار انسان به كار گرفت. هنگامی كه فیزیولوژیست ها در
1.Charls Darween
13
خصوص هوش تحقیقاتی انجام دادند، متوجه جنبه هایی غیر از هوش شناختی و تأثیر آن بر عملكرد و رفتار شدند(وونگ و كنیس1، 2002).
2-1-1. مفهوم هوش هیجانی
در مفاهیم سنتی مربوط به هوش از هوش به عنوان هوش شناختی(هوش عمومی) یاد می شود. تعریف هوش عمومی عبارت از توانایی فهمیدن، آموختن، به خاطر سپردن، حل مساله و استفاده از آموخته ها می باشد(کاپلان و سادوک2، 1991). بنا به مفاهیم جدید، تنها توانایی های ذهنی و عقلی نیستند که رفتارها و حرکات بالقوه ای فرد را در زندگی شکل می دهند. موفقیت و کسب مهارت به چندین نوع هوش و کنترل هیجان ها بستگی دارد(آقایار و شریفی درآمدی، 1385). هوش شناختی و هوش هیجانی دو نوع متفاوت هوش هستند که برای زندگی روانی فرد با هم در تعامل می باشند. هوش هیجانی و هوش شناختی، توانمندی های متفاوتی نیستند اما مجزا از یکدیگر عمل می کنند(لینا3 و همکاران، 1998). دانیل گلمن، اولین كسی است كه مفهوم هوش هیجانی را وارد عرصه مفاهیم سازمانی نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی تعریف نموده است كه تمامی توانایی ها را به وسیله تسهیل یا مداخله در تأثیر خود قرار می دهد(سبحانی نژاد و یوزباشی، 1387).
2-1-2. تعریف هوش هیجانی
صاحبنظران در طی تاریخ تكوین مفهوم هوش هیجانی، تعریف های مختلفی از آن ارائه نموده اند. می یر و سالووی(1990)، هوش هیجانی را توانایی فرد برای كنترل هیجان های خود و دیگران، تمایز میان اثرهای
14
مثبت و منفی هیجان ها و استفاده از اطلاعات هیجانی برای راهنمایی فرایند تفكر و اقدام های خود تعریف كرده اند(سبحانی نژاد و یوزباشی، 1387). نلی1(1991)، هوش هیجانی را توانایی های غیر شناختی و شایستگی های روانی تعریف می كند كه توانایی فرد را در رویارویی با مسائل و فشارهای محیطی، زیر تأثیر قرار می دهد. مارتینز2(1997)، هوش عاطفی را آرایه ای از مهارت ها، توانایی ها و شایستگی های غیر شناختی تعریف نموده است كه بر توانایی فرد برای مقابله با تقاضاها و فشارهای محیطی تأثیر گذار است. هوش عاطفی نوعی پردازش اطلاعات عاطفی است كه شامل؛ ارزشیابی صحیح احساس های خود و دیگران و بیان مناسب و تنظیم سازگارانه احساس ها است به نحوی كه به بهبود جریان زندگی منجر شود. در واقع هوش عاطفی بر مدیریت احساس های خود و دیگران تأكید دارد. طبق نظر مك گاروی3(1997)، هوش هیجانی مشتمل بر توانایی پیگیری و با انگیزه بودن، توانایی كنترل هیجان ها، توانایی كنترل نكته ها، توانایی همدلی و عطوفت كردن است. تعریف هوش هیجانی از نظر گلمن، ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساس های خود و دیگران برای برانگیختن خود و استفاده از آنها در روابط با دیگران می باشد. به اعتقاد وایزینگر4(1998)، هوش هیجانی، توانایی نظارت بر هیجان ها و احساس های خود و دیگران، توانایی تشخیص و تفكیک احساس های خود و دیگران و استفاده از دانش هیجانی در جهت هدایت تفكر و ارتباط های خود و دیگران است. بعدها وی اظهار می دارد كه هوش هیجانی، هوش به كارگیری هیجان و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط مؤثر با همکارها، سرپرست ها، مشتریان، چگونگی استفاده از زمان و انجام دادن کار برای ارتقاء نتایج می باشد(وایزینگر، 2000). بار-آن(2005)، در تعریف دیگری معتقد است كه هوش هیجانی سلسله ای از توانایی های غیر شناختی، قابلیت ها و مهارت ها است كه بر
15
توانایی افراد اثر می گذارد، به گونه ای كه آنان را قادر می سازد بر فشارهای محیطی غلبه كنند. بر اساس همه تعریف های یاد شده، می توان هوش هیجانی را توانایی تشخیص، فهم، تمییز، اولویت بندی، كنترل و مدیریت هیجان ها در تعامل های فردی، گروهی و سازمانی به منظور كمك به یكدیگر و نیل به هدف های فردی، گروهی و سازمانی تعریف نمود(سبحانی نژاد و یوزباشی، 1387).
2-1-3. نظریه های هوش هیجانی
2-1-3-1. دیدگاه گاردنر1:
گاردنر استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون زبانی، موسیقیایی، منظقی، ریاضی، جسمی، میان فردی و درون فردی می داند. او وجوه شناختی مختلف را با عناصری از هوش غیر شناختی یا به گفته ی خودش «شخصی» تركیب كرده است. بُعد غیر شناختی(شخصی) مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مؤلفه كلی استعدادهای درون فردی و مهارت های میان فردی است(نمودار2-1). هوش درون فردی مبین آگاهی فرد از هیجان ها و احساس های خویش، ابراز باورها و احساس های شخصی و احترام
به خویشتن، تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام كارهای مورد نظر و در مجموع میزان كنترل شخص بر هیجان ها و احساس های خود هدایتی است. هوش میان فردی با توانایی درك و فهم دیگران و عوامل برانگیزاننده ی انسان و چگونگی فعالیت آنها ارتباط دارد.
16
هوش |
هوش شناختی |
جسمانی |
ریاضی |
زبانی |
منطقی |
موسیقیایی |
میان فردی |
درون فردی |
هوش غیرشناختی |
نمودار2-1. ابعاد هوش از نظر گاردنر
به نظر گاردنر، فروشنده ها، سیاستمدارها، معلم ها، متخصص های بالینی و رهبرهای مذهبی موفق، احتمالاً از هوش میان فردی بالایی برخوردارند. گاردنر در سال 1983 در كتاب «چارچوب های ذهن» اعلام كرد كه ما تنها هوش شناختی نداریم و داشتن هوش شناختی برای موفقیت در زندگی كافی نیست. وی از پیوستار هوش و انواع آن نام برد و معتقد بود که تنها دو نوع هوش یعنی هوش كلامی و هوش ریاضی به تحصیل مربوط است و توانایی های دیگری نیز وجود دارند. توانایی هایی مانند تشخیص مهارتی كه در هنرمندها و معمارها دیده می شود، نبوغ بدنی كه موجب چابكی و سیمای جالب فردی است، هوش درون فردی كه در واقع نوعی فعالیت شناخت هیجان های فردی می باشد و نیز هوش میان فردی كه توانایی فرد در ارتباط با
دیگران با توجه به خلق و خو، انگیزه ها و خواسته های آنها می باشد(سبحانی نژاد و یوزباشی، 1387). گاردنر معتقد است افرادی با بهره هوشی 160 وجود دارند كه برای كسانی با بهره هوشی 100 كار می كنند. زیرا، اولی هوش میان فردی كم و دیگری هوش میان فردی بالایی دارد. وی می افزاید فردی كه هوش میان
17
فردی اندك دارد در ازدواج، انتخاب نادرست می كند و شغل مناسبی را نیز بر نمی گزیند. زیرا، تنها با توجه به هوش شناختی این انتخاب ها را انجام داده و توجه نكرده است كه هیجان وی با این ازدواج و كار تناسب دارد یا خیر؟ طرفدارهای هوش شناختی، مغز انسان را مانند كامپیوتر فرض كرده و نمی دانند كه مغز در هر لحظه درگیر با مواد شیمیایی متغیری به نام انتقال دهنده ی عصبی است كه می تواند زاییده ی هیجان ها بوده و جهت و هدف تصمیم ها را عوض نماید. گاردنر، هوش درون فردی را هوش فراشناختی نامیده است. بیشتر آگاهی فرد شامل؛ افت و خیزهای روانی وی بوده و به اندازه ی شناخت اهمیت دارد(سبحانی نژاد و یوزباشی، 1387).
2-1-3-2. دیدگاه كوپر1:
كوپر مدل هوش هیجانی را به شكل چهارگانه ارائه كرده است كه شامل؛ سواد هیجانی، عمق و ژرفای هیجانی، تناسب با صلاحیت هیجانی و معجزه هیجانی(قدرت كیمیاگری هیجانی) می باشد. در مدل كوپر هوش هیجانی از حیطه تجزیه و تحلیل روانشناسی به حیطه شناخت، استدلال و كاربرد مستقیم وارد شده و چهار اصل هوش هیجانی عبارت است از:
1- زمینه هیجانی: از طریق صداقت هیجانی، انرژی، آگاهی، واكنش، مسئولیت و ایجاد رابطه، جایگاهی برای اعتماد و تأثیر فردی به وجود می آید.
2- صلاحیت هیجانی: قابلیت، اعتماد و انعطاف پذیری را در فرد به وجود می آورد و موجب افزایش حداكثر طیف ظرفیت، اعتماد و كنترل مشاجرات و كاهش نارضایتی می شود.
3- ژرفای هیجانی: فرد برای تنظیم كار و زندگی با هدف و قابلیت منحصر به فردی آشنا می شود و در راه
18
بازگشت با صداقت، تعهد و مسئولیت همراه خواهد شد كه موجب اثرپذیری فرد می شود.
4- معجزه هیجانی: استعدادهای خلاق فرد پرورش می یابد تا با آمادگی بیشتری از فرصت ها بهره مند شود، تلاش بیشتری نماید و بتواند بر مشكل های رفتاری چیره شود(سبحانی نژاد و یوزباشی، 1387) (نمودار2-2).
نمودار2-2. مدل چهارگانه هوش هیجانی کوپر
2-1-3-3. دیدگاه می یر و سالووی:
می یر و سالووی(2000)، معتقد هستند كه افراد به شیوه های متفاوتی با احساس ها و هیجان های خود كنار می آیند. آنها هوش هیجانی را به عنوان شكلی از هوش اجتمایی به كار بردند كه شامل؛ توانایی كنترل احساس های خود و دیگران و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فكر و عمل می باشد. هوش عاطفی در محیط كار از پنج بُعد تشكیل شده است:
1- خودآگاهی: افرادی كه درجه بالایی از خودآگاهی دارند با خود و دیگران صادق هستند و می دانند
كه چگونه احساس آنها بر خودشان و سایر مردم و عملكرد شغلی اشان تأثیر می گذارد.
19
2- خود كنترلی: كنترل و اداره احساس ها مهارتی است كه بر پایه خودآگاهی شكل می گیرد. در محیطی
كه سازمان ها فرسوده می شوند و فناوری كار با سرعتی بالا تغییر می كند، فقط افرادی كه بتوانند بر هیجان خود تسلط پیدا كنند، قادر به انطباق با این تغییرها هستند.
3- انگیزش: كنترل احساس ها زمینه ساز هر نوع موفقیت و مهارت است و كسانی كه قادر هستند احساس های خود را به موقع برانگیزانند، در هر كاری كه به آنها واگذار می شود، تلاش برای مولد و مؤثر بودن دارند.
4- همدلی: این مهارت نوعی مهارت مردمی محسوب می شود. افراد همدل، با ملاحظه و فكر، احساس های دیگر كاركنان را نیز در نظر می گیرند و از دانش خود برای پیشرفت سازمان اشان به روش های ظریف اما با اهمیت استفاده می كنند.
5- مهارت های اجتمایی: مهارت مدیریت روابط، نوعی توانایی می باشد كه محبوبیت قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت می كند. چگونگی مدیریت احساس ها در محیط كار می تواند تأثیر زیادی بر عملكرد و رضایت شغلی افراد داشته باشد. همچنین، مهارت های عاطفی و اجتماعی تأثیر مهمی بر احراز شغلی دارد كه طالب آن هستند. می یر، سالووی و كاروسو1 پیشنهاد دادند كه هوش عاطفی بر عملكرد شغلی و تعامل های بین فردی تأثیر می گذارد و در بررسی های خود نمودار2-3، را ارائه نمودند.
تکه هایی از متن به عنوان نمونه : (ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
بیان مسئله
سلامتی کیفیتی از زندگی است که تعریف آن مشکل و اندازه گیری واقعی آن تقریبا غیر ممکن است. چون فکر سالم داشتن، توانا بودن و برخورداری از جسم طبیعی در کانون و ارزیابی اغلب مردم جای دارد. بیمار شدن ممکن است به احساس امنیت فرد و تصویری که فرد از خود دارد لطمه وارد سازد. این امر نه تنها باعث میشود که طرز تلقی از خود مورد تهدید قرار گیرد، بلکه بیش از همه به فرد بفهماند که او به راستی آسیب پذیر است. بدین ترتیب باعث میشود که زندگی فرد در زمینههای عمده دگرگون شود، در نتیجه، سازگاری بیماری ممکن است نیازمند تلاش باشد (گالتون و لازاروس، 1979؛ به نقل از سارافینو، 1383).
دیابت از قدیمیترین بیماریهای شناخته شده در انسان میباشد. نام کامل آن دیابت ملیتوس است که از واژههای یونانی سیفون و قند گرفته شده است و به منظور توصیف علائم غیر قابل کنترل آن یعنی دفع مقادیر زیاد ادرار به همراه قند به کار میرود. دیابت تغییری دائمیدر شیمیداخلی بدن است که نتیجه آن وجود گلوکز بسیار زیاد در خون میباشد. علت این بیماری کمبود هورمون انسولین است. هورمون یک پیام آور شیمیایی است که در یک قسمت از بدن (در این مورد پانکراس) ساخته میشود و درون جریان خون آزاد میگردد تا بر روی قسمتهای دورتر بدن تاثیر بگذارد. در دیابت نوع اول فقدان کامل انسولین ممکن است مشاهده شود اما در دیابت نوع دوم ممکن است کمبود جزئی انسولین و نیز کاهش پاسخ بدن به انسولین مشاهده شود. این حالت را مقاومت به انسولین می نامند (بیلوس، 1385).
دیابت وضعیتی است که در آن سلولهای بدن دچار کمبود انرژی میشوند و دلیل آن اینست که قند به جای اینکه وارد سلول شود در خون باقی می ماند. انسولین هورمونی است که از غده لوزالمعده (پانکراس) ترشح میشود. در خون همه افراد در حالت طبیعی مقداری قند یافت میشود. این مقدار در حالت طبیعی 110-70 میلی گرم در دسی لیتر است. انسولین موجب ورود قند به سلولها میشود تا این قند برای تامین انرژی مورد استفاده قرار گیرد، یا برای مصارف بعدی ذخیره گردد. انسولین ماده کلیدی و اصلی است که سبب انتقال قند از خون به سلولهای بدن میشود. بدون وجود انسولین قند نمیتواند از جریان خون خارج و وارد سلولها (به جز سلولهای مغزی) گردد (شهشهان، 1381).
دیابت یک بیماری مزمن و از شایعترین بیماریها دراغلب جوامع است و علیرغم پیشرفت قابل توجه علم پزشکی هنوز هم نشانهای از توقف آن دیده نمیشود. این بیماری برای فرد مبتلا به آن یک مبارزه دائمی است. زیرا افراد مبتلا به آن به دلیل وجود یک بیماری لاعلاج و احتمال بروز عوارض شدید و کوتاه شدن طول عمر مورد تهدید قرار میگیرند. بر اساس پیشبینی فدراسیون بینالمللی دیابت شمار بیماران دیابتی در جهان قریب به140 میلیون نفر میباشد(فدراسیون بینالمللی دیابت IDF، 1998).
این بیماری از شایع ترین بیماریهای غدد درون ریز است که پس از بیماریهای قلبی عروقی، سرطان، بیماریهای اسکلتی وعضلانی، چهارمین علت عمده مرگ و میر در گروههای سنی مختلف است (امینی، به نقل ازحیدری، 1380).
فرد مبتلا به منظور حفظ جان نیاز به تزریق روزانه انسولین و آزمایشهای مکرر و درد ناک و نیز صرف وقت و هزینه زیاد جهت درمان دارد و همواره با مشکلات فردی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی زیادی روبرو میباشد که موجب افسردگی، اضطراب و پرخاشگری میگردد (کانکو، 1986، به نقل از جواهری زاده، 1373).
از طرفی یکی از جدی ترین مسائل بشر از دیر باز تاکنون، استرس یا فشار روانی است. استرس میتواند نقش گستردهای در سلامت عمومی افراد ایفا کند بدین صورت که تلاش برای غلبه بر استرس میتواند بر پاسخهای جسمانی و روانشناختی تاثیر گذارد که ممکن است نتیجه آن پاسخها به وجود آمدن مشکلات مربوط به سلامتی باشد (فلدمن، 2002).
بر اساس فرهنگ لغت آکسفورد، استرس، نیرو یا فشاری است که میتواند باعث اختلال و از هم گسیختگی موازنه و تعادل سیستم یا ارگانیسم گردد (دوازده امامی، روشن، محرابی، 1388).
همچنین در ایجاد و بروز هر بیماری عناصر و شرایط گوناگونی از جمله زمینههای وراثتی، تعامل اجتماعی، ویژگیهای روانشناختی و رفتاری انسان نقش دارند. یکی از مهمترین عوامل روانشناختی موثر در بروز بیماریهای جسمی استرس است. استرس از طریق تاثیر بر رفتار و دستگاههای بدن، از جمله دستگاه قلبی – عروقی، غدد درون ریز و دستگاه ایمنی، بر سلامت انسان تاثیری منفی دارد و باعث بروز بیماریهای جسمی از قبیل بیماریهای قلبی عروقی، فشار خون بالا، بیماریهای گوارشی، دیابت، بیماریهای پوستی و انواع دیگربیماریها می گردد (سارافینو، 1383).
استر س بخشی از زندگی روزمره است. استرس کارکردی انطباقی دارد: انگیزه مطالعه را برای امتحان فراهم میکند و سبب ترشح زیاد آدرنالین میشود که شور و حال خاصی برای انجام کارها در حضور جمع را ایجاد میکند، چه این کار ورزش باشد و چه ارائه یک مقاله در یک سمینار. اکثر ما دورههایی از اضطراب ناخوشایند را تجربه کرده ایم. معمولا این دورهها محدود هستند و خود بخود بر طرف میشوند. اما حتی وقتی نیازمند درمان نیستند، اثرات منفی فیزیولوژیک آنها همچنان از طریق تشدید اختلالات دیگر یا مخدوش کردن وضعیت بالینی سلامت را به مخاطره می افکنند (آلدر، 1389).
وجود رابطه بین تجربههای پر استرس و دیابت همواره مورد سوال بوده است. شواهد به دست آمده حاکی ازآن است که تجربههای پر استرس ممکن است در شروع و نیز تشدید دیابت نقش داشته باشد (حری، حقیقی، امینی و همکاران، 1387).
بی یورن تورپ تلاش کرد رابطهی فیزیولوژیک بین تجربههای استرس زا و شروع دیابت نوع 2 را توضیح دهد. در تئوری جالب او امده است که استرسهای روحی با یک واکنش احساس شکست یا درماندگی باعث فعال شدن محور هیپوتالاموس -هیپوفیز-ادرنال شده که خود منجر به اختلالهای هورمونی شامل بالا رفتن سطح کورتیزول سرم و پایین آمدن سطح استروئیدهای جنسی و هورمون رشد میشود که
این روند مخالف عمل انسولین است. موی و همکاران در سال 2000 در جریان غربالگری دیابت وجود یک رابطه بین تعداد استرسهای تجربه شده و شیوع دیابت نوع 2را مشخص کردند. همچنین نوربگ و همکاران استرسهای شغلی و حمایت روحی ضعیف را همراه با شانس خطر ابتلا به دیابت در زنان گزارش کردند (همان منبع).
محرابی، فتی، دوازده امامی ورجب (1387) ادعا میکنند: به نظر میرسد 14 الی 23 درصد از بزرگسالان بالای سی سال ایرانی دیابت داشته باشند. با توجه به انچه گفته شد به نظر میرسد ابتلا به دیابت خود منبع استرس ونگرانی زیادی برای این بیماران است.
امروزه استرس به عنوان عاملی خطر زا برای سلامتی مورد توجه قرار گرفته و مطالعات متعدد نشان داده است که افراد با استرس بالا در هر دو سطح جسمانی و روانی شکایات بیشتری را مطرح میکنند. بنابراین برنامههایی اثر بخش هستند که مستقیما در ارتباط با روشهای مقابله با استرس تنظیم شده باشند (پرالتا، رامیرز، روبلز، ناوریت 2009به نقل از؛ امیری، اقایی و عابدی، 1389).
استرس میتواند نقش مهمیدر سلامت عمومی افراد ایفا کند، بدین صورت که تلاش برای غلبه بر استرس میتواند پاسخهای فیزیولوژیک و روان شناختی ایجاد کند که نتیجه آنها، به وجود آمدن مشکلاتی در زمینه سلامتی است (فلدمن، 2002).
عوامل استرس زا در افراد مبتلا به دیابت بیشتر از افراد سالم میباشد. انجمن دیابت آمریکا بیان میکندکه استرس روانی و فیزیکی مانند بیماری یا صدمه، سطح قند خون را بالا برده و مانع آزاد شدن انسولین در بدن میشود که در افراد باعث ابتلا به دیابت میشود(آقا محمدیان، 1389).
درمان شناختی رفتاری به نحو فزایندهای در همه رشتههای پزشکی به کار میرود. ارتباط بین افکار، خلق و رفتار بایستی بررسی شود و هر جنبه غیر مفید به نحو انتقادی مورد بحث قرار گیرد. این درمان در توانبخشی قلبی، کنترل دیابت، آسم، درد مزمن، صرع، سندرم روده تحریک پذیر و برخی بیماریهای دیگر به کار رفته و موثر بوده است (آلدر، 1391).
طراحی و بکار گیری مداخلههایی مبتنی بر رویکردهای روان درمانی اثر بخش و سودمند در بیماریهای طبی و مزمن به طور کلی، و دیابت به طور خاص، حایز اهمیت است. به نظر میرسد آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی –رفتاری بتواند تاثیر مطلوب بر شاخصهای مذکور گذاشته و به عنوان راهکاری برای کنترل بهتر بیماری و کاهش و پیشگیری از مشکلات و عوارض جسمی و روانی-اجتماعی مرتبط با دیابت سودمند باشد. مدیریت استرس به مجموعه تکنیکها و روشهایی اطلاق میشود که برای کاهش استرس تجربه شده توسط افراد یا افزایش توانایی آنها در مقابله با استرسهای زندگی به کار گرفته میشوند (دوازده امامی، روشن، محرابی، 1388).
برنامه مدیریت شناختی – رفتاری گروهی شامل تکنیکهای مدیریت استرس به شیوه شناختی –رفتاری است که همراه با تعداد قابل توجهی تکنیکهای آرمیدگی بصورت گروهی اجرا میشود. ویژگی خاص و مفید این برنامه، رویکرد دو سویهی (مدیریت استرس با رویکردهای شناختی رفتاری و آموزش انواع گوناگون آرمیدگی و استفاده از بازخورد زیستی) و اجرای گروهی آن است که بیشترین منفعت را به شرکت کنندگان میرساند. ساختار گروهی این فرصت را در اختیار شرکت کنندگان قرار میدهد که به فرایندهای مفیدی دست یابندکه در روان درمانی فردی وجود ندارد (نشاط دوست، 1388).
همچنین پژوهش جبل عاملی نشان داد که مداخله شناختی –رفتاری مدیریت استرس میتواند به عنوان یک روش مداخلهای مفید برای بیماران قلبی بکار رود (جبل عاملی، حیدری و مصطفوی، 1390).
روانشناسی سلامت به دنبال شناسایی سازهها و شیوههایی است که سلامت و بهداشت روان را به دنبال دارد. به این دلیل عواملی که به انسان در سازگاری و انطباق با مشکلات و تهدیدات زندگی کمک کند، از موضوعات مورد توجه این حوزه خواهد بود. در این ارتباط یکی از موضوعات قابل توجه در روانشناسی سلامت و بهداشت روانی، تابآوری است. این موضوع تحقیقات زیادی را موجب شده است. گارمزیوماستن (1991) تابآوری را “یک فرایند، توانایی، یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز با شرایط تهدید کننده”تعریف کردند. به بیان دیگر تابآوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است (والر، 2001).
راتر (1990) تابآوری را به عنوان تفاوتهای فردی در مقابله و واکنش به موقعیتهای دشوار تعریف میکند (محمودی، رحیمی و محمدی، 1390). همچنین تابآوری به فرایند پویای انطباق مثبت با تجربههای تلخ و ناگوار اطلاق میشود (لاتار و چیچتی؛ مستن، 2001، به نقل از بشارت، 1386).
تاب آوری به عنوان یک ویژگی شخصیتی بر توانایی مقاومت فرد در برابر استرس اشاره دارد و از مفاهیمی چون داشتن هدف و معنا در زندگی، ارزشمندبودن، زندگی مشتاقانه و پر شور، قدرت و مسئولیت ناشی از اختیار و آزادی فرد، اهمیت تجربه ذهنی و نقش موثر فرد وافراد در ساختن جامعه ریشه میگیرد (ولف[14]، 1995).
تابآوری که «مقاومت در برابر استرس» (گارمزی، 1985) یا «رشد پس ضربهای » (تدشی، پارک و کالان، 1998) نیزنامیده شده است، در امتداد یک پیوستار با درجات متفاوت از مقاومت در برابر آسیبهای روانشناختی قرار میگیرد. (اینگرام و پرایس، 2001). تابآوری طبق این تعریف، فراتر از جان سا لم بدر بردن از استرسها و ناملایمات زندگی است (بونانو، 2004) و با رشد مثبت، انطباق پذیری و رسیدن به سطحی از تعادل پس از به وجود آمدن اختلال در وضعیت تعادلی پیشین، مطابقت میکند (ریچارد سون، 2002، به نقل ازبشارت،1386).
گارمزیوماستن (1991) تابآوری را “یک فرایند، توانایی، یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز با شرایط تهدید کننده”تعریف کردند. به بیان دیگر تابآوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است (والر، 2001).
کینگ[19] (2008) با تحقیقات در زمینه عوامل محافظت کننده در شرایط مخاطره آمیز و عوامل رشد دهنده تاب آوری دریافت ایمان و نیایش در دوران بزرگسالی حمایت کنندههای قوی هستند.
بحث درباره حماسه و اسطوره از جنجال برانگیزترین مباحثی است كه ذهن و ضمیر بشر با آن مواجه است، به ویژه در روزگار معاصر كه عوامل متعددی باعث اسطوره زدایی و گاه اسطوره ستیزی شده است. واژهی حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است. در حماسه رخدادهای پهلوانی و اعمال دلاوری و مردانگی قهرمانان و پهلوانان یک ملت با یک آیین و كیش گزارش و توصیف می شود كه در راه استقلال كشور یا تكوین حكومت و حفظ آیین خویش می كوشند و با دشمنان می جنگند. در حماسه، اعمال پهلوانی بنیادهای اساطیری دارد. قهرمان حماسه در نبردها گاه پیروز میدان است و گاهی شكست می خورد یا حتی كشته می شود. مانند، رستم آرمانی ترین پهلوان شاهنامه كه به وسیله برادر ناتنی خویش كشته می شود.
قاآنی شیرازی از شاعران دوره قاجار است. وی در بیان اندیشه های حماسی خویش از فردوسی تاثیر پذیرفته است. بیشترین عناصر حماسی در اشعار قاآنی از گونه ی حماسه ملی است به جز عناصر ملی كه در اشعار قاآنی از عناصر حماسی دینی نیز استفاده شده است.
محقق در این پژوهش تلاش خواهد كرد تا عناصر حماسی از قبیل شخصیت های حماسی و دینی، ابزارهای جنگی، واژگان حماسی و … را در اشعار این شاعر بزرگ مورد نقد و بررسی قرار دهد. مأخذ نگارنده در آوردن شواهد كه از آن بهره برده است، دیوان اشعار قاآنی به تصحیح مرحوم دكتر محمد جعفر محجوب است و اعدادی كه در زیر ابیات آمده است، از چپ به راست به ترتیب بیانگر شماره ی بیت و صفحه است. به عنوان نمونه بیت زیر كه درباره ی رستم، آرمانی ترین پهلوان شاه نامه آمده است از صفحه ی 447 بیت 4 این دیوان استخراج شده است.
اشكبوسی را به یـك تیـر عـذاب از فكنـد راستـی كیـخسـرو مـا كـار رسـتم كـرد بــاز
447/4
این پایان نامه در چهار فصل تنظیم شده است كه به ترتیب عبارتند از:
فصل اول: با عنوان از فردوسی تا قاآنی: در این فصل به توضیح درباره برخی شاعران حماسه پرداز از زمان فردوسی تا قاآنی پرداخته شده است.
فصل دوم: این پایان نامه با عنوان حماسه و انواع آن است. در این فصل به توضیح و تحلیل حماسه، قالب های حماسه، انواع حماسه، موضوعات حماسه و نظایر آن پرداخته شده است.
فصل سوم: بررسی عناصر حماسی در اشعار قاآنی
این فصل خود به بخش های مختلف تقسیم شده است و تمام عناصر حماسی از قبیل شخصیت ها، ابزارها، واژگان حماسی، موجودات حماسی و … كه در اشعار قاآنی آمده است، بررسی و تحلیل شده است.
فصل چهارم: نتیجه گیری و پیشنهادها
نگارنده، در این فصل نتیجه ی كلی از آن چه تحلیل و بررسی كرده است را آورده و به پیشنهاد پژوهشی خویش نیز اشاره كرده است.
پیشینه تحقیق
در حوزه ی ادبیات حماسی و نیز تحلیل اشعار قاآنی شیرازی تحقیقاتی گوناگون و پراكنده نوشته شده است. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره كرد:
صفا، ذبیح الله (1383)، حماسه سرایی در ایران، انتشارات فردوس، تهران، چاپ سوم.
در مورد حماسه نیز دكتر ذبیح الله صفا مولف كتاب حماسه سرایی در ایران معتقدند كه در شعر حماسی شاعر با داستان های شفاهی یا مدون كار دارد كه در آنها شرح پهلوانی ها، عواطف و احساسات مختلف مردمان یک روزگار، و مظاهر میهن پرستی و فداكاری و جنگ با آن چه در نظر نسل های ملتی بد و ناپسند و مایه شر و فساد بود آماده باشند.
مختاری، محمد، (1368)، حماسه در رمز و رازهای ملی، انتشارات قطره، تهران، چاپ اول.
حماسه زاییده وجدان جمعی مردم یک ملت است، پس آفریننده خاصی ندارد و انتقال دهندگان نیز قوالان و سرایندگان گمنام بوده اند.
كزازی، میرجلال الدین، (1376)، رویا، حماسه و اسطوره، نشر مركز، تهران.
جلال الدین كزازی اندیشمند و اسطوره شناس در مورد حماسه می گوید حماسه زاده اسطوره است، حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می آید كه دارای تاریخ و كهن و اسطورهی دیرینهاند.
در مورد تحلیل عناصر حماسی در اشعار قاآنی تحقیق جامع یافت نشد.
اهداف تحقیق
اهداف علمی: مهم ترین هدف علمی نگارنده از این تحقیق، شناسایی یكی دیگر از درون مایه های شعری قاآنی كه همان اندیشه های حماسی اواست و بدین سبب تلاش شد تا جایگاه عناصر حماسی و پهلوانی، در اشعار او مورد نقد و تحلیل قرار گیرد.
اهداف كاربردی: از این تحقیق در حوزه سبك شناسی و نقد ادبی می توان استفاده كرد.
روش كار
نوع روش كار در این پژوهش اسنادی و تحلیلی است. بدین صورت كه ابتدا محقق با مراجعه به كتاب خانه ها، كتاب های را كه مورد نیاز بود تهیه، سپس با خواندن آن ها مواردی را كه با تحقیق وی در ارتباط بود فیش برداری كرد سپس با تلفیق فیش ها با یكدیگر كه به صورت موضوعی طبقه بندی شده بود تحقیق خویش را نوشت، در پایان نیز نتیجه گیری كرد.
فصل اول
از فردوسی تا قاآنی
1-1- درآمد
در این فصل به برخی از شاعرانی كه در زمینه حماسی در شعرهایشان عناصر حماسی به كار برده است می پردازیم از دوره فردوسی تا قاآنی به برخی از شاعران اشاره می شود:
1-2- فردوسی
«استاد ابوالقاسم فردوسی شاعر بزرگ حماسه سرای ایران و یكی از گویندگان مشهور عالم و از ستارگان درخشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار بردار ملت ایران است به طور كه سی و پنج سال برای سرودن شاهنامه رنج برد و تمام دارایی خود را از دست داد و در پایان عمر تهیدست شد.» (صوفی، 1377: 177)
«در بررسی شاهنامه حكیم فردوسی با شخصیت ها و داستان هایی مواجه می شویم كه حاصل پهلوانی ها و دلاوری های نخبگانی است كه در راه كشور گشایی، مقابله با ظلم قهرمان پروری و …. حادث گردیدهاند آنچه كه مسلم است اینكه سرایندگان حماسه ها با اقتدار به منابع موجود در زمان خود به بازپروری آنها همت گماشته و تلاش كرده اند تا با آفرینش شخصیت های افسانه ای و یا خارق العاده كه توانایی های شگفت انگیزی رادر خود پنهان دارند به جذابیت و ماندگاری آفریده های خود كمك نماید. حکیم ابوالقاسم فردوسی از سرآمدان روزگار خود و از سرسلسله داران نام آور ادبیات ایران زمین به شمار می آید این حقیقت را كه وی بزرگترین حماسه سرای گیتی است را چنین بار می تاباند.
بسی رنج بردم در این سال بسی | عجم زنده كردم بدین پارسی |
به هر نوع با رویكرد به حماسهی عظیم ادبیات فارسی یعنی شاهنامهی فردوسی در خواهیم یافت كه فردوسی با در اختیار داشتن اصل وقایع و اتفاقات موجود كوشیده است تا در به رشته ی نظم در آوردن این مصالح معنوی توفیق یابد. آنچنان كه آشكار است، این كه حماسه با تقابل دو نیرو و استعداد جلال می گیرد و در مواجهه این دو قطب روح حماسه متبلور می شود. مخاطب شاهنامه در مواجهه با شخصیت های شاهنامه علاوه بر پذیرش حقیقت وجودی آنها و همذات پنداری با ایشان افعال خارق العاده و ماورای بشری صادره از آنها را به راحتی هضم می كند و لذت می برد. آنچنان كه در ماجرای گزینه كردن اسب رستم را چنین می نمایاند:
هر اسبی كه رستم كشیدی به پیش | به پشتش فشردی همه دست خویش |
به نیروی او پشت مردی به خم | نهادی به روی زمین بر شكم |
فردوسی با استحصال زبانی كاملاً حماسی علاوه بر پردازش اسطوره ها و حماسه های باستانی و افسانهای عصر خود، در خلق زبانی با ویژگی های در خور و كاملاً متناسب با آثار خود، موفق عمل
می كند در شاهنامه از همه چیز بوی حماسه بر می خیزد و هر چه غیر از حماسه را نیز رنگ حماسه در بر نموده است.» (ارمغان، 1380: 49-48)
«شاهنامه فردوسی برترین نمونه توصیف ستیزناسازهای بیرونی و تبیین جنگ و جدال پیلان و پهلوانان با دیوان و دد صفتان است.» (براهنی، 1385: 136)
«فردوسی بزرگ ترین شاعر ایران و شاهنامه او از ارزنده ترین شاهكار و جاودانی زبان و اندیشه و فرهنگ ایران است و بسیاری از محققان به حق آن را بزرگ ترین حماسه ی جهان خوانده اند.
نام و یاد و افسانه های قهرمانان ایران را جاودانی كرده است اما در این میان بزرگ ترین قهرمان، خود او و با شكوه ترین حماسه كار و زندگی و رنج روزگار خود است.» (ریاحی، 1382: 14-13)
«تصاویر شاهنامه به طور مطلق همگام با عنصر حماسه و هدفهای منظومه های حماسی است در شاهنامه همه جا تصویر در خدمت حماسه است.» (رستگار، 1353: 3)
تعهد را می توان پذیرش پیمان و قرارداد دانست که فرد خود را ملزم به انجام آن می داند. موضوع تعهد در دو دهه اخیر توجه قابل ملاحظه ای را در مطالعات سازمان به خود جلب کرده است . مدیران باید به شیوه ای عمل کنند که کارکنان با شوق وعلاقه کار کنند ونسبت به سازمان خود متعهد باشند (کشاورز، 1387). مطالعات مختلف در سازمان های صنعتی، نظامی و آموزشی و کاری نشان می دهد، برای اینکه کارکنان بتوانند کارایی بیشتر و تمایل قوی تر به ماندن در شغل خود داشته باشند، باید علاوه بر این که خشنودی بالایی از شغل خود داشته باشند، از دلبستگی نیز برخوردار باشند و احساس تعهد بالایی به انجام وظایف خود نمایند که این خود موجب احساس مسئولیت، درک عمیق از شغل و از خود گذشتگی می شود (جمشیدیان، 1386). چاتمن و اورایلی[1] (1986) تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزشهای یک سازمان، به خاطر خود سازمان و دور از ارزشهای ابزاری آن(یعنی وسیله ای برای دست یابی به اهداف دیگر)تعریف می کنند(کشاورز ،1387).
تعهد سازمانی نقش مهمی در اثر بخشی و کارایی سازمان دارد و در کوتاه مدت باعث دستیابی به اهداف خود می شود و در بلند مدت باعث رشد و تکامل سازمان و حفظ و بقای آن می شود. عملکرد شغلی در گسترش و رقابت با سازمان های دیگر در بازار رقابتی بسیار مؤثر است.هیچ سازمانی نمی تواند موفق شود مگر این كه اعضا و كاركنان سازمان نسبت به آن نوعی تعهّد داشته باشند و در جهت تحقیق اهداف آن تلاش می کند. تعهّدسازمانی[2] نوعی ارتباط نگرشی- رفتاری به اهداف و رسالت های سازمان است .تعهّد سازمانی مستلزم وجود عوامل مختلف شخصی، سازمانی، و محیطی است كه بعضاً تحت كنترل مدیران قراردارند. ایجاد تعهّد سازمانی یک فرایند نظام مند است كه تحول جنبه های مختلف سازمان از جمله طرح مشاغل ، شیوه رهبری (ارتباطات رهبر با اعضای سازمان) ، و ساختار سازمان را ایجاد می كند(ساروخانی،1376).
امروزه می توان گفت عومل مختلفی در تعهد سازمانی نقش دارد که این عوامل عبارتند از: رهبری ، ساختار ، هوش ،یکی از این عوامل رهبری معنوی[3] است. با ورود معنویت به عرصه سازمان و مدیریت به عنوان چالش قرن بیست و یكم مدیران و رهبران سازمانها به خصوص نهادهای آموزشی باید الزاماً با این پدیده نوپا دست و پنجه نرم كنند. نقش رهبران معنوی تحریک و برانگیختن كاركنان با بهره گرفتن از چشمانداز معنوی و ایجاد زمینههای فرهنگی براساس ارزشهای انسانی می باشد تا كاركنانی توانمند، دارای بهرهوری بالا، متعهد و با انگیزه را تربیت و پرورش دهند. هدف رهبری معنوی این است كه نیازهای معنوی رهبر و پیروان را برای بقا معنویت و سعادت معنوی از طریق احساس عضویت و معنا در كار برای خلق بینش و بصیرت و همخوانی ارزشی در سطوح فردی- تیمی و سازمانی تحقق بخشد(فرای[4]، 2005).
از طرف دیگر هوش اخلاقی هم نقش بسزایی در تعهد سازمانی دارد.هوش اخلاقی[5] را ظرفیت وتوانایی درك درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آن ها و رفتار درجهت صحیح و درست تعریف می كند. هوش اخلاقی، هوش حیاتی برای همه انسان ها است (نقطه عطفی برای تمام هوش ها محسوب می شود)، به دلیل اینكه هوش اخلاقی اشكال دیگرهوش را به انجام كارهای ارزشمند هدایت می كند. اعمال و رفتارهای اخلاقی و ارزشی مدیران، نظیر رفتارهای منصفانه، صادقانه واحترام آمیز از طریق ساز وكارهای مطرح در حوزه نفوذ و تأثیراجتماعی بر احساسات و نگرشهایی نظیر رضایت، تعهد و وفاداری و همچنین بر ادراكاتی نظیر اعتماد و عدالت ادراك شده كاركنان تأثیرگذار است.این رفتارها در حقیقت همان اصول هوش اخلاقی می باشند و مدیران با رعایت این اصول كه موجب خلق اعتماد دركاركنان سازمان می شود،گامی بزرگ در جهت رسیدن به اهداف سازمان خود بر می دارند. هدف هوش اخلاقی این است كه هویت فرد را حفظ می كند، و نه تنها از هویت فردی بلكه از هویت گروه و هویت اجتماعی حمایت می كند. هوش اخلاقی به زندگی فرد هدف می دهد و رفتار مناسب را تقویت می كنداین تحقیق می تواند به شناخت ودرک بیشتر مفهوم، ابعاد و سایر عوامل مرتبط با تعهد سازمانی منجر شود در ضمن از چهار چوب مورد استفاده و یافته های این تحقیق می توان در رفع بسیاری از مشکلات و معضلاتی بهره جست که در عصر رقابتی و پر تلاطم امروز تنها با تعهد سازمانی به عنوان مزایای رقابتی در سازمان های نوین قابل حل می باشد(قنصوری ،1393) .
بنابراین با توجه به اهمیت و ضرورت هوش اخلاقی و رهبری معنوی محقق قصد دارد که در این پژوهش به بررسی تبیین رابطه بین رهبری معنوی و هوش اخلاقی با تعهد سازمانی در بین کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت بپردازد .
1-2-بیان مسأله
تعهد سازمانی یک نگرش و یک حالت روانی است كه نشاندهنده تمایل نیاز و الزام جهت ادامه فعالیت در یک سازمان است،همچنین تعهد سازمانی با بسیاری از رفتارهای كاركنان مرتبط است. كولورسون معتقد است در سالهای اخیر، تعهد كاركنان نیروی موفقیت یک سازمان به شمار میرود. از این رو نگرشهای كاركنان در زمینه كار و سازمان برای مدیران ضروری به نظر میرسد . و در این میان تعهد سازمانی توجه زیادی را به خود جلب كرده است كه محور توجه پژوهشگران بوده و موضوع فراتحلیلهای زیادی قرار گرفته است(هومن 1381). در این برهه از زمان، مزیّتی كه سازمان ها برای پیشی گرفتن از یكدیگر دارند تنها در به كارگیری فن آوری جدید نیست، بلكه در بالا بردن اعتماد به نفس و میزان تعهّد و وابستگی كاركنان به اهداف سازمانی نهفته است كه ارتباط موثر، كلید آن است. بنا به اعتقاد استیرز[6] (1977) تعهد سازمانی متغیری است که به طور همزمان می توان آن را هم به عنوان متغیر مستقل و هم به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفت ، در واقع تعهد سازمانی همچنان که بر روی متغیرهایی اثر می گذارد ، از متغیرهایی تاثیر می پذیرد .رهبری عنوانی با كاربرد جهانی است و به رغم فراوانی نوشته ها درباره رهبری هنوز هم محققان مردم را به یک كوشش جدی برای فهم آن دعوت میكنند. رهبری معنوی یک مدل انگیزشی توسعه یافته است كه چشم انداز، امید، ایمان و عشق به نوع دوستی و بینش مشترك در محیط كار و بقاء معنوی را در هم آمیخته است. منظور از رهبری معنوی ایجاد و تحقق چشم انداز و همسانی ارزش ها در ماورای رهبری استراتژیک میباشد. رهبری معنوی با فراهم آوری بسترها و ایدئولوژی ها منجر به ایجاد شرایطی میگردد كه سایر ویژگی های مثبت سازمانی ازقبیل سازمان یاد گیرنده، سازمان كارآفرین، سازمان دانشی و… امكان ظهور می نمایند.رهبری معنوی شامل ارزشها- نگرشها و رفتارهای مورد نیاز برای ایجاد انگیزه درونی در خود و دیگران به گونهای كه باعث بیداری معنویت از طریق معنا و هدف عضویت در پیروان میگردد.معنویت در محیط کار و رهبری معنوی را می توان به عنوان یک بخش جزئی و مقدماتی از فرایند توسعه سازمانی در نظر گرفت. در واقع تحقیقات چندی پیش نشان داده است که قبل از ایجاد اعتبار نظریه رهبری معنوی باید از آن به طور گسترده به عنوان یک مدل توسعه شغلی/ سازمانی در ایجاد تغییر و تحولات سیستمی استفاده کرد. (فرای[7]، 2005). در واقع طرفداران معنویت در محیط کار می گویند، همه افرادی که وارد سازمان میشوند دارای ویژگیها و روحیات منحصر به فردی هستند ولی همگی آنها در جستجوی تعالی روحی و همبستگی در محل کاراند. در این میان نقش رهبران معنوی تحریک و بر انگیختن کارکنان با بهره گرفتن از چشمانداز معنوی و ایجاد زمینههای فرهنگی بر اساس ارزشهای انسانی است تا کارکنانی فعال، دارای بهرهوری بالا، متعهد و با انگیزه را تربیت کنندرهبری معنوی شامل ارزشها- نگرشها و رفتارهای مورد نیاز برای ایجاد انگیزه درونی در خود و دیگران به گونهای كه باعث بیداری معنویت از طریق معنا و هدف عضویت در پیروان میگردد كه مستلزم: 1- بینش و بصیرت سازمانی به گونهای كه پیروان احساس معنا و هدفمندی در زندگی نمایند.2- رهبری معنوی با برانگیختن كاركنان و ایجاد زمینههای فرهنگی براساس ارزشهای انسانی، كاركنانی فعال با بهرهوری بالا متعهد و با انگیزه تربیت میكند(اسفندیاری،1392).
با توجه به تحقیقات(قنصوری :1393)،( فرای:2005) در کنار رهبری معنوی ،هوش اخلاقی نیز می تواند موجبات تعهد سازمانی را ایجاد کند. هوش اخلاقی اشاره به توانایی اعمال اصول اخلاقی در اهداف شخصی، ارزش ها و فعالیت های فرد دارد و به مفهوم ظرفیت وتوانایی درك مسائل خوب از مسائل بد است. هوش اخلاقی شامل گستره ی فراشناختی یافراعملی است كه واكنش شناخت ها، نگرش ها و فعالیت های اخلاقی را در چارچوب سیستم های ارزشی فردی امكان پذیر می سازد(آراسته ،1390).
یكی از مهمترین موضوعات ارزشی و مورد توجه و تأكید مدیریت منابع انسانی، عدالت سازمانی است. توجه به این امر، بیانگر اهمیتی است كه مدیران برای نیروی انسانی به عنوان یكی از سرمایههای با ارزش قایل هستند. از طرف دیگر، سازمانها در فضای رقابتی در پی كسب رضایت مشتریان و جذب آنان میباشند كه لازمة بقا و استمرار حیات آنهاست (زینالی صومعه، 1383). این امر میسر نمیشود، مگر اینكه به عدالت سازمانی توجه ویژهای شود، زیرا عدالت به مثابة عامل حیات و بقای سازمانها و نظامهای اجتماعی شناخته شده است (پور عزت، 1381).
امروزه عدالت سازمانی بیش از پیش مورد توجه مدیریت منابع انسانی قرار گرفته است، زیرا موفقیت هر سازمانی بخصوص سازمانهای خدماتی، به نحوة تعامل كاركنان با مشتریان و مراجعهكنندگان است. ضرورت و اهمیت رعایت عدالت سازمانی، به دلیل نقش حایز اهمیت كاركنان در ارائه خدمات به مشتریان و جلب رضایت آنها در زمینه مسائل پرسنلی، بیشتر مد نظر قرار میگیرد، زیرا رفتار عادلانة سازمان با كاركنان، منجر به تعامل و برخورد مناسب كاركنان سازمان با مشتریان و مراجعهكنندگان شده و در نهایت موجب افزایش وفاداری و رضایت آنها میگردد كه در بلندمدت ضامن بقای سازمان است (زینالی صومعه، 1383).
خشونت جزو مسایل اجتماعی حاد بهشمار میرود که در تمام مناطق جغرافیایی و در میان تمام گروههای دینی، نژادی و در تمام سطوح تحصیلی، شغلی، اقتصادی و اجتماعی مشاهده میشود. گزارشهای رسانهها و نتایج پژوهشهای مختلف در اکثر کشورهای دنیا منجمله اسمیت و شارپ(1995)، اولوئوس(1992) نشان میدهد که خشونت در سال های اخیر افزایش یافته و جدیتر شده است و شامل طیفی از اعمال عمدی خشن جسمی، روانی، عاطفی، و کلامی میباشد که تأثیر منفی بر سلامت جسم و روان فرد و درک از خود بر جای میگذارد. در جامعهی امروز به دلایلی چون گسترش فقر، عدم توجه به مسائل معنوی و انسانی گرایش به خوشگذرانی ها، سقوط خانواده و ارزشهای تربیتی و بالاخره گسترش ماشینیسم سبب بدبینی و ترس از آینده و در نهایت خشونت و پرخاشگری شده است(علمی و همکاران، 1387). در جریان زندگی هر انسان ممکن است مشکلاتی بروز کند و هیچ انسانی از این امر مستثنی نیست. عدهای توانایی مواجهه با مشکلات و مسائل را ندارند و همین امر موجب میشود تا در برخورد با موارد پیشآمده و یا حتی در مواقع عادی، به طور ناکارآمد و آسیبپذیر وارد شوند (دوستدار و همکاران، 1384، نقل از شیرودی، خلعتبری، تودار، مبلقی و صالحی، 1389). پرخاشگری در زندگی انسان آنچنان رایج بوده که بشر اصولاً آن را بدیهی تلقی میکرده است (برازجانیان، 1380، نقل از ثقتی، شفیع آبادی و سودانی، 1387). خشم یک هیجان ارضاکننده و در عین حال ویرانکننده است (حافظی و خاجونی، 1390). آربلاستر میگوید عمل خشونتآمیز آن چیزی است که در بردارندهی صدمه؛ آسیب یا خسارت به انسان یا غیر انسان و یا یک شی باشد(باسنت، 1999). گلاسر (1999) معتقد است خشونت دربردارنده مجموعه عامل جرم و قربانی است و بنابر این ممکن است به عنوان یک پاسخ جسمانی به شخص دیگری تعریف شود(علمی و همکاران، 1387).
طی سالیان اخیر، خشونت در محیط کار به دلیل پیامدهای روانشناختی و جسمانی برای کارکنان و پیامدهای غیرقابل جبران مادی برای
سازمانها، توجه بسیاری از پژوهشگران روانشناسی صنعتی وسازمانی را به خود جلب نموده است. خشونت در محیط کار در سراسر دنیا، به عنوان یک عامل آسیبرسان شغلی زنگ خطر سلامتی روان محسوب میشود، که با مواردی چون هتاکی، ضرب وشتم، آزار واذیت،، توهین، آزار جنسی و در نهایت قتل همراه است (کلووی، بارلینگ، هاورل[5]،2006).
میل به بروز خشونت در محیط كار در سراسر دنیا، به عنوان یک عامل آسیب رسان شغلی، زنگ خطر سلامتی روان محسوب می شود كه با عنوان هایی چون هتاكی، ضرب و شتم، آزار و اذیت، توهین، آزار جنسی و درنهایت قتل بیان می گردد (قانون سلامت و امنیت شغلی آمریكا، به نقل از مهداد و همکاران، 1392).
بر اساس فریس[6] (2009)، سه پیشبین عمده برای خشونت در محیطهای کاری قابل ذکر است:
ویژگی های فردی (برای مثال، نیاز به حفظ حرمت ذات یا جامعهستیزی (عوامل اجتماعی) برای مثال، ناکامی و استرس (و عوامل سازمانی) برای مثال، تغییر ماهیت کار، فرهنگ و جو سازمانی، و رهبری)، پژوهشهای متعدد انجام گرفته) از قبیل، فولگر و کونوسکی[7]؛ 1989، فولگر و بارون[8]؛ 1996، بیس و تریپ[9]، 1998؛ تپر[10]، 2000؛ امبروز، سیبرایت، و اشمینک[11]، 2002؛ گلمب[12]، 2002؛ کندی، هومانت و هومانت[13]، 2004 در ارتباط با عوامل سازمانی، همگی به ادراک بیعدالتی سازمانی به عنوان پیشبین مهم خشونت در محیط کار تاکید دارند.
-2- بیان مسأله
امروزه عوامل زیادی بر بقاء سازمانها و پیشرفت كشورها تأثیر می گذاردكه به نوبه خود به سرعت تغییر میكنند. از طرفی تمام سازمانها در جهت افزایش بهره وری و اثربخشی اقدام می نمایند. درك عدالت در سازمان یک اصل و اقدام اساسی برای اثربخشی و كاركرد مؤثر سازمانها و همچنین رضایت مشتری است. بدون ایجاد زمینه برای درك این عامل مهم در سازمانها، انگیزش و هدایت افراد سازمانی امری مشكل برای مدیران است. درك بی عدالتی از رفتار مدیران و مسئولین باعث می شود تا افراد بطور منفی نسبت به مسئولین و سرپرستان واكنش نشان داده و تعهد كمتری نسبت به آنان از خود بروز دهند و زمینه بروز خشونت در محیط کار را فراهم کند.
با اینكه موضوع عدالت در ورزش از دیرباز مورد توجه افراد فعال در این حوزه بوده، ولی تحقیقات كمی در این رابطه انجام شده است. ادارات کل ورزش و جوانان نقش مهمی در توسعه ورزش کشور برعهده دارند. بدیهی است کارکنان شاغل در آنها میتوانند در موفقیت یا عدم موفقیت این سازمانها و به تبع آن در موفقیت ورزش کشور تأثیرگذار باشند. در سازمان های ورزشی نیز آگاهی از وضعیت عدالت در سازمان و تلاش در جهت بهبود آن از اهمیت بالایی برخوردار است و میتواند موجبات رشد و تعالی نیروی انسانی کل سازمان و درنهایت ورزش کشور را فراهم سازد.
عدالت سازمانی، به شیوه های رفتار با کارکنان می پردازد، به نحوی که آنها احساس کنند به صورت عادلانه با آنها رفتار شده است؛ یا به عبارت دیگر، تلاش در جهت تشریح و توضیح نقش عدالت در محیط کار به عنوان عدالت سازمانی شناخته می شود. ادراك بی عدالتی اثرات مخربی بر روحیۀ کار جمعی دارد؛ زیرا اهتمام نیروی انسانی و انگیزش کارکنان را تحت الشعاع خود قرار میدهد. بی عدالتی و توزیع غیر منصفانه دستاوردها و ستاده های سازمان موجب تضعیف روحیۀ کارکنان و تنزل روحیه تلاش و فعالیت در آن ها می شود. از اینرو، رعایت عدالت به ویژه در برخی رفتارهای مدیریت با کارکنان (توزیع پاداش ها، روابط سرپرستی، ارتقاء ها و انتصاب) برای کارکنان حائز اهمیت است(پورسلطانی و همکاران، 1390).
از آنجایی که عدالت سازمانی از مهمترین عوامل مؤثر برای بقا و پایداری جریان توسعه سازمان و حفظ سلامت و پیشرفت در بلندمدت به حساب می آید و موجب افزایش تعهد، نوآوری، نگرش مثبت، تعلق خاطر، کاهش تاخیر ورود و خروج، غیبت و جابجایی و… می شود به همین دلیل امروزه عـدالت سازمانی به مانند سایر متغیرهای مهم در رفتار سازمانی مانند رضایت شغلی، تعهدسازمانی و…. در متون مدیریت جایگاه ویژهای پیدا کرده است و نیز از آنجایی که افزایش عدالت سازمانی باعث افزایش کارایی، عملکرد و رضایت میگردد، و با فرایندهای حیاتی سازمانی مانند تعهد و رضایت و عملکرد سازمانی ارتباط دارد اهمیت آنها به وضوح دیده می شود سازمانهای امروزی در واقع مینیاتوری از جامعه بوده و تحقق عدالت سازمانی در آنها به منزله تحقق عدالت در سطح جامعه است. مدیران در سازمانهای امروزی نمیتوانند نسبت به این موضوع بی تفاوت باشند، چرا که عدالت به مانند سایر نیازهای انسان به عنوان یک نیاز مطرح بوده است (حسین زاده و همکاران، 1386).
بنابراین از جمله وظایف اصلی مدیریت حفظ و توسعة رفتارهای اثر بخش از جمله رفتارهای عادلانه در مدیران و احساس عدالت در کارکنان است. در فرایند توسعة رفتارهای عادلانه و مهم تر از آن شکل دادن احساس عدالت در کارکنان، شناخت چگونگی تأثیرگذاری رفتارهای مبتنی بر عدالت بر رفتارها ی سازمانی و از آن جمله تعهدسازمانی، رضایت شغلی، رفتارهای مدنی سازمانی و رفتارها ی انگیزشی کارکنان مهم میباشد (اسماعیلی، 1386).
از سویی دیگر، خشونت در محیط كار، معضلی جهانی است كه شیوع آن پیوسته در حال افزایش است (ویتینگتون و ویكر[14]، 1996) و به اشكال مختلف خود را نشان میدهد (فارینكو[15]، 2006)، كه عبارت اند از: خشونت كلامی ؛ مانند ناسزا گفتن، توهین كردن و شاخ و شانه كشیدن. خشونت فیزیكی؛ مانند آسیب رساندن، هل دادن، چاقو زدن، كتك زدن و لگد زدن و خشونت روانی؛ مانند شایعه سازی، مسخره كردن، مشاجره و مزاحمت تلفنی. البته میل به بروز خشونت در محیط های كاری به شكلهای دیگری از جمله تخریب داراییها، دزدی، درگیری، زورگویی، تجاوز به عنف، آتش افروزی عمدی و قتلهای مرتبط به كار نیز خود را نشان میدهد (فلسون[16]، 2006 ؛ مارتینكو، دوگلاس و هاروی[17]، 2006).