این تحقیق با دو هدف اصلی انجام میشود: هدف اول آن بررسی نحوه استفاده رسانهای زنان با توجه به ویژگیهای اشتغال، تاهل،سن و میزان تحصیلات است و هدف دوم نحوه استفاده رسانهای زنان با توجه به نحوه تفسیر آن ها از بازنمایی زنان در رسانهها است. این اهداف در ارتباط با اهمیت جایگاه جنسیت در پژوهشهای رسانهای شکل گرفته است.
با توجه به این پژوهشها زنان از مردان در استفاده رسانهای خود متمایز میشوند. و حتی برخی از ژانرها و محتواهای رسانه ای زنانه یا مردانه تلقی می شوند. اما به نظر میرسد تفاوت استفاده رسانهای زنان با مردان بیشتر از آن که به علت تفاوت جنسی آن ها باشد، منتج از تفاوت جنسیتی است كه انتظارات اجتماعی متفاوت و بالطبع مسئولیتهای متفاوت، سبك زندگی، رجحانها و سلایق رسانهای متفاوتی را نیز برای هر دو گروه زنان و مردان ایجاد می کند. اما تا کنون این تفاوت در استفاده رسانهای به تفاوت در جنس نسبت داده شده است.
به عبارت دیگر وقتی مقوله جنس مورد بررسی قرار میگیرد، از زنان به عنوان كلیتی یک دست و همگون سخن به میان می آید. یعنی تنها ویژگی زن بودن تعیین كننده رفتارهای اجتماعی و فردی و ازجمله استفاده رسانهای آنان است. در حالی که جنس را باید متغیر واسطی در نظر گرفت که در اکثر جوامع وظایف و مسئولیتهای اجتماعی افراد را از یکدیگر متمایز کرده است.
به این معنی که در اکثر جوامع تقسیم وظایف بین زنان و مردان به شیوه سنتی طوری انجام شده است كه مردان وظیفه اشتغال بیرون از خانه و زنان مسولیت رسیدگی به كارخانه و نگهداری از كودكان را دارند. در این حالت، بالطبع نیازهای آموزشی یا زمان اوقات فراغت آن ها با یكدیگر تفاوت اساسی خواهد كرد و به این دلیل میتوان گفت كه تفاوت در جنس میتواند تفاوت معنی داری در نحوه استفاده رسانهای افراد بوجود بیاورد. به عنوان مثال زنان خانه دار مدت زمان بیشتری را نسبت به مردان در خانه هستند و این موضوع باعث استفاده بیشتر آنان از برنامههای تلویزیون میتواند باشد. همچنین زنان به واسطه مسئولیتهایی كه در قبال مراقبت و تربیت كودكان و رسیدگی به امور خانه بر عهده میگیرند، نیازهای آموزشی مرتبط از جمله نكات مربوط به خانه داری و آشپزی را نیز پیدا میكنند.علاوه بر آن چنانچه تنها چنین نقشهایی برای زنان در یک جامعه تعریف شده باشد،دختران مجرد نیز خودرا نیازمند چنین آموزش هایی خواهند دید. اما آموزش تنها یكی از كاركردهای رسانهها است. سرگرمی و اطلاعرسانی از دیگر كاركردهای رسانهها است و مخاطبین با توجه به نیازهای مختلف خود نسبت به دریافت اطلاعات و هم چنین برنامه روزانه و اوقات فراغت خود، به شیوههای متفاوت در رابطه با این کارکردها از رسانهها استفاده میكنند. در این مورد نیزچنانچه زنان تنها نقش مادر و همسر را ایفا كنند، نیازهای اطلاعاتی آن ها تا حدود زیادی شبیه هم خواهد بودكه احتمالاً این اطلاعات، اطلاعاتی خواهند بود كه آن ها را در انجام مسئولیتهای خود یاری دهد. به همین صورت میتوان گفت اوقات فراغت و همچنین ساعاتی را كه زنان خانه دار به انحاء مختلف میتوانند از رسانهها استفاده كنند نیز تا حد زیادی شبیه به یكدیگر است. به عنوان مثال بسیاری از زنان خانه دار صبحها كه همسر و یا فرزندانشان در خانه نیستند، هم زمان با كارخانه فرصت گوش كردن به رادیو یا تا حدودی استفاده از برنامههای تلویزیون را میتوانند پیدا كنند و این برنامه زمانی تا حد زیادی میتواند تعیین کننده نحوه پرکردن اوقات فراغت آن ها باشد. از آن جا كه زنان خانهدار در همه جوامع اكثریت زنان را تشكیل میدهند، این ویژگی زنانه تلقی شده و این در حالی است كه این نحوه استفاده مربوط به خانهدار بودن و نه زن بودن میباشد. شاهد این موضوع تفاوت استفاده رسانهای زنان شاغل می باشد.
زنان شاغل صبحها فرصت استفاده کردن از برنامههای تلویزیون را ندارند.علاوه بر آن محیط کار هنجارهای متفاوتی را در مقایسه با محیط خانه بر زنان حاکم میکندو این هنجارها خود مسئولیتهایی را در قبال استفاده از بر خی از رسانهها برای زنان بوجود میآورد. سن و میزان تحصیلات متفاوت نیز نیازهای مختلفی را برای افراد بوجود می آورد. در اکثر پژوهشهایی که به خصوص در کشورهای غربی درباره موضوع زنان و رسانهها انجام شده است، جامعه آماری مورد بررسی از یکسانی و همگونی برخوردار بوده است و در اکثر اوقات هم زنان خانه دار در نظر گرفته شده اند.(رجوع كنید به فصل دوم پایان نامه ).
اما با تغییرات اجتماعی در اکثر جوامع از جمله در ایران و برنامههای توسعه تعداد زنان شاغل و تحصیلکرده افزایش پیدا کرده است و بالا رفتن میزان تحصیلات و اشتغال، جامعه زنان را از نظر ویژگیهای اجتماعی دارای پراکندگی زیاد کرده است. با نگاهی به برنامههای توسعه و مشاركت اجتماعی زنان طی برنامه سوم توسعه كه از سال 1379 تا سال 1383 در كشور، پیاده شده است، به نظر می رسد لزوم بررسی شرایط جدیدتری كه برای زنان در كشور به وجود آمده و زمینههای اجتماعی و فرهنگی آن ها را متفاوت از سالهای قبل از آن كرده است، وجود دارد. در این مورد میتوان به برخی از برنامههای توسعه در رابطه با زنان اشاره كرد. به عنوان مثال بر اساس ماده 158 برنامه سوم توسعه، مركز امور مشاركت زنان ریاست جمهوری موظف است در جهت زمینهسازی برای ایفای نقش مناسب زنان در توسعه كشور و تقویت نهاد خانواده، ضمن انجام مطالعات لازم با همكاری دستگاههای اجرای ذیربط اقداماتی را به عمل آورد كه به طور خلاصه این فعالیتها در قالب 6 محور آموزشی، فرهنگی، ورزشی، اشتغال (مشاركت زنان)، امور علمی و پژوهشی (مطالعات و تحقیقات در مسائل زنان)، امور حقوقی و توسعه سازمانهای غیر دولتی زنان گنجانده شده است. براساس این ماده، گزارشی از فعالیتهای مركز امور مشاركت زنان با همكاری دستگاههای اجرایی در قالب این 6 محور طی سالهای 1379 تا 1383 منتشر شده است. براساس این گزارش، در زمینه آموزشی، فعالیتهایی از قبیل پوشش كامل دختران واجبالتعلیم در سطح كشور، تربیت و توانمندسازی مدیران زن، طراحی و تدوین مجموعههای آموزشی به منظور توانمندسازی زنان خانه دار، توانمندسازی فرهنگی زنان و دختران دانشآموز، تقویت خود باوری و اعتماد به نفس و افزایش روحیه مشاركت جویی در دختران، برگزاری كارگاههای آموزشی تحلیل جنسیتی در جهت اصلاح نگرشها و باورهای سنتی و غلط حاكم بر جامعه درباره زنان، برگزاری سمینارها و گرد هماییهای علمی داخلی و بین المللی مربوط به زنان و خانواده و توانمندسازی آن ها در جهت حضور فعال و موثر در مجامع بین المللی، از جمله این فعالیتها بوده است. همچنین در زمینه امور فرهنگی فعالیتهایی از قبیل توسعه و تجهیز كتابخانههای موجود در مناطق روستایی و كمتر توسعه یافته، توسعه مشاركت زنان در سطح كشور با تاكید بر نقش محوری زن در خانواده، انجام فعالیتهای فرهنگی و هنری در راستای فعالیتهای آموزشی در زمینه مهارتهای زندگی برای زنان، برگزاری جشنواره موسیقی بانوان نواحی ایران و برگزاری مراسم هفته زن، صورت گرفته است. در زمینه امور ورزشی هم فعالیتهایی در زمینه عمومی كردن ورزش، آمادهسازی تیمهای ملی بانوان و بهینه سازی اوقات فراغت دختران جوان صورت گرفته است. علاوه بر این در زمینه توسعه مشاركت و اشتغال زنان، این مركز فعالیتهایی در جهت تشكیل تعاونیهای روستایی زنان، توسعه مشاركت زنان در سطح كشور و سازمان دهی زنان شاغل در صنایع دستی، انجام داده است. در زمینه مطالعات و تحقیقات در امور زنان نیز میتوان به مواردی از قبیل تقویت كتابخانههای دانشگاهها از طریق ارائه كتب و نشریات ویژه زنان و همكاری در زمینه اطلاع رسانی و خدمات كتابخانهای، برگزاری سمینارها و گردهماییهای علمی داخلی و بین المللی مربوط به زنان و خانواده، برگزاری برنامه هفته پژوهش،بررسی میزان و علل و عوامل موثر در بروز پدیده خشونت خانگی علیه زنان( زوج علیه زوجه)، تدوین فصل نامه پژوهش زنان، برگزاری “همایش تواناییهایی زنان در ایران”، برگزاری مراسم تجلیل از زنان پژوهشگر در هفته پژوهش، انجام طرح پژوهشی ارزش كار خانگی زنان و تقویت رشته مطالعات زنان اشاره كرد. در نهایت ذكر این نكته نیز ضروری است كه در زمینه حقوقی نیز بر اساس ماده 159 فعالیتهایی از جانب این مركز در جهت رفع مشكلات حقوقی زنان انجام شده و پیشنهادهایی در جهت بهبود وضعیت حقوقی زنان تهیه شده است. این قوانین عمدتاً در رابطه با ارث، تعدیل شرایط طلاق، اصلاح قانون كار در خصوص محرومیت از اشتغال زنان در مشاغل سخت و زیانآور و پیشنهاداتی در رابطه با اصلاح قوانین و مقررات مربوط به شیردهی و استفاده از مهدكودكها برای زنان شاغل بوده است(مركز امور مشاركت زنان، 1384).
بررسی و مرروی كوتاه بر فعالیتهایی كه درزمینه توسعه زنان طی این سالها انجام شده است، با هدف روشن تر شدن فضای فرهنگی و اجتماعی است كه زنان در آن به استفاده از رسانهها میپردازند. صرف نظر از این موضوع كه این فعالیتها تا چه حد در بسترسازی برای اشتغال یا مشاركت اجتماعی و تحصیل زنان و همچنین تغییر و اصلاح قوانین به نفع آن ها، موثر بوده اند، شكل گیری زمینه فرهنگی و اجتماعی زنان در این شرایط و تلقی از خود در چنین فضاین، سلماً از دیدگاه ی م و رسانهها و به خصوص بازنمایی زنان در رسانهها و بازتولید هویتهای خاص از آن ها، جای تامل دارد.
در این شرایط به نظر میرسد، برای آگاهی به نحوه استفاده رسانهای زنان، کسب شناخت نسبت به سبک زندگی و نیازهای زنان با توجه به زمینههای اجتماعی و فرهنگی آن ها و همچنین سبكهای زندگی متفاوت كه ناشی از تاهل، اشتغال، تجرد یا سن آن ها است، به طور جداگانه ضروری باشد.
بنابراین مسأله مهمی كه در این تحقیق به آن خواهیم پرداخت، این است كه جنس عامل موثر در استفاده رسانهای زنان است یا جنسیت یعنی ساخت و انتظارات اجتماعی جنس است كه با استفاده رسانهای آن ها در ارتباط میباشد.
مسئولیتهای اجتماعی زنان و شكلگیری نیازها
چنانچه ذکر شد زنان خانهدار و متاهل با توجه به مسئولیتی که در قبال کودکان ورسیدگی به امور منزل دارا می باشند، نیاز به کسب آموزشها و اطلاعاتی در راستای ایفای نقش مادری و همسری خود دارندکه رسانهها تا حدودی میتوانند این آموزشها را به آن ها ارائه دهند. هم چنین چنانچه هویت خود را به عنوان مادر و همسر مطلوب بدانند، احتمالاً در پی تثبیت این هویت از طریق رسانهها هستند. اما اگر در یک جامعه، زنان از نظر دارا بودن ویژگیهایی از قبیل وضعیت اشتغال، میزان تحصیلات، وضعیت تاهل و سن دارای پراکندگی باشند، با توجه به مطالبی که ذکر شد، نیازها و بالطبع رجحانهای رسانهای آن ها نیز با یکدیگر تفاوت خواهند کرد. به عنوان مثال زنان مجرد، مسئولیتی در قبال مراقبت از كودكان و یا امور خانهداری ندارند و چنانچه امكان كسب اشتغال، تحصیل و یا فعالیتهای هنری و اجتماعی را نیز داشته باشند، احتمالاً كسب آموزشهای لازم در این زمینهها را برای خود ضروری خواهند دانست. همچنین هر چند زنان مجرد نیز با احتمال این كه در آینده متاهل خواهند شد نیاز به آموزشهایی مشابه با زنان متاهل دارند، اما در عین حال میتوانند نیاز به كسب مهارتهای حرفهای به منظور اشتغال در راستای كسب استقلال مالی بیشتر دارند. در مجموع میتوان گفت داشتن شرایط و ویژگیهای متفاوت نیاز به كسب مهارتهای زندگی مختلفی را نیز میطلبد. این مهارتها میتواند شامل چگونگی برقراری ارتباط با اطرافیان، چگونگی غلبه بر مشكلات موجود و پیشگیری از مشكلات احتمالی، چگونگی سخن گفتن، كسب اعتماد به نفس و هویت مطلوب و غیره باشد. به عنوان مثال زنان متاهل به كسب مهارتهایی در ارتباط با زندگی زناشویی وكسب الگوهای رفتاری مناسب در راستای ایفای نقش همسری و مادری در خانواده بیشتر نیاز دارند. در مقابل برای زنان مجرد كه تعاملات خانوادگی متفاوت دارند نیاز به فراگیری جنبه های دیگری از مهارتهای زندگی از جمله نحوه ارتباط با پدر و مادر و یا خواهران و برادران یا آموزشهایی كه بتواند آن ها را در ازدواج و یافتن همسر مناسب كمك كنند، اهمیت بیشتری میتواند داشته باشند. به عبارت دیگر اگرفقط از منظرآموزشی به رسانهها توجه كنیم، تفاوت اساسی در نیازهای آموزشی زنان مجرد و زنان متاهل میتوانیم پیدا كنیم. این تفاوت برای زنان با دو ویژگی اشتغال و عدم اشتغال نیز وجود دارد.
اشتغال، فضای زندگی كاملاً متفاوتی برای زنان در مقایسه با محیط منزل ایجاد میكند. برقراری ارتباطات سازمانی مناسب نیازمند مهارت و آموزشهای خاصی است كه آن را كاملاٌ با ارتباطات خانوادگی و فامیلی متمایز میكند. رقابت برای ارتقای شغلی و كسب منافع، شناخت حریمهای موجود در ارتباطات سازمانی و چگونگی غلبه بر مشكلات كاری از جمله مهارتهای مورد نیازبرای افراد شاغل است. اشتغال علاوه بر این که زندگی روزمره متفاوتی نسبت به وضعیت خانه داری برای زنان ایجاد میکند، هنجارهای کاملاً متفاوتی را نیز درطول ساعات کاری بر زندگی روزمره آن ها حاکم میکند. بنابراین علاوه بر نیازهای متفاوتی که احتمالاً زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار در استفاده از رسانهها دارند، هنجارهای استفاده از رسانهها نیز برای آن ها متفاوت است. با توجه به این مطالب، شناخت نحوه استفاده رسانهای زنان شاغل علاوه بر این که میتواند تفاوت آن ها را از نظر سلایق و رجحانهای رسانهای كه در ارتباط با اشتغال آن ها شكل میگیرد نشان دهد، هنجارهای حاکم بر استفاده رسانهای در محیطهای کار را در مقایسه با خانه نیز میتواند آشکار کند.
همچنین زنانی كه به خاطر شغل خود ساعاتی ازروز را در خارج از خانه سپری میكنند، نیاز به كسب مهارتهایی در جهت هماهنگی كار بیرون و داخل منزل نیز دارند. در این راستا به عنوان مثال زنانی كه به واسطه اشتغال در بیرون از منزل ساعات كمتری را با فرزندانشان میگذرانند برای جبران آن، نیازبه مهارتهای خاصی در زمینه تربیت كودكان با تخصیص دادن ساعات كمتری به آن ها خواهند داشت. علاوه بر این فراگیری مهارتهای خانهداری و آشپزی سریع كه در تهیه غذا در كوتاهترین زمان ممكن برای اعضای خانواده كمك كند، میتواند ازعلایق زنان شاغل و متاهل باشد.
میزان تحصیلات نیز احتمالاً با نحوه استفاده رسانه ای زنان در ارتباط خواهد بود. مسلماً برای استفاده از رسانههای مکتوب داشتن میزان خاصی از سواد ضروری است .اما این که چگونه میزان تحصیلات زنان در حد دیپلم و بالاتر از دیپلم و با داشتن تحصیلات دانشگاهی، استفاده رسانهای زنان را از یکدیگر متفاوت میسازد میتواند جای سوال باشد. به عنوان مثال از رسانه جدیدی مانند اینترنت چه گروه از
زنان و با چه میزان تحصیلاتی بیشتر استفاده میکنند؟ همچنین علاوه بر میزان تحصیلات، تاثیرگذاری سن در استفاده رسانه ای نیز به انحاء مختلف میتواند صورت گیرد. به عنوان مثال کامپیوتر تکنولوژی بسیار جدیدتری نسبت به تلویزیون و رادیو است و استفاده از آن نیاز به مهارت خاص خود دارد. لذا میتوان این سوال را درحوزه مخاطبان رسانهای مانند اینترنت که رسانهای جدید است مطرح کرد که استفاده از آن تاچه حد اختصاص به افراد متخصص به خاطر مهارت استفاده از آن و گروه سنی خاص به خاطر جدید بودن آن دارد؟ هر چند سن و میزان تحصیلات را علاوه بر متغیرهای اصلی، متغیرهای واسطی نیز میتوان به حساب آورد كه شرایط اشتغال و یا تاهل را برای زنان تعیین میکنند.
علاوه برآموزش، نیازهای دیگر افراد با توجه به ویژگیهای ذكر شده با یكدیگر تفاوت میكند و چنانچه برآوردن این نیازها از طریق رسانهها نیز امكان پذیر باشد، استفاده رسانهای افراد از رسانهها در راستای بر آورد این نیازها با همدیگر متفاوت خواهد بود. سرگرمی و اطلاع رسانی از دیگر نیازهای افراد است كه از جمله كاركردهای رسانهها نیز میباشد و تفاوت در نیازهای سرگرمی و سبك زندگی افراد موجب تفاوت دراستفاده رسانهای آن ها میشود. به عنوان مثال اوقات فراغت رابطه مستقیمیبا وضعیت اشتغال افراد دارد. لذا مدت زمان و ساعت استفاده كردن از برنامههای تلویزیون برای پر كردن اوقات فراغت، ارتباط مستقیم با برنامهریزی روزانه افراد دارد. همچنین سن افراد نیز تعیین كننده میزان و نحوه استفاده افراد از رسانهها است. به عنوان مثال افراد مسن به خاطر این كه بیشتر اوقات خود را در منزل میگذرانند از تلویزیون نیز بیشتر استفاده میكنند. علاوه بر این، افراد در سنین جوانی به طور معمول از تفریحات خارج از منزل نیز استفاده میكنند و همه نیازهای سرگرمی خود را از رسانهها رفع نمیکنند. در این میان زنان شاغل، خانهدار، مجرد و متاهل با سنین و میزان تحصیلات مختلف از اوقات فراغت متفاوتی با توجه به سبک زندگی خود برخودارند که بررسی نحوه استفاده رسانهای آن ها با هدف سرگرمی تا حدودی میتواند این تفاوتها را نشان دهد. در نهایت میتوان گفت هر کدام از چهار ویژگی ذکر شده، سبکهای زندگی و روند زندگی روزمره متفاوتی را برای زنان بوجود میآورد که نیازها، سلایق و رجحانهای رسانهای متفاوتی را برای آن ها شكل میدهد. در مجموع میتوان گفت، علیرغم این كه نیازهایی از قبیل كسب اطلاع، آموزش و سرگرمی را میتوان در افراد مشترك در نظر گرفت، اما نحوه برآورد این نیازها و این كه ازچه رسانه و با چه محتوایی برآورده میشود، در ارتباط با ویژگیهای متفاوت از جمله، ویژگی های مورد بررسی در این تحقیق میتواند باشد.
نحوه تفسیر زنان با ویژگیهای متفاوت از بازنماییهای رسانهای
یكی از بحثهایی كه در مطالعات رسانهها وجود دارد، چگونگی بازنمایی1 گروههای مختلف مردم در آن ها است. باز نمایی چنان چه از واژه آن نیز بر میآید، تعریفی مجدد و به تصویر کشیدن دیگری از یک شیئ است. میتوان گفت بازنمایی ارتباط مستقیم با قدرت و دردست داشتن امکاناتی دارد که افراد در به تصویر کشیدن خود یا دیگران دارند. یکی از نقدهایی که نسبت به رسانهها از سوی فمینیستها در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 یعنی هم زمان با موج دوم فمینیسم وارد شده است، نحوه بازنمایی زنان در آن ها است. چرا که یکی از راههایی که مردم به شناخت از خود و دیگران میرسند تصویری است که رسانهها از آن ها ارائه می کنند(پیلچر و ولهان،2005:144 ).
به عبارت دیگر بازنمایی علاوه بر این كه موجب شناخت افراد از یكدیگر میشود، موجب تثبیت یا عدم
__________________________________________________________
1-Representation
تثبیت هویت یک فرد برای خود نیز میگردد.در واقع یكی از هشدارهای مهم فمینیستها در موج دوم نیز این بود كه چون درك مردم از خود و دیگران به مقدار زیادی بستگی به نوع تصویری دارد كه از آن ها در رسانهها ارائه میشود، لذا نحوه بازنمایی آن ها اهمیت پیدا میکند. در مورد زنان تا زمانی که تنها نقش خودرا در قالب یک همسر و مادر ببینند، احتمالاً شناختی که از خود پیدا میکنند تنها مبتنی براین نقشها میباشد. طبعاً تا زمانی که دریک جامعه تغییراتی در تفکرات و دیدگاه افراد آن و از جمله زنان درباره این موضوع به وجود نیامده باشد، که آن ها میتوانند نقشهای دیگری به جز مادری و همسری در جامعه ایفا کنند، این نوع بازنماییها، به بازتولید این نقشها برای زنان در جامعه ادامه خواهد داد و هر چه بیشتر آن ها را برای ایفای این نقشها آماده خواهد کرد. باید به این نکته اشاره کرد که با توجه به تحقیقات پژو هشگران، سریالهای خانوادگی نقش مهمی در ساخت و تثبیت هویت زنانه داشتهاند و جذابیت آن ها برای زنان به خاطر محتوای آن ها بوده است که تركیبی از درام، اندرز، اخلاقیات، تخیلات و حمایت نمادین از نقش زنان در خانه بوده است (مککوایل،1382:142).
به عبارت دیگر چنانچه یكی از دلایل استفاده رسانهای زنان تثبیت هویت باشد، در جامعهای كه زنان هویت یک زن خانه دار را هویتی مطلوب برای خود میدانند، به استفاده از یک محتوای رسانهای خاص كه در جهت بازتولید و تحكیم چنین هویتی عمل میكند، ادامه خواهند داد. با تغییر ارزشهای حاكم بر یک جامعه، هویتهای ایدهآل نیز برای زنان تغییر میكند. چنانچه به عنوان مثال تحصیل و اشتغال برای زنان نسبت به ازدواج در اولویت قرار گیرد، احتمالاً زنان در پی کسب و تثبیت چنین هویتی خواهند بود. لذا به نظر میرسد لزوم بررسی دیدگاه زنان نسبت به بازنمایی آن ها در رسانهها و نقش این بازنماییها در بازتولید هویت زنان، در شرایط اجتماعی متفاوت و با توجه به ویژگیهای مختلف زنان وجود دارد.
در این جا این سوال پیش میآیدکه زنان با ویژگیهای متفاوت، هویت خود را در رسانهها چگونه تفسیر می کنند؟ اگر در نظر بگیریم كه تفسیر پیامهای رسانهای با توجه به زمینه فرهنگی افراد صورت میگیرد بنابراین زنان با ویژگیهای متفاوت از نظر تاهل، اشتغال، میزان تحصیلات وسن که زمینه فرهنگی متفاوتی برای آن ها به وجود می آورد، احتمالاً تفسیرهای متفاوتی از بازنمایی خود در رسانهها خواهند کرد. به عبارت دیگر با تغییراتی که در جامعه از نظرارزشهای حاكم بوجود میآید، كسب هویتهای مطلوب نیز با توجه به این ارزشها صورت میگیرد. به عنوان مثال چنانچه تحصیلات و اشتغال برای زنان به عنوان ارزش برای در یک جامعه تلقی شود، زنان بیشتر به سمت اشتغال و تحصیلات خواهند رفت و لذا زمانی كه ازدیاد زنان شاغل و تحصیل کرده بوجود می آید و تلاش برای رسیدن به چنین هویتهایی افزایش یابد، بازنماییهایی از زنان كه فقط در راستای تثبیت هویت مادری و همسری است، كاركرد خود را از دست خواهد داد و زنان در مقابل پیامهایی که موقعیت اجتماعی آنان را صرفاً به عنوان مادر یا همسر بازتولید میکند مقاومت خواهند کرد. مقاومت کردن در برابر دریافت یک پیام میتواند تاحدودی در ارتباط با عدم مصرف محتوای رسانهای خاص باشد. یکی از اهداف این تحقیق نیز، کسب آگاهی نسبت به این موضوع است که نحوه تفسیر زنان از بازنمایی خود در رسانهها، تا چه حد و چگونه با استفاده رسانه ای آن ها در ارتباط است.
در نهایت می توان گفت این پایان نامه بر دو فرضیه كلی استوار است:
فرضیههای تحقیق
1- وضعیت اشتغال، وضعیت تاهل، سن و میزان تحصیلات با استفاده رسانه ای زنان در ارتباط است.
2- نحوه تفسیر زنان از بازنمایی زنان در رسانهها با استفاده رسانهای آن ها در ارتباط است.
چارچوب نظری
با توجه به موضوع تحقیق، در فصل دوم به بررسی چند رویكرد خواهیم پرداخت كه بر محور مخاطب فعال هستند. رویكرد استفاده و رضامندی كه از اولین رویكردها در زمینه مخاطب فعال است و رویكرد مطالعات فرهنگی به خصوص مدل كد گذاری- كد گشایی استوارت هال كه به تفسیر مخاطبان با توجه به زمینه فرهنگی و اجتماعی آن ها، تاكید می كند، از جمله این رویكردها هستند. علاوه بر آن به پژوهشهایی در زمینه استفاده رسانهای زنان در جهت غنی تر شدن ادبیات موضوع و بررسی خلاءهای موجود در این تحقیقات و مقایسه آن با تحقیق حاضر، پرداخته خواهدشد.
روش تحقیق
روش تحقیق مورد استفاده در این تحقیق روش تحقیق کیفی از طریق استفاده از تکنیک گفت وگوی عمیق یا مصاحبه است. با توجه به این که در این تحقیق نیاز به آگاهی به برنامه روزانه و سبک زندگی و نحوه تفسیر پیامهای رسانهای زنان وجود دارد، لذا این روش مناسبتر تشخیص داده شده است. در فصل سوم به تفصیل به ویژگیهای این روش و علل استفاده از آن پرداخته خواهدشد.
همانطور كه گفته شد، فصلهای یک تاسه به طرح مسأله، ادبیات نظری و روش تحقیق اختصاص دارند. فصول چهار و پنج به بررسی نتایج حاصل از مصاحبهها با زنان اختصاص دارد. با توجه به این كه دو فرضیه كلی در این تحقیق وجود دارد، نتایج مصاحبهها نیز با توجه به این دو فرضیه، به دو بخش تقسیم شده است. فصل چهار به بررسی رسانهها و محتواهای مورد علاقه زنان و نحوه استفاده رسانهای آن ها با توجه به تعاملات خانوادگی و فصل پنجم به نحوه تفسیر آن ها از بازنمایی هویت زنانه در رسانهها اختصاص دارد.در فصل ششم علاوه بر این كه ی بر روند تحقیق خواهیم داشت، به بررسی نتایج و چگونگی تبیین این نتایج از طریق چارچوب نظری و مقایسه آن ها با پژوهشهای بررسی شده در مورد زنان در فصل دوم، خواهیم پرداخت.
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
در همه جوامع مسئله نظم و امنیت اجتماعی هم برای دولت و حاكمیت و هم برای مردم مسئله مهمی بوده است. روابط آدمیان در جامعه برنظم و قاعده های خاصی استوار است و شیوه های رسمی و غیررسمی نظارت و كنترل اجتماعی برای حفظ نظم و امنیت اجتماعی تدارك دیده شده است. اساس نظم اجتماعی بر شناخت و عمل به انتظارات متقابل و ایفای نقشهای اجتماعی استوار است. بطور كلی درهمه جوامع بشری نظم اجتماعی و نظارت اجتماعی به شیوه های رسمی و غیررسمی دیده می شود، با وجود این، در همه جوامع بشری هم افرادی وجود دارند كه از قواعد عموماً پذیرفته شده رفتار، تخطی می كنند، در واقع اكثر مردم حتی اگر بطور خیلی جزئی هم باشد هنجارها را نقض كرده اند. به قول دوركیم كجرفتاری و همنوایی در درون یک جامعه با ساختار خاصی كه دارد ممكن می گردند.
هر روزه ما چه در محیط اطراف خود و چه از طریق رسانه ها و روابط با دیگران از مسائل مختلفی چون قتل، سرقت، آدم ربایی، ترافیك، جنگ، آلودگی های زیست محیطی، تورم، افزایش خشونت، بیكاری، تجاوز به عنف، اختلاس، ارتشاء، بالا رفتن قیمت اتومبیل ها، افزایش مصرف الكل و مواد مخدر و. . . اطلاع پیدا می كنیم، حال ممكن است نسبت به بعضی از آنها احساس ناراحتی و نگرانی داشته باشیم و نسبت به بعضی دیگر احساس تنفر و انزجار و نسبت به مواردی هم بی تفاوت باشیم و هیچ واكنشی نداشته باشیم. در این میان خشونت خانوادگی از آن قسم مسائلی است که حساسیت خاصی را در جامعه بر می انگیزد. به نظر می رسد که دلیل این حساسیت آن است که انسان همواره خانه را امن ترین مکان می شناسد. از این رو، هنگامی که مردی همسر خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهد، جامعه دچار تشنج می شود و انسان ها به شدت احساس نا امنی می کنند.
از طرف دیگر باید خاطرنشان کرد که متأسفانه یکی از دلایل عدم موفقیت در جلوگیری از وقوع جرایم، به طور عام و خشونت و پرخاشگری به طور خاص، عدم ریشه یابی در علل و عوامل وقوع آنها است. افراد جامعه توجه خود را بیشتر به غلط به درمان موقتی به نام مجازات معطوف کرده اند که تحقیقات و مطالعات مختلف به عواقب و پیامدهای منفی این نوع درمان پرداخته و ناکارا بودن آنرا گوشزد کرده اند. اصولاً پیشگیری باید با دانش و اطلاعات کافی نسبت به علل ایجاد کننده هر دردی باشد و سپس مداوا در پی تشخیص درد صورت پذیرد. چراکه اگر تشخیص درست باشد، درمان نیز آسان و سریع خواهد بود. لذا بررسی خشونت خانوادگی به عنوان یكی از مسایل اجتماعی و ارائه راه حلهای مناسب به شیوه علمی، نیازمند به كارگیری روش های خاص علمی و تخصصی است.
تحقیق حاضر بر آن است تا علاوه بر تشریح فضای مفهومی خشونت و خشونت خانوادگی، ابتدا عوامل مؤثر برخشونت خانوادگی( همسرآزاری ) را شناسایی کند و سپس سهم متغیر پدرسالاری را در بروز این پدیده نشان دهد. به عبارت دیگر ما خواهان آنیم که نشان دهیم که متغیر مردسالاری در جامعه کنونی تا چه حد می تواند در تولید خشونت خانوادگی نقش داشته باشد.
1-1- طرح و بیان مسأله:
با وجود دگرگونی در ساختار خانواده و نقش های خانوادگی، بی تردید خانواده همچنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار می رود. اهمیت خانواده از این روست که نه تنها محیط مناسبی برای همسران به شمار می آید بلکه وظیفه جامعه پذیری و تربیت نسل های آتی را نیز بر عهده دارد. به عبارتی میتوان گفت؛ درونی كردن ارزشها و هنجارها از خانواده آغاز میگردد. وجود خانواده از آن جهت ضروری است كه شخصیت انسانی زاده نمیشود بلكه از طریق فرایند اجتماعی شدن که بنیان و اساس آن از خانواده است، ساخته میشود، آنها كارخانههایی هستند كه شخصیت انسانی را تولید میكنند. ایفای بهینه این كاركردها نه تنها برای بقاء خانواده ضروری است بلكه برای تداوم جامعه و انسجام اجتماعی نیز ضروری می باشد. ولی با این وجود، در حال حاضر خانواده دچار آسیب هایی نظیر: طلاق، اختلافات زناشویی، خودکشی، کودکان فراری و خشونت خانوادگی شده است.
در این میان، خشونت خانوادگی یا خشونت در حوزه خصوصی، پدیده ای است که روابط سالم خانوادگی را که برای بقاء و تحکیم خانواده لازم و ضروری است، متزلزل ساخته و بعضاً از بین می برد. اشکال و انواع متفاوتی از خشونت خانوادگی وجود دارد که دامنه گسترده آن از نزاع بین خواهران و برادران تا به قتل رسیدن والدین توسط فرزندان و فرزندان توسط والدین کشیده می شود. بطور کلی انواع خشونت های خانوادگی را می توان در قالب هایی نظیر: 1- همسر آزاری، 2- فرزند آزاری، 3- والدین آزاری و 4- سالمند آزاری قرار داد.
به نظر می رسد که در بین انواع و اقسام مختلف خشونت خانوادگی، همسر آزاری یا آزار همسر نمود بیشتری دارد و معمولاً در محیط خلوت و خصوصی خانواده به وقوع می پیوندد و در بیشتر موارد میان افرادی رخ می دهد که به سبب صمیمیت، ارتباط خونی و یا قانونی به هم پیوند خورده اند. به بیان دقیقتر، صرف نظر از بی طرفی ظاهری این واژه، « خشونت خانوادگی »تقریباً همواره جرم وابسته به جنسیت خاص محسوب می گردد که مردان نسبت به زنان روا می دارند. بدرفتاری و آزار همسر معمولاً به صورت آزارهای کلامی مانند تحقیر و توهین و فحاشی آغاز و نهایتاً به خشونت فیزیکی( ضرب و شتم ) و حتی به قتل ختم می شود. این معضل علاوه بر ایجاد عوارض جسمی و روحی کوتاه و بلند مدّت در قربانی و تهدید کیان خانواده موجب تبعات اجتماعی جبران ناپذیر همچون طلاق، فرار از منزل و خودکشی و غیره می شود.
امّا سئوال اساسی این است که با وجود اهمیتی که خانواده و بویژه نقشی که در جامعه پذیری و تربیت نسل های آتی دارد، چه علل و عواملی سبب بروز خشونت در این حوزه می شود؟
بسیاری از صاحب نظران به منظور تبیین مسأله مذکور به علل و عوامل مختلفی اشاره کردند که بطور کلی می توان آنها را در دو سطح؛ متغیرهای فردی و متغیرهای اجتماعی قرار داد. بدین ترتیب که برخی (جامعه شناسان) آن را انعکاسی از واقعیات اجتماعی می دانند و برخی دیگر (روان شناسان) بر این باور هستند که خشونت منبعث از واقعیات درونی و روانی است. پر واضح است که هر یک از این دو دیدگاه اجتماعی و روانی با در نظرگرفتن کانون واقعیت از منظر خاصی به پدیده مذکور نگریسته و پاسخی به این پرسش داده اند، ولی پاسخ هر کدام دچار محدودیت هایی است، چرا که جامعه شناسان با تاکید بر واقعیات اجتماعی در بروز این پدیده، نقش شخصیت فرد، آسیب های روانی و تجارب نخستین فرد در ایام کودکی و نیز نیرو های روانی را نادیده گرفته اند. روان شناسان نیز با در نظر گرفتن عوامل روان شناختی در بروز پدیده خشونت، حقایق و واقعیات اجتماعی را نادیده می گیرند. ولی به نظر می رسد که در برخورد با پدیده خشونت، اصل علّیت دایره ای فزاینده دارد و لذا نباید مسأله مذکور را تک بعدی بررسی کرد، بلکه باید مجموعه ای از عوامل جامعه شناختی و روان شناختی را در نظر گرفت. در این پژوهش ما برآنیم تا نقش و سهم متغیر پدرسالاری را در بروز خشونت خانوادگی مشخص کنیم ؛ هر چند که منکر تاثیر دیگر متغیرها در پیدایش این پدیده نیستیم.
بنابراین با توجه به مطالب فوق، پژوهش حاضر بر آن است تا نقش و تأثیر پدرسالاری را بر خشونت خانوادگی ( همسرآزاری) در شهرسبزوار مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. همچنین پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سوالات ذیل می باشد:
1- میزان خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) در جامعه آماری مورد بررسی چه اندازه است؟
2- روش ها و نحوه اعمال خشونت علیه همسران چگونه است؟
3- زنانی که مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، دارای چه ویژگی های فردی و اجتماعی هستند؟
4 – خشونت های اعمال شده بر علیه زنان تا چه حد تحت تاثیر متغیر پدرسالاری می باشد ؟
5- آیا بین موقعیت های تنش آفرین در خانواده( تضاد و تفاوت علایق زوجین ) و خشونت خانوادگی ( همسرآزاری) رابطه وجود دارد؟
6- آیا بین ویژگی های فردی و اجتماعی زوجین ( نظیر: پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات، سن، وضعیت شغلی و… )و خشونت خانوادگی( همسرآزاری ) رابطه وجود دارد؟
7- چه راهکارهایی را می توان به منظور کاهش خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) ارائه داد؟
2-1- اهمیت و ضرورت تحقیق:
یکی از مهمترین رفتارهای اجتماعی انسان تشکیل خانواده و تلاش برای حفظ و بقاست. با وجود اختلافات بسیار در آداب و رسوم جوامع گوناگون و تغییرات چشمگیر آن ها در بستر زمان، ازدواج و تشکیل خانواده همچنان یکی از مراسم منحصر به فردی است که همواره با بشر همراه بوده است. در تمام ادیان الهی، به خصوص اسلام، نیز به آن توجه ویژه ای شده است. بروز مشکلات فراوان در راه زندگی زناشویی و خانوادگی به طور بالقوه قادر به تهدید کانون گرم خانواده بوده و می تواند پایه اولیه لغزش در زندگی مشترک را بنا نهد. در واقع خانواده نابسامان قادر به تحویل فرزندان سالم به جامعه نخواهد بود. واقعیت این است که همیشه عواملی با منشأ درون و بیرون از خانواده، روابط زن و مرد را تحت تأثیر قرار داده و موجب به هم خوردن تعادل اولیه در این رابطه می شود.
در ازدواج ، عشق و خشونت دو واژه متداول ، اما متفاوت اند که به لحاظ احساسی، عاطفی و عقلانی و رفتاری، همواره مطرح بوده اند. متأسفانه یکی از چالش های نو در زمینه ازدواج و روابط بین زوجین که آثار فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی مخربی را بر بافت جامعه و نهاد مقدس خانواده وارد می سازد و می تواند به عنوان بحران مطرح شود، افزایش آزار، پرخاشگری و خشونت در خانواده است.
خشونت خانوادگی در هر شکل آن همواره بزرگترین معضل جوامع در گذشته و حال بوده و هست. هنگامی که مردی همسر و شریک زندگی خود را مورد شکنجه و آزار و اذیت و بعضاً قتل قرار می دهد، نه تنها افکار عمومی جریحه دار می شود، بلکه حساسیت خاصی را در جامعه بر می انگیزد. به نظر می رسد که دلیل این حساسیت آن است که انسان همواره خانه را امن ترین مکان می شناسد. از این رو، هنگامی که مردی همسر خود را مورد آزار و اذیت قرار می دهد، جامعه دچار تشنج می شود و انسان ها به شدت احساس نا امنی می کنند. همچنین با توجه به اوضاع و شرایط اجتماعی، اگر خانواده سالم نباشد و در آن مهر و محبتی وجود نداشته باشد، امکان بروز خشونت و حتی همسرکشی در آن بسیار محتمل خواهد بود.
خشونت خانوادگی بویژه خشونت علیه زنان( همسران ) با توجه به این نکته که زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور نقش غیر قابل انکاری در پیشرفت و توسعه جامعه دارند، باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. چراکه فراگیری این نوع از خشونت در جامعه پیامدهای نامطلوب و جبران ناپذیری را بر جای می گذارد که در ذیل به ذکر چند نمونه از آن بسنده می شود:
1- شاید بتوان مهمترین اثر نامطلوب خشونت خانوادگی بویژه همسرآزاری را خدشه وارد کردن به کرامت ذاتی و انسانی زنان دانست، چراکه اعمال خشونت علیه زنان منافی حیثیت و ارزش انسانی آنها می باشد و برخورداری زنان را از حقوق بشری و آزادی های بنیادین نقض و یا تضییع می کند و تجاوزی آشکار به بهره مندی زنان از حقوق انسانی و آزادی های اساسی محسوب می شود که بالطبع مانعی فراروی اهداف برابری، توسعه و صلح می باشد.
2- از دیگر عواقب خشونت خانوادگی بویژه همسرآزاری، ایجاد ترس و عدم امنیت در زندگی زنان می باشد. با توجه به اینکه خشونت علیه زنان چه در حوزه خصوصی( خانواده ) و چه در حوزه عمومی ( جامعه ) تجلی مناسبات نابرابر میان زنان و مردان در طول تاریخ و در برخورداری از قدرت می باشد. به عنوان یکی از مهمترین سازوکارهایی محسوب می شود که زنان را وادار به پذیرش موقعیتی فروتر از مردان می کند. ترس از خشونت سبب می شود که زنان نتوانند مشارکت کامل، فراگیر و همه جانبه را در زندگی اجتماعی و جامعه داشته باشند. بنابراین باتوجه به اینکه مشارکت به عنوان مهمترین وسیله توسعه به حساب می آید تا جایی که از آن به عنوان حلقه گمشده فرایند توسعه یاد می شود و با در نظر گرفتن این مسأله که بیش از نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل می دهند، بدیهی است که منزوی گردند و نسبت به جامعه و سرنوشت آن بی تفاوت و بدبین گردند و احساس کنند که عملاً و مستقیماً در توسعه و برنامه های مربوط به آن دخالت ندارند، مسلماً تعهد، دلبستگی و التزامی را نیز در قبال این برنامه ها و اهداف توسعه اجتماعی و اقتصادی احساس نخوا هند کرد، درنتیجه جامعه از مشارکت نسلی فعال و پویا محروم خواهد شد و هرگز نمی تواند قدم در راه توسعه بگذارد. لذا باید کلیه موانع فراروی برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان( از جمله خشونت علیه آنان ) را از میان برداشت.
3- خانواده هایی که در آنها خشونت خانوادگی به وفور دیده می شود، فرزندانی مستبد، بدون اعتماد به نفس و نابهنجار پرورش می دهند و خود بزرگسالان نیز در محیط کار، رفتارهای نابهنجار اجتماعی داشته و در مقایسه با دیگران از کارایی کمتری برخوردارند که در مواردی به از کار بر کنار شدن آنها منجر می شود. به علاوه این افراد منزوی شده و در روابط اجتماعی از خود تزلزل و عدم اطمینان نشان می دهند و تمایل بسیار زیادی به خودکشی و روی آوردن به مواد مخدر دارند.
بنابراین مطالعه در این زمینه، در مورد این که چه کسانی، چگونه و با چه انگیزه و وسیله ای مورد خشونت و آزار قرار می گیرند و عوامل مؤثر بر آن چه چیزهایی می باشند، یکی از ضرورت های اجتناب ناپذیر برای پیشگیری و درمان این معضل اجتماعی به شمار می آید. چرا که باید دقت کرد که برای داشتن جامعه ای سالم و افرادی متعادل در جامعه، نمی توان بر روابط خشونت آمیز خانوادگی چشم بست؛ زیرا نتایج ناشی از رفتار خشونت آمیز خانوادگی بر قربانی، سبب می شود که او در روابط اجتماعی خود با دیگران رفتاری نابهنجار داشته باشد و حتی برای افرادی که از مقوله خشونت دورند و از آن ذهنیتی ندارند، مشکلاتی به وجود آورد.
3-1- اهداف تحقیق:
تحقیق حاضر درصدد تحقّق اهداف ذیل می باشد:
الف- اهداف اصلی:
1- شناخت میزان اعمال خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) در جامعه آماری مورد بررسی.
2- شناخت اشکال، روش ها و نحوه اعمال خشونت علیه همسران.
3- شناخت ویژگی های فردی و اجتماعی زنانی که مورد ضرب و شتم قرار می گیرند.
5- شناخت رابطه بین نظم پدرسالاری در خانواده با خشونت خانوادگی ( همسرآزاری ).
6- مشخص کردن سهم و میزان تأثیر متغیر پدرسالاری در بروز پدیده خشونت خانوادگی نسبت به سایر عوامل.
7- شناخت رابطه بین موقعیت های تنش آفرین در خانواده( تضاد و تفاوت علایق زوجین ) با خشونت خانوادگی ( همسرآزاری ).
8- شناخت رابطه بین تداخل نقشی زوجین( اشتغال زن ) با خشونت خانوادگی(همسرآزاری ).
9 – شناخت رابطه بین اعتقاد به تبعیض جنسی از سوی مردان و خشونت خانوادگی.
9- ارائه راهکارهای مناسب به منظور کاهش خشونت خانوادگی( همسر آزاری ) با توجه به یافته های حاصل از تحقیق.
ب- اهداف فرعی:
– شناخت رابطه بین ویژگی های فردی و اجتماعی زوجین( نظیر: پایگاه اقتصادی- اجتماعی، میزان تحصیلات، سن، وضعیت شغلی و… ) با میزان خشونت خانوادگی( همسر آزاری ).
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. 138
1ـ5ـ گفتمان كربلا پس از انقلاب اسلامی: دوران جمهوری اسلامی ………………………………………………….. 139
1ـ1ـ5ـ نریمان پناهی ……………………………………………………………………………………………………………………… 144
2ـ1ـ5ـ سید محمد جواد ذاكر: سمبل سبك جدید …………………………………………………………………………. 145
3ـ1ـ5ـ مهدی اكبری: مداحی از حوزه فرهنگی مشهد……………………………………………………………………… 145
4ـ1ـ5ـ عبدالرضا هلالی: اوج جریان سبك جدید و ستاره مداحان …………………………………………………. 147
2ـ5ـ فضای هیاتها: اجتماعی هیاتی……………………………………………………………………………………………………… 153
3ـ5ـ مفاهیم و نمادهای اصلی گفتمان كربلا ………………………………………………………………………………………. 160
1ـ3ـ5ـ عزاداری …………………………………………………………………………………………………………………………….. 161
2ـ3ـ5ـ اندوه، ماتم و حزن………………………………………………………………………………………………………………. 163
3ـ3ـ5ـ اشك و گریه ……………………………………………………………………………………………………………………… 164
4ـ3ـ5ـ كربلا و عاشورا……………………………………………………………………………………………………………………. 168
5ـ3ـ5ـ نمادهای انسانی …………………………………………………………………………………………………………………. 172
6ـ3ـ5ـ عشق و دیوانگی ………………………………………………………………………………………………………………… 179
7ـ3ـ5ـ علم و كتل و نخل و غیره…………………………………………………………………………………………………… 182
8ـ3ـ5ـ حیوانات نمادین ………………………………………………………………………………………………………………… 185
9ـ3ـ5ـ آب و عطش و تشنگی ………………………………………………………………………………………………………. 186
4ـ5ـ صورتبندی امروزین گفتمان كربلا و مكانیسمهای تولید معنا در آن …………………………………………. 188
5ـ5ـ گفتمان كربلا: ساختار معنایی، زبانشناختی و موسیقائی……………………………………………………………….. 197
6ـ5ـ گفتمان كربلا و حیات اجتماعی عزاداران……………………………………………………………………………………. 204
7ـ5ـ گفتمان كربلا و اخلاقیات و سبك زندگی عزاداران ……………………………………………………………………. 212
8ـ5ـ گفتمان كربلا و گفتمان انتظار……………………………………………………………………………………………………… 218
فصل ششم : نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………. 22
منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………………………………………………. 35
ضمائم………………………………………………………………………………………………………………………………………………….. 242
دین به مثابه نظام فرهنگی (گیرتز، 1973) و یک پدیده اجتماعی(دوركیم، 1383) در مطالعات انسانشناختی جایگاه خاصی دارد. هر چند این پژوهشها عمدتاً مبتنی بر ادیان قبیله و وجوه عجیب و غریب دین بودهاند(موریس، 1383)، با وجود اینها مطالعات انسانشناختی ادیان بزرگ، بالاخص دین اسلام در وجه گسترده آن رواج بیشتری یافته است (گیرتز، 1968) ادیان بزرگی همچون اسلام، عمدتاً در این مطالعات بیشتر شامل بررسی مذهب اهل تسنن بوده، با وجود این، مطالعات اندكی نیز در باب تشیع از منظر انسانشناختی صورت گرفته است(ر.ك. فیشر،1980). اسلام به عنوان یكی از ادیان ابراهیمی جغرافیای تمدنی خاص خودش را در پهنه وسیعی از جهان از قرن 2 هجری به بعد شكل داد. این تنوع به همراه چالشهای پیش روی این مذهب جدید سبب تكثرهای فرقهای درونی آن شد. یكی از این گرایشهای اصلی اسلام، مذهب تشیع است كه خود این مذهب نیز فرق و شاخههای درونی خودش را دارد. تشیع به عنوان مذهب گروههای فرودست و اقلیت، عموماً در حیطه تمدن اسلامی ـ به جز در مراحل خاص ـ در حاشیه قدرت بوده است (الشیبی، 1380 و توال، 1383).
تاریخ تشیع پس از شهادت امام علی و صلح امام حسن و بالاخص شهادت امام حسین روند دیگری را از سر گذراند كه مهمترین ویژگی آن حاشیه بودگی در كنار اكثریت تسنن است. به همین سبب تلاش مستمری برای تمایز هویت خودی از اكثریت دیگری را دنبال كرده، این تلاش در همه وجوه این مذهب از باورها و مسائل كلامی و اعتقادی تا امور منسكی و … را شامل میشود. تاكید بر وجوه خاص در این مذهب، بالاخص مناسك عزاداری محرم یكی از این تلاشهاست. شهادت امام حسین، در كلیت قضیه شبیه به سرنوشت سایر ائمه بوده است، اما این حادثه تاریخی، در ذهن تشیع جایگاهی فراتر از یک امر تاریخی یافت و «در حقیقت فصل اساسی تاریخ شیعیگری شد» (توال، 1383: 31). به همین سبب هم تا امروز در میان بسیاری از گروههای شیعه حتی در كشوری مثل آمریكا یكی از عناصر اصلی ابراز هویت به شمار میآید (تكیم، 1384 و العمار، 1384).
این تمایزیابی در آغاز تاریخ تشیع چندان رایج نبود، بلكه تشیع به تدریج مناسك خاص خودش را بنا به تنوع جغرافیایی و قومی و فرهنگیاش و در گذر زمان شكل داد (گیب، 1380). ایران یكی از مهمترین سرزمینهای رشد و گسترش تشیع بوده است كه بالاخص با تاسیس و قدرت یافتن سلسلههایی مثل آلبویه و كیائیان و در نهایت صفویه، تشیع مذهب رسمی كشور ایران شد(جعفریان، 1379 و شوایتزر، 1380). این جریان به واسطه پشتوانه سیاسی كه در گسترش مذهب تشیع داشت، سبب نفوذ مذهب تشیع در بخشهای بیشتری از جامعه ایرانی گشت، نفوذی كه همراه بود با آمیخته شدن هر چه بیشتر مذهب تشیع و فرهنگ ایرانی كه شاید هم به دلیل تشابه ساختاری این دو مجموعه با هم باشد(ر.ك: بیمن، 1381: 2ـ 51 و فیشر 1980). هر چند عموماً تشیع را در جامعه ایرانی بصورت یک كلیت یكدست و همسان مورد بررسی قرار دادهاند، اما كسانی مثل فیشر به تنوع و تكثر درونی مذهب تشیع در بخشهای مختلف قشربندی اجتماعی ـ فرهنگی ایرانیان اشاره میكنند (فیشر، 4: 1980).
این تنوع و تكثر را در تاكید بر وجوه خاصی از دین مثل وجوه عقلانی و فكری یا وجوه عاطفی و مناسكی به خوبی میتوان دید. یكی از مهمترین موضوعاتی كه میتواند مجرای بسیار مناسبی برای شناخت دینداری ایرانیان باشد، مقوله مناسك عزاداری محرم است كه فیشر آنرا «پارادایم كربلا» نام مینهد. اما به دلایلی كه بعداً شرح خواهم داد، من آنرا «گفتمان كربلا» مینامم. گفتمان كربلا، گفتمانی است كه دال برتر آن حادثه كربلا و روایت عاشورا توسط دینداران شیعی است به نظر فیشر (1980) سایر گروهبندیهای اجتماعی بر وجوه متفاوتی از مذهب تشیع تاكید بیشتری دارند. همانطور كه گفته شد در مطالعات اجتماعی دین در ایران كمتر به این مقوله گفتمان غالب در درون مذهب تشیع در اقشار و گروهبندیهای مختلف (مثل روحانیون، صوفیان، بازاریان و طبقات بالای شهری و در نهایت اقشار فرودست شهری و روستائیان و عشایر) توجه داشتهاند. به دلیل ساختار فرهنگی و سیال این گفتمان و پیوندی كه با حیات دائماً در حال تغییر فرودستان شهری داشته، همیشه متحمل تغییرات بسیاری نیز بوده است و این مساله خود ناشی از ساختار مناسك مذهبی است. چرا كه مناسك مذهبی علاوه بر آنكه بازنمای دگرگونیها هستند، یكی از نقشهای اصلیشان پیشبرد دگرگونی و اعتبار بخشیدن به دگرگونیهاست (بیتس و پلاگ، 1375: 678). مردم در طی تحول زندگیشان، نگرشها و ذهنیتشان نیز تغییر میكند و این سبب تغییر فهم آنها از عناصر اصلی مناسك مذهبی نیز خواهند شد. و از آنجا كه گفتمان كربلا حول شخصیتها و حادثههای خاصی ساماندهی شده است، این گفتمان و مناسك مربوط به آن نیز تغییر میكند. زیرا «تغییرات مناسك تابع تغییراتی است كه در شیوه تلقی از این شخصیتها پیش میآید» (دوركیم، 1383: 113). بنابراین این گفتمان و تغییرات آن بازنمای مناسبی برای زندگی مردم و تغییرات آن بالاخص در حیطه قشر اجتماعی مربوطه میباشد.
این گفتمان به دلیل نقش مهمی كه در حیات این مردم داشته است، در صور مختلفی تبلور یافته و مردم آنرا طی مكانیسمها و صورتبندیهای متنوعی بازسازی كردهاند. شكل سنتی تئاتر ایرانی، یعنی تعزیه یكی از این صورتبندی هاست و همچنین صور دیگری مثل روضه، سفرههای نذری خانگی، دسته های زنجیرزنی در ماه محرم، هیاتهای سینهزنی و عزاداری و مجالس مكرر و متعددی كه تحت تاثیر این گفتمان حیات دینی مردم را تشكیل میدهند، همه بیانگر تكثر تجلیات گفتمان كربلا در زندگی مردم هستند. یكی از صور مهم ظهور و بروز و عملكرد این گفتمان، هیاتهای عزاداری هستند. نیمه دوم دهه هفتاد با گسترش چشمگیر این هیاتها و محتوای آنها مواجه بودهایم. كه بنا به گفته كارشناس سازمان تبلیغات استان تهران، در حدود 15.000 هزار هیات ثبت شده در تهران وجود دارد كه این آمار فارغ از هیاتهای غیررسمی و هیات های زنانه ثبت نشده است. در این میان موج خاصی از هیاتها كه بیانگر تحولی عمیق در روند سنتی هیات بود، رشد و گسترش خاصی پیدا كرد. موجی كه بسیاری از مذهبیها از آن با عنوان «هیاتهای پاپ» و «هیاتهای سبك جدید» یاد میكنند. كه این عنوانها بیانگر تمایز آنها از سبك سنتی و رایج عزاداری بوده است.از سوی دیگر رسانهای شدن محتوای این هیاتها هم از طریق صدا و سیما با پخش محتوای این هیاتها و همچنین رواج بازار CDها و نوارهای مجالس مذهبی و ظهور ستارهگونه مداحان سبك جدید و تاكید رسمی و غیررسمی زیادی كه بر گفتمان كربلا گذاشته میشد، سبب گسترش هر چه بیشتر این هیاتها و محتوای آنها شد. آنچه كه از مشاهدات اولیه برمیآید حضور گسترده نسل جوان در این هیاتهاست. هر چند متخصصان سنتی دین، بالاخص روحانیون، نقدهای چندی به روند گسترش این هیاتها و محتوای آنها داشتهاند، اما این نقدها نه تنها اثری نداشته و بعضاً موجب رونق بیشتر آنها هم شده است. آنچه كه مهم است حضور گسترده اقشار فرودست شهری و بعضا روستائیان مهاجر در این فضاها و گرایش شدید آنها به گفتمان كربلا در وجه خاص خودشان ست.
این رساله در جهت بررسی گفتمان كربلا در شرایط حاضر و در صورتبندی جدید آن كه به نام «سبك جدید» معروف است و برای پی بردن به ویژگیها و مختصات فعلی دینداری اقشار فرودست شهری و تحولات آن ساماندهی شده است.لذا از یكسو با در نظر گرفتن این گفتمان به مثابه یک پدیده اجتماعی، رابطه آن با گروهبندی اجتماعی این مردم، هویت اجتماعی و سیاسی و تحولات آن بررسی خواهد شد و از سوی دیگر نقش گفتمان كربلا به مثابه نظام فرهنگی و یک نظام نمادین و منبع معنایی در زندگی این قشر اجتماعی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این دو سطح از تحلیل مبتنی بر تلفیقی از رویكرد جامعهشناختی دوركیم (برای سطح اول) و رویكرد تفسیری گیرتز (برای سطح دوم) میباشد. قابل ذكر است كه این رساله در پی تحلیل صرف امر قدسی در درون این گفتمان بنا به رویكردهایی مثل رویكرد میرچاالیاده (1376) یا رویكردهای روانشناختی و ذهنی و فكری صرف مثل رویكرد فریزر (1383)، و مالینوفسكی و تایلور(ر.ك: موریس، 1383) و همچنین رویكردهای دین شناختی و كلامی و درون دینی كه بیشتر به دنبال پیرایش تحریفات و بازگشت به اصل واقعه و ارائه قرائتی «اصیل» هستند(مطهری، 1379، نورینژاد، 1383) نیست، بلكه همانطور كه گفته شد بنا به رویكرد تلفیقی از نظریات گیرتز و دوركیم، به دنبال بررسی گفتمان كربلا، به مثابه یک ساختار فرهنگی و نظام نمادین و در ارتباط با امر اجتماعی و فرهنگی و به عنوان یک پدیده اجتماعی هستم.
2ـ1ـ اهمیت موضوع
در هر پارادایم علمی، موضوعات مورد پژوهش میتوانند از دو جهت اهمیت لازم را برای تحقیق داشته باشند: یكی از جهت محتوای درونی خود موضوع و دیگر از جهت موقعیت آن موضوع در سایر موضوعات.
مساله مذهب و مناسك مذهبی نیز از این دو جهت اهمیت بررسی را دارند. مذهب از یكسو به عنوان بخشی از هر فرهنگ با نمادهای مقدس و كاركردهای آنها سروكار دارد(گیرتز، 1973). و از سوی دیگر به عنوان پدیدهای اساساً اجتماعی با گروههای اجتماعی در ارتباط است (دوركیم، 1383). مذهب به مثابه مجموعهای متشكل از باورها و مناسك، نظام نمادین خاصی را جهت حل مساله معنا و تامین پشتوانه اخلاقی برای اعضای جامعه بر مبنای ایمان مذهبیشان فراهم میكند. اما این ایمان مذهبی بیش از هر چیزی از خلال مناسك مذهبی كسب میشود (گیرتز، 1973) و اقتدار اخلاقی اجتماع از خلال این مناسك به فرد انتقال مییابد(دوركیم، 1383). لذا مناسك یک وجه بسیار مهم از هر دینی هستند كه از دو جنبه پویایی شناسی ـ برای بررسی تحولات اجتماعی و مذهبی یک جامعه ـ و هم از جنبه ایستائیشناسی ـ به عنوان بازنمایی وضع فرهنگ و اجتماع ـ قابل بررسی هستند.
به همین سبب هم یكی از موضوعات اساسی انسانشناسی دینی، پژوهش در باب مناسك دینی و محتوا و عملكرد آنهاست. از وجه خاصتر موضوع این رساله نیز جامعه شیعی ایرانی، بالاخص در قشر مورد نظر یعنی فرودستان شهری از باب پژوهشهای اجتماعی دین، آثار بسیار اندكی را در بر میگیرد. علیرغم تاثیر بسیار گسترده دین در حیات این بخش از جامعه، به دلایل معرفت شناختی و روششناختی خاصی عموماً از حیطه پژوهشها، بالاخص در باب مناسك عزاداری و به عبارت عامتر گفتمان كربلا در حاشیه بودهاند. اجتماع ایرانی، بالاخص بعد از انقلاب مذهب را در همه عرصهها و البته سیاسیتر، تجربه كرد. و به دلیل تاثیر عمیقی كه گفتمان كربلا، هم در شكلدهی معرفت دینی این بخش از جامعه و هم در تامین منبع معنایی و تداوم هویت اجتماعی آنها در عرصه جامعه و فرهنگ دارد، پژوهش آن اهمیتی خاص در شناخت حیات فرهنگی و دینی مردم دارد.
تحولات اخیر اجتماع ایرانی در حیطه مذهب و اجتماع و فرهنگ بر گفتمان كربلا در این بخش از جامعه تاثیرگذار بوده است. لذا فهم این تغییرات و محتوای آن، همراه با فهم تداومها و استرارهای این گفتمان در این بخش از جامعه اهمیت خاص خودش را دارد.
همچنین اندك بودن مطالعات اجتماعی دین، بالاخص با رویكردی انسانشناختی در باب مذهب مردم ایرانی به همراه غفلتی كه در مطالعات اجتماعی دین ـ جامعهشناختی و انسانشناختی ـ در بررسی مناسك مذهبی در ایران رایج است، پژوهش در باب این مناسك را اهمیتی مضاعف میبخشد.
از سوی دیگر مساله شكلگیری، تداوم و عملكرد مناسك ثانویه و رابطه و تاثیر آن بر مناسك اولیه در مذهب تشیع جایگاه خاصی دارد. تشیع به دلیل تاریخ تكوین خاص خودش (ر.ك: الشیبی، 1380 و توال، 1380) در وجوه متعددی متكی بر این مناسك ثانویه بوده است. مناسك اولیه، مناسكیاند كه توسط بیانگذاران اصلی مذهب تدوین و ترویج پیدا میكنند و معمولاً هم بسیار صورتگرایانه و فرمال هستند. لیكن مناسك ثانویه، مناسكیاند كه در اصل جزء مناسك اصلی مذهب نبودهاند، اما بنا به شرایط اجتماعی ـ تاریخی خاصی اولویت و اهمیت بیشتری در یک نظام مذهبی پیدا كردهاند. این اولویت یافتن ناشی از نقش و عملكردی است كه برای دینداران دارند، لذا فهم جایگاه این مناسك ثانویه و موقعیت آن در نظام مناسك یک مذهب و چرایی این موقعیت و پیامدهای آن اهمیت خاص خودش را دارد.
گفتمان كربلا به عنوان یک گفتمان دینی در اقشار فرودست شهری قابلیت و پتانسیل سیاسی و اجتماعی و مذهبی بسیار بالایی دارد كه هم میتواند در این اقشار به صورت یک خرده فرهنگ همنوا با سایر اجزای مجموعه و هم در صورت مقتضی بصورت یک ضد فرهنگ، در تقابل با نظم مستقر عمل كند. لذا این پژوهش میتواند در وضعیت فعلی این موقعیت دوگانه گفتمان كربلا را بصورت طیف گونهای از یک خرده فرهنگ تا یک ضد فرهنگ بررسی كند.
با بررسی گفتمان كربلا میتوان ارتباط یک گفتمان دینی غالب در بخش خاصی از جامعه را با زمینههای اجتماعی و فرهنگی و مكانیسمهای تاثیر و تاثر متقابل آنها با یكدیگر را فهمید و در نهایت میتوان صورتبندی گفتمان دینی این بخش از جامعه و محتوا و عملكرد آنرا درك كرد. و از خلال این صورتبندی گفتمانی پی به وضعیت حالات روحی و سبك زندگی و هویت گروهی و اجتماعی دینداران و بازنمایی آن در كیهانشناسی و نظام باورها و اعتقادات آن گفتمان دینی و در نهایت تاثیر آنرا بر منش اخلاقی و ساختار فكری ـ انگیزشی آنها بدست آورد.
3ـ1ـ ضرورت موضوع
عمده مطالعات اجتماعی دین در ایران عموماً معطوف به مساله سكولاریسم هستند و از سوی دیگر دین و مذهب تشیع را در كلیت آن در نظر گرفتهاند و مطالعات اندكی در باب موضوعات خاصتری از جمله مناسك عزاداری و گفتمان كربلا صورت گرفته و پژوهشهای صورت گرفته نیز (در پیشینه پژوهشی به این ادبیات اشاره خواهد شد) مناسك عزاداری را به عنوان جزئی فرعی در نظر گرفتهاند.
باید دقت كرد كه گفتمان كربلا علاوه بر موقعیت آن در اقشار مورد نظر این رساله یعنی فرودستان شهری در سایر اقشار نیز جایگاه مهمی دارد. از سوی دیگر مناسك عزاداری محرم به عنوان یک مناسك جمعی برای جامعه شیعی ایران اهمیت بسیار زیادی دارد و كل جامعه را در فضایی مناسكی قرار میدهد و همه مردم ـ حتی در مواردی اقلیتهای دینی ـ درگیر آن میشوند. لذا به سبب جایگاه گفتمان كربلا در تشیع ـ بالاخص اقشار مورد نظر ـ فهم وجه تاریخی معاصر این گفتمان در شرایط فعلی و تحولات آن ضرورت خاصی برای بررسی اجتماعی و فرهنگی دین در ایران دارد.
ظهور اشكال جدید در مناسك عزاداری و محتواها و صورتبندی گفتمان كربلا، ضرورت فهم چرایی و چگونگی این صور جدید و پیامدهای آنها را ایجاد میكند. این تحولات از نظر عموم دینداران سنتی برای دین پیامد مناسبی ندارند، اما جدای صحت درون دینی این صورتهای جدید، ظهور و بروز آنها دلایل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خودش را دارد كه فهم آنها ضروری است.
لذا در كل فهم وضعیت فعلی گفتمان كربلا از جنبههای زیر ضرورت دارد:
1ـ فهم رابطه نمادها مقدس گفتمان کربلا با حیات اجتماعی و فرهنگی فرودستان شهری؛ 2ـ فهم جایگاه این گفتمان به مثابه ” نظام فرهنگی ” و ” پدیده اجتماعی ” در حیات دینی مردم؛ 3- فهم آن به مثابه یک منسك دینی مهم و موثر در حیات دینداران؛ 4ـ فهم تحولات این گفتمان به عنوان یک تغییر و تحول مذهبی در جامعه فعلی ایران شیعی؛
4ـ1ـ اهداف تحقیق
در هر پژوهشی اهداف آن بیانگر سمت و سوی روندهای پژوهشیاست. اهداف هر تحقیقی را در سه سطح میتوان در نظر داشت، 1ـ سطح اول برای فهم موضوع 2ـ سطح دوم برای توصیف آن و 3ـ سطح سوم برای تبیین و تفسیر معنای موضوع.
در كل این رساله نیز در جهت سه سطح فوق ساماندهی شده است، یعنی فهم و توصیف و در نهایت تبیین و تفسیر گفتمان كربلا در ساختار اجتماعی و فرهنگی فرودستان شهری.اما این اهداف بصورت جزئیتر شامل فهم و توصیف وضعیت امروزی این گفتمان و تحولات اخیر آن و فهم صورتهای جدید گفتمان كربلا و مناسك عزاداری در وهله اول میشود. و در وهله دوم به سطوح تبین موضوع خواهیم پرداخت و هدف ما در این مرحله، تبیین و تفسیر نظام نمادین و نظام معنایی این گفتمان و نقش آن در زندگی اجتماعی و فرهنگی و مذهبی مردم و همچنین تبیین و تفسیر تحولات فعلی این گفتمان و تغییرات و تداومهای آن نسبت به گذشته را شامل میشود.
در نهایت در بحث مطالعات انسانشناختی دین به فهم و تبیین موضوع سلسله مراتب مناسك در یک مذهب و چرایی و چگونگی مكانیسمهای تاثیرگذاری و تاثیرپذیری آنها بر شرایط مذهبی و اجتماعی و فرهنگی پیروان آن مذهب خواهیم پرداخت.
باید دقت كرد این پژوهش به دنبال مطالعه كلامی گفتمان كربلا برای بررسی صحت و سقم محتویات و عناصر این گفتمان از منظر درون دینی نیست. به عبارت دیگر هدف این رساله در پی بررسی تاریخنگارانه این گفتمان یا ارائه تفسیر جدید جامعهشناختی از واقعه تاریخی كربلا (آنگونه كه در كارهای شریعتی، 1379 و مطهری 1379 دیده میشود) نیست. به عبارت دیگر بنا به رویكردی دوركیمی (1383) هیچ دین باطلی وجود ندارد و همه باورهای مذهبی ریشه در واقعیت دارند و بیانگر واقعیت هستند، لذا در بررسی این گفتمان دینی نیز بحثی در باب بطلان و صحت و سقم تاریخی و درون دینی آن نیست. بلكه با رویكرد دوركیمی (1383) و رویكرد تفسیری گیرتز( 1973) به دنبال كاركردهای اجتماعی این گفتمان و نقش آن در مساله هویت اجتماعی و حل مساله معنا و پیوند روحیات و سبك زندگی مردم با جهانبینی و نظام اخلاقیشان خواهیم بود.
5ـ1ـ سوالات تحقیق
پرسشهای هر پژوهشی بسته به چارچوب نظری تدوین میشوند. در این رساله نیز سعی شده بنا به رویكرد تئوریک آن، پرسشهای خاصی برای كلیه فرایندهای تحقیق در نظر گرفته شوند.
گفتمان کربلا به عنوان یک گفتمان دینی شامل یک نظام نمادین است كه در یكسری صور مناسكی تبلور پیدا میكند و در نهایت حیات مذهبی دینداران را در این وجه خاص شكل میدهد. پرسشهای اصلی این پژوهش نیز در باب چگونگی صورتبندی نهایی گفتمان كربلا در قشر فرودستان شهری است. و در وهله دوم به چگونگی و چرایی رابطه این گفتمان با زیست جهان اجتماعی و فرهنگی این مردم و تاثیرات و پیامدهای متقابل آنها خواهیم پرداخت.
این پرسشهای كلی در پرسشهای جزئیتر زیر خلاصه میشوند:
– نظام نمادینی كه در این گفتمان وجود دارد، چه ویژگیهایی دارد؟
– نظام نمادین این گفتمان ، بیانگر چه نظام معنایی است؟ به عبارت دیگر دلالتهای معنایی این نمادها چیست؟
– این گفتمان چه رابطه ای با موقعیت اجتماعی این قشر اجتماعی و هویت اجتماعی آنها دارد؟
– در حیات روزمره مردم(فرودستان شهری)و كنشهای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی آنها، این گفتمان چه نقشی دارد؟
– حیات اجتماعی و فرهنگی مردم چه تاثیری بر صورتبندی این گفتمان دارد؟
– چه تحولاتی در این گفتمان در شرایط فعلی جامعه و فرهنگ ایرانی بوجود آمده است؟
– علیرغم این تحولات، چه تداومها و استمرارهایی در این گفتمان دیده میشود؟
– این گفتمان چه جایگاهی در موقعیت فعلی جامعه ایران و در كلیت نظام مذهبی تشیع ایرانیان دارد؟
6ـ1ـ مفاهیم اصلی این پژوهش
در هر پارادایم علمی، مفاهیم و نظام مفهومی یكی از مهمترین بخشهای آن را شكل میدهند(چالمرز،1379). انسانشناسی دین نیز بواسطه نوع مفاهیم و پروبلماتیكهای خاص خودش توانسته از پارادایم جامعهشناسی دین متمایز شود.
در این رساله كه یک پژوهشی در حیطه انسانشناسی دین خواهد بود سعی شده از صورتبندی مفهومی سنت پژوهشی انسانشناسی در باب دین و عناصر مربوطه استفاده شود. چرا كه این مفاهیم در نحوه فهم و توصیف و در نهایت در صورتبندی تبیین و تفسیر از موضوع بسیار مهماند.
مهمترین مفاهیم این رساله عبارتند از مذهب، مناسك(مناسك عزاداری)، گفتمان (گفتمان كربلا) خواهد بود.
معنای مورد نظر از این مفاهیم در این رساله مبتنی بر دیدگاه نظریهپردازانی است كه چارچوب تئوریک این رساله بر رویكرد آنها بنا شده است. لذا به شرح این مفاهیم از منظر نظریهپردازان مورد نظر خواهیم پرداخت.
1ـ6ـ1ـ مذهب و مناسك
در نظریات دوركیم به عنوان یكی از اركان تئوریک این رساله، مهمترین ویژگی رهیافتش به دین، تاكید بر وجه اجتماعی دین است (گیدنز، 1363) برای او «دین به حد اعلا اجتماعی است. تصورات دینی، تصوراتی جمعی و بیانگر واقعیتهای جمعی هستند» (دوركیم، 1383: 13). این رویكرد دوركیم به معنای نادیده گرفتن امر قدسی نیست، چرا كه او ویژگی بنیادی دین را تقسیم جهان معلوم و شناختنی براساس تقابل دوگانه مقدس و نامقدس میداند. نكته مهمی كه در تعریف دوركیم از دین وجود دارد، نگاه مجموعهای او به دین است. برای دوركیم دین قابل تقلیل به یک اصل یا عنصر نیست بلكه «دین كلی متشكل از اجزاء متمایز و به نسبت فردیت یافته است» (قبلی، 54) برای
او دین متشكل از مجموعهای از باورها و مناسك است (قبلی). «مناسك دینی شیوههای عملی هستند كه فقط در درون گروههای گردهم آمده پیدا می شوند و هدف آنها برانگیختن، زنده نگه داشتن و یا بازسازی برخی حالتهای ذهنی گروههاست»(قبلی، 13) دوركیم میان جهان اجتماعی، وجدان اخلاقی و مناسك مذهبی رابطه خاصی را در نظر میگیرد (قبلی، 1ـ 360). شرح مفصل منظر دوركیم را در بخش نظری خواهیم آورد.
از نظر گیرتز، دین به منزله بخشی از یک فرهنگ با نمادهای مقدس و كاركردهای آنها سر و كار دارد، تا روحیات آدمها، یعنی آهنگ، خصلت و كیفیت زندگی و سبك اخلاقی و زیبائی شناختی و حالات زندگی آنها را با جهانبینیشان، یعنی همان تصویری كه از واقعیت عملكرد اشیاء دارند و فراگیرترین اندیشههای آنها در باب نظم تنظیم كند (همیلتون، 1377: 274). به همین سبب از نظر او دین عبارتست از «نظامی از نمادها كه كارش استقرار حالتها و انگیزشهای نیرومند، قانع كننده و پایدار در انسانها از طریق صورتبندی مفاهیمی از نظم عمومی جهان هستی و پوشاندن این مفاهیم با چنان حالهای از واقع بودگی كه این حالتها و انگیزشها بطور بیهمتایی واقعبینانه به نظر آید» (گیرتز، 90: 1973) او در این تعریف تاكید خاصی بر نمادهای مقدس دارد. نمادهایی كه ]میتوان آنها را عناصر اصلی شكلبندی صوری و محتوایی یک گفتمان دینی هم دانست[ از نظر او هم موقعیت ما را در جهان بیان میكنند و هم به این موقعیت شكل میدهند (قبلی، 90، 91). او مهمترین ویژگی دین را ایمان دینی میداند. از منظر گیرتز، ایمان دینی همراه با روح تعهد و التزام است نه استدلال. برای او، مكانیسم ایجاد كننده ایمان، مناسك است. پذیرش مرجعیت چشماندازهای دینی از خلال مناسك برای دینداران امكانپذیر میشود. در مناسك مذهبی آمیختگی نمادین روحیات معنونی و جهانبینی بوجود میآید و آگاهیهای معنوی مردم را شكل میدهد(قبلی، 89). گیرتز دین را به مثابه یک نظام فرهنگی[1] در نظر میگیرد.گیرتز این استعاره را در باب دین به كار میبرد تا دین را به مثابه امری فرهنگی در نظر بگیرد. چرا كه از نظر او فرهنگ یا قلمرو نمادین تمایز خاصی با نظام و ساختار اجتماعی دارد. این تمایز در منطق انسجام این دو حیطه است. برای گیرتز فرهنگ و قلمرو نمادین دارای انسجام منطقی ـ معنایی[2] است و نظام اجتماعی دارای انسجام كاركردی ساختاری[3] است(Eriksen & Nielsen, 2001:102).
یک نكته مهم در رویكرد این دو نفر به دین اینست كه آنها برخلاف سنت گذشته انسانشناسی دین که بیشتر بر وجوه غریب و شگفتانگیز دین و تقلیل كاركرد دین به تبیین و توجیه این امور می پرداخت(موریس، 1383: 13)، بر این تاكید دارند كه دین علاوه بر حل مسائل كلانی از قبیل رنجها و شرها، به امور روزمره نیز میپردازد. به عبارت دیگر دین و مذهب، جهان روزمره را نیز در قرار دادن آن در گسترهای از نمادهای مقدس و نظم كلان تبیین و توجیه میكند. «كار اصلی موجودات مقدس همانا نگهداری جریان عادی حیات به شیوهای مثبت بوده است» (دوركیم، 1383: 38) و از نظر گیرتز نیز دین نه تنها كوششی در جهت توجیه جنبههای شگفتانگیز جهان است، بلكه در زمینهای گستردهتر برای یكنواختی زندگی و جریان عادی آن نیز اعتباری فراهم میكند (بختیاری و حسامی، 1379 و موریس، 1383).
شرح بالا از مفهوم دین در نزد این نظریهپردازان برای ارائه درك مقدماتی من از دین و مذهب در این بخش كافی به نظر میرسد و شرح مفصل آن را به بخش نظری ارجاع خواهیم داد. همانطور كه گفته شد اینها در بررسی دین به مقوله مناسك تاكید خاصی دارند و بسیار نیز بدان پرداختهاند. به هر حال در ادبیات انسانشناسی نیز مناسك در كلیت آن تعریفهای متعددی را در بر گرفته كه همه آنها بر نوعی خروج از جریان عادی و تجربهای متفاوت از زندگی در سایه حضور امر قدسی، همراه با فعالیتهای زبانی و بدنی خاصی اشاره دارند(Bowie,2000:153-8). بر مبنای این مولفهها مناسك «مجموعهای از سخنان بر زبان آمده، حركات انجام یافته و موضوعات و اشیاء دستكاری شده است كه دقیقاً مورد جمع آوری و تدوین قرار گرفته، و به باور مربوط به حضور فعال و موثر موجودات مافوق طبیعی ارتباط مییابد» (پانوف و پرن، 1382: 9ـ 258). مناسك عزاداری نیز گونه خاصی از مناسك است كه در مواقع بحرانهای ناشی از فوت یكی از اعضای اجتماع یا به یاد چنین حادثه ای برای تجدید انسجام جامعه برگزار میشود(دورکیم1383).
2ـ6ـ1ـ گفتمان، گفتمان كربلا
در زبان متعارف، گفتمان صرفاً یک تركیب منسجم یا معقول از گفتار یا نوشتار است (ون دایك، 1382: 383) اما در وجه علمی و تخصصیاش، یک گفتمان مجموعهای از عبارات است كه زبانی برای صحبت كردن ـ یعنی روش بازنمایی ـ درباره نوع خاصی از دانش پیرامون یک موضوع را ارائه میدهد. وقتی بیانات خاصی درباره یک موضوع در درون یک گفتمان خاص اظهار می شوند، این گفتمان امکان ساختن آن موضوع را به شیوه ای خاص فراهم میآورد. همچنین این گفتمان امكان ساختن شیوههای دیگری را كه موضوع مورد بحث را میتوان مطرح كرد، محدود میسازد(هال، 1383: 36). به تعبیر فوكو ماهیت یک گفتمان بگونهای است كه باعث بیان گزارههای خاصی میشود و از بیان گزارههای دیگر جلوگیری میكند(فوكو 1380). از سوی دیگر یک گفتمان صرفاً حاوی یک عبارت نیست، بلكه شامل عبارات متعدی است كه با هم در كارند تا به چیزی شكل بدهند كه فوكو آنرا صورتبندی گفتمانی مینامد. این عبارات جفت و جور یكدیگرند، چون هر عبارت دلالت بر یک رابطه با كلیه عبارات دیگر دارد. آنها به یک موضوع اشاره دارند و از یک سبك برخوردارند (هال، 1382: 36).
كربلا از یكسو اشاره به یک شهر مقدس شیعیان دارد و از سوی دیگر اشاره به مكان حادثه عاشورا دارد. حادثهای كه در سال 61 هـ.ق منجر به شهید شدن امام حسین شد(ابن اعثم كوفی. 1373 و مسعودی، 1381). اما این حادثه در طی منسكی شدن و یادوارههای مناسكی كه برای شهادت امام حسین و یارانش گرفته میشد، سلسله مناسك خاصی را در مذهب تشیع حول خویش ایجاد كرد. به گونهای كه واژه كربلا، جدای از دلالت مكانی، بیشتر دلالتی تاریخی ـ تاریخ مقدس ـ یافت و موضوعات مهمی برای تفكر دینی تشیع از جمله ظلم و بیعدالتی و مبارزه، مساله حقیت و شهادت و … در نظام دالهای آن قرار گرفت(فیشر، 7: 1980و توال، 1383: 30). من اصطلاح گفتمان كربلا را با توجه به اصطلاح پارادایم كربلا، از فیشر (فیشر، 10: 1980) و همچنین با توجه به مفهومی که در باب مناسک مذهبی محرم و اعتقادات مربوط به آن با عنوان « دستگاه امام حسین » در میان معتقدان رایج است اقتباس كردهام. فیشر این پارادایم را یک ساختار نمادین و فرهنگی میداند كه طی تاریخ تشیع شكل گرفته و در طی انقلاب 57 برجستگی خاصی یافته است. او بر وجه عاطفی خاصی كه در این پارادایم هست و نقش مهم آن در شناخت تاریخ و اجتماع تشیع اشاره دارد (قبلی، 13ـ10). اما بنا به دلایلی كه در بخشهای بعدی خواهم گفت من واژه گفتمان را بر پارادایم ترجیح دادهام. لذا از اصطلاح گفتمان كربلا استفاده خواهم كرد. گفتمان کربلا در صورتبندی خاصی كه در اقشار فرودست دارد، در مجموعه عناصر مذهبی آنها، جایگاه كانونی خاصی دارد. گفتمان كربلا، گفتمانی است كه دال برتر آن حادثه تاریخی كربلا است، اما نه در معنای تاریخنگارانه آن، بلكه در معنای تاریخ قدسی (ر.ك: الیاده، 1379). این گفتمان بیانگر و بازنمایاننده ارزشهای كلیدی مذهب تشیع از یكسو و تبیین مسائل و حل مساله معنا در زندگی این مردم، به مثابه یک نظام فرهنگی، از سوی دیگر است. این گفتمان همانطور كه در طرح مساله گفته شد بار هویتی خاصی را برای تشیع بالاخص در حیطه اقشار فرودست شهری كه معرفت دینی آنها بیش از هر چیزی با ساختار این گفتمان هماهنگ است، فراهم كرده و از سوی دیگر رابطه عمیقی را با ساختارهای فرهنگی و اجتماعی آنان پیدا كرده است. البته باید دقت کرد که گفتمان کربلا یکی از گفتمان های دینی مردم است و در میان یک مجموعه گفتمان های دینی قرار می گیرد.
3-6-1- اقشار فرودست شهری
منظور از اقشار فرودست مردمی است که عموما از جنبه اقتصادی در موقعیت پایینی بوده و از لحاظ موقعیت شهرنشینی نیز عموما در محله های عادی و پایین شهر سکونت دارند و بعضا هم مهاجرانی اند که ریشه روستایی دارند. به عبارت دقیق تر مقصود من از این اقشار بیشتر متوجه قشری است که سروش(1382) آنها را ذیل دینداران معیشت اندیش معرفی میکند. به عبارت دیگر مفهوم اقشار فرودست شهری، با مولفههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خاصی تعریف میشود كه آنها را در موقعیت فرودستی از لحاظ این مولفهها به نمایش میگذارد. یک نکته مهم در تعریف این اقشار اینست که در آنها احساس فرودستی نسبت به کلیت نظم، قدرت و ساختار اجتماعی وجود دارد. این احساس در موضع گیری آنها نسبت به جامعه وجود داشته و معمولاً با نوعی ارزیابی اخلاقی منفی از وضعیت جامعه و فرهنگ همراه است.
البته مفاهیم دیگر از جمله فرهنگ، اجتماع، نمادها، امر مقدس و همچنین تقسیمات جزئیتری در مفاهیم قبلی مثل مناسك تقویت و … نیز در این رساله به كار خواهند رفت. اما به دلیل اینكه مفاهیم تعریف شده در بالا اهمیت مركزی را برای رساله دارند، سعی شده در این قسمت صرفاً به تعریف آنها پرداخته شود. مفاهیم حاشیهای و فرعیتر در بخشهای بعدی و در قسمت مربوطه توضیح داده خواهند شد. اما به هر حال این رساله بیش از همه متكی بر مفاهیم مذهب، مناسك و گفتمان كربلا و قشر فرودست شهری است كه در فوق اینها را در حد نیاز سعی كردم شرح دهم.
[1] . Gultural System
[2] . Logical- meaningfully
[3] . Causal- functionally
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
كتاب كردها اثر کندال در این باره مینویسد: كمك به شكوفندگی و بالندگی زبان و فرهنگ یک گروه قومی نه مایه جدایی آن گروه از زبان اصلی، كه كمك به تحكیم پایههای فرهنگ ملی است. كمك به شكوفایی زبان و فرهنگ گروههای قومی در معنی كمك به رفع جداییها و سردیها نیز هست، چرا كه با درمان این درد در حقیقت زمینهی سردی و جدایی از بین میرود و زمینهی جدیدی برای پیوستگی و نزدیكی بیشتر فراهم میشود (كندال، 1372: 20-19). بر این اساس جایگاه زبان كردی را در زادگاه اصلی آن یعنی ایران و كشور عراق مشخص میكنیم.
شغل نیز یكی از این متغیرها است. با توجه به اهمیت این عامل در سلسله مراتب قشربندی اجتماعی و جایگاه آن در نظریههای بوردیو، لنسكی و پاركین، موقعیت كردها را در سلسله مراتب شغلی در مهاباد و سلیمانیه مشخص میكنیم. تأكید بر این عامل ناشی از وابستگی شدید درآمد به شغل افراد میباشد. «از آنجا كه در هر كشور توسعه یافته و در حال توسعه، سوسیالیست یا با اقتصاد بازاری، درآمد هر كس به نوع شغلش بستگی دارد، ساخت شغلی تا حدی ارائه دهنده شاخص توزیع درآمدها است» (كول، 1365: 37). همچنین نقشی كه هر كس در جامعه ایفا میكند همیشه به صورت یكی از عناصر اساسی و اصلی تمایز طبقاتی بوده و خواهد بود. این نقش به دو صورت قابل تفكیک است:
الف) نقش عمومی، یعنی جایی كه هر كس در زندگی عمومی اشغال میكند، مهمترین عنصر و حتی تنها عنصر مشخص تمایز طبقاتی در گذشته بوده است. انجام مشاغل سیاسی و نظامی و مذهبی به شاغلین آنها و دستهای كه بدان وابسته بودند، جای خاصی در جامعه اعطا میكرد. در جامعهی فئودال، برتری اشراف و سینورها بر دهقانان به سبب نقش نظامی آنها بوده است.
ب) نقش اقتصادی افراد همیشه و در تمام تمدنها از نقطه نظر طبقات اجتماعی اهمیت یكسانی نداشته است. در گذشته و حتی در بعضی مواقع در دوران معاصر، «مالكیت زمین» عنصر اساسی وجهه و شخصیت اجتماعی بوده است. اشرافیت گذشته اشرافیت وابسته به زمین بود و هر گاه عناصری از طبقات دیگر به علتی صاحب زمین میشدند، به اشرافیت نائل میآمدند (لاروك، 1346: 13-12). بر این اساس جایگاه كردها را در شغلهای مهم حكومتی، كشاورزی، قاچاق و صنعت مشخص خواهیم كرد.
متغیر دیگر مورد توجه در این تحقیق جنسیت میباشد. با توجه به جایگاه پایین كردها در سلسله مراتب قشربندی و مبارزه در راه رهایی از این وضع، زنان همواره مورد ستم بیشتری واقع شدهاند «محرومیت اقتصادی، پرخاشگری را كه علیه ضعیفترین عنصر بروز میكند، تشدید میكند» (بوتول، 1379: 74).
بعلاوه دین اسلام نیز محدودیتهایی را بر آنها تحمیل نموده است. «در نامههای ایرانی منتسكیو، حجاب زنان نمادی است از سركوب مردم توسط سلسله مراتب جامعهی سنتی. در مقابل، فقدان حجاب در خیابانهای پاریس نماد نوع جدیدی از جامعه است كه آزادی و برابری بر آن حاكماند» (برمن، 1383: 133). همچنین رژیم بعث نیز در راستای تضعیف جنبش ملی كرد در عراق و تقویت عشیرهگرایی، زنان را هدف قرار داده و بدین وسیله پارتیزان (پیشمرگهای كرد)ها را محدود نموده است. «رژیم بعث با برجستهسازی فرهنگ عشیرهای به ویژه در كردستان ،عملیاتی را دنبال نمود كه بر اساس آن میتوانست جلوی مقاومت جنبش رهاییبخش كردها را بگیرد.در فرهنگ عشیرهای قبل از هر چیز حیثیت زنان خانواده اهمیت دارد.”حیثیت خانواده“ در درجهی اول اهمیت قرار داشته و ”میهنپرستی“ در جایگاه دوم قرار دارد.در این فرهنگ به هنگام مواجهه با پارادوكس”میهنپرستی“ و صیانت از”حیثیت خانواده“ بدون شك دومی انتخاب میشود و آن عبارت است از جزماندیشی در كنترل جسمی زنان خانواده و عشیره. این امر در راستای نیل به بسیاری از اهداف بعث و به ویژه تضعیف جنبش ملی دمكراتیک كردها موفقیتهایی به دست آورد (قره داغی، 2004: 6-1). بر این اساس جایگاه زنان كرد را در سلسله مراتب اجتماعی در هر دو
جامعهی مورد بررسی تعیین میكنیم.
تمایز سیاسی و حزبی عامل دیگر نابرابری اجتماعی به شمار میرود. «گروهها و احزاب همواره نقش اساسی در نشر و گسترش احساس ملی كردها داشتهاند» (همدی، 1379: 111). تأكید بر این عنصر در تحقیق فوق ناشی از آن است كه احزاب تنها در جامعهای گسترش مییابند كه از سازمان عقلایی برخوردار باشند. همچنین وجود احزاب در پیشبرد سازوكارهای دموكراسی نقشی قاطع دارند كه باید به آن توجه نمود، در حالی كه هم اكنون هیچ حزب سیاسی رسمی در كردستان ایران كه از وزارت كشور مجوز فعالیت گرفته باشد، حضور ندارد. از سویی دیگر یكی از دلائل مسائل كردستان و تهدید تمامیت و هویت ایرانی را وجود احزاب و خودمختاری کردها[1] دانستهاند (جلائیپور، 1370: 2-141،51) كه مغایر با اصول دموكراسی است. بر این اساس نقش احزاب و گروههای سیاسی را در نابرابری اجتماعی مشخص خواهیم كرد.
همچنین به نقش تحصیل (آموزش) نیز در سلسه مراتب قشربندی اجتماعی اشاره میكنیم. تحصیلات به ویژه در جوامع مدرن دومین نوع كلیدی تحریم بعد از دارایی (مالكیت) به شمار میرود. بر این اساس دسترسی كردها را در دو جامعهی مورد نظر به تحصیل و دارایی و انواع سرمایههای فرهنگی و اقتصادی مشخص میكنیم.
به زعم كینان (1372: 4-43) سازمان سنتی اجتماعی كرد بر رؤسای دینی و دنیوی و خانوادههای آنها یعنی شیوخ و اعیان و اشراف روستا و مریدان و روستائیان عادی و كشاورزان و دامداران استوار است.از آغاها که بگذریم ،شیوخ هستند که قدرت و نفوذشان گاه از قدرت و نفوذ آغاها كه به هر حال گذرا است به مراتب بیشتر است. پس از جنگ 1964 (عراق) انتقال قدرت از لایههای فئودال و رؤسای قبایل به درس خواندگان شهری سخت تسریع شده است.
مارتین وان برویین سن (1378: 275) در كتاب جامعهشناسی مردم كرد (آغا،شیخ و دولت) ساختارهای اجتماعی و سیاسی كردستان ،دو طبقهی رعایا و رؤسای اتحادیههای قبایل و افراد مسلحشان را متمایز میكند. «در حوالی سال 1500 كردستان مشتمل بود بر شماری امیرنشین، كه درجهی استقلال درونی آنها بسته به قدرت و ضعف امپراتوریهای پیرامون متغیر بود. این امارات از بسیاری لحاظ (سازمان و لایهبندی) به كشورهای پیرامونشان شبیه بودند. در اینها دو طبقهی اجتماعی قابل تشخیص بود: رعیت، یعنی طبقهی رعایای مالیات پرداز (مانند كشاورزان، صنعتگران و بازرگانان) و شامل بسیاری عناصر غیركرد و طبقهای نظامی مشتمل بر افراد قبیلهای. گروه دوم در شماری از اتحادیههای قبیلهای سازمان یافته بود و چنانكه از منابع برمیآید اقدام یكدست و یكپارچه در سطح اتحادیه چیزی غیرعادی نبود. دست كم بعضی از امرا عدهای افراد مسلح داشتند كه احساس سرسپردگیشان به میر نیرومندتر از احساس پیوستگی قبیلهای بود.
لایههای اجتماعی امارت بتلیس نیز بدین شرح است:
1- در رأس، میر و خانوادهاش.
2- پس از او آغاهای قبایل و سایر اعیان.رایزنان و برخی از صاحب منصبان عالی حكومتی از این طبقهی اخیر تأمین میشدند. تعدادی از نخبگان قبیله تیولدار بودند و این تیول درآمد مستقلی را برایشان تأمین میكرد؛ بسیاری از اینها در شهر میزیستند. زندگی دیگران احتمالاً از طریق حشمداری و هدایای افراد قبیله میگذشت. معاش آنها كه در دربار میر بودند طبعاً از جانب میر تأمین میشد.
3- گروهی مشابه این متشكل از نخبگان غیرقبیلهای بود، این گروه را صاحب منصبان عالی مقام و هنرمندان و دانشمندان و رجال مذهبی نظیر شیوخ و سادات و ملاها تشكیل میداد.
4- در میان افراد عادی قبیله دو لایه را میتوان از هم متمایز كرد، هر چند این جدایی و تمایز چیزی است سیال و تحرك تا اندازهای زیاد است: آنها كه اسب دارند و آنها كه ندارند.
5- شمار قابل ملاحظهای از كردان در شهر میزیستند. اینها چون سایر كردها جنگجو نبودند بلكه مردمی بودند مهذب. معلوم نیست چه مشاغلی دارند.
6- گروهی هم هستند به اسم كشاورز (رعایا) كه در كوهپایهها و كوهستانها زندگی میكنند.
7- نیروی محركهی اقتصاد بتلیس (علاوه بر حشم چادرنشینان) رعایای مسیحی بودند (كه به طور عمدهای ارمنی و بعضاً یعقوبیان سوریایی بودند). دهقانان یكجانشین را به طور عمده ارمنیان تشكیل میدادند؛ بخش بزرگی از جمعیت شهر نیز ارمنی بودند. این مردم از لحاظ سیاسی وضع و موقع پایینی داشتند، اما بسیاری از آنها باید مرفه بوده باشند: در میانشان صنعتگران قابل و بازرگانان معتبری بودند؛ بقیه باغدار بودند و از این راه درآمد خوبی كسب میكردند (وان برویین سن، 1378: 3-242).
اولیا چلبی نیز كه یكی از نزدیكان دربار سلاطین عثمانی بوده و سفرنامهای در حدود 360 سال قبل نوشته،مردم وان را به شش دسته تقسیم میكند:اول،مستمریبگیران پاشا كه در قلعه كار میكنند و نباید هیچ شغل دیگری داشته باشند،مگر در داخل شهر به تجارت بپردازند.برخی از آنها به ممالك دیگر رفته اجناسی برای فروش با خود میآورند،برخی به كارهای دستی اشتغال دارند،بعضی دفتردارند كه كارشان نوشتن است و در خدمت دولت قرار دارند.برخی روحانی و طلبه هستند و گروهی هم باغبان و خدمتگزارند(چلبی،1364: 186).
[1] – حتی اعلام جمهوری کردستان از جانب قاضی محمد ،به مفهوم تشکیل دولت کردستان نبود ،تلاشهای ایشان بیشتر در ارتباط با نظام فدرالی قابل تحلیل است(مدنی،1380: 328).
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد
یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است