چهار سال حضور در کلاسهای فلسفه کافی بود تا در ابتدای امر عبارت فلسفه برای کودکان[1] برایم نامأنوس و عجیب، اما معصومانه، جلوه کند و مجال هرگونه ارتباطی را ممکن نبینم؛ گویی در حیات فلسفه جایی برای او نبود و فلسفه را هم از جانب کودکان خریداری نیست؛ آخر فلسفه کجا و کودک کجا! اما امروز بر آنم تا کودکانمان را به ضیافت فلسفه فراخوانم.
به گمانم، میتوان تربیت انسانهای آگاه و هشیار که تفکر خود را بر پایه استدلال صحیح و منطق بنا نهاده و در برخورد با دنیاهای پیرامون خود با اندیشهای جامع و عمیق، جوانب مختلف امور را بررسی و البته از قابلیت انعطاف بالایی در مواجهه با مسائل زندگی برخوردار هستند را، یکی از اصلیترین اهداف نظامهای تعلیم و تربیت دانست.
فیشر،[2]پرورش مهارتهای تفکر در کودکان را گامی مهم در این عرصه میداند (فیشر، ۱۳۸۵: ۹).
در این زمینه، جنبش فلسفه برای کودکان به عنوان جدیدترین رویکرد موجود، عهدهدار چنین رسالتی است (باقری و دهنوی، ۱۳۸۸: ۱۲).
این برنامه را متیو لیپمن[3] در اواخر دهه ۱۹۶۰ بر اساس تفکرات دیویی[4] و ویگوتسکی[5] بنیان نهاد. لیپمن، استدلال میکند که اگر ما بخواهیم کودکانمان در آینده به بزرگسالانی اندیشمند تبدیل شوند، باید آن ها را تشویق کنیم تا کودکانی اندیشهورز باشند (فیشر، ۱۳۸۵: ۲۷۲).
سپس در گفتوگو با ناجی میافزاید، آنچه فلسفه برای کودکان نامیده میشود، تلاشی است برای بسط فلسفه، با این هدف که بتوان آن را همانند نوعی آموزش به کار برد. این نوع فلسفه، آموزشی است که در آن از فلسفه برای برانگیختن ذهن کودک در جهت پاسخگویی به نیاز و اشتیاقش به معنا بهره برده میشود. وی در ادامه فلسفه برای کودکان را به عنوان گامی فراتر از تفکر انتقادی[6] معرفی میکند
(لیپمن، ۱۳۸۸: ۲۸).
جهانی بر این باور است، لیپمن هوای آن را در سر دارد که با بهره گرفتن از داستانهای دارای مضامین فلسفی به پرسشهایی که در طول تاریخ فلسفه ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است به شیوهای بدیع پاسخ گوید (جهانی، ۱۳۸۲: ۷۱).
با این وجود لیپمن توانست از گذر همنشینی کودک و فلسفه، البته با مراد معنایی خاص، به ترویج اخلاق و عقلانیت بپردازد. به گمانم این نیاز اساسی امروز جامعه ما و هر جامعه دیگری است که در پی داشتن فردایی بهتر است.
همانند بسیاری از کشورهای جهان، به فلسفه برای کودکان در سالهای اخیر در ایران نیز توجه شده است. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تأسیس گروهی به نام «فکر پروری برای کودکان و نوجوان» (فبک)، به معرفی و ترویج این برنامه در ایران میپردازد. به این منظور، گفتوگوهایی با بنیانگذاران این برنامه صورت گرفته، نشستها و کارگاههای مختلفی برگزار شده و کتابها، مقالهها و پایاننامههایی نیز تألیف شده است اما این آغاز راه است و نیاز به پژوهش در این حوزه همواره احساس میشود.
پژوهش حاضر بر آن است تا از گذر رویکردهای برنامه فلسفه برای کودکان، مجالی برای ارتباط حوزههای مختلف فلسفه، با این برنامه بیابد و به قابلیت رویکردهای بومی توجه کند.
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
:
رشد و بالندگی هر جامعه ای مرهون نظام آموزشی آن جامعه است، بر این اساس، همه ساله کشورها مبالغ قابل توجهی از درآمد ملی خود را صرف آموزش و پرورش می کنند، اما بعضی از عوامل وجود دارند، که موجب به هدر رفتن بخشی از این سرمایه گذاری ها میشوند، علاوه بر ضایع شدن درآمد ملی، اصلی ترین سرمایه های کشور، یعنی دانش آموزان نیز بعنوان مهمترین منبع استعداد و تولید از بین میروند و کارآیی خود را از دست می دهند.
از بین همه عوامل موثر در عملکرد تحصیلی، در این پژوهش به دو عامل فرسودگی تحصیلی و بیماری های روانی در تحصیل دانش آموزان
پرداخته شده است. بیماری های روانی بالطبع با مختل کردن سازمان شناختی افراد، عملکرد فرد را از نظر درسی تضعیف کرده و همچنین باعث فراهم آمدن شرایط فرسودگی تحصیلی می شود، که این خستگی و فرسودگی باعث رشد حس و نگرش بدبینانه و بدون حساسیت به مطالب درسی، احساس بی کفایتی و ضعف در امور تحصیلی می شود (زانگو همکاران، 2007)
از طرفی فرسودگی تحصیلی منجر به درماندگی های ذهنی از جمله اضطراب، افسردگی، سرکوبی، خصومت یا ترس می گردد. (نامی، 2010)
همانطور که ملاحظه می شود: در این جا یک چرخه معیوب از بیماری روانی با فرسودگی تحصیلی بوجود آمده است که هر کدام دیگری را هدایت و تقویت می کند. بنابراین یافتن عواملی که در این مسیر زمینه ساز بیماری روانی و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان بوده و یا با آنها ارتباط داشته باشند، ضروری به نظر می رسد.
از عوامل اثرگذار روی فرسودگی تحصیلی و سلامت روان که در این پژوهش به آن توجه شده است، ویژگی های شخصیتی است که به نظر می رسد ارتباط زیادی با سلامت روان و فرسودگی تحصیلی داشته باشد. ویژگی های شخصیتی در این پژوهش برگرفته از مدل پنج عاملی شخصیت می باشد، که شامل 5 محور، 1-روان رنجورخویی، 2-برون گرایی، 3-گشودگی، 4-موافق بودن، 5-باوجدان بودن است که محقق جهت بررسی در این پژوهش برخی از خرده مقیاس های این پنج عامل را به کار برده است.
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
:
بحران اعتیاد به موادمخدر معضلی است که اکنون بسیاری از جوامع جهان را مبتلا کرده است . ایران نیز مدتهاست که با این بحران دست و پنجه نرم می کند و این مسله برای گروه های مختلف مردم مشکل ایجاد نموده و حاکی از بروز یک مشکل جدی در سلامت جسمی ، روانی و اجتماعی است .علل شیوه اعتیاد پیچیده و متعدد است و بنا بر ویژگیهای جوامع مختلف تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد . تاثیرات سوء مصرف موادمخدر مشکلات زیادی به وجود میآورد بسیاری از عوارض آن دهها سال بعد ظاهر می شود و عواقب و خسارتهای اقتصادی ، اجتماعی و روانی آن بر کسی پوشیده نیست .
اعتیاد یک مسئله بزرگ بهداشتی و بلایی اجتماعی و دارای جنبههای متعدد اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی ، روانی ، اخلاقی و حقوقی است. اعتیاد یک بیماری روانی، اجتماعی و اقتصادی است که از مصرف غیرطبیعی و غیرمجاز برخی مواد مانند الکل، تریاک، حشیش و… ناشی میشود و باعث وابستگی روانی یا فیزیولوژیک فرد مبتلا (معتاد) به این مواد میشود و در عملکرد جسمی، روانی و اجتماعی وی تأثیرات نامطلوب بر جای میگذارد.
پدیده اعتیاد در اولین مرحله ،انسانیت انسان را سلب مینماید. فرد معتاد ، کسی است که ابعاد وجودی خود را کاملا از دست داده است. او به بیماری مبتلا گردیده است که اگر درمان نشود و یا قابل علاج نباشد ، نه تنها جسم او ، بلکه روح وشخصیت او از گردونه و مدار جامعه انسانی خارج میگردد. او دیگر هیچ درکی از مفهوم انسانیت که ارزشهای چون کرامت و کرامت انسانی را با خود دارد ، نخواهد داشت . تمامی استعدادها و تواناییهای روحی ، فکری و جسمی او به همراه دود برخواسته از مواد افیونی ، نابود گردیده است. فرد معتاد از آنجایی که شخصیت و بودن خود را کاملا ازدست داده است ، دیگر برای خانواده ، جامعه ، کشور و هم نوعان هیچ ارزش و اعتباری قایل نمی باشد. اعتیاد به موادمخدر در اولین قدم ” جان ” و ” جسم ” فرد را قربانی و نابود میسازد.
پدیده اعتیاد در جهان امروز به صورت یک معضل باعث از هم پاشیده شدن بسیاری از خانوادهها ، به انحراف کشیده شدن بسیاری از جوانان و نوجوانان ، شیوع بسیاری از بیماریها و ضررهای فراوان اقتصادی و مرگ ومیر گردیده است . پدیده اعتیاد در تمامی جوامع بشری ، از منظر جامعه شناختی نوعی انحراف تلقی میگردد. کسانی که به این انحراف مبتلا میباشند دچار نوعی رفتار و تصور بیمارگونه و
نابهنجار در جامعه هستند. وجود یک انحراف و نابهنجاری در جامعه می تواند نظم اجتماعی را دچار اخلال نماید. اخلال نظم اجتماعی می تواند ابعاد گوناگونی را شامل شود. بنا بر این شکل گیری کتلهای از افراد که در برخی از جوامع به گروه های بزرگ و قابل توجه معتادان تبدیل شده اند ، می تواند ساختار ، هنجارها و نظم اجتماعی را دچار اخلال سازد. آسیبی که اعتیاد به اعتبار و حیثیت جامعه وارد میسازد جبران ناپذیر میباشد. در منظر و افکار عمومی ، همانگونه که فرد معتاد از چشم ها افتاده و فاقد اعتبار است ؛ همینگونه جامعهای که دچار آفت اعتیاد گردد و سلامت خود را از دست بدهد ، از چشم انداز دیگر جوامع خواهد افتاد ، اعتبار و حیثیت لازم را دیگر نخواهد داشت.
در واقع اعتیاد به عنوان یک مشکل همه جانبه دامن گیر اجتماعات انسانی گردیده است . اعتیاد در لغت به معنی خود را به عادتی نکوهنده وقف کردن است به عبارت دیگر ابتلا اسارت آمیز به مادهای مخدر که از نظر جسمی یا اجتماعی زیان آور شمرده می شود اعتیاد نام دارد . اعتیاد مهمترین آسیب اجتماعی است که ریشه در عوامل اجتماعی و روانی مختلفی دارد و متقابلا بر روان فرد و اجتماع تاثیر میگذارد به عبارت دیگر بین اعتیاد ، جامعه و فرد رابطه ای بسیار نزدیک وجود دارد و عمق فاجعه آن گاه ظهور پیدا می کند که بدانیم بلای مذکور نقش موثر خود را بر روری افراد فعال و موثر جامعه ایفا می کند (اسعدی : 1382 ، ص 8 ).
اعتیاد موقعیت و منزلت اجتماعی فرد را تنزل میدهد و او را نزد دیگران به عنوان فردی معرفی می کند که بی عاطفه ، فاسد و دارای شخصیت نامتعادل و ناموزون است . نظام خانواده را متلاشی مینماید ، درآمد خانواده و جامعه را تقلیل میدهد و بخش قابل توجهی از آن را تلف مینماید . فرد معتاد نسبت به قوانین اجتماعی و دستورات دینی بیتفاوت میکردد و این مسله زمینه ارتکاب بسیاری از انحرافات را از سوی وی فرآهم می کند . از این رو اعتیاد زنان تاثیرات بسیار مخربی بر جامعه باقی خواهد گذاشت . اعتیاد زنان آسیبهای جبران ناپذیری بر افراد جامعه وارد میسازد که جبران بسیاری از آنها ناممکن است . اولین دلیل بیتوجهی به اعتیاد زنان شاید بالا بودن اعتیاد در مردان باشد و اینکه سوء مصرف موادمخدر همچنان در مردان شایعتر از زنان است. بر اساس آمار جهانی اعتیاد در زنان عوارض خطرناکتری نسبت به مردان ایجاد می کند به عنوان مثال فاصله زمانی اولین تجربه مصرف موادمخدر تا تزریق موادمخدر در زنان به طور متوسط 2 سال و در مردان حدود 8 سال است به این ترتیب زنان 6 سال زودتر از مردان به ورطه وابستگی شدید کشیده میشوند که طبعا درمان سختتر و عوارض جسمی ، روانی و اجتماعی آن نیز به مراتب بیشتر است. ( ابراهیمی :1385 ، ص4 ).
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
معلولیت با گستره بسیار وسیع خود؛ پیچیدگیهای فراوانی را به همراه دارد كه در فرهنگهای مختلف به صورتهای گوناگون خود را نشان میدهد. زمان بسیار طولانی گذشته است تا تغییر باورها و نگرش ها نسبت به حقوق انسانی بشر پدیدار گشته و در این میان نگاهی نیز به حقوق افراد دارای معلولیت افکنده شده است. به نظر سیر تاریخی نگرش به معلولیت و برخورد با افراد معلول روند رو به رشد و تکاملی را داشته ولی همچنان کلیشههای گذشته رنگ و بوی خود را حفظ کرده و در میان برخی فرهنگها بهویژه جوامع در حال توسعه بیشتر به چشم میخورد.
رسانههای همگانی بدلیل تأثیر عمیق اجتماعی فرهنگی بهطور اعم و البته رسانه سینما به دلیل ابعاد فراگیرش به طور اخص، از ارزش ویژهای برخوردار است. سینما بهعنوان نخستین وسیله ارتباط جمعی كه باعث شكلگیری مخاطبان توده شده است، به صورت ابزار تقویت و انتقال ارزشهای فرهنگی و اندیشهها شناخته شده است و جای تردیدی باقی نمیگذارد كه چرا «مارشال مک لوهان» از سینما به عنوان رسانه گرم نام میبرد، چرا كه پیام از طریق رسانه مانند آهن سرخی میماند كه نقش خود را بر جای میگذارد و نیازی به تلاشهای ذهنی مخاطبان ندارد (مظفری، 1388).
در جامعه کنونی نیز، تقریباً هر کسی به سالنهای سینما میرود یا به تماشای فیلم در تلویزیون و سینمای خانگی میپردازد. برای خیلی از افرادی که تماس مستقیم با افراد دارای معلولیت ندارند، فیلم، بدون درنظر گرفتن صحت آن، بهعنوان یک منبع اصلی اطلاعات در زمینه ماهیت معلولیت محسوب میشود.
هنگامی که افراد معلول در کلاسهای درس عمومی و جامعه حضور پیدا میکنند و در تعامل روزانه با همسالان، معلمان و همسایگان قرار میگیرند با حداقل بخشی از دیدگاه های اجتماعی شکل گرفته از طریق رسانه مواجه می شوند .
در این عصر تکنولوژیک رسانهمحور که بیشتر تکیه بر تصاویر بصری است واقعگرایی از اهمیت بسیاری برخوردار است، به شدت مورد نیاز است که تصاویر شخصمحور مبتنی بر واقعیت و صحیحی از افراد معلولی که درگیر کارهای روزمره و زندگی هستند نمایش داده شود و در این میان فیلم ابزاری است که میتوان از آن برای ایجاد همدلی و درک متقابل در این زمینه بهره برد.
1ـ 2ـ بیان مسأله
حضور بیش از یک میلیارد فرد دارای معلولیت در جهان، که حدود 15 درصد افراد دنیا را تشکیل میدهند، موضوع معلولیت را به مسألهای مهم در جوامع انسانی تبدیل كرده است (UNenable, 2012) و اگر خانوادههای این قشر را نیز اضافه کنیم بیش از دو میلیارد نفر در جهان با معلولیت زندگی می کنند.
افزایش کمّی افراد معلول جهان در عصر حاضر به دلیل پیشرفتهای دانش پزشکی و بهبود کیفیت زندگی عامه و افزایش سن امید به زندگی، خصوصاً در جوامع توسعهیافته و همچنین وقوع جنگ جهانی دوم، باعث شده تا افراد معلول، خواسته و ناخواسته بیشتر از گذشته در معرض دید عمومی قرار بگیرند.
تلاشها و حتی مبارزات افراد معلول و نهادهای مدنی دوستدار و حامی این افراد، افکار عمومی را با این واقعیت، مواجه کرد که معلولیت دایمی و موقتی ـ نظیر ناتوانی های جسمانی کهنسالان ـ در کمین هر انسانی است، یک سقوط از بلندی، تصادفی به هنگام رانندگی، ابتلا به یک بیماری صعبالعلاج، عدم رعایت دستورات بهداشتی، پزشکی و حتی عدم رعایت اصول آرگونومیکی در محیطهای کار و سکونت، عدم تغذیه صحیح در دوران بارداری و بعد از آن، برخی مسائل وراثتی و ژنتیکی و… همه میتواند علتی برای ابتلا به پدیده معلولیت باشد.
مطالعات تاریخی نیز حاکی از تلاش مستمر افراد دارای معلولیت برای دستیابی به فرصتهای برابر با دیگران است. اعمال و رفتاری همچون تبعیض، جداسازی، منزوی ساختن، و نیز حذف و ریشهکنی افراد دارای معلولیت جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی شکلدهنده فضایی از ظلم و نابرابری برای آنان بوده است. (کمالی، 1383)
از سویی نیز نگرش منفی نسبت به ناتوانی و معلولیت پدیدهای تاریخی بوده كه در طول زمان تا حدی تحول و بهبود یافته است. سازمان ملل متحد، سازمانهای وابسته به آن و سازمانهای غیردولتی افراد معلول از سال 1980، تلاشی فزاینده را برای تغییر نگرش منفی نسبت به معلولیت آغاز كرده و ادامه دادهاند. (کمالی، 1386)
نامگذاری سال 1992ـ1983 با نام دهه افراد معلول در جهان از سوی سازمان ملل و ادامه آن در قارههای مختلف تا به حال (آسیا و اقیانوسیه 2002ـ1993 و تمدید آن برای یک دهه متوالی دیگر 2012ـ2003)، تصویب نخستین کنوانسیون هزاره سوم میلادی با عنوان «کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت»، در تاریخ 13 دسامبر 2006 میلادی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مطرح شدن مفاهیمی چون مشارکت، دسترسی، توانمندسازی، مناسبسازی، عدم تبعیض، عادیسازی و برابرسازی فرصتها برای افراد معلول، همه و همه نشانگر اهمیت مسائل حقوقی، اجتماعی و فرهنگی است که افراد معلول با آن مواجه هستند (UN enable, 2012).
ماده 8 كنوانسیون حمایت از حقوق افراد معلول كه در حیطه ارتقای آگاهی است؛ از دولتهای عضو خواسته اقدامات جدی و لازم را برای افزایش در این زمینه بهعمل آورند. یكی از بندهای این ماده خواستار تشویق تمام سازمانهای رسانهای برای به تصویر كشیدن افراد دارای ناتوانی به شكلی شده است كه با اهداف این كنوانسیون همخوانی داشته باشد (پورنجف، 1386).
حرکتهای وسیع و گستردهای در کشورهای مختلف در راستای برچیدن تبعیض نسبت به حقوق افراد معلول و آموزش صحیح جامعه در برخورد و پذیرش صحیح معلولیت انجام پذیرفته است. از آن جمله میتوان به تلفیق کودکان معلول در مدارس عادی و برچیده شدن مدارس استثنایی، چاپ کتب برای کودکان با درج عکسهایی از افراد و کودکان معلول به منظور عادیسازی معلولیت، ساخت اسباببازیهایی که در آن رعایت حقوق افراد معلول آموزش داده می شود، ساخت فیلمهایی که به صورت غیرمستقیم و در پیام بین متن مسائلی را در این رابطه به منظور فرهنگسازی ارائه میدهد، مناسبسازی معابر، وسایل نقلیه و اماکن بهمنظور دسترسی برابر افراد معلول همچون دیگر افراد و… اشاره کرد.
با وجود تمامی این تلاشها، هنوز هم در تمامی کشورهای جهان، بر سر راه افراد دارای معلولیت که بهمنظور کسب آزادی و حقوق انسانی خود، همچنین مشارکت کامل در فعالیتهای جامعه می کوشند، موانعی وجود دارد. این افراد، با تحقیر و جلوگیری از دستیابی به جایگاه حقیقی خود در جامعه با برچسب زنیهای گوناگون قربانی شده اند (کمالی، 1383).
برچسب «معلول»، با برخی باورها و پنداشتهای موجود در پس آن که مبتنی بر موهومات و اسطوره های منفی گذشته است، راه را بر بسیاری از فعالیتهای فرد دارای معلولیتی که خود را در جرگه افراد سالم جامعه میداند و به زندگی عادی ـ همراه با پارهای انطباقها یا مناسبسازیهای منطقی ـ در میان اجتماع ادامه میدهد، میبندد و او را با دشواریهایی روبهرو میكند كه ابتداییترین آنها، نادیده گرفته شدن و دور ماندن از دیگران است. جوامع مختلف نیز بر همین اساس و با توجه به باورها، نگرشها و اعتقادات فرهنگی خود ـ هرچند متحجرانه ـ روابط خود را با او تنظیم میكنند (کمالی، 1383).
رسانه نیز به عنوان پدیدهای غیرقابل انكار در زندگی بشر امروز، طی همین سالها، بارزترین جلوه برخورد مردم با پدیده معلولیت بوده است. مطالعات نشان میدهد كلیشههای منفی، اصلیترین عنصر در نمایش معلولیت در رسانهها بودهاند. تصویر افراد دارای معلولیت در رسانهها، اغلب با كلیشههایی همچون افراد قابل ترحم، قربانی خشونت، شریر و شیطانی، مرموز و بیگانه، دارای قدرت ماورایی، سرگرمكننده و خندهآور، دشمن خویش، باری بر جامعه و فاقد قدرت مشاركت اجتماعی همراه بوده است ( کمالی، 1386).
نگرشهای منفی، واپسگرا و باقیمانده از قرون گذشته رفتهرفته از طریق رسانهها جای خود را در فرهنگ دنیای جدید باز کرده و رسانهها به شكل تابلویی گسترده برای انتقال این مفاهیم عمل کردهاند. بازتولید این مفاهیم مقاومت آن را در برابر هرگونه تغییری افزایش داده و مفهومی ذاتی در فرهنگ پیدا کردهاند. در این میان، انسانها نیز در مسیر یادگیری و اجتماعی شدن در خصوص معلولیت، به صورت مستقیم و غیرمستقیم آموزش میبینند و نقش رسانه بهویژه سینما و تلوزیون به عنوان ابزارهای فرهنگساز در این آموزش و ارائه اطلاعات انکارناپذیر است.
دغدغه فرهنگسازی و اصلاح نگرش افراد غیرمعلول نسبت به معلولیت در نویسنده، پس از سانحه تصادف و آسیب نخاعی و تجربه معلولیت در سن 21 سالگی آغاز شد. طی 6 سال فعالیت در انجمن غیردولتی به نام باور (انجمن برتر کشور در سال 86 و 89) بهعنوان مسئول رسانهای این انجمن و تلاش در راستای فرهنگسازی در زمینه نگرش به معلولیت، برداشت و دریافت نویسنده اینگونه بوده است که نمایش غیرواقعی از افراد معلول در رسانه های ایران بهویژه در برنامه های تلویزیونی و فیلمها صورت گرفته است. چنین بازنمایی غیرواقعی در مهمترین ابزار فرهنگساز (تلویزیون و سینما) الگوی نادرستی در زمینه پذیرش و نگرش به افراد معلول ایجاد می کند که این مسأله خود متعاقباً ایزوله شدن این افراد در خانهها، تبعیض، عدم مشارکت و محروم شدن از حقوق حقه آنان را موجب می شود.
از این رو در این تحقیق تلاش شده است که نحوه انعکاس معلولیت در آثار سینمایی بر مبنای الگوهای معلولیت بررسی شود و سوالات نویسنده در این حوزه مورد مطالعه قرار گیرد.
با توجه به این مسأله که عنوان شعار سازمان ملل در روز جهانی افراد دارای معلولیت سال 2004 « بدون ما ،برای ما،هرگز!» بوده و باید به این امر اشاره کرد که پیشتر نیز این شعار، به مدت 2 دهه، پیام مبارزانی حامیان و طرفداران حقوق افراد معلول در سراسر دنیا بوده است و نشانگر خواسته افراد معلول برای داشتن نقش بیشتر در اجتماعشان میباشد ((Jaeger&Bowman, 2005. محقق این پژوهش نیز دارای معلولیت است و میتواند انعکاس معلولیت در آثارسینمایی را از دیدگاه و نقطه نظر فردی که تجربه معلولیت را داشته مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد.
1ـ 3ـ اهمیت و ضرورت
یکسوم از حدود 200 کشور جهان، قوانین ضدتبعیض در حوزهی معلولیت وضع کردهاند
(United Nations Department of Public information, 2008). کشورمان، ایران نیز در میان کشورهایی قرار دارد که مجلس آن قانونی برای رعایت حقوق افراد معلول به تصویب رسانده است (قانون جامع حمایت از حقوق افراد معلول مصوب مجلس شورای اسلامی، 1383). به نظر میرسد که همچنان احترام به حقوق این افراد به جای ترحم، رعایت منزلت و کرامت انسانی آنان، برچیدن موانع مشارکت و مناسبسازی معابر وساختمانها، پذیرش توانمندی آنان، حق استخدام، اشتغال و… نادیده گرفته شده است و در این میان، پیوستن ایران به کنوانسیون حمایت از حقوق افراد معلول در سال 86 نیز تأثیر عملی و تسریعی در این امر ایجاد نکرده است. به نظر نویسنده، مشکلات فرهنگی در نگرش به مقوله معلولیت و انباشت فرهنگی که در خود مؤلفه های الگوهای قدیمی معلولیت را حفظ کرده، عامل اساسی و اصلی در راه عدم احقاق حقوق افراد معلول و مسائل مبتلا به آنان است.
فرهنگ پدیدهای گروهی است، در حالی که افراد ممکن است بهوجود آورنده اندیشهها و رفتارها باشند به تنهایی فرهنگ را بهوجود نمیآورند. فرهنگ از تعامل افراد با دیگران بهوجود می آید و عملاً باور و یا رفتار یک فرد وقتی که حالت خارجی و هدفمند پیدا می کند بخشی از فرهنگ بهحساب میآید. تلویزیون شاید مثال خوبی برای خارجی کردن و هدفمند کردن باشد؛ چرا که خود را نماینده یک مفهوم هدفمند از ارتباط انسانی میداند و مفاهیم (به شکل تصویر یا کلمه) عرضه شده در صفحه آن از دیگر مظاهر هدفمند کردن است. تلویزیون بهعنوان یک واقعیت، دارای تأثیرات عاطفی و فیزیکی روی انسانها است (محسنی، 1386).
سینما و فیلم نیز از این قاعده مستثنا نیستند و قادرند باورها و رفتارها را به صورت هدفمند نمایش داده و آن را جزئی از فرهنگ کنند. انتخاب کلمات، تصاویر و پیامهایی که از سوی آنها ارسال می شود، ادراکات، نگرشها و رفتارها را تعیین می کنند و اهرم پرقدرتی در خارجی کردن نگرشها و باورهای افراد بهحساب میآیند. نگرشها وابسته به ارزشها و هر دو آنها مبتنی بر اندیشهها و اعتقاداتی هستند که از طریق مشاهده و تعمق در رفتارها بهوجود میآیند.
شاید نتوان قانونی برای تغییر نگرش، وضع کرد. اما میتوان تغییر رفتار را قانونمند کرد، به امید آنکه منجر به تغییر نگرش شود (حسینی، 1389).
نگرشها، عقاید و طرز تلقیهای غلط جامعه، مانع بزرگی برای افراد دارای معلولیت ایجاد میکنند و بازتولید این نگرشها بهویژه اگر مبتنی بر واقعیت نباشند تأثیر خردکننده ای در شکل گیری هویت و همچنین روابط صحیح میانفردی و اجتماعی این افراد خواهد داشت که مثال بارز عواقب چنین نگرشهایی، ایزوله شدن، افسردگی فرد دارای معلولیت و از سوی جامعه به اصطلاح عادی و غیرمعلول نیز تردشدگی و عدم پذیرش توانمندیها در کنار تفاوتهای موجود در افراد معلول است.[1]
راههای متنوعی برای به نمایش درآوردن معلولیت در رسانهها مورد استفاده قرار گرفته است. جنی موریس معتقد است «معلولیت، بیشتر احساسات افراد غیرمعلول و واكنشی است كه آنها فراتر از خود معلولیت، در برابر آن نشان میدهند از این جهت معلولیت برای فرد غیرمعلول و نویسندهای که میخواهد از آن عبور کند غالب کنایی یا استعاری پیدا می کند و نویسندگان اغلب بر تبعیض، غفلت و ترسی كه به طور عمومی نسبت به معلولیت وجود دارد، تكیه میكنند و میدانند كه به تصویر كشیدن شخصیتی گوژپشت، بدون پا یا با یک زخم در صورت، به طور حتم احساسات خواننده یا مخاطب (بیننده) را برانگیخته خواهد كرد. هرچه معلولیت غالب استعاری بد و شرورانهتری به خود بگیرد و یا الغاگر احساسات ناخرسندانهتری باشد، کلیشههای فرهنگی بیش از پیش تأیید می شوند» (Morris, 1991).
بهنظر میرسد که بازنمایی معلولیت در رسانههای جمعی، در بیشتر کشورهای جهان، از الگوهای نسبتاً مشابهی پیروی میکند در دستورالعمل رسانهای که سازمان بین المللی کار منتشر کرده است به این امر اشاره شده که «اگرچه برخی مستندات و برنامه های ویژه افراد معلول ساخته و پخش می شود با این وجود افراد معلول به ندرت به عنوان جزء و بخشی از برنامه های اصلی و متداول حضور و نقش دارند. زمانی که به تصویر کشیده میشوند غالباً برچسب زده شده، نمایش کلیشهای از آنان ارائه می شود، موضوعی برای ترحم و دلسوزی هستند و یا به عنوان موجودات مافوق بشری که سنبل استقامت و پایداری هستند، شناسانده می شوند.» (ILO, 2010)[2]
طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، افراد معلول حدود 10% از جمعیت دنیا را رقم میزنند و به عنوان بزرگترین اقلیت دنیا، در معرض تبعیض، محرومیت از بهداشت و سلامت، آموزش، تحصیل و کسب حرفه و شغل هستند (نباتی، 1389).
تحقیقات مختلف نشان دادهاند رابطه معناداری بین تحریفهای رسانهای در مورد افراد دارای ناتوانی و فرایند تبعیض نسبت به آنان وجود
دارد ( کمالی، 1386).
با توجه به این مسأله که افراد دارای معلولیت و مدافعان حقوق معلولیت امروزه برآنند تا تصویرهای کلیشهای از معلولیت را که مرتبط با فرهنگ مسلط جامعه هستند، اصلاح و معلولیت را به عنوان جزیی عادی از زندگی روزمره مردم در رسانههای غالب تصویر کنند ضرورت تلاش رسانهها در انعکاس تصویری مبتنی بر واقعیت در جهت عادیسازی این امر بیش از پیش به چشم میخورد. بهویژه سریالها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی میتوانند با ارائه الگویی منسجم و متحد در انعکاس معلولیت گام مثبتی در جهت تلفیق، حضور اجتماعی افراد دارای معلولیت و رفع تبعیضهای اجتماعی باشند. هرچند تعامل فردی، مؤثرترین وسیله برای تجربه شخصی معلولیت است ولی وسایل ارتباط جمعی میتوانند ابزار مؤثری برای ایجاد فهم بیشتر و تغییر تدریجی و نتیجه بخش در طرز تلقی عمومی نسبت به افراد دارای معلولیت باشند و راه را برای احقاق حقوق این افراد از طریق فرهنگسازی صحیح بگشایند.
با توجه به این امر باید خاطر نشان کرد که میزان و نحوه بازنمایی معلولیت در رسانههای همگانی ایران، مستلزم انجام تحقیقات و مطالعات مداوم است ولی متاسفانه در مقایسه با تحقیقات و پروژه های انجام گرفته در کشورهای دیگر، فاصله و خلأ اساسی در مطالعات معلولیت[3] بهویژه در حوزه فرهنگی و اجتماعی در ایران به چشم میخورد و هنوز هیچ نهاد، انجمن، دانشگاه و مرکزی برای انجام امور تحقیقاتی مرتبط با معلولیت و رسانه در ایران وجود ندارد.
امید است که انجام پروژه ها و تحقیقات کمّی و کیفی در این راستا بتواند مدیران رسانه، تهیهکنندگان و فیلمسازان را با الگوی صحیح بازنمایی معلولیت آشنا کرده و اطلاعات صحیحی را در اختیار مخاطبان قرار دهد تا متعاقب آن رفتارهای بنیادین مبتنی بر واقعیت به صورت غیرمستقیم با مشاهده این الگو حاصل آید.
1ـ 4ـ تعریف مفهومی و عملیاتی
تعریف مفهومی
افراد دارای معلولیت
اصطلاح اشخاص دارای معلولیت برای تمامی اشخاصی به کار میرود که دارای اختلال طولانیمدت فیزیکی، ذهنی یا حسی بوده در تعامل با موانع مختلف ممکن است از نظر مشارکت کامل و مؤثر بر اساس اصول مساوی با دیگران دچار تأخیر شوند. (Convention on the rights of the persons with disabilities, 2007)
الگوی معلولیت
الگوهای معلولیت ابزاری هستند برای تعریف اختلال و معلولیت این الگوها مبنایی را در اختیار جوامع و دولتها قرار میدهد تا بوسیله آن راهکارهایی برای شناسایی و رفع نیازهای افراد معلول اندیشیده شده و فراهم آید (MDRC, 2012) .
تعریف عملیاتی
معلولیت
معلولیتها به سه طبقه تقسیم میشوند: 1ـ جسمی ـ حرکتی، 2ـ حسی 3- ذهنی و روانی.
در این تحقیق فیلمهایی مورد بررسی قرار گرفتهاند که در آن نقش اصلی فیلم دارای معلولیت جسمی یا حسی است.
الگوهای معلولیت
در پژوهش حاضر مبنای تحلیل فیلمها دو الگوی فردی و اجتماعی طبق نظر مایکل الیور خواهد بود. الیور الگوهای دیگر همچون خیریهای پزشکی و اخلاقی را برآیندی از الگوی فردی درنظر گرفته و زیرمجموعه آن قرار میدهد در فصل دوم این تحقیق تعاریف کامل این دو الگو ارائه خواهد شد.
1ـ 5ـ اهداف تحقیق
هدف اصلی
مشخص کردن نحوه انعکاس معلولیت و تصویرسازی از افراد معلول در فیلمهای منتخب
اهداف فرعی
1ـ مشخص کردن انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت.
2ـ تعیین میزان و نحوه انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت.
3ـ تعیین میزان مولفههای انعکاسیافته از الگوهای معلولیت در فیلمهای منتخب.
4ـ تعیین کلیشههای معلولیتی که در فیلمهای منتخب نمایش داده شدهاند.
5ـ تعیین میزان و نحوه کلیشهسازی از معلولیت در فیلمهای منتخب.
هدف کاربردی
نتایج پژوهش حاضر میتواند در تدوین الگوی مناسب فیلمسازی در حوزه معلولیت به فیلمسازان و کارگردانان یاری رساند و به مسئولین، متولیان كشور و مدیران رسانه امكان دهد تا با بهرهگیری عمیق و دقیق، از نتایج این پژوهش در سیاستگذاری های بلندمدت رسانهای و آموزشی استفاده كنند و درصدد تهیه شیوهنامه بازنمایی معلولیت در رسانه که لزوم آن بسیار حائز اهمیت است برآیند.
1ـ 6ـ سوالات تحقیق
سوال اصلی
ـ انعکاس تصاویر افراد معلول و معلولیت در فیلمهای منتخب چگونه است؟
سوالات فرعی
1ـ فیلمهای منتخب منطبق بر کدام الگوی معلولیتی ساخته شدهاند؟
2ـ میزان انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت تا چه حد و چگونه است؟
3ـ کدام مؤلفههای الگوهای معلولیت بیشترین انعکاس را در هر یک از فیلمهای منتخب دارند؟
4ـ فیلمهای منتخب به کدام یک از کلیشههای رایج در انعکاس معلولیت پرداختهاند؟
5ـ میزان کلیشهسازی از معلولیت در فیلمهای منتخب تا چه حد و چگونه است؟
[1] . میتوان از واژههای سالم، عادی و توانمند هم استفاده كرد اما در مقایسه با افراد دارای معلولیت مناسب تراست كه از واژه افراد غیر معلول سود جست. Non Disabled
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
بنگاه های اقتصادی که از نظر وضعیت حیات به انسان ها تشبیه شده اند، زمانی متولد شده و پس از طی مراحل مختلف حیات، به صورت متفاوتی می میرند. اما آنچه در مورد حیات بنگاه های اقتصادی معنا و مفهوم می یابد طول دوره ی حیات آن هاست. چرا که شاید بتوان با شناسایی عوامل تأثیر گذار بر طول دوره ی حیات بنگاه های اقتصادی، خروج آن ها را از فعالیت اقتصادی به تأخیر انداخت. تشکیل کسب و کارهای جدید به عنوان یک محرک مهم در فعالیت های اقتصادی است و نیرو محرکه اصلی توسعه اقتصادی در یک منطقه است.کسب و کار جدید فقط ایجاد اشتغال و سرمایه گذاری نیست بلکه همچنین بهبود بهره وری از طریق ایده های جدید و خلاقیت است (اسجوکویست و کریستی[1]، 2012). نرخ تغییر و تحول در جمعیت بنگاه های صنعتی که به وسیله ی تولد شرکت های جدید و مرگ شرکت های موجود ایجاد می شود در سال های اخیر در بین اقتصاد دانان و سیاست گذاران مورد توجه قرار گرفته است. یکی از دلایل توجه به این موضوع را می توان وجود بیکاری در جامعه دانست که امید برای حل آن توسط شرکت های جدید وجود دارد. در مطالعاتی که در این زمینه در کشورهای مختلف انجام شده دلایل دیگری نیز برای اهمیت داشتن این موضوع بیان شده است. مثلاً افزایش رقابت، کارایی، نوآوری و بهبود تکنولوژی با ورود شرکت های جدید به صنعت ایجاد می شود. تولد بنگاه های صنعتی، نقش کلیدی در تکامل و شکل دهی یک صنعت دارد. بنگاه های جدید، عامل اصلی ایجاد پویایی در اقتصاد هستند چرا که از طریق ارائه کالا و خدمات جدید، عرضه تکنولوژی جدید، افزایش رقابت در بازار و گسترش صنعت باعث این پویایی می شوند (عرب نجف آبادی،1390).
2-1- اهمیت و ضرورت پژوهش
در چند سال اخیر ادبیات جدیدی پدیدار شده است که بر این سوال تمرکز می کند که بعد از ورود شرکت ها بر آنها چه می گذرد (برحسب احتمال بقای آنها و الگوهای رشدشان). با اینکه ایجاد شرکتهای جدید دارای اهمیت است، می توان میزان رشد و طول عمر آنها را نیز به عنوان عاملی در نظر گرفت که در دستیابی به اهداف سیاست های بلند مدت در زمینه اشتغال و رشد اقتصادی اهمیت به سزایی دارد(دولینگر[2]،1999). تلفات بالا در دوران اولیه تاسیس شرکت ها یکی از برجسته ترین قواعد تجربی درمورد عملکرد شرکت است. در همین راستا، در سالهای اخیر توجه زیادی به رشد شرکتها و عوامل مؤثر بر آن در سطوح مختلف ملّی و محلی در کشورهای مختلف معطوف شده است. با اینکه به عوامل تأثیر گذار بر تولد و مرگ شرکت ها و طول عمر آنها درآمریکا و اروپا توجه زیادی شده است ولی تاکنون مطالعات اندکی در خصوص بقای شرکت های تازه وارد در ایران انجام شده است. انجام تحقیقات بیشتر در مورد عوامل اثرگذار بر بقای شرکتهای جدید می تواند در دستیابی به اهداف سیاستهای بلند مدت در ارتباط با اشتغال و رفع مشکل بیکاری مؤثر واقع شود.
با بررسی وضع منابع انسانی در کشورهای منطقه به این نتیجه می رسیم که کشور ما نسبت به کشورهای اطراف، اعم از کشورهای آسیای میانه، ترکیه و کشورهای خلیج فارس، پاکستان و … در زمینه منابع انسانی برق و الکترونیک، دارای توان بالایی است. وجود نیروهای برجسته پژوهشی در کشور و ارتباط آنان با مراکز پژوهشی خارجی که می توانند در تربیت منابع انسانی بسیار مؤثر باشند از مزیت های صنایع برق و الکترونیک است(بسته نگار،1384). از زوایای مختلفی می توان اهمیت این صنایع را مورد بررسی قرار داد: امروزه یكی ازمهم ترین شكل های انرژی كه درتمام جهان مورد استفاده قرار می گیرد ، انرژی برق است. تقریباً بیش از نصف برق تولیدی برای رفع احتیاجات صنعتی به كار می رود. همچنین در کشاورزی، حمل و نقل، مخابرات و… نیز کاربرد دارد. از طرف دیگر توسعه ی فناوری اطلاعات و ارتباطات، تحولاتی را در ابعاد مختلف زندگی بشری ایجاد كرده است. به طور مثال آموزش الكترونیك، دولت الكترونیكی و بهداشت الكترونیكی، همچنین در اقتصاد و تجارت نیز خود را در قالب مفاهیمی نظیر اقتصاد دیجیتالی و تجارت الكترونیک نشان داده است. بدون شك در دنیای امروز كه به دهكده ای جهانی تبدیل شده است، بهره گیری از خدمات الكترونیک می تواند موجبات تسریع و تسهیل امور را
فراهم آورد. الکترونیک، کامپیوتر و تجارت الکترونیک نام هایی است که در دنیای امروزی نمی توان از کنار آن ها به سادگی گذشت و تقریبا در همه شئون زندگی بشر وارد شده است. همچنین با عبور از عصر صنعتی به عصر اطلاعات، بازیگرانی کلیدی به طور گسترده مورد توجه قرار گرفته اند که کارکنان دانش محور نامیده می شوند (هورویتز و همکاران[3]، 2006).
با پیشروی دنیای کسب و کار به سمت الکترونیک و کامپیوتر، هرچه بیشتر بر تعداد کارکنان دانش افزوده شده و مدیران در چنین محیط سرشار از ابهام و عدم قطعیتی، باید هرچه بیشتر به آنان توجه نمایند (میرباقری و همکاران، 1389). از طرف دیگر استقرار استان مازندران در كنار دریای خزر و برخورداری از مبادی ورودی و خروجی كالا با كشورهای آسیای میانه و اروپا، وجود نیروی كار متخصص و شرایط مساعد آب و هوایی و محیط طبیعی برای سكونت و زیست كه امكان جذب سرمایه گذاران داخلی و خارجی و متخصصین را فراهم می آورد، از جمله مزیت های سرمایه گذاری در این استان به شمار می رود، و با توجه به این که صنایع برق و الکترونیک جزء صنایع سبز و پاک است مطالعه و بررسی این صنایع برای استان مازندران که دارای محیطی پاک و سرسبز است اهمیت قابل توجهی خواهد داشت. اصولا صنایع سرمایه بر و با دانش فنی بالا برای استان مازندران دارای اهمیت هستند که صنعت برق و الکترونیک نیز جزء این صنایع است. به گزارش روابط عمومی سازمان صنعت، معدن و تجارت مازندران، رئیس سازمان صنعت، معدن وتجارت مازندران از رشد 51 درصدی استان طی پنج ماهه نخست سال 91 خبر داد که بیش از 1 میلیون تن انواع مواد غذایی، سیمان، محصولات كشاورزی، انواع مواد معدنی، مصالح ساختمانی، مصنوعات چوبی و… به ارزش حدود 165 میلیون دلار به مقصد كشورهای مختلف صادرشد که در این بین محصولات صنعت برق و الکترونیک مشاهده نمی شود و با توجه به جدیدترین آمار موجود در پایگاه سازمان صنعت، معدن و تجارت استان مازندران، 2% از سرمایه گذاری واحدهای تولیدی استان به صنعت برق و الکترونیک اختصاص دارد (پورتال سازمان صنعت، معدن و تجارت استان مازندران). که این خود، ضرورت مطالعه بقای شرکت ها در صنعت برق و الکترونیک استان مازندران را به خوبی آشکار می کند.
1-3- بیان مسئله
شرکت ها به طور مستمر برای بقای خود با چالش مواجه اند. ورود موفق به بازار و رقابت با عدم اطمینان بالایی همراه است و محدودیت های مختلفی دارد. از این رو تعداد زیادی از شرکت ها مخصوصاً شرکت های جدید پس از ورود بازار را زود ترک می کنند؛ بنابراین در بعضی از صنایع یا مناطق تنها تعداد کمی از تازه واردها بقا می یابند. تا زمانی که دانش ما درباره ی فرایندهای رشد شرکت های جدید بهبود نیابد موفقیت و شکست شرکتها نیز مسئله ی مبهمی خواهد بود (فریچ و دیگران[4]، 2006). از آنجایی که ایجاد شرکت های جدید به عنوان ابزاری برای کاهش بیکاری و رشد اشتغال یک منطقه از اهمیت بالایی برخوردار است، خروج این شرکت ها و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آن، نیاز به مطالعه بقای شرکت ها را آشکار می کند(مدهوشی و تاری، 1386). از طرفی مطالعات اخیر نشان می دهند که احتمال بقا به طور معنی داری در بین شرکت های هر صنعت فرق می کند. بخشی از این ناهماهنگی ها با ویژگی های خاص صنعت توضیح داده می شوند. در واقع نوع خط مشی انتخابی بنگاه، به نوع عامل موثر در این ناهماهنگی بر می گردد(اودرش، هاولینگ و تریک[5]، 1997).
بنابراین در این تحقیق، دو نوع متغیر مورد مطالعه قرار می گیرد: ویژگی های صنعت و شرکت، و تاثیر این دو نوع متغیر بر بقای شرکت های تازه وارد در صنایع برق و الکترونیک استان مازندران طی سال های 1390-1360 بررسی می شود. از آنجا که تاکنون تحقیقات منسجمی درباره بقای شرکت ها در ایران و بخصوص استان مازندران انجام نشده است، علاوه بر انجام تحقیق برای صنایع دیگر استان، این تحقیق می تواند راهگشای مطالعات بعدی برای تحلیل عوامل تأثیرگذار صنعتی و شرکتی بر بقای شرکت ها موجود در این صنعت و صنایع دیگر در سطح کشور و استان های دیگر باشد و نتایج آن می تواند به مدیران برای مطالعات و تحقیقات آینده کمک کند
4-1- اهداف پژوهش
هدف کلی این تحقیق بررسی تأثیر ویژگی های سطح صنعت و سطح شرکت بر بقای شرکت های تازه وارد در صنایع برق و الکترونیک استان مازندران می باشد. و اهداف جزئی عبارتند از:
– بررسی تأثیر اندازه شرکت بر بقای شرکت های تازه وارد صنایع برق و الکترونیک استان مازندران؛
– بررسی تأثیر سرمایه اولیه بر بقای شرکت های تازه وارد صنایع برق و الکترونیک استان مازندران؛
– بررسی تأثیر درجه نوآوری در صنعت بر بقای شرکت های تازه وارد صنایع برق و الکترونیک استان مازندران؛
– بررسی تأثیر نرخ ورود به صنعت بر بقای شرکت های تازه وارد صنایع برق و الکترونیک استان مازندران؛
– بررسی تأثیر شدت سرمایه بر بقای شرکت های تازه وارد صنایع برق و الکترونیک استان مازندران؛
– بررسی تأثیر رشد صنعت بر بقای شرکت های تازه وارد صنایع برق و الکترونیک استان مازندران؛
– بررسی تأثیر نوع شرکت بر بقای شرکت های تازه وارد صنایع برق و الکترونیک استان مازندران.
[1] SjoquIist and Christie
[2] Dollinger
[3] Horwitz et al
Fritsch et al.
[5] Audretsch et al.
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است