:
در مورد کفایت اجتماعی تعاریف متعددی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان ارائه شده است کفایت به طور کلی رابطهای است که هر ارگانیسم نسبت به وضع موجود با محیط خود برقرار میکند. مفهوم ضمنی آن این است که افراد درگیر فرایندی مستمر برای ابراز استعدادهای خود واکنش نسبت به محیط و در عین حال تغییر دادن آن به گونهای مؤثر و سالم میشود (افشارنیاکان، 1380).
به علاوه میتوان گفت که هرگاه تعادل جسمی و روحی فرد به گونهای دچار اختلال شود که حالت ناخوشایندی به فرد دست بدهد و برای ایجاد توازن نیازمند به کارگیری نیروهای درونی و حمایتی خارجی باشد و در این اسلوب در بکارگیری ساز و کارهایی جدید موفق شود به شکل درست حل نماید فرایند کفایت به وقوع پیوسته است (اسلامینسب، 1383). اما کفایت اجتماعی به وضعیتی اطلاق میشود که افراد خود را به تدریج از روی عمد و غیرعمد تعدیل میکنند تا با فرهنگ موجود سازگار شوند، مانند رعایت عادت، عرف و یا تقلید (مصائبی، 1387). و این صحت نخواهد داشت جز اینکه کودک در یک محیط، این عاطفیگری و محبت مادرانه و پدرانه را بچشد و ارتباط عاطفی مناسبی با والدین خود برقرار نماید از این طریق زمینه را برای شکلگیری هویت مناسب و سازگاری اجتماعی مثبت و سازنده آماده نماید. بدون شک نوع ارتباط عاطفی با والدین یا نوع سبک دلبستگی[1] یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار است، در چگونگی شکلگیری هویت نوجوانان، هر کودکی که به دنیا میآید اولین کسی را که در بدو تولد مشاهده و لمس میکند مادر است در واقع کودک در حالی، دنیای بسته و امن جنبشی را وداع میگوید که امنیت از دست رفته را با آغوش پر مهر مادر میدان میکند و این پایگاه سرشار از عاطفه پایهگذار اولین روانبندهای عاطفی و طرحوارههای ارتباطی در نوزاد است که بیشک متضمن امنیت روانی ـ عاطفی کودک در چند سال اول زندگی است و چه بسا اثرات طولانی مدت عواطف مادری، گستره زندگی فرد را در بر میگیرد (بالبی[2]، 1969).نحوة شکلگیری و پرداخته شدن سبکهای دلبستگی ارتباط وتأثیر بسیار زیادی در چگونگی بروزکفایت اجتماعی دارد چرا که کفایت اجتماعی به معنی آن است که افراد یا گروهها رفتار خود را تعدیل و با فرهنگ و هنجارهای اجتماعی انطباق نمایند (اسماعیلی،1380).
رشد انسان با گذر از دوران کودکی به پایان نمیرسد بلکه فرایندی است مداوم، با گسترهای از تولد تا بزرگسالی ودر نهایت پیری، بعد از دوره کودکی، دورهای آغاز میشود که نوجوانی[3] نام دارد. در واقع این دوره، دورة گذر از کودکی به بزرگسالی است. این دوره مرز سنی کاملاً مشخصی ندارد اما از 12 سالگی آغاز میشود و تا آخرین سالهای دهة زندگی یعنی تا رسیدن به رشد جسمانی کامل، ادامه مییابد. در این دوره نوجوان به بلوغ جنسی و جسمی میرسد و هویت فردی خود را از هویت خانوادگی جدا میکند (اتکینسون و همکاران[4]؛ به نقل از براهنی و همکاران، 1382).
یک وظیفه مهم نوجوانی، شکلگیری هویت[5] است. هویت یک مجموعة به هم پیوسته است از ارزشهای شخصی مرتبط با اهداف شغلی، ارتباطات و ارزشهای مذهبی و سیالی میباشد (اریکسون[6]، 1968).
هویت در روانشناسی یکی از مشخصات شخصیت فرد به شمار میرود چنانکه در اغلب تعاریف هویت، این مسأله نهفته است که ما چه تعریفی از خود داریم (حاجیانی، 1387). دسترسی به یک هویت با ثبات نه تنها یک حس یکپارچه از خود فراهم میکند بلکه امکان پیشرفت و سازشهای آینده را در سراسر زندگی ایجاد میکند (فابر و همکاران[7]، 2003). یکی از مسائل مهم تحول انسان روند شکلگیری هویت است. این فرایند از بدو تولد آغاز میگردد و در دورة نوجوانی به اوج میرسد، در واقع یکی از تکالیف عمده نوجوانی در جامعه تشکیل هویت است (رزمی، 1383).
گلاسر[8] (1982؛ به نقل از رزمی، 1383) اعتقاد دارد که هویت عبارت است از نیاز به احساس جدا و متمایز بودن از دیگران است، به نظر وی این نیاز نه تنها نیاز روانی و اساسی انسان است که همة مردم و در همة فرهنگها از بدو تولد تا مرگ دارا میباشند (گلاسر، 1982؛ به نقل از رزمی، 1383).
سلیگمن (1991) معتقد است که به طور کلی شکلگیری هویت موفق در نوجوانان محصول چهار عامل رشد شناختی، ارتباط با والدین، تجارب خارج از خانواده و زمینههای گسترده اجتماعی دیگر است که از میان این عوامل نقش خانواده و ارتباطات عاطفی درون آن در
شکلگیری هویت مورد تأکید قرار گرفته است به گونهای که تعداد زیادی از پژوهشگران معتقدند که ارتباط کودک با والدین شکلگیری هویت او را تحت تأثیر قرار میدهد.
بیان مسئله:
وقتی شخص برای رسیدن به یک نتیجه دلخواه رفتاری را بر میگزیند باید آن رفتار در دسترس باشد. مذاكره، ایفای نقش، ابراز وجود، مهارتهای محاورهای برای شروع و تداوم تعاملهای اجتماعی، مهارتهای فراگیری و یادگیری رفتار دوستانه با دیگران، از مولفه های اصلی مهارتهای رفتاری تلقی گردیدهاند) مهار تهای هیجانی و عاطفی مولفه سومی است كه برای برقراری روابط مثبت با دیگران، ایجاد و گسترش اعتماد و روابط حمایتی دوجانبه، شناسایی و پاسخدهی مناسب به علائم هیجانی در تعاملهای اجتماعی یا مدیریت استرس لازم به نظر میرسد،) مهارتهای انگیزشی شامل ساختار ارزشمند فرد، سطح رشد اخلاقی و احساس اثربخشی و كنترل فرد و در .( نهایت احساس خودكارآمدی او میشود )فلنر و همكاران، 1990 ).
بالبی (1969)به نقل از یزدانی(1390) فرایند شکلگیری دلبستگی نوزاد و مادر را تشریع کرد و نشان داد که چگونه سیستم احساسات و رفتارهای دلبستگی، نوزاد را به مادر نزدیک و از خطر دور میسازد و جدایی از مادر اضطراب و درماندگی کودک را در پی خواهد داشت. حساسیت، پاسخگویی و حضور فعال مادر و دسترسی منظم نوزاد به وی خطوط اصلی دلبستگی ایمن را در کودک ترسیم میکند. از این پایگاه امن که متضمن اعتماد کودک به دیگران و خود میباشد رفتار اکتشافی تقویت میشود و کنشوری اجتماعی گسترش مییابد. وقتی مادر بیتفاوت با طردکننده باشد، مشخصه های دلبستگی بر محور فقدان اعتماد به خود و دیگران شکل میگیرد. بر این اساس دلبستگی محصول تجربههای واقعی فرد در مورد حساسیت، پاسخگو بودن و حضور فعال و منظم مادر در خلال سالهای نوزادی، کودکی و نوجوانی میباشد. در چارچوب روابط بزرگسالی اکثر محققان بر اهمیت دلبستگی به منزله یکی از جنبههای ارتباطی و بر استمرار تحولی آن اتفاق نظر دارند.
دورة نوجوانی دورهای است همراه با تغییرات متعدد از لحاظ جسمانی و روحی، مهمترین مسألهای که در این دوره مطرح است مسأله تکوین هویت شخصی است به این معنی که فرد باید به پرسشهای تقلید: «من کیستم؟»، «مقصدم کجاست؟»، «جایگاه اجتماعی من کجاست؟، «شغل آیندة من چیست؟» پاسخ دهد، پاسخگویی به این پرسشها که چندین سال ادامه خواهد داشت، جستجو و کاوش در مورد پدیدهای به نام هویت است. پاسخگویی به این سؤالات شاید خیلی هم آسان نباشد اما یافتن پاسخ مناسب فایده بسیار مهم به حال نوجوانان و جامعه پیرامون آن خواهد داشت. انتخاب راهها و ارزشهای ممکن برای نوجوانان چندان ساده نیست، چرا که آن ها با طیف گستردهای از انتخابهای ممکن مواجه میشوند و با توجه به تنوع انتخابها باید تصمیم بگیرند (اسماعیلی، 1380).
در صورتی که خانواده پایگاه امنی باشد که نوجوان بتواند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگترها پیش برود هویت تقویت میشود. نوجوانانی که احساس میکنند به والدینشان وابستهاند، اما در عین حال آزادند تا عقایدشان را بیان کنند هویت کسب کرده یا در حالت وقفهاند نوجوانی که هویت جعلی دارد معمولاً روابط صمیمی باوالدین دارد اما از فرصت جدا شدن سالم بیبهره بوده است و نوجوانی که دچار پراکندگی هویت است از کمترین رابطه صمیمانه برخوردار است (پالکین[1]، 1994؛ به نقل از برک، 1383).
بدون شک خانواده و محیط عاطفی اولین پایهگذار شخصیت و ارزشها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک خطمشی زندگی آینده فرد است و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حدود بسیاری در گرو آن است. واکنش کودک نسبت به محیط خود تحت تأثیر موازین اجتماعی و فرهنگی و گروهی است که در میان آن بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی است و ارزشها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک متصل میشود به عنوان یک واسطه از لحاظ محیط اجتماعی به کودک اهمیت فراوانی دارد. به دیگر سخن چون خانواده که کانون تولد و زایش است پیش از وی شکل گرفته است تا مرحلهای که فرزند به شعور و آگاهی کافی برسد و در تعیین سرنوشت وی تأثیر فراوانی دارد (احدی و محسنی، 1380).
لازم به ذکر است که در دورة نوجوانی فرد شاهد تغییر و تحولات بسیار بزرگی در عرصه جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی است که به علت این تغییرات فراگیر در بسیاری از موارد کودک و نوجوان باید تلاش بسیاری در جهت کفایت اجتماعی نماید تلاشی که اگر بستر آن یعنی عوامل خانوادگی، عاطفی و هویتی نامنسب باشد بیفایده است. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا بین نوع سبکهای دلبستگی، سبکهای هویت با کفایت اجتماعی رابطه وجود دارد؟
[1]- Pulkien
[1]- attachment styles
[2]- Bowlby
[3]- adolescence
[4]- Atkinson et al
[5]- Identiy
[6]- Erickson
[7]- Faber & et al
[8]- Glaser
سازمانهای امروزی در بازار جهانی، با سطح بالایی از رقابت مواجهند. توسعه محصول جدید فرایندی است که در آن محصول یا خدمتی جدید به بازار عرضه می شود. امروزه عمر بازار محصولات در حال کاهش است؛ در نتیجه محصولات جدیدی که نیازها و خواسته های مشتریان را برآورده سازند و از آن فراتر روند، عاملی کلیدی در حفظ و بهبود مزیت رقابتی به شمار میرود.
هدف از NPD [1]جمعآوری دانش و توانایی موردنیاز برای تعیین محصول جدید مناسب است. چالش اصلی توسعه محصول جدید پیش بینی مسائلی است که هنوز اتفاق نیفتادهاند و این پیش بینی میبایست در یک بازار پویا با متغیرهای بسیار زیادی که تحت کنترل ما نیستند صورت گیرد.
دیدگاه های مبتنی بر درک و حس افراد، دانشی را تولید می کند که نمی تواند منحصراً از تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود بهدستآید. اینجاست که اهمیت تیم توسعه در موفقیت توسعه محصول جدید پدیدار می شود؛ اعضای تیم اهداف پروژه را به اشتراک گذاشته، پیچیدگی فنی را کنترل و با بهره گرفتن از دانش میانکارکردی جمعآوریشده، تغییرات را اعمال می کنند.
با این وجود هنوز یک چالش قابلتوجه برای مدیران پروژه و سایر تصمیمگیرندگان وجود دارد و آن گردآوری اعضای گروه است به طوری که
بتوانند به صورت موثر برنامهها را اجرا و پروژه های NPD موفق را تولید کنند.
سازمانها از جنبه های مختلفی باهم در رقابت هستند که یکی از مهمترین آنها بعد اقتصادی است؛ شرکت یا سازمانی که دارای اقتصاد قوی، سالم و پویا باشد توانایی ماندن در بازار جهانی را خواهد داشت. تحقق این امر مستلزم تغییر و نوآوری مستمر با هدف اثبات مشتریان قدیم و جذب مشتریان جدید میباشد.
توسعه محصول جدید راه حلی روشن و تضمینشده برای ایجاد نوآوری است. اما در قدم اول نیاز به یک تیم توسعه قوی و کارآمد داریم زیرا نیروی انسانی همواره عامل اصلی تغییر در امکانات و شرایط مطالعات فنی بوده است، پس برای هموارکردن فرایند تغییر و توسعه، ناگزیر به کنترل نیروی انسانی و شرایط کاری آنها هستیم. در نتیجه با داشتن یک تیم کارا و همدل، بهرهوری سازمانها افزایش یافته و در فضای متلاطم رقابت پیروز میشوند.
ما نیز در این پژوهش سازماندهی افراد در تیم توسعه را هدف قرار دادهایم که در واقع پایه و اساس تشکیلدهنده هر سازمان هستند.
[1] New Product developement
در طول تاریخ فلسفه، فلاسفه همواره به دنبال یافتن حقیقت هستی به اندیشه پرداختند به نظر هایدگر باآنكه موضوع تفكر وجود است وفیلسوفان پیش از سقراط به وجود می اندیشیدند اما پس از سقراط وجود به تدریج مورد غفلت قرار گرفت و موجود بماهو موجود موضوع فلسفه قرار نمی گرفت. در دوره پیش سقراطی فلاسفه از هستی به نحو اصیل یعنی هستی به ما هو هستی یاد می کردند، به این جهت برای باز اندیشی در معنای هستی باید به اندیشه آنها باز گشت. از نظر هایدگر رویکرد پارمنیدس و هراکلیتوس در خصوص تعلق حقیقت به هستی و ضرورت تفکر به هستی یکسان است. با تبیین هستی به عنوان ایده از سوی افلاطون حقیقت وجود به موجود حقیقی تبدیل می شود و با این تعبیر از هستی تاریخ متافیزیک و غفلت از هستی آغاز می گردد و با اراده معطوف به قدرت نیچه به نهایت خود می رسد. اما خاستگاه این غفلت در اندیشه پیش سقراطیان مقدر بوده است به جهت اینکه ایهام در معنای هستی وجود داشت. پارمنیدس هستی را حضور معنا می کند. هایدگر مدعی است که افلاطون و ارسطو تقدیر تاریخی غرب را در مورد مفهوم هستی جهت بخشیدند. حقیقت به هستی تعلق دارد و از اعماق آن می توان به هستی نظر کرد. نام بنیادین هستی در زبان یونانی فوزیس بوده است که به معنی پدیدار شدن است و فوزیس از مستوری به نامستوری درآمدن سیر کرده و منزلت خویشتن را یافته است. دو عنصر مستوری ونامستوری در دل فوزیس پنهان هستند. هراکلیتوس فوزیس را به معنی مظهر هستی خواند و پارمنیدس آن را با آلثیا پیوند داد. همچنین پارمنیدس از هستی با عنوان موئیرا یاد کرده است این وجه پنهان هستی است که به تعبیر هایدگر راز هستی است و باید در آن تفكر کرد و به کرانمندی خویش آگاه شد. در تفکر پس از سقراطی توجه به هستی از جهت حاضر بودن و موجود بودن است. با از بین رفتن تمایز بین وجود
و وموجودات متافیزیک به غفلت تام از وجود فرو غلتید. افلاطون همه امور عالم را سایه ایده ها و ارسطو آنرا صورت های معقول خواند. افلاطون حقیقت را با شهود ماهیات سرمدی قابل تحصیل دانست و به این گونه خودبنیادی متافیریک را بنیان نهاد. هیدگر در تفسیر خویش از تمثیل غار می گوید که افلاطون در این جا موجودیت موجودات را براساس موجودی اعلی ولاجرم الهی توضیح می دهد. حقیقت در آنجا به دو معناست اول چیزی که خود را نامستور می سازد که در نهایی ترین مرحله ، مثال خیر است و دوم مطابقت عین وذهن. به نظر هیدگر فلاسفه لفظ الثیا ( کلمه ای است در اصل یونانی که یونانیان آن را با حقیقت ،صراحت وصمیمیت یکی می گرفتند.) را در معنای معمول آن نه به عنوان خود حقیقت بلکه به عنوان چیزی که حقیقی است به کار بردند و همچنین این امر حقیقی را فلاسفه در گزاره وحکم تنظیم می کنند و ملاک صدق این گزاره را مطابقت ذهن با حقیقت شناختنی بیرون از ذهن می گیرند. در حالی که متوجه نیستند که این اعتبار خود مبتنی بر چیست؟ در نتیجه از سوال هستی بماهو هستی غفلت کردند .
در پی بررسی نگارنده از پژوهش های انجام شده درباره حقیقت در رسالات هیدگر ، چند مورد از مهمترین منابعی که مورد توجه نگارنده بوده از جمله در کتاب هایدگر و پرسش بنیادین، تالیف از بابک احمدی که نوعی توضیح کتاب هستی وزمان است وشرح اندیشه های نخست هیدگر است ،مساله حقیقت به معنای آشکارگی و در رابطه آن با معنای هستی مطرح می گردد. همچنین کتابهای هایدگر از ریچاردسون که درباره تفسیر هیدگر از تمثیل غار در بخش دوم ، فصل اول سخن رانده شده است و کتاب پرسش از خدا از پروتی که در آن به بررسی مساله حقیقت در نقد به مابعدالطبیعه سنتی پرداخته شده است. درباره تفسیر هایدگر از تئتتوس افلاطون در حال حاضر هیچ منبع فارسی متاسفانه موجود نیست. اما از منابع لاتین می توان به کتاب پرسش از دیالوگ از فرانتز گنزالس و کتاب افلاطون و هایدگر در اسطوره نوشته مگان هالتمن اشاره کرد.
این تحقیق در پی یافتن مولفه های اصلی تفسیر هیدگر از تلقی افلاطون در خصوص حقیقت است و همچنین بررسی تحول احتمالی در معنای حقیقت در نزد افلاطون نسبت به حکمای پیش از اوست و از آن جهت واجد اهمیت است که دیدگاه فیلسوف معاصر (هیدگر) را درباره نظر افلاطون در خصوص حقیقت بررسی می کند. نظر افلاطون در مورد حقیقت تعیین کننده تلقی متافیزیکی از حقیقت به مثابه مطابقت است. هیدگر این تلقی را مورد نقد قرار داده است و می خواهد نشان دهد که با این دیدگاه حقیقت به مثابه نامستوری مورد بی توجهی قرار می گیرد.
امروزه، جهانی شدن تجارت، تغییرات سریع تكنولوژیك، بازارهای شدید رقابتی و رایزنی فشرده و قدرتمندانه شركتها سازمانها و بنگاه های اقتصادی را وادار به تغییر سیستم مدیریتی خود مینماید، برای تطبیق و سازگاری با این تغییرات، مدیریت پروژه و پروژه محوری در مدیریت از اهمیت بالایی برای سازمانها برخوردار است. تولید کنندگان در بازار رقابتی امروز باید هزینه های تولید را تا حد امکان کاهش دهند تا بتوانند کالاهای خود را با قیمتی مناسب و قابل رقابت با دیگر رقبا به بازارها عرضه کنند. بنگاه های اقتصادی چارهای جز بالا بردن بهرهوری و انجام کارهای بیشتر و بهتر با صرف منابع و زمان کمتر ندارند. از همین جاست که مفاهیمی همچون پروژه، کنترل پروژه، زمانبندی پروژه و … مطرح شده اند.
دنیای ارتباطی امروز به کمک فناوری اطلاعات و اینترنت امکان مشارکت بیشتر بنگاه های اقتصادی را فراهم آورده است و این خود امکان تعریف پروژه هایی بزرگتر را تسهیل کردهاست. تاخیر در ساخت یا توزیع، گاهی به از دست رفتن یک بازار میانجامد و از این روست که حداقل کردن زمان انجام پروژه ها در کنار کیفیت و قیمت اهمیت بیشتری مییابد.
تاریخچه مدیریت پروژه در دنیای جدید به سالهای ابتدایی دهه 1900 میلادی باز میگردد؛ هنری گانت با توسعه نمودار میلهای ابداعی خود آغازگر حركت پرشتاب بعدی طی سالهای دهه 1950 و 1960 میلادی در پروژههای نظامی و هوافضای آمریكا و سپس انگلستان گردید. هرچند نام پرآوازه هنری گانت به عنوان پدر تكنیكهای برنامهریزی و كنترل پروژه در تاریخ ثبت گردیده است لیكن سالهای دهه 1950 و 1960 به عنوان سالهای آغازین رشد و توسعه مدیریت پروژه در دنیای معاصر شناخته میشود. این سالها سرآغاز تكوین و توسعه بسیاری از روشها و دانشهای مربوط به مدیریت پروژه است كه سالها بعد توسط نرمافزارهای مختلف عملیاتی و در پروژهها بكار گرفته شدند.
با توجه به همین مفاهیم، به دنبال طرح و زمانبندی برای انجام یک پروژه خواهیم بود که مسلما تاثیر بهسزایی در موفقیت پروژه و رسیدن به اهداف آن بازی خواهد کرد. این زمانبندی از طرفی باید با توجه به محدودیتهای منابع باشد و از طرف دیگر ممکن است به دلایل مختلف به دنبال حداقل کردن مدت زمان انجام پروژه باشیم و یا به دلایل اقتصادی به دنبال بیشینه کردن ارزش خالص فعلی پروژه باشیم.
یک پروژه مجموعهای از فعالیتهاست كه برای دستیابی به منظور یا هدف خاصی انجام میگیرد. پروژهها شامل فعالیتهایی هستند كه باید در تاریخهای معین، با هزینههایی معین و كیفیت تعیینشدهای به انجام رسند. بین این فعالیتها روابط پیشنیازی برقرار است و روابط تقدم- تاخر بین آنها وجود دارد، به این معنی که برخی فعالیتها وابسته به برخی دیگر هستند و برای اجرای یک فعالیت باید فعالیتهای
پیشنیاز آن پایان یافته باشند یا حداقل تا مرحله لازم پیش رفته باشند. برنامه ریزی پروژه عبارت است از تعیین ترتیب زمانی یا برنامه زمانبندی جهت انجام فعالیتهای وابسته که تشکیل دهنده پروژه هستند. لازمه موفقیت هر پروژه، دستیابی توام به هر سه عامل زمان، هزینه و كیفیت معین است و خارج شدن هر یک از سه عامل مذكور از حدود تعیین شده، میتواند به انجام پروژهای ناموفق و غیراقتصادی منجر شود. از فاکتورهای مهم موثر در زمان و هزینه پروژه منابع مورد استفاده در پروژه از قبیل پول و مواد اولیه و تجهیزات و نیروی انسانی است. برخی منابع تجدیدپذیر هستند یعنی مصرفی نیستند و بارها میتوان از آنها استفاده کرد مانند نیروی انسانی و برخی دیگر مانند مواد خام مصرفی هستند و تجدیدناپذیر میباشند. معمولا این منابع محدود هستند و بین فعالیتها بصورت مشترک استفاده میشوند که این خود باعث ایجاد محدودیتی دیگر در اجرای فعالیتها و زمانبندی پروژه می شود. یک فعالیت برای اجرای خود باید تمام منابعش مهیا باشد تا به فعالیت اختصاص یابد. گاهی میتوان یک فعالیت را میتوان با تخصیص بخشی از منابع مورد نیازش، شروع کرد ولی برای خاتمه آن باید همه منابع مورد نیازش تامین شود. در اینجا فرض براین است که در ابتدای شروع هر فعالیت از پروژه همه منابع مورد نیازش به آن فعالیت تخصیص داده شود و پس از اجرای فعالیت، منابع باقیمانده آزاد گردند. منابع مورد نظر نیز تجدیدشدنی هستند.
بطورکلی انجام پروژه به پنج فاز تقسیم میشود. فاز اول، تعربف پروژه است که بر چگونگی پیدایش دید نسبت به پروژه و تعیین اهداف تاكید دارد. در این فاز، برخی عناصر كلیدی مجزا گردهم آمده و به تخمین اینكه پروژه چهچیز را باید ارائهدهد، می پردازد، فعالیتهای پروژه مشخص میگردد و اهداف كلی پروژه تعریف میشوند. فاز دوم، برنامهریزی پروژه است که شامل تعیین منابع لازم برای انجام پروژه، برنامهریزی، زمانبندی و تهیه بودجه پروژه است. در این مرحله اهداف به فعالیتهای ملموس تبدیل میگردند و گروههای كاری برای انجام این فعالیتها تشکیل می شود. در این مرحله است که محدوده پروژه واقعی می شود و توالی فعالیتها تعیین میشوند و زمانبندی موقت انجام میگیرد و برنامه تخصیص منابع به فعالیتها تهیه می شود. این تحقیق نیز در این فاز انجام میگیرد و به زمانبندی پروژه با توجه به محدودیت منابع می پردازد و در تلاش است تا با بهره گرفتن از روش های بهینه سازی و الگوریتمهای فراابتکاری[1] بهترین توالی انجام فعالیتها را که کمترین زمان اجرا دارند را تعیین کند. فاز سوم، اجرای پروژه است که فعالیتهای هماهنگسازی و راهبری تیم پروژه بهسوی انجام موثر فعالیتهای پروژه را شامل می شود. نامین منابع مورد نیاز مانند پول، نیرویانسانی، تجهیزات در این مرحله انجام میگیرد. فاز چهارم، هدایت و كنترل پروژه است که در آن بر چگونگی انجام پروژه نظارت میشود. مرحله سوم و چهارم همزمان انجام میگیرند. تاكید این فاز بر روی چگونگی برخورد موثر مدیر با تاخیرات ناخواسته، تخطی از سقف بودجه یا تغییر محدوده پروژه است. ممکن است در این فاز پروژه دوباره برنامه ریزی و زمانبندی شود. آخرین فاز پروژه، بستن پروژه است؛ زمانی كه بازتاب همه فعالیتها و تلاشهای انجامشده را میتوان دید بیشك مهمترین فاز پروژه ، بستن و اتمام آن است. فازهای دو تا چهار یعنی برنامهریزی، اجرا و كنترل در یك چرخه قرار دارند؛ این به دلیل ماهیت وابستگی درونی این فازها به یكدیگر است. مثلا گاهی لازم است تا برنامه پروژه با توجه به تجربیات بدستآمده در حین اجرا، یا بواسطه تغییرات پدیدآمده در طول پروژه، اصلاح شود و نتایج اصلاح مجددا برای اجرا ارسال گردد.
زمانبندی پروژه در صنعت و کارخانجات و حمل و نقل و فروش و پرداخت و … استفاده میگردد و کمتر سازمانی است که اهمیت آن را درک نکرده باشد. دستهای از مسائل برنامه ریزی پروژه که محدودیتهای منابع در آنها وجود ندارد یا در نظر گرفته نمی شود به مسائل برنامه ریزی پروژه بدون محدودیت منابع و آن دسته که دارای محدودیت منابع میباشند و این محدودیتها در برنامه ریزی پروژه در نظر گرفتهمیشوند به مسائل برنامه ریزی پروژه با محدودیت منابع[2] معروفند. زمانبندی پروژه با در نظر گرفتن محدودیت منابع از جمله مسایل با ادبیات غنی در حوزه مسائل تحقیق در عملیات و مدیریت پروژه است. این مسئله با توجه به شرایط متفاوت کاربردی و صنعتی از نظر تابع هدف، خصوصیات فعالیت ها، منابع و روابط پیش نیازی بسیار متنوع اند و محققین همواره به دنبال ارائه راه حل های کاراتری برای حل این مسئله بوده اند. با توجه به اینکه در تمام سطوح پروژه با محدودیت منابع مواجه هستیم، لذا لزوم ایجاد و بکارگیری روشهایی که انواع محدودیتهای منابع را در نظر بگیرند، مشخص است.
[1] meta-heuristic
[2] Resource Constrained Project Scheduling Problem (RCPSP)
صنعت توریسم به عنوان یکی از مهمترین صنایع برای رشد اقتصادی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه می باشد) فونت و اهجم[1]، 1999: 63(. در حال حاضر، بسیاری از کشورها منافع اقتصادی و اجتماعی خود را از توریسم دریافت می کنند و درآمدهای توریسم را برای توسعة زیرساخت های خود به کار میبرند(اکلس و کاستا[2]، 1996: 44(.از بین عوامل تأثیر گذار بر این صنعت توریسم میتوان به شرایط جوی و اقلیمی اشاره کرد. به طوری که امروزی مطالعة این تأثیرات، شاخة جدیدی از علم، تحت عنوان زیست اقلیم شناسی انسانی یا زیست هواشناسی انسانی را به وجود آورده است (محمودی،44:1387). مطالعة ویژگی های اقلیمی و تفاوتها و تنوعات زمانی و مکانی حاکم بر آنها و رابطة آن ها با فعالیت های انسانی، روش هایی را در راستای تجزیه و تحلیل شرایط محیطی در چارچوب برنامه ریزی گردشگری ارائه می دهد (تولایی،24:1386). زیرا یكی از اطلاعات مورد نیاز توریستها برای سفر شرایط اقلیمی مقصد میباشد و اكثر توریستها برای انتخاب مقصد توریستی، ملاحظات اقلیمی را مورد توجه قرار میدهند. برای ارزیابی تأثیر عناصر اقلیمی بر روی شرایط آسایش حرارتی انسان، نیاز است كه از شاخصهای آسایش انسانی استفاده گردد (فرج زاده و احمدآبادی،1:1388). منظور از شرایط آسایش انسان یا منطقة آسایش مجموعه شرایطی است که از نظر حرارتی و رطوبتی، حداقل 80 درصد از افرادی که به صورت تصادفی، انتخاب و در آن شرایط قرار داده می شوند قضاوت ذهنی حالت آسایش را داشته باشند (کسمایی،50:1372). گسترش صنعت گردشگری درمکانهایی که پتانسیل بالقوه جذب گردشگررادارندمیتواندبه عنوان ابزازی کار آمددرجهت رشدوتوسعه همه جانبه جوامع میزبان به کارگرفته شود. وجود جاذبه به عنوان یک عنصر لازم و نه کافی درجهت رشد و توسعه صنعت گردشگری محسوب می شود، زیرا توسعه صنعت گردشگری درهرمنطقهای نیازمند شناسایی دقیق محدوده،شناخت نوع آب وهوا وارائه خدمات وتسهیلات موردنیازگردشگران ونیزمعرفی درجهت جذب گردشگران میباشد.رشدوگسترش گردشگری منافع زیاد ومتعددی برای جوامع میزبان به همراه دارد که یکی از آنها منافع اقتصادی است. گردشگری ازمهمترین منافع انسانی قرن معاصراست که همراه بابه وجود آوردنتغییرات شگرف درسیمایزمین،اوضاعسیاسی،اقتصادی،فرهنگی،منشوروشزندگیانسانهارادگرگونمیسازد (محلاتی، 1380: 13).دریاچهارومیه، دریاجهای وسیع و با شوری زیاد است که در شمال غربی ایران و در بین استانهای آذربایجان غربی و شرقی واقع شده است. این دریاچه در پایین نقطه آبریز بستهای با مساحت تقریبی 52000 کیلومتر مربع، که قسمت هایی از آن در استان کردستان واقع شده است، قرار دارد. دریاچه ارومیه یک پارک ملی و یکی از بزرگترین سایتهای موجود در ایران است که به عموان ذخیرهگاه زیستکره یونسکو، به عنوان یک مرکز بکر طبیعی و منطقه جاذب گردشگری معرفی شده است که بیشتر به دلیلی وجود جاذبههای طبیعی بکر و دست نخورده و وجود تعداد زیادی تالابهای اقماری آب شیرین و لب شور در اطراف این دریاچه است که بسیاری از آنها از لحاظ تنوع زیستی از اهمیت جهانی برخوردارند (برنامه مدیریت جامع دریاچه ارومیه، 1388: 13). با توجه به مطالب ذکر شده میتوان، با برنامه ریزی دقیق به شناسایی دقیق شرایط مناسب برای جذب گردشگر از لحاظ (شرایط اکولوژیکی و آسایش حرارتی) در دریاچه ارومیه پرداخت. هدف کلی این پژوهش بررسی عوامل اقلیمی موثر در گردشگری دریاچه ارومیه با بهره گرفتن ازشاخصهایTCIوSWOTبوده، که در ضمن آن به بررسی و تحلیل عوامل ارتباطی پدیده های طبیعی و انسانی جاذب گردشگر درمنطقه مورد مطالعه نیز خواهیم پرداخت.
2-1- بیان مسئله
اصولا در توسعه اقتصادی در هر کشوری نیازمند سرمایه گذاری در بخشها و فعالیتهای مختلف اقتصادی آن کشور است و بدون سرمایه گذاری در طرحهای زیربنایی و روبنایی نمیتوان انتظار گسترش اشتغال، تولید و رفاه اقتصادی را داشت. سرمایه گذاری در زیر ساختهای توریسم و استفاده از توانهای بالقوه منطقهای به منظور جذب توریست یکی از راههای مناسب برای توسعه اقتصادی است (ابراهیم زاده و آقاسی زاده،108:1388). در عصر حاضر گردشگری به عنوان یکی از عوامل موثر در گسترش روابط بین ملتها به شمار میرود، اما توسعه آن نیازمند امکانات ویژهای از قبیل آب و هوا، آثار تاریخی و فرهنگی، جاذبههای طبیعی، آداب و سنن، زیرساختها و امکانات است. کشورها با درک این مهم شروع به فراهم نمودن امکانات و تجهیزات مناسب به منظور جذب گردشگری میباشند. با افزایش جمعیت و رشد فزاینده شهرها از یک سو و پیشرفتهای چشمگیر اخیر در شبکه حمل ونقل و تکنولوژی و سایر عناصر زندگی بشر از سوی دیگر هر روز که میگذرد انگیزههای نیاز به مسافرت و سفرهای گردشگری نیز افزایش مییابد. از اواخر دهه 1960 میلادی ، صنعت گردشگری در ابعاد جهانیاش رشد قابل ملاحظهای داشته است، چنان که در سال 2006 میلادی تعداد گردشگران بین المللی به 808 میلیون نفر رسیده است و پیش بینی می شود که طی دهه 2020 میلادی توریسم، صنعت شماره یک جهان محسوب گردد ( مسیحائی ،114:1389). ایران جزء ده کشور اول دارای پتانسیل صنعت توریسم میباشد، درآمد حاصل از صنعت توریسم بطور بالقوه میتواند جایگزین صنعت نفت در ایران گردد. این وضعیت با ذکر مطالعات سنتی تا روشهای نوین و فناوری اطلاعات در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت موضوع به قدری روشن و شفاف است که در دنیای فناوری، بیشتر سایتهای اینترنتی استانها و بویژه سایتهای معروف ایران جهت معرفی قابلیتهای محلی، منطقهای، ملی و بین المللی به آثار باستانی و گردشگری توجه خاصی دارند و حتی در تبلیغات محلی چه در سطح محلی و چه در سطح ملی و بین المللی، اشارهای به قابلیتهای توریستی و باستانی مینمایند. قابلیتها، محدودیتها، فرصتها و تهدیدهای گردشگری میبایست با توجه به رویکردهای نوین و برنامه های کلان و خرد کشور تبیین گردند( کیانی،1389 :2).دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر دایمی آسیای غربی است که در شمالغرب ایران واقع شده است و بیستمین دریاچه بزرگ جهان و دومین دریاچه فوق شور دنیا میباشد مساحت آن به طور متوسط 5100 کیلومترمربع برآورد می شود، این دریاچه یکی از مهمترین زیستگاههای طبیعی در منطقه میباشد و به دلایل منحصربهفردی توسط سازمان یونسکو(1976) به عنوان پارک ملی شناخته شده است(رسولی و جهانبخش 1387). این دریاچه با برنامه ریزی صحیح می تواند بعنوان قطب جذب گردشگری ایران تبدیل گردد، این پژوهش نیز در راستای این هدف مهم به عمل میآید.
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
ایران جزء ده کشور اول جهان از لحاظ جاذبه های گردشگری و جزء پنج کشور اول جهان از نظر تنوع گردشگری می باشد. از لحاظ جذب گردشگری تقریبا در رده های آخر جهانی قرار گرفته است. طبق آمار سال 2002 میلادی، سازمان جهانی گردشگری[1](W.T.O)،فقط 4/2درصد از تعداد و 6/1 درصد از در آمدهای گردشگری دنیا، به ایران اختصاص دارد. در چشم انداز بیست ساله کشور در افق 1404، کسب 2 درصد از درآمد جهانی توریسم و 1/5 درصد گردشگران بین المللی یعنی بیست میلیون گردشگر به عنوان هدف در نظر گرفته شده است. تحقق این اهداف در صورتی امکان پذیر خواهد بود که اولاً پتانسلهای گردشگری شناسایی گردد، ثانیاًدر سطح بین المللی و هم در سطح داخلی شناسانده شوند. در ایران تنوع تنوع آب و هوا به عنوان یک منبع گردشگری می تواند محسوب شود، که استفاده بهینه از این پتانسلها با هدف ارتقاء کیفیت گردشگری به توسعه گردشگری منجربهمی شود(اسماعیلی و همکاران،3:1389). دریاچه ارومیه كه یكی از مهمترین و با ارزشترین اكوسیستمهای آبی ایران است، در اوایل دهه 1350، به عنوان پارك ملی و در سال 1355، به عنوان ذخیرهگاه بیوسفر از سوی سازمان یونسكو اعلام شده است. همچنین این دریاچه جزو تالابهای با اهمیت بینالمللی محسوب و در سال 1354 به كنوانسیون حفاظت از تالابها (رامسر1971) معرفی شده است و جزو مناطق دارای اهمیت برای پرندگان است و برای مردم آذربایجان تنها یک پهنه آبی نیست، بلكه میعادگاهی برای گردش، تفریح، استراحت و منظرگاه زیباییهای خدادادی و شفابخش آلام و دردهاست.این دریاچه كه 102 جزیره بزرگ و كوچك را در دل خود جای داده است، هر ساله پذیرای گردشگران خارجی و داخلی ای است كه برای تفریح و استفاده از جاذبه های گردشگری این دریاچه و یا برای درمان بیماری ها با بهره گرفتن از جلبك ها و املاح آب دریاچه ارومیه به قلب ارومیه پناه میآورند.زیبایی های دریاچه ارومیه و موقعیت جغرافیایی آن سبب می شود همه گردشگرانی كه وارد استان آذربایجان غربی می شوند، از این دریاچه نیز دیدن كنند.رشد عرض این دریاچه و واقع شدن آن در بین کوههای آذربایجان و کردستان باعث ایجاد آب و هوای مناسبی در اطراف این دریاچه شده، که هر ساله علاقهمندان زیادی را برای گردشگری و تفریح به این منطقه جذب می کند.
1. World Tourism Organization
[1]- Font and Ahjem
[2]- Eccles and casta